نویسندگان: حسن امین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده در این مقاله، با برشمردن مبانى فلسفى حقوق بشر غربى و مقایسه آن با مبانى حقوق بشر از منظر اسلام، تلاش مى‏کند مطلق یا نسبى بودن این حقوق را بررسى کند. ایشان انسان‏مدارى، عقل‏محورى، نسبیت و عدم ثبات را از ویژگى‏هاى حقوق بشر غربى، و خداباورى، وحى محورى و ثبات را از ویژگى‏هاى حقوق بشر اسلامى مى‏داند.

متن

جهان اندیشه، ش 7 و 8
مبلغان نظم نوین جهانى تأکید دارند که حقوق بین‏الملل بشر، برابر آنچه در اعلامیه جهانى حقوق بشر و کنوانسیون‏هاى حقوق بشر تدوین شده است، جهان‏شمول است و صرف‏نظر از اینکه منشأ و خاستگاه فلسفى یا تاریخى حقوق بشر، آسمانى باشد یا زمینى، غربى باشد یا شرقى، مسیحى باشد یا چند دینى، محتواى آن باید در سرتاسر جهان به نحو واحد نسبت به آحاد بشر اجرا شود. اما تنوع مبانى و مفاهیم فلسفى حقوق بشر و تکثّر ارزش‏هاى فرهنگى و دینى، ناگزیر به جریان‏هاى نظرى و کاربردى متنوعى دلالت مى‏کند که موضوع بحث ماست.
اصول نظرى و مفاهیم بنیادى حقوق بشر، اصولى نیستند که فى‏المثل دولت‏ها با اعمال حاکمیت خود به عنوان واضع قانون، حق رد و نفى آنها را داشته باشند، بلکه به اصطلاح از حقوق فطرى و ناموس طبیعت سرچشمه مى‏گیرند.
قرآن مجید نیز مفاهیم بنیادین حقوق بشر و به اختصاص، اصل کرامت انسان را مکرر گوشزد مى‏کند. مهم‏تر آنکه خداوند، بار امانت و مسئولیت همیشگى را که آسمان‏ها و زمین از تحمل آن ابا کردند، بر دوش بشر نهاده است؛ یعنى او را آزاد و مختار قرار داده است.
اختلاف بین مسلمانان و غیرمسلمانان در طرز تلقى آنها از «دین» محرز است: اولاً، در حقوق بین‏الملل بشر، هدف تضمین آزادى‏هاى بشر براى دست‏یافتن او به سعادت این جهانى است و انسان مختار است که دین داشته باشد یا نداشته باشد؛ اما در حقوق اسلامى ـ به منطوق قرآن که وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ـ غرض و غایت از خلقت بشر خداپرستى و خداشناسى است. این تعارض جدى را از نظر کلامى و فلسفى بین جهان‏بینى حقوق بشر جهانى، از یک سو، و حقوق بشر اسلامى، از سوى دیگر، نمى‏توان انکار کرد. ثانیا، حقوق بین‏الملل بشر، مبتنى بر اندیشه‏هاى بشرى، این جهانى، خردورزانه و فردمحورانه است.
برخى ملل، در حقوق بشر به تنوع و نسبیت قائل‏اند و یک سلسله حقوق جهانى حاکم بر سراسر جهان و جهانیان را نمى‏خواهند. براى مثال، کشورهاى مسلمان با تدوین حقوق بشر اسلامى و نیز کشورهایى مثل چین و کامبوج با صحبت از حقوق بشر آسیایى، جهانى بودن و جهان‏شمول‏بودن حقوق بشر را زیر سؤال برده‏اند؛ یعنى مى‏گویند حقوق بین‏الملل بشر در حال حاضر، از جمله اعلامیه جهانى حقوق بشر و کنوانسیون‏هاى حقوق بشرى، همه مبتنى بر جهان‏شمول بودن بالقوه ارزش‏ها و مفاهیم غربى و منبعث از تمدن و فرهنگ غربى است و لذا نباید بر تمدن‏هاى دیگر، براى مثال آسیا تحمیل شود.
فرهنگ و فلسفه حقوق بین‏الملل بشر
فرهنگ لائیک و فلسفه حقوق بین‏الملل بشر، نقطه مقابل رویکردهاى مذهبى و جهان‏بینى‏هاى دینى است؛ یعنى به عکس حقوق اسلامى که براى عقل بشرى، جز در مقام استنباط احکام از ادله شرعیه کتاب و سنت و انطباق آن احکام بر مصادیق خارجى، نقشى دیگر قائل نیست، در حقوق بین‏الملل بشر، محور اصلى براى تعیین و تبیین مفاهیم و اصول مرتبط با حقوق بشر، عقل استقرایى بشر است.
مهم‏تر از همه آنکه در این جهان‏بینى جدید، به خلاف قوانین دینى وحیانى و احکام فقهى که جاودانه تلقى مى‏شوند، قوانین، بالضروره ثابت و مستمر نیستند، بلکه قابل تغییر و متغیرند.
دلایل مخالفت ایران با جهان‏شمولى حقوق بشر
مخالفان و معارضان جهان‏شمولى حقوق بین‏الملل بشر، چند ایراد بر حقوق بشر جهانى دارند:
1. استفاده ابزارى غرب از مفهوم حقوق بشر براى دخالت در موضع‏گیرى‏هاى کشورهاى جهان سوم؛
2. غرب‏محورى فرهنگى، عقیدتى و سیاسى مدافعان حقوق بشر جهانى؛
3. سومین ایراد به جهان‏شمولى حقوق بین‏الملل بشر این است که بعضى از دولت‏ها و ملت‏هاى جهان سوم ـ از جمله جمهورى اسلامى ایران ـ مى‏گویند که حقوق بشر جهانى تنها حامى ارزش‏هاى حوزه تمدنى غرب است و ارزش‏هاى ملل دیگر جهان و پیروان ادیان غیرمسیحى را ملحوظ و منظور قرار نمى‏دهد.
صرف‏نظر از اتهامات دنیاى غرب به ایران در مورد نقض حقوق بشر و صرفا از منظر تئوریک، هواداران جهان‏شمولى حقوق بین‏الملل بشر، دعوى ایران و بعضى دیگر از کشورهاى اسلامى را که مى‏گویند حقوق بشر باید با استناد به ارزش‏ها و اندیشه‏هاى دین مورد نظر ایشان (اسلام) تعریف و تفسیر شود، رد مى‏کنند ومى گویند که اساسا حقوق بشر برخاسته از وحى نیست، بلکه برخاسته از خرد جمعى نوع بشر است.
دولت‏هاى غربى در پاسخ دومین ایراد کشورهاى مسلمان و آسیایى در خصوص ابتناى حقوق بشر جهانى بر فرهنگ غرب، مى‏گویند که همه ملل و همه ادیان به نوعى با اصول بنیادین حقوق بشر تفاهم و توافق دارند. مهم‏تر از همه، آنکه مدافعان جهان‏شمولى حقوق بین‏الملل بشر مى‏گویند که اکثر قریب به اتفاق کشورهاى جهان، در قوانین اساسى خود یا به موجب اتحادیه‏ها و سازمان‏هاى منطقه‏اى که به عضویت آنها درآمده‏اند، عملاً جهان‏شمولى اعلامیه حقوق بشر را تأیید کرده‏اند.
در سال‏هاى اخیر، موضع‏گیرى‏هاى کشورهاى جهان سوم در تقابل با جهان‏شمول‏بودن حقوق بشر تعدیل شده است؛ یعنى این کشورها، به عوض اینکه بگویند ما باید معیارهاى لائیک و غیردینى را که اعلامیه جهانى حقوق بشر و کنوانسیون‏هاى حقوق بشرى اعلام مى‏کند، مخدوش و مخالف فرهنگ خودى ـ اعم از تمدن آسیایى یا شرایع دینى ـ بخوانیم، مى‏گویند که ما باید با ظرافت به تفسیر جدید مفاهیم بپردازیم؛ یعنى خواستار تفسیر جدیدى از مفاهیم حقوق بشرى، و از سوى دیگر، تفسیر جدیدى از مفاهیم شریعت باشیم؛ چنان‏که این هر دو رویکرد در عمل قابل ارائه است.
نتیجه‏گیرى کلى
کرامت انسانى و حقوق بشر در ادیان الاهى، و به‏ویژه در مسیحیت و اسلام، کاملاً ملحوظ است. خطابات الاهى ناظر به «شخص»(1) یا «انسان» است و لذا تجاوز و تعدى به شخصیت انسان، حرام است و حقوق بشر، منشأ الاهى و وحیانى دارد. اما حقوق بین‏الملل بشر، از منظر فلسفى، منشأ بشرى دارد و اولاً، بر عقل استقرایى و خرد جمعى مبتنى است؛ ثانیا، بر فلسفه حقوق بشر غرب مبتنى است؛ ثالثا، منابع فلسفى و تمدنى آن، ولو متعدد و متکثر باشد، بیشتر بر تمدن غرب مسیحى و حقوق فطرى مبتنى است و رابعا، مکتب‏هاى معرفتى انسان جدید، اگرچه منحصر به یک حوزه تمدنى یا یک ملت یا یک دین یا یک دسته یا یک طبقه خاص نیست، پیوسته در حال پویایى و تغییر است.
دعوى کشورهاى معارض با جهان‏شمولى حقوق بشر، این است که همان پلورالیسم و کثرت‏گرایى که حقوق بشر آن را تأیید مى‏کند، در منابع و مبانى خود حقوق بشر هم باید وجود داشته باشد.
اشاره
توجه به مقوله حقوق بشر، به ویژه در سالیان اخیر که بحث جهانى شدن از منظرهاى گوناگون مطرح است، قابل تقدیر و تأمل مى‏باشد. از آنجا که حق و تکلیف ملازم یکدیگرند و هیچ حقى نیست که تکلیفى را به همراه نداشته باشد، به نظر مى‏رسد آنچه در کنار بحث از حقوق بشر شایسته بحث و بررسى است، موضوع تکالیف بشر است. رویکرد انسان‏مدارانه که روح حاکم بر فضاى پیدایش و تدوین «حقوق بشر غربى» است، چنان پرنفوذ و پرهیمنه بوده است که عنایت چندانى به تکالیف بشر مبذول نگشته و حتى بر اساس اعلامیه حقوق بشر نیز اعلامیه‏اى براى تکالیف بشر تدوین نشده است. بارى، در خصوص مقاله حاضر به چند نکته به اختصار اشاره مى‏شود:
1. از آنجا که اسلام بر اساس مبانى و اصول فطرى و همه‏شمول پایه‏گذارى شده، دین جهانى و دعوتى عام براى بشریت است. ازاین‏رو مبانى و احکام ارزشى و هنجارى اسلام، که حقوق بشر نیز بخشى از آن است، جهان‏شمول است. البته این بدان معنا نیست که اسلام تمایز و تفاوت‏هاى فرهنگى ـ دینى را نادیده گرفته است. واقع‏گرایى و واقع بینى از امتیازات اسلام است. به همین جهت آن دسته از آداب و سنن، فرهنگ‏ها و حتى ادیان که با اصل هدایت الاهى و کمال و سعادت انسان منافات نداشته باشند، از نگاه اسلام قابل احترام‏اند؛ هر چند که حقانیت و کمال اسلام برتر و والاتر است.
2. هرچند این نکته درست است که حقوق بشر غربى، بر اساس انسان‏مدارى و اصالت عقل شکل گرفته است، اما این نکته نادرست است که «اسلام براى عقل بشرى ـ جز در مقام استنباط احکام از ادله شرعیه ـ نقشى قائل نیست». عقل در اسلام از جایگاهى رفیع برخوردار است، تا آنجا که پیامبرِ درون نام گرفته است. اسلام احکام عقل نظرى و عملى را در قلمرو مستقلات عقلیه پذیرفته و بدان ارج نهاده و تنها در جایى که عقل از توان لازم براى کشف حقایق برخوردار نیست، به کمک آن آمده است. ازاین‏رو، قراردادن عقل در مقابل اسلام، کتاب و سنت صحیح نیست.
3. نظام سلطه جهانى، در عین آنکه خودْ حقوق بشر را رعایت نمى‏کند، اما با ابزار بسیار پیچیده قدرت، از راه‏هاى گوناگون بر ملل جهان فشار وارد مى‏سازد و به تدریج آراى خود را بر آنان تحمیل مى‏کند. ازاین‏رو باید توجه داشت که تعدیل موضع‏گیرى‏هاى کشورهاى جهان سوم در تقابل با جهان‏شمولى حقوق بشر، نمى‏تواند نشانگر درستى این حقوق و پذیرش از روى میل این دسته از کشورها باشد.

تبلیغات