آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

پرویز پیران در این گفت‏وگو، ارزیابی خود را از نهاد شورا، و نیز عملکرد شورا در دوره گذشته بیان می‏کند.

متن

نامه، ش 21
ارزیابی کلی خودتان را از چهار سال تجربه فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا بفرمایید. چرا غالبا با اشاره به تجربه نافرجام شورای شهر تهران، کارنامه شوراها به‏طور کلی منفی ارزیابی می‏شود؟ نظر شما چیست؟
قبل از پرداختن به عملکرد شورا در دوره نخست باید به نکته‏ای مهم و در عین حال تاسف‏بار اشاره کنم. در کشور ما کمتر کسی یافت می‏شود که همه چیز را نداند. لذا مثل مد، آدم‏ها متخصص موضوعات مختلف می‏شوند آن هم بدون تحقیق، سابقه‏ای حتی مرور منابع محدود موجود و مطلع بودن از آنها. این امر در مورد شورا نیز صادق است. به یکباره با آدم‏هایی روبه‏رو هستیم که یک شبه و ابتدا به ساکن تصمیم گرفته‏اند کارشناس و متخصص شورا شوند.
با این تصمیم آن‏چنان ادعاهایی مطرح می‏کنند که آدمی در حیرتی عمیق فرو می‏رود. فقدان سنت نقد، به ما اجازه می‏دهد که در باب همه چیز اظهارنظر کنیم و کسی هم یقه ما را نگیرد. چنین فرآیند ناسالمی باعث شده است که با انواع اظهارنظرهای عجیب و غریب در مورد شورا روبه‏رو باشیم. نتیجه، سردرگمی مردم است که محصول درهم‏ریخته و بدون سر و ته این کارشناسان یک شبه را باید بخوانند.
برای ارزیابی دقیق و علمی شوراهای شهر و روستا، این نهاد ارزشمند اما رها شده، نمی‏توان به کلیات بسنده کرد. زیرا اگرچه می‏توان مباحث نظری و کلی در مورد شورا بیان کرد، اما در عمل با موجودی سر و کار داریم که در شهرها و روستاهای مختلف پا گرفته است. ازاین‏رو هرکدام، بر کنار از وجوه مشترک داستانی ویژه دارند و نیازمند موردپژوهی مستقلی هستند. باید توجه کرد که جامعه ایران، جامعه‏ای چند قومی ـ چند فرهنگی است. این ویژگی سبب می‏شود که تعمیم خبر در کلی‏ترین سطح، نادرست باشد.
برای ارزیابی عملکرد شوراها باید به عوامل درونی و بیرونی اشاره کرد. در مجموعه عوامل بیرونی، نقاط اشتراک و مباحث قابل تعمیمی قرار دارد. اما قبل از تمامی این بحث‏ها، باید ببینیم که شورا چه نوع نهادی است؟ شورا از درون جامعه مدنی برمی‏خیزد و محصول حرکت سیاسی مردم در محلی‏ترین سطح است. اساسا شورا صرف‏نظر از انواع مختلف آن، منعکس‏کننده حق مهم مردم در سازماندهی و ایجاد سازمان‏هایی است که برای پاسداری از حقوق و منافع آنان شکل می‏گیرند. به همین دلیل شورا را یکی از پایه‏ای‏ترین اشکال سازماندهی اجتماعی مشارکتی نام داده‏اند.
لذا شورا ابزار قبضه قدرت یا گروه ذی‏نفع و ذی‏نفوذ نیست، اما خطر از آن جهت است که می‏تواند به این دو تبدیل شود. همچنین، شورا روشی برای تمرکززدایی و توزیع قدرت، محدودکردن قدرت و نظارت بر قدرت است. علاوه بر این، شورا بستر اجتماعی‏شدن سیاسی مردم و جزئی از فرآیند شهروندسازی است و محل بروز حقوق شهروندی نیز محسوب می‏شود. شورا نمود عقلانیت سیاسی، نهادی جهت تقویت همبستگی، گذار به خودگردانی، گذشتن از منافع فردی برای نفع جمعی، پاسداری از نفع شخصی از طریق عقلانیت و عمل قانونمند جمعی است.
به‏طور خلاصه شورا نهادی است که از جامعه مدنی برمی‏خیزد لیکن به بخشی از ساختار قدرت و حکومت تبدیل می‏شود. لذا نهادی بینابینی است. یک پای در جامعه مدنی دارد و یک پای در حکومت. به همین دلیل شورا جزئی از حکومت محلی است. اما مهم‏تر از اینها آنچه که در منابع حکومت محلی مورد تأکید قرار گرفته است، توانایی شورا به عنوان یکی از نهادهای انتخابی محل برای ترویج و اشاعه مشارکت است.
حال باید به فهرست کردن عوامل بیرونی پرداخت تا ارزیابی شورا ممکن گردد. در رأس همه عوامل بیرونی، تاریخ طولانی استبداد در ایران ایستاده است. به نحوی گذرا آثار استبداد را برمی‏شماریم که البته در 20 سال گذشته ضمن پی‏گیری بحث مشارکت و شهروندی، بارها و بارها به آنها اشاره کرده‏ام. در جامعه استبدادی فرد صاحب حقوق متولد نمی‏شود. ازاین‏رو «ما»ی قبیله‏ای و عشیره‏ای در تمامی عرصه‏ها، حضوری پررنگ دارد. هویت افراد نه بر اساس ویژگی‏های اکتسابی فردی و سایر ویژگی‏های شخص، بلکه از دریچه وابستگی‏های خونی و خاندانی تعریف می‏شود. لذا همبستگی اجتماعی در رابطه با «ما»ی قبیله‏ای تعریف می‏شود.
از جمله دیگر عوامل بیرونی، ساختار سیاسی جامعه است که گاه به دو پارگی میل می‏کند و یک بخش به پنبه کردن کارهای بخش دیگر می‏پردازد که تحلیل آن فرصتی مستقل می‏طلبد. عامل بیرونی دیگر عدم حضور و نظارت مردم است. اگر بحث شکست شوراها مطرح شود، یکایک ما مسئول و مقصریم. ایرانی‏ها با شور و شوقی بی‏مانند، به عملی دست می‏زنند وقتی گام اول نتیجه داد، کنار می‏کشند و گاه به نقد آن هم از نوع غیرمستندِ آنچه که خود ساخته‏اند می‏پردازند. آنانی که انتخاب شده‏اند نیز گاه مردم را به حساب نمی‏آورند و هزاران واژه زیبا نثار مردم می‏کنند. و بعد از انتخاب شدن، درِ برج عاج خویش را بر روی مردم می‏بندند. از آن لحظه به بعد مردم مزاحم تلقی می‏شوند. البته عوامل بیرونی به اینها ختم نمی‏شود اما فعلاً همین مقدار کفایت می‏کند.
اما عوامل درونی یعنی آنچه که مستقیما به شورا و ساز و کار آن و ساختارش مربوط می‏شود. اولین عامل قانون شوراهاست. در آسیب‏شناسی شورا، فهرست مفصلی از ماده واحده و تبصره یک آورده‏ام که از قانون شورای انقلاب تا روز انتخابات شورا سبب تضعیف شورا گشته است تا در نهایت موجودی دست و پا بسته و متناقض به دنیا آمده است. موجودی کاملاً ابتر شورایی که حداکثر شورایی اجتماعی و نظارتی است، آن هم محدود به شهرداری و مشارکت‏گریزترین سازمان کشور می‏تواند تلقی شود. مسئله بعدی سازمان شوراست. اساسا وجود سلسله مراتب دشمن کارهای مشارکتی است. درست است که شوراها در کشورهای پیشرفته ساختاری بوروکراتیک دارد، اما این موضوع باید بررسی شود که در ایران بوروکراتیک شدن شورا چه مسائلی را به دنبال دارد؟ یا اساسا چه تمهیداتی لازم است. متأسفانه شورا از روز نخست دنبال چارت و اتاق و میز و صندلی و استخدام و موبایل و اتومبیل به بحث‏های مفصل آغاز شد و در مدتی کوتاه حداقل درشورای شهر تهران تعداد زیادی کارشناس و کارمند قبیله‏ای حضور کردند که گرچه بسیاری از هر حیث شایسته بوند، اما امکان استفاده از توان آنان فراهم نبود و این به تناقضات شورا باز می‏گردد. ضمنا هیچ راهکاری برای ایجاد و گسترش پیوند با معنا با مشارکت مردم اندیشیده نشده بود و حداکثر کاری که انجام شد، همان شورایاری بود که آن هم در حد(1) یا پذیرش صوری حضور مردم باقی ماند. از جمله مشکلات شورا که به قانون آن باز می‏گردد، مشخص‏نبودن وظایف شورا بود. شورا نظارتی ترسیم شده بود حال آنکه در شرایط ایران باید این امکان فراهم می‏شد که شورا بتواند به بسیج منابع مردمی بپردازد و خود رأسا وارد گود شود.
لذا حتی در شهرها و روستاهایی که قبلاً و از قضا اعضای برگزیده شورا قادر به انجام ده‏ها پروژه شده بودند، دیگر نمی‏توانستند پس از انتخاب همان امور را پی‏گیری کنند زیرا به حیطه اجرا وارد می‏شد. البته اگر عدم اعتقاد برخی به‏کار مشارکتی و ضعف اخلاق مدنی را هم اضافه کنیم، مجموعه‏ای از عوامل بازدارنده را برشمرده‏ایم. البته عوامل درونی نیز بیش از مواردی است که گفته شد.
برخی معتقدند با توجه به نارسایی‏های موجود در قوانین مربوط به شوراها، اساسا نهاد شورا تنها «هیئت مدیره شهرداری» محسوب می‏شود و نه «شورای واقعی شهر» نظر شما چیست؟
البته پاسخ این سؤال را در پاسخ‏های قبلی دادم. واقعا شورا به شورایی اجتماعی ناظر بر شهرداری تبدیل شده است و این اساسی‏ترین ضعف شوراست. توجه کنید که شورا بر شهرداری نظارت دارد اما بودجه خود را از شهرداری می‏گیرد. خود این تناقض یا به کشمکش منجر شده است و یا به غلبه شهرداری بر شورا. اما این ظاهر امر است. شوراها می‏توانستند به محمل بسیج مردم، خارج از چارچوب اداری آن هم برای امور شهری و اجتماعی، نه سیاسی تبدیل شوند. یعنی مشکل فقط قانون شورا نبود. امیدوارم بعدها محققان گران‏قدری به مطالعه بپردازند و میزان غیبت اعضای شوراهای شهرهای بزرگ را در جدولی بیاورند که خود گویای خیلی از بحث‏هاست. در واقع بحث آموزش اعضا و توانمندسازی آنان اهمیتی حیاتی داشت که مورد غفلت قرار گرفت.
با توجه به قوانین و مقررات موجود شوراها به نظر شما این نهاد جایگاه حاکمیتی دارد یا تصدی‏گری؟
به نظر من شورا در ایران باید ماهیتی دوگانه داشته باشد. یعنی در چارچوب حکومتی، عملکردی نظارتی داشته باشد. اما خارج از آن باید بتواند به بسیج مردم در امور شهری و روستایی بپردازد و با امکانات مردمی در تمامی چرخه برنامه‏ریزی تا اجرا پیش رود. اگر چنین حالتی را در نظر بگیریم، شوراها معجزه خواهند کرد. لحظه‏ای فکر کنید، این همه سخن از بودجه به میان می‏آید. تا صحبت از اقدامی برای مردم می‏شود، فورا بودجه می‏خواهند. من نمی‏گویم که پول مهم نیست. خیلی هم مهم است. اما تهی‏دستان شهری را بنگرید که با دست خالی و در شرایطی بسیار نامساعد ده‏ها شهر متوسط ساخته‏اند. توانمندی در مردم وجود دارد آن را باید کشف کرد و فعال ساخت. این همه جوان مستعد در این کشور وجود دارد. همه در معرض اضطراب و نومیدی و سرخوردگی‏اند. با ساده‏ترین برنامه‏ها می‏توان آنان را در قالب صدها سازمان مشارکتی فعال کرد. این نوع کارها فراموش شده است.
در مورد ویژگی‏های تخصصی مورد نیاز در شوراها و در نتیجه انتخابات نامزدهای مناسب، در واکنش به تجربه شورای شهر تهران، برخی تأکید می‏کنند بهتر است افراد سیاسی کمتر داوطلب نمایندگی شوند و اولویت به انتخاب افراد متخصص داده شود؟ نظر شما چیست؟
این هم از ویژگی‏های جامعه ایران است. در دوره اول گروه‏های سیاسی، افراد سیاسی را معرفی کردند. حال با توجه به مشکلات بدون بررسی علل و ریشه‏ها یکباره سخن از حضور افراد غیرسیاسی در شوراهاست.
مسئله این نیست که افراد سیاسی باشند یا نباشند. مسئله فقدان برنامه‏ای روشن، تعریف‏شده و عملی در باب شوراهاست. شورا می‏تواند از افراد سیاسی تشکیل شود. اما اگر این افراد به سیاست‏بازی بپردازند، فورا از یک سو شورا و از سوی دیگر مردم شهر و روستا را بر محور تعلقات سیاسی تجزیه می‏کنند.
با توجه به نواقص قانونی موجود و همچنین تجارب ناموفق شوراها، توصیه شما در مورد مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات شوراها چیست؟
من اعتقاد دارم که تمامی هموطنان باید در انتخابات شورا شرکت کنند. اما این بار رأی خود را بسیار آگاهانه و مطالعه شده به صندوق بریزند. این رأی باید دارای پیامی انتقادی باشد.
لذا افرادی که انتخاب آنان حاوی این پیام است، باید برگزیده شوند. قهر کردن مردم و عدم مشارکت که آرزوی بسیاری در این مقطع است، قهر کردن مردم با خودشان و نابودی نهادی کاملاً مردمی به دست خود مردم خواهد بود. آگاهی سیاسی به معنای درک شرایط پیچیده کنونی است. نباید صورت مسئله را پاک کرد. شورا، به معنای قدرت مردم در محدوده محلی است. دست‏شستن از آن هرگز به مصلحت مردم نیست. باید توجه شود که وضعیت کشور بسیار بغرنج است. مردم ناراحت و سرخورده‏اند. کاملاً هم حق دارند. اما سیاست معادله‏ای یک‏مجهولی نیست که هر دانش‏آموزی که کتاب اول جبر را امتحان داد، موفق به حل آن باشد. عدم مشارکت مردم خلأ عظیمی را ایجاد می‏کند. این خلأ جنبه انتخابی نظام را تضعیف و فرصتی برای نابودی کشور فراهم می‏آورد. کسی دوست مردم نیست. دوباره به دنبال قهرمان نباید بود. ما باید مسائل کشورمان را خودمان حل کنیم. لذا باید بهوش بود. گرچه مردم صددرصد حق دارند. کشور عزیز ما، راهی جزی حرکت تدریجی، مسالمت‏آمیز و پرهیز از خشونت ندارد، نهادهای حکومت محلی جز مردم به کسی تعلق ندارد. باید فرآیند شکل‏گیری و فعالیت آنها را تصحیح کرد و نه به تعطیل آنها مبادرت نمود.

تبلیغات