کارنامه شورا در گام نخست
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
پرویز پیران در این گفتوگو، ارزیابی خود را از نهاد شورا، و نیز عملکرد شورا در دوره گذشته بیان میکند.متن
نامه، ش 21
ارزیابی کلی خودتان را از چهار سال تجربه فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا بفرمایید. چرا غالبا با اشاره به تجربه نافرجام شورای شهر تهران، کارنامه شوراها بهطور کلی منفی ارزیابی میشود؟ نظر شما چیست؟
قبل از پرداختن به عملکرد شورا در دوره نخست باید به نکتهای مهم و در عین حال تاسفبار اشاره کنم. در کشور ما کمتر کسی یافت میشود که همه چیز را نداند. لذا مثل مد، آدمها متخصص موضوعات مختلف میشوند آن هم بدون تحقیق، سابقهای حتی مرور منابع محدود موجود و مطلع بودن از آنها. این امر در مورد شورا نیز صادق است. به یکباره با آدمهایی روبهرو هستیم که یک شبه و ابتدا به ساکن تصمیم گرفتهاند کارشناس و متخصص شورا شوند.
با این تصمیم آنچنان ادعاهایی مطرح میکنند که آدمی در حیرتی عمیق فرو میرود. فقدان سنت نقد، به ما اجازه میدهد که در باب همه چیز اظهارنظر کنیم و کسی هم یقه ما را نگیرد. چنین فرآیند ناسالمی باعث شده است که با انواع اظهارنظرهای عجیب و غریب در مورد شورا روبهرو باشیم. نتیجه، سردرگمی مردم است که محصول درهمریخته و بدون سر و ته این کارشناسان یک شبه را باید بخوانند.
برای ارزیابی دقیق و علمی شوراهای شهر و روستا، این نهاد ارزشمند اما رها شده، نمیتوان به کلیات بسنده کرد. زیرا اگرچه میتوان مباحث نظری و کلی در مورد شورا بیان کرد، اما در عمل با موجودی سر و کار داریم که در شهرها و روستاهای مختلف پا گرفته است. ازاینرو هرکدام، بر کنار از وجوه مشترک داستانی ویژه دارند و نیازمند موردپژوهی مستقلی هستند. باید توجه کرد که جامعه ایران، جامعهای چند قومی ـ چند فرهنگی است. این ویژگی سبب میشود که تعمیم خبر در کلیترین سطح، نادرست باشد.
برای ارزیابی عملکرد شوراها باید به عوامل درونی و بیرونی اشاره کرد. در مجموعه عوامل بیرونی، نقاط اشتراک و مباحث قابل تعمیمی قرار دارد. اما قبل از تمامی این بحثها، باید ببینیم که شورا چه نوع نهادی است؟ شورا از درون جامعه مدنی برمیخیزد و محصول حرکت سیاسی مردم در محلیترین سطح است. اساسا شورا صرفنظر از انواع مختلف آن، منعکسکننده حق مهم مردم در سازماندهی و ایجاد سازمانهایی است که برای پاسداری از حقوق و منافع آنان شکل میگیرند. به همین دلیل شورا را یکی از پایهایترین اشکال سازماندهی اجتماعی مشارکتی نام دادهاند.
لذا شورا ابزار قبضه قدرت یا گروه ذینفع و ذینفوذ نیست، اما خطر از آن جهت است که میتواند به این دو تبدیل شود. همچنین، شورا روشی برای تمرکززدایی و توزیع قدرت، محدودکردن قدرت و نظارت بر قدرت است. علاوه بر این، شورا بستر اجتماعیشدن سیاسی مردم و جزئی از فرآیند شهروندسازی است و محل بروز حقوق شهروندی نیز محسوب میشود. شورا نمود عقلانیت سیاسی، نهادی جهت تقویت همبستگی، گذار به خودگردانی، گذشتن از منافع فردی برای نفع جمعی، پاسداری از نفع شخصی از طریق عقلانیت و عمل قانونمند جمعی است.
بهطور خلاصه شورا نهادی است که از جامعه مدنی برمیخیزد لیکن به بخشی از ساختار قدرت و حکومت تبدیل میشود. لذا نهادی بینابینی است. یک پای در جامعه مدنی دارد و یک پای در حکومت. به همین دلیل شورا جزئی از حکومت محلی است. اما مهمتر از اینها آنچه که در منابع حکومت محلی مورد تأکید قرار گرفته است، توانایی شورا به عنوان یکی از نهادهای انتخابی محل برای ترویج و اشاعه مشارکت است.
حال باید به فهرست کردن عوامل بیرونی پرداخت تا ارزیابی شورا ممکن گردد. در رأس همه عوامل بیرونی، تاریخ طولانی استبداد در ایران ایستاده است. به نحوی گذرا آثار استبداد را برمیشماریم که البته در 20 سال گذشته ضمن پیگیری بحث مشارکت و شهروندی، بارها و بارها به آنها اشاره کردهام. در جامعه استبدادی فرد صاحب حقوق متولد نمیشود. ازاینرو «ما»ی قبیلهای و عشیرهای در تمامی عرصهها، حضوری پررنگ دارد. هویت افراد نه بر اساس ویژگیهای اکتسابی فردی و سایر ویژگیهای شخص، بلکه از دریچه وابستگیهای خونی و خاندانی تعریف میشود. لذا همبستگی اجتماعی در رابطه با «ما»ی قبیلهای تعریف میشود.
از جمله دیگر عوامل بیرونی، ساختار سیاسی جامعه است که گاه به دو پارگی میل میکند و یک بخش به پنبه کردن کارهای بخش دیگر میپردازد که تحلیل آن فرصتی مستقل میطلبد. عامل بیرونی دیگر عدم حضور و نظارت مردم است. اگر بحث شکست شوراها مطرح شود، یکایک ما مسئول و مقصریم. ایرانیها با شور و شوقی بیمانند، به عملی دست میزنند وقتی گام اول نتیجه داد، کنار میکشند و گاه به نقد آن هم از نوع غیرمستندِ آنچه که خود ساختهاند میپردازند. آنانی که انتخاب شدهاند نیز گاه مردم را به حساب نمیآورند و هزاران واژه زیبا نثار مردم میکنند. و بعد از انتخاب شدن، درِ برج عاج خویش را بر روی مردم میبندند. از آن لحظه به بعد مردم مزاحم تلقی میشوند. البته عوامل بیرونی به اینها ختم نمیشود اما فعلاً همین مقدار کفایت میکند.
اما عوامل درونی یعنی آنچه که مستقیما به شورا و ساز و کار آن و ساختارش مربوط میشود. اولین عامل قانون شوراهاست. در آسیبشناسی شورا، فهرست مفصلی از ماده واحده و تبصره یک آوردهام که از قانون شورای انقلاب تا روز انتخابات شورا سبب تضعیف شورا گشته است تا در نهایت موجودی دست و پا بسته و متناقض به دنیا آمده است. موجودی کاملاً ابتر شورایی که حداکثر شورایی اجتماعی و نظارتی است، آن هم محدود به شهرداری و مشارکتگریزترین سازمان کشور میتواند تلقی شود. مسئله بعدی سازمان شوراست. اساسا وجود سلسله مراتب دشمن کارهای مشارکتی است. درست است که شوراها در کشورهای پیشرفته ساختاری بوروکراتیک دارد، اما این موضوع باید بررسی شود که در ایران بوروکراتیک شدن شورا چه مسائلی را به دنبال دارد؟ یا اساسا چه تمهیداتی لازم است. متأسفانه شورا از روز نخست دنبال چارت و اتاق و میز و صندلی و استخدام و موبایل و اتومبیل به بحثهای مفصل آغاز شد و در مدتی کوتاه حداقل درشورای شهر تهران تعداد زیادی کارشناس و کارمند قبیلهای حضور کردند که گرچه بسیاری از هر حیث شایسته بوند، اما امکان استفاده از توان آنان فراهم نبود و این به تناقضات شورا باز میگردد. ضمنا هیچ راهکاری برای ایجاد و گسترش پیوند با معنا با مشارکت مردم اندیشیده نشده بود و حداکثر کاری که انجام شد، همان شورایاری بود که آن هم در حد(1) یا پذیرش صوری حضور مردم باقی ماند. از جمله مشکلات شورا که به قانون آن باز میگردد، مشخصنبودن وظایف شورا بود. شورا نظارتی ترسیم شده بود حال آنکه در شرایط ایران باید این امکان فراهم میشد که شورا بتواند به بسیج منابع مردمی بپردازد و خود رأسا وارد گود شود.
لذا حتی در شهرها و روستاهایی که قبلاً و از قضا اعضای برگزیده شورا قادر به انجام دهها پروژه شده بودند، دیگر نمیتوانستند پس از انتخاب همان امور را پیگیری کنند زیرا به حیطه اجرا وارد میشد. البته اگر عدم اعتقاد برخی بهکار مشارکتی و ضعف اخلاق مدنی را هم اضافه کنیم، مجموعهای از عوامل بازدارنده را برشمردهایم. البته عوامل درونی نیز بیش از مواردی است که گفته شد.
برخی معتقدند با توجه به نارساییهای موجود در قوانین مربوط به شوراها، اساسا نهاد شورا تنها «هیئت مدیره شهرداری» محسوب میشود و نه «شورای واقعی شهر» نظر شما چیست؟
البته پاسخ این سؤال را در پاسخهای قبلی دادم. واقعا شورا به شورایی اجتماعی ناظر بر شهرداری تبدیل شده است و این اساسیترین ضعف شوراست. توجه کنید که شورا بر شهرداری نظارت دارد اما بودجه خود را از شهرداری میگیرد. خود این تناقض یا به کشمکش منجر شده است و یا به غلبه شهرداری بر شورا. اما این ظاهر امر است. شوراها میتوانستند به محمل بسیج مردم، خارج از چارچوب اداری آن هم برای امور شهری و اجتماعی، نه سیاسی تبدیل شوند. یعنی مشکل فقط قانون شورا نبود. امیدوارم بعدها محققان گرانقدری به مطالعه بپردازند و میزان غیبت اعضای شوراهای شهرهای بزرگ را در جدولی بیاورند که خود گویای خیلی از بحثهاست. در واقع بحث آموزش اعضا و توانمندسازی آنان اهمیتی حیاتی داشت که مورد غفلت قرار گرفت.
با توجه به قوانین و مقررات موجود شوراها به نظر شما این نهاد جایگاه حاکمیتی دارد یا تصدیگری؟
به نظر من شورا در ایران باید ماهیتی دوگانه داشته باشد. یعنی در چارچوب حکومتی، عملکردی نظارتی داشته باشد. اما خارج از آن باید بتواند به بسیج مردم در امور شهری و روستایی بپردازد و با امکانات مردمی در تمامی چرخه برنامهریزی تا اجرا پیش رود. اگر چنین حالتی را در نظر بگیریم، شوراها معجزه خواهند کرد. لحظهای فکر کنید، این همه سخن از بودجه به میان میآید. تا صحبت از اقدامی برای مردم میشود، فورا بودجه میخواهند. من نمیگویم که پول مهم نیست. خیلی هم مهم است. اما تهیدستان شهری را بنگرید که با دست خالی و در شرایطی بسیار نامساعد دهها شهر متوسط ساختهاند. توانمندی در مردم وجود دارد آن را باید کشف کرد و فعال ساخت. این همه جوان مستعد در این کشور وجود دارد. همه در معرض اضطراب و نومیدی و سرخوردگیاند. با سادهترین برنامهها میتوان آنان را در قالب صدها سازمان مشارکتی فعال کرد. این نوع کارها فراموش شده است.
در مورد ویژگیهای تخصصی مورد نیاز در شوراها و در نتیجه انتخابات نامزدهای مناسب، در واکنش به تجربه شورای شهر تهران، برخی تأکید میکنند بهتر است افراد سیاسی کمتر داوطلب نمایندگی شوند و اولویت به انتخاب افراد متخصص داده شود؟ نظر شما چیست؟
این هم از ویژگیهای جامعه ایران است. در دوره اول گروههای سیاسی، افراد سیاسی را معرفی کردند. حال با توجه به مشکلات بدون بررسی علل و ریشهها یکباره سخن از حضور افراد غیرسیاسی در شوراهاست.
مسئله این نیست که افراد سیاسی باشند یا نباشند. مسئله فقدان برنامهای روشن، تعریفشده و عملی در باب شوراهاست. شورا میتواند از افراد سیاسی تشکیل شود. اما اگر این افراد به سیاستبازی بپردازند، فورا از یک سو شورا و از سوی دیگر مردم شهر و روستا را بر محور تعلقات سیاسی تجزیه میکنند.
با توجه به نواقص قانونی موجود و همچنین تجارب ناموفق شوراها، توصیه شما در مورد مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات شوراها چیست؟
من اعتقاد دارم که تمامی هموطنان باید در انتخابات شورا شرکت کنند. اما این بار رأی خود را بسیار آگاهانه و مطالعه شده به صندوق بریزند. این رأی باید دارای پیامی انتقادی باشد.
لذا افرادی که انتخاب آنان حاوی این پیام است، باید برگزیده شوند. قهر کردن مردم و عدم مشارکت که آرزوی بسیاری در این مقطع است، قهر کردن مردم با خودشان و نابودی نهادی کاملاً مردمی به دست خود مردم خواهد بود. آگاهی سیاسی به معنای درک شرایط پیچیده کنونی است. نباید صورت مسئله را پاک کرد. شورا، به معنای قدرت مردم در محدوده محلی است. دستشستن از آن هرگز به مصلحت مردم نیست. باید توجه شود که وضعیت کشور بسیار بغرنج است. مردم ناراحت و سرخوردهاند. کاملاً هم حق دارند. اما سیاست معادلهای یکمجهولی نیست که هر دانشآموزی که کتاب اول جبر را امتحان داد، موفق به حل آن باشد. عدم مشارکت مردم خلأ عظیمی را ایجاد میکند. این خلأ جنبه انتخابی نظام را تضعیف و فرصتی برای نابودی کشور فراهم میآورد. کسی دوست مردم نیست. دوباره به دنبال قهرمان نباید بود. ما باید مسائل کشورمان را خودمان حل کنیم. لذا باید بهوش بود. گرچه مردم صددرصد حق دارند. کشور عزیز ما، راهی جزی حرکت تدریجی، مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت ندارد، نهادهای حکومت محلی جز مردم به کسی تعلق ندارد. باید فرآیند شکلگیری و فعالیت آنها را تصحیح کرد و نه به تعطیل آنها مبادرت نمود.
ارزیابی کلی خودتان را از چهار سال تجربه فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا بفرمایید. چرا غالبا با اشاره به تجربه نافرجام شورای شهر تهران، کارنامه شوراها بهطور کلی منفی ارزیابی میشود؟ نظر شما چیست؟
قبل از پرداختن به عملکرد شورا در دوره نخست باید به نکتهای مهم و در عین حال تاسفبار اشاره کنم. در کشور ما کمتر کسی یافت میشود که همه چیز را نداند. لذا مثل مد، آدمها متخصص موضوعات مختلف میشوند آن هم بدون تحقیق، سابقهای حتی مرور منابع محدود موجود و مطلع بودن از آنها. این امر در مورد شورا نیز صادق است. به یکباره با آدمهایی روبهرو هستیم که یک شبه و ابتدا به ساکن تصمیم گرفتهاند کارشناس و متخصص شورا شوند.
با این تصمیم آنچنان ادعاهایی مطرح میکنند که آدمی در حیرتی عمیق فرو میرود. فقدان سنت نقد، به ما اجازه میدهد که در باب همه چیز اظهارنظر کنیم و کسی هم یقه ما را نگیرد. چنین فرآیند ناسالمی باعث شده است که با انواع اظهارنظرهای عجیب و غریب در مورد شورا روبهرو باشیم. نتیجه، سردرگمی مردم است که محصول درهمریخته و بدون سر و ته این کارشناسان یک شبه را باید بخوانند.
برای ارزیابی دقیق و علمی شوراهای شهر و روستا، این نهاد ارزشمند اما رها شده، نمیتوان به کلیات بسنده کرد. زیرا اگرچه میتوان مباحث نظری و کلی در مورد شورا بیان کرد، اما در عمل با موجودی سر و کار داریم که در شهرها و روستاهای مختلف پا گرفته است. ازاینرو هرکدام، بر کنار از وجوه مشترک داستانی ویژه دارند و نیازمند موردپژوهی مستقلی هستند. باید توجه کرد که جامعه ایران، جامعهای چند قومی ـ چند فرهنگی است. این ویژگی سبب میشود که تعمیم خبر در کلیترین سطح، نادرست باشد.
برای ارزیابی عملکرد شوراها باید به عوامل درونی و بیرونی اشاره کرد. در مجموعه عوامل بیرونی، نقاط اشتراک و مباحث قابل تعمیمی قرار دارد. اما قبل از تمامی این بحثها، باید ببینیم که شورا چه نوع نهادی است؟ شورا از درون جامعه مدنی برمیخیزد و محصول حرکت سیاسی مردم در محلیترین سطح است. اساسا شورا صرفنظر از انواع مختلف آن، منعکسکننده حق مهم مردم در سازماندهی و ایجاد سازمانهایی است که برای پاسداری از حقوق و منافع آنان شکل میگیرند. به همین دلیل شورا را یکی از پایهایترین اشکال سازماندهی اجتماعی مشارکتی نام دادهاند.
لذا شورا ابزار قبضه قدرت یا گروه ذینفع و ذینفوذ نیست، اما خطر از آن جهت است که میتواند به این دو تبدیل شود. همچنین، شورا روشی برای تمرکززدایی و توزیع قدرت، محدودکردن قدرت و نظارت بر قدرت است. علاوه بر این، شورا بستر اجتماعیشدن سیاسی مردم و جزئی از فرآیند شهروندسازی است و محل بروز حقوق شهروندی نیز محسوب میشود. شورا نمود عقلانیت سیاسی، نهادی جهت تقویت همبستگی، گذار به خودگردانی، گذشتن از منافع فردی برای نفع جمعی، پاسداری از نفع شخصی از طریق عقلانیت و عمل قانونمند جمعی است.
بهطور خلاصه شورا نهادی است که از جامعه مدنی برمیخیزد لیکن به بخشی از ساختار قدرت و حکومت تبدیل میشود. لذا نهادی بینابینی است. یک پای در جامعه مدنی دارد و یک پای در حکومت. به همین دلیل شورا جزئی از حکومت محلی است. اما مهمتر از اینها آنچه که در منابع حکومت محلی مورد تأکید قرار گرفته است، توانایی شورا به عنوان یکی از نهادهای انتخابی محل برای ترویج و اشاعه مشارکت است.
حال باید به فهرست کردن عوامل بیرونی پرداخت تا ارزیابی شورا ممکن گردد. در رأس همه عوامل بیرونی، تاریخ طولانی استبداد در ایران ایستاده است. به نحوی گذرا آثار استبداد را برمیشماریم که البته در 20 سال گذشته ضمن پیگیری بحث مشارکت و شهروندی، بارها و بارها به آنها اشاره کردهام. در جامعه استبدادی فرد صاحب حقوق متولد نمیشود. ازاینرو «ما»ی قبیلهای و عشیرهای در تمامی عرصهها، حضوری پررنگ دارد. هویت افراد نه بر اساس ویژگیهای اکتسابی فردی و سایر ویژگیهای شخص، بلکه از دریچه وابستگیهای خونی و خاندانی تعریف میشود. لذا همبستگی اجتماعی در رابطه با «ما»ی قبیلهای تعریف میشود.
از جمله دیگر عوامل بیرونی، ساختار سیاسی جامعه است که گاه به دو پارگی میل میکند و یک بخش به پنبه کردن کارهای بخش دیگر میپردازد که تحلیل آن فرصتی مستقل میطلبد. عامل بیرونی دیگر عدم حضور و نظارت مردم است. اگر بحث شکست شوراها مطرح شود، یکایک ما مسئول و مقصریم. ایرانیها با شور و شوقی بیمانند، به عملی دست میزنند وقتی گام اول نتیجه داد، کنار میکشند و گاه به نقد آن هم از نوع غیرمستندِ آنچه که خود ساختهاند میپردازند. آنانی که انتخاب شدهاند نیز گاه مردم را به حساب نمیآورند و هزاران واژه زیبا نثار مردم میکنند. و بعد از انتخاب شدن، درِ برج عاج خویش را بر روی مردم میبندند. از آن لحظه به بعد مردم مزاحم تلقی میشوند. البته عوامل بیرونی به اینها ختم نمیشود اما فعلاً همین مقدار کفایت میکند.
اما عوامل درونی یعنی آنچه که مستقیما به شورا و ساز و کار آن و ساختارش مربوط میشود. اولین عامل قانون شوراهاست. در آسیبشناسی شورا، فهرست مفصلی از ماده واحده و تبصره یک آوردهام که از قانون شورای انقلاب تا روز انتخابات شورا سبب تضعیف شورا گشته است تا در نهایت موجودی دست و پا بسته و متناقض به دنیا آمده است. موجودی کاملاً ابتر شورایی که حداکثر شورایی اجتماعی و نظارتی است، آن هم محدود به شهرداری و مشارکتگریزترین سازمان کشور میتواند تلقی شود. مسئله بعدی سازمان شوراست. اساسا وجود سلسله مراتب دشمن کارهای مشارکتی است. درست است که شوراها در کشورهای پیشرفته ساختاری بوروکراتیک دارد، اما این موضوع باید بررسی شود که در ایران بوروکراتیک شدن شورا چه مسائلی را به دنبال دارد؟ یا اساسا چه تمهیداتی لازم است. متأسفانه شورا از روز نخست دنبال چارت و اتاق و میز و صندلی و استخدام و موبایل و اتومبیل به بحثهای مفصل آغاز شد و در مدتی کوتاه حداقل درشورای شهر تهران تعداد زیادی کارشناس و کارمند قبیلهای حضور کردند که گرچه بسیاری از هر حیث شایسته بوند، اما امکان استفاده از توان آنان فراهم نبود و این به تناقضات شورا باز میگردد. ضمنا هیچ راهکاری برای ایجاد و گسترش پیوند با معنا با مشارکت مردم اندیشیده نشده بود و حداکثر کاری که انجام شد، همان شورایاری بود که آن هم در حد(1) یا پذیرش صوری حضور مردم باقی ماند. از جمله مشکلات شورا که به قانون آن باز میگردد، مشخصنبودن وظایف شورا بود. شورا نظارتی ترسیم شده بود حال آنکه در شرایط ایران باید این امکان فراهم میشد که شورا بتواند به بسیج منابع مردمی بپردازد و خود رأسا وارد گود شود.
لذا حتی در شهرها و روستاهایی که قبلاً و از قضا اعضای برگزیده شورا قادر به انجام دهها پروژه شده بودند، دیگر نمیتوانستند پس از انتخاب همان امور را پیگیری کنند زیرا به حیطه اجرا وارد میشد. البته اگر عدم اعتقاد برخی بهکار مشارکتی و ضعف اخلاق مدنی را هم اضافه کنیم، مجموعهای از عوامل بازدارنده را برشمردهایم. البته عوامل درونی نیز بیش از مواردی است که گفته شد.
برخی معتقدند با توجه به نارساییهای موجود در قوانین مربوط به شوراها، اساسا نهاد شورا تنها «هیئت مدیره شهرداری» محسوب میشود و نه «شورای واقعی شهر» نظر شما چیست؟
البته پاسخ این سؤال را در پاسخهای قبلی دادم. واقعا شورا به شورایی اجتماعی ناظر بر شهرداری تبدیل شده است و این اساسیترین ضعف شوراست. توجه کنید که شورا بر شهرداری نظارت دارد اما بودجه خود را از شهرداری میگیرد. خود این تناقض یا به کشمکش منجر شده است و یا به غلبه شهرداری بر شورا. اما این ظاهر امر است. شوراها میتوانستند به محمل بسیج مردم، خارج از چارچوب اداری آن هم برای امور شهری و اجتماعی، نه سیاسی تبدیل شوند. یعنی مشکل فقط قانون شورا نبود. امیدوارم بعدها محققان گرانقدری به مطالعه بپردازند و میزان غیبت اعضای شوراهای شهرهای بزرگ را در جدولی بیاورند که خود گویای خیلی از بحثهاست. در واقع بحث آموزش اعضا و توانمندسازی آنان اهمیتی حیاتی داشت که مورد غفلت قرار گرفت.
با توجه به قوانین و مقررات موجود شوراها به نظر شما این نهاد جایگاه حاکمیتی دارد یا تصدیگری؟
به نظر من شورا در ایران باید ماهیتی دوگانه داشته باشد. یعنی در چارچوب حکومتی، عملکردی نظارتی داشته باشد. اما خارج از آن باید بتواند به بسیج مردم در امور شهری و روستایی بپردازد و با امکانات مردمی در تمامی چرخه برنامهریزی تا اجرا پیش رود. اگر چنین حالتی را در نظر بگیریم، شوراها معجزه خواهند کرد. لحظهای فکر کنید، این همه سخن از بودجه به میان میآید. تا صحبت از اقدامی برای مردم میشود، فورا بودجه میخواهند. من نمیگویم که پول مهم نیست. خیلی هم مهم است. اما تهیدستان شهری را بنگرید که با دست خالی و در شرایطی بسیار نامساعد دهها شهر متوسط ساختهاند. توانمندی در مردم وجود دارد آن را باید کشف کرد و فعال ساخت. این همه جوان مستعد در این کشور وجود دارد. همه در معرض اضطراب و نومیدی و سرخوردگیاند. با سادهترین برنامهها میتوان آنان را در قالب صدها سازمان مشارکتی فعال کرد. این نوع کارها فراموش شده است.
در مورد ویژگیهای تخصصی مورد نیاز در شوراها و در نتیجه انتخابات نامزدهای مناسب، در واکنش به تجربه شورای شهر تهران، برخی تأکید میکنند بهتر است افراد سیاسی کمتر داوطلب نمایندگی شوند و اولویت به انتخاب افراد متخصص داده شود؟ نظر شما چیست؟
این هم از ویژگیهای جامعه ایران است. در دوره اول گروههای سیاسی، افراد سیاسی را معرفی کردند. حال با توجه به مشکلات بدون بررسی علل و ریشهها یکباره سخن از حضور افراد غیرسیاسی در شوراهاست.
مسئله این نیست که افراد سیاسی باشند یا نباشند. مسئله فقدان برنامهای روشن، تعریفشده و عملی در باب شوراهاست. شورا میتواند از افراد سیاسی تشکیل شود. اما اگر این افراد به سیاستبازی بپردازند، فورا از یک سو شورا و از سوی دیگر مردم شهر و روستا را بر محور تعلقات سیاسی تجزیه میکنند.
با توجه به نواقص قانونی موجود و همچنین تجارب ناموفق شوراها، توصیه شما در مورد مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات شوراها چیست؟
من اعتقاد دارم که تمامی هموطنان باید در انتخابات شورا شرکت کنند. اما این بار رأی خود را بسیار آگاهانه و مطالعه شده به صندوق بریزند. این رأی باید دارای پیامی انتقادی باشد.
لذا افرادی که انتخاب آنان حاوی این پیام است، باید برگزیده شوند. قهر کردن مردم و عدم مشارکت که آرزوی بسیاری در این مقطع است، قهر کردن مردم با خودشان و نابودی نهادی کاملاً مردمی به دست خود مردم خواهد بود. آگاهی سیاسی به معنای درک شرایط پیچیده کنونی است. نباید صورت مسئله را پاک کرد. شورا، به معنای قدرت مردم در محدوده محلی است. دستشستن از آن هرگز به مصلحت مردم نیست. باید توجه شود که وضعیت کشور بسیار بغرنج است. مردم ناراحت و سرخوردهاند. کاملاً هم حق دارند. اما سیاست معادلهای یکمجهولی نیست که هر دانشآموزی که کتاب اول جبر را امتحان داد، موفق به حل آن باشد. عدم مشارکت مردم خلأ عظیمی را ایجاد میکند. این خلأ جنبه انتخابی نظام را تضعیف و فرصتی برای نابودی کشور فراهم میآورد. کسی دوست مردم نیست. دوباره به دنبال قهرمان نباید بود. ما باید مسائل کشورمان را خودمان حل کنیم. لذا باید بهوش بود. گرچه مردم صددرصد حق دارند. کشور عزیز ما، راهی جزی حرکت تدریجی، مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت ندارد، نهادهای حکومت محلی جز مردم به کسی تعلق ندارد. باید فرآیند شکلگیری و فعالیت آنها را تصحیح کرد و نه به تعطیل آنها مبادرت نمود.