ستیز شبیه سازی با سامان زندگی دموکراتیک
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ایران، 14/12/81
این نوشتار مروری است بر مقالهای با عنوان «احتجاج علیه تکثیر مصنوعی انسان» از یورگن هابرماس که درباره انسانِ شبیهسازیشده است. هابرماس نخست با کسانی که میکوشند مسئله شبیهسازی انسان را از منظر علمی و با تکیه بر دادههای زیستشناسی رد یا تأیید کنند، مخالفت کرده و میگوید که مسئله روا یا ناروا بودن شبیهسازی انسان مربوط به حوزه فلسفه و اخلاق است؛ نه حوزه زیستشناسی.
هابرماس مسئله روایی یا ناروایی شبیهسازی انسان را با نگرش عامگرایانه خود و از منظر هنجاری مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. با چنین رویکردی است که کار شبیهسازی انسان را صرف نظر از سوء استفادههایی که صاحبان زر و زور ممکن است از آن بکنند، با ماهیت نظام و زندگی دموکراتیک و حقوق شهروندی دموکراتیک مغایر به شمار میآورد. پایه نظری مخالفت هابرماس با شبیهسازی انسان مغایرت آن با نظام زندگی دموکراتیک است.
رویکرد عام گرایانه هابرماس در مورد دموکراسی برگرفته از نظریه کانت است. بر پایه این نظریه نظام حقوقی دموکراتیک و سامانه دموکراسی برخاسته از اتحاد آدمهای خودآیین و دارای آزادی برابر است که به واسطه همین وحدت و از طریق شناسایی متقابل، از حقوق خصوصی و عمومی برخوردار شدهاند. اصول نظم اخلاقی و حقوقی مبتنی بر برابری، تنها تصمیماتی را مشروع میشمارد که بر پایه اصل خودآیینیِ (استقلال) تکتک شهروندان اتخاذ شده است. هابرماس معتقد است که خودفهمی شخص شبیهسازیشده با کسی که از تولید مثل طبیعی زاده شده است، متفاوت خواهد بود. در تولید مثل طبیعی، وقتی والدین تصمیم میگیرند دارای فرزندی شوند، ژنهایشان بهطور اتفاقی و تصادفی با یکدیگر ترکیب میشوند. به این ترتیب از پیش معلوم نیست که فرزند از چه تقدیر ژنتیک بهره خواهد برد؛ اما شخص شبیهسازیشده ماده ژنتیک از پیش معلومی را دریافت میکند.
سرانجام هابرماس هشدار میدهد که مسئله شبیهسازی انسان هنوز نیاز به بحثهای زیادی دارد و پیش از آمدن در میان اندیشمندان حوزههای متفاوت، باید منافع اقتصادی را از تصمیمگیری در این مسئله مهم بازداشت.
این نوشتار مروری است بر مقالهای با عنوان «احتجاج علیه تکثیر مصنوعی انسان» از یورگن هابرماس که درباره انسانِ شبیهسازیشده است. هابرماس نخست با کسانی که میکوشند مسئله شبیهسازی انسان را از منظر علمی و با تکیه بر دادههای زیستشناسی رد یا تأیید کنند، مخالفت کرده و میگوید که مسئله روا یا ناروا بودن شبیهسازی انسان مربوط به حوزه فلسفه و اخلاق است؛ نه حوزه زیستشناسی.
هابرماس مسئله روایی یا ناروایی شبیهسازی انسان را با نگرش عامگرایانه خود و از منظر هنجاری مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. با چنین رویکردی است که کار شبیهسازی انسان را صرف نظر از سوء استفادههایی که صاحبان زر و زور ممکن است از آن بکنند، با ماهیت نظام و زندگی دموکراتیک و حقوق شهروندی دموکراتیک مغایر به شمار میآورد. پایه نظری مخالفت هابرماس با شبیهسازی انسان مغایرت آن با نظام زندگی دموکراتیک است.
رویکرد عام گرایانه هابرماس در مورد دموکراسی برگرفته از نظریه کانت است. بر پایه این نظریه نظام حقوقی دموکراتیک و سامانه دموکراسی برخاسته از اتحاد آدمهای خودآیین و دارای آزادی برابر است که به واسطه همین وحدت و از طریق شناسایی متقابل، از حقوق خصوصی و عمومی برخوردار شدهاند. اصول نظم اخلاقی و حقوقی مبتنی بر برابری، تنها تصمیماتی را مشروع میشمارد که بر پایه اصل خودآیینیِ (استقلال) تکتک شهروندان اتخاذ شده است. هابرماس معتقد است که خودفهمی شخص شبیهسازیشده با کسی که از تولید مثل طبیعی زاده شده است، متفاوت خواهد بود. در تولید مثل طبیعی، وقتی والدین تصمیم میگیرند دارای فرزندی شوند، ژنهایشان بهطور اتفاقی و تصادفی با یکدیگر ترکیب میشوند. به این ترتیب از پیش معلوم نیست که فرزند از چه تقدیر ژنتیک بهره خواهد برد؛ اما شخص شبیهسازیشده ماده ژنتیک از پیش معلومی را دریافت میکند.
سرانجام هابرماس هشدار میدهد که مسئله شبیهسازی انسان هنوز نیاز به بحثهای زیادی دارد و پیش از آمدن در میان اندیشمندان حوزههای متفاوت، باید منافع اقتصادی را از تصمیمگیری در این مسئله مهم بازداشت.