انقلاب اسلامی یا تجدید حیات دین
آرشیو
چکیده
متن
سیاست روز، 19/12/81
این گفتوگو متعاقب پاسخ مقام معظم رهبری به نامه جمعی از دانشآموختگان حوزه و دانشگاه، و درباره یکی از مباحث مهم در حوزه فرهنگ و اندیشه معاصر، یعنی تولید علم و جنبش نرمافزاری صورت پذیرفته است. در این راستا، این بخش از رهنمودهای مقام معظم رهبری که اهل فن و متخصصین حوزه و دانشگاه بایستی نظریهپردازیهای خود را با ادبیاتی ویژه، به مراتب کاربردی تبدیل کنند تا آثار آن در جامعه جاری و ساری شود، مورد توجه قرار گرفته است. آقای دکتر افروغ در اینباره چنین بیان میکند که نقطه آغاز مسئله یادشده به پیروزی انقلاب اسلامی باز میگردد که در ابتدای آن ذهنیات مثبتی ما را به سمت تمدنسازی اسلامی سوق داد؛ اما متأسفانه پس از دوران جنگ این بیداری به سردی گرایید.
مقصود از جنبش نرمافزاری این است که با توجه به مباحث مطرح در فلسفه علم و جامعهشناسی علم، مبانی معرفتی و پیشفرضهای تولید علم خودی را مشخص نموده، شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و ساختاری را که میتواند در تولید علم مؤثر و نقش آفرین باشد بیان کنیم و با توجه به این مجموعه دست به تولید علم بزنیم. این جنبش قاعدتا میبایست توسط نخبگانی صورت گیرد که در خارج از عرصههای رسمی حضور دارند. این نخبگان باید به تدریج ارتباط سامانیافتهای بیابند و به منظور نظارت، به عرصه رسمی وارد شوند؛ چون به عرصههای رسمی هیچ امیدی نمیرود.
آقای افروغ در مورد ساز و کار تولید علم در تاریخ اسلام و ایران، چنین اظهارنظر میکند که: معرفت حسی ما در گرو پیشفرضهایی است که از جنس معرفت حسی نمیباشد. معرفتشناسی ما با معرفتشناسی غرب متفاوت است. معرفتشناسی غربی معرفتشناسی پارهپاره است؛ درحالیکه معرفتشناسی ما نباید پارهپاره باشد. اگر شما به اصالت ماهیت اعتقاد داشته باشید، به سمت تکثر و پراکندگی پیش میروید؛ اما اگر وحدت وجودی باشید به سمت وحدت هماهنگ پیش میروید. یعنی در این عالم همه معرفتها به توحید باز میگردد و چون اصل توحید بر کلیت هستی حاکم است، پس میبایست بر معرفتشناسی ما نیز سایه بیندازد. به نظر بنده، گام اساسی و مهمترین اصل موضوعه ما این است که باید نظام صدرایی داشته باشیم. آن وقت است که دانش نظری ما با فرهنگ عمومی مردم جامعهمان هماهنگ خواهد شد و علوم نظری به عرصههای عملی وارد خواهد گردید.
چنانچه دانش نظری حوزه و دانشگاه نسبتی با فرهنگ عمومی جامعه پیدا نکند، اجتماعی نمیشود و رشد بهینه نمییابد. امروز به جرأت این مسئله را بازگو میکنم که دانشگاههای ما عامل گسست با فرهنگ هستند، کارکرد جامعهپذیری ندارند و فرهنگ گذشته را از نسلی به نسل دیگر منتقل نمیکنند.
دکتر افروغ در پایان این گفتوگو در مورد راهکارهای اجرایی جنبش نرمافزاری میگوید: «بنده فکر میکنم راهکار اساسی جهت پیشبرد جنبش نرمافزاری، فهم مطلوب و تئوریزه کردن انقلاب اسلامی و پاسخ به سؤالات و پیبردن به ماهیت، چرایی، چگونگی و پیامهای آن است.»
آنگاه در مورد نقش حوزه و دانشگاه و دولت در این رابطه میافزاید: «با توجه به اینکه حوزه ما کلیسا نیست و دین ما هم مسیحیت تحریف شده نیست، بایستی الگوی شفاف و جامعی در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشیم. تولید علم ما بدون حوزه و دانشگاه امکانپذیر نیست. بنده چون در وحدت حوزه و دانشگاه فعالیت داشتهام، پیشنهاد یک تقسیم کار میدهم: مباحث نرمافزاری را که در سطح کلان مطرح میشوند به حوزه بدهیم و فعالیتهای حسی و علمی را به دانشگاه بدهیم؛ یعنی دانشمند تجربی ما پیشفرضها، فلسفه تعلیم و تربیت و انگیزهها را از حوزه بگیرد و بعد در ذیل این دستاوردها، خردورزی کند. دولت هم اگر قصد دارد نقش کلیدی داشته باشد میبایست با اهرمهای قانونی که در اختیار دارد و با تصمیمگیری، وارد معرکه شود و این جریان را شتاب ببخشد. یکی از عواملی که باعث شتاب این قضایا میشود این است که دولت در مدیریت دانشگاهی کمتر دخالت کند.»
این گفتوگو متعاقب پاسخ مقام معظم رهبری به نامه جمعی از دانشآموختگان حوزه و دانشگاه، و درباره یکی از مباحث مهم در حوزه فرهنگ و اندیشه معاصر، یعنی تولید علم و جنبش نرمافزاری صورت پذیرفته است. در این راستا، این بخش از رهنمودهای مقام معظم رهبری که اهل فن و متخصصین حوزه و دانشگاه بایستی نظریهپردازیهای خود را با ادبیاتی ویژه، به مراتب کاربردی تبدیل کنند تا آثار آن در جامعه جاری و ساری شود، مورد توجه قرار گرفته است. آقای دکتر افروغ در اینباره چنین بیان میکند که نقطه آغاز مسئله یادشده به پیروزی انقلاب اسلامی باز میگردد که در ابتدای آن ذهنیات مثبتی ما را به سمت تمدنسازی اسلامی سوق داد؛ اما متأسفانه پس از دوران جنگ این بیداری به سردی گرایید.
مقصود از جنبش نرمافزاری این است که با توجه به مباحث مطرح در فلسفه علم و جامعهشناسی علم، مبانی معرفتی و پیشفرضهای تولید علم خودی را مشخص نموده، شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و ساختاری را که میتواند در تولید علم مؤثر و نقش آفرین باشد بیان کنیم و با توجه به این مجموعه دست به تولید علم بزنیم. این جنبش قاعدتا میبایست توسط نخبگانی صورت گیرد که در خارج از عرصههای رسمی حضور دارند. این نخبگان باید به تدریج ارتباط سامانیافتهای بیابند و به منظور نظارت، به عرصه رسمی وارد شوند؛ چون به عرصههای رسمی هیچ امیدی نمیرود.
آقای افروغ در مورد ساز و کار تولید علم در تاریخ اسلام و ایران، چنین اظهارنظر میکند که: معرفت حسی ما در گرو پیشفرضهایی است که از جنس معرفت حسی نمیباشد. معرفتشناسی ما با معرفتشناسی غرب متفاوت است. معرفتشناسی غربی معرفتشناسی پارهپاره است؛ درحالیکه معرفتشناسی ما نباید پارهپاره باشد. اگر شما به اصالت ماهیت اعتقاد داشته باشید، به سمت تکثر و پراکندگی پیش میروید؛ اما اگر وحدت وجودی باشید به سمت وحدت هماهنگ پیش میروید. یعنی در این عالم همه معرفتها به توحید باز میگردد و چون اصل توحید بر کلیت هستی حاکم است، پس میبایست بر معرفتشناسی ما نیز سایه بیندازد. به نظر بنده، گام اساسی و مهمترین اصل موضوعه ما این است که باید نظام صدرایی داشته باشیم. آن وقت است که دانش نظری ما با فرهنگ عمومی مردم جامعهمان هماهنگ خواهد شد و علوم نظری به عرصههای عملی وارد خواهد گردید.
چنانچه دانش نظری حوزه و دانشگاه نسبتی با فرهنگ عمومی جامعه پیدا نکند، اجتماعی نمیشود و رشد بهینه نمییابد. امروز به جرأت این مسئله را بازگو میکنم که دانشگاههای ما عامل گسست با فرهنگ هستند، کارکرد جامعهپذیری ندارند و فرهنگ گذشته را از نسلی به نسل دیگر منتقل نمیکنند.
دکتر افروغ در پایان این گفتوگو در مورد راهکارهای اجرایی جنبش نرمافزاری میگوید: «بنده فکر میکنم راهکار اساسی جهت پیشبرد جنبش نرمافزاری، فهم مطلوب و تئوریزه کردن انقلاب اسلامی و پاسخ به سؤالات و پیبردن به ماهیت، چرایی، چگونگی و پیامهای آن است.»
آنگاه در مورد نقش حوزه و دانشگاه و دولت در این رابطه میافزاید: «با توجه به اینکه حوزه ما کلیسا نیست و دین ما هم مسیحیت تحریف شده نیست، بایستی الگوی شفاف و جامعی در خصوص وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشیم. تولید علم ما بدون حوزه و دانشگاه امکانپذیر نیست. بنده چون در وحدت حوزه و دانشگاه فعالیت داشتهام، پیشنهاد یک تقسیم کار میدهم: مباحث نرمافزاری را که در سطح کلان مطرح میشوند به حوزه بدهیم و فعالیتهای حسی و علمی را به دانشگاه بدهیم؛ یعنی دانشمند تجربی ما پیشفرضها، فلسفه تعلیم و تربیت و انگیزهها را از حوزه بگیرد و بعد در ذیل این دستاوردها، خردورزی کند. دولت هم اگر قصد دارد نقش کلیدی داشته باشد میبایست با اهرمهای قانونی که در اختیار دارد و با تصمیمگیری، وارد معرکه شود و این جریان را شتاب ببخشد. یکی از عواملی که باعث شتاب این قضایا میشود این است که دولت در مدیریت دانشگاهی کمتر دخالت کند.»