نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

رسالت ، 6 و 13/11/81
اگر مقصود از دموکراسى و حکومت مردم بر مردم این است که قدرت مردم بر تمام خواسته‏هاى آنان مشروعیت ببخشد، هر چند این خواسته‏ها مخالف قوانین الاهى باشد، این معنى مخالف شرایع آسمانى و به‏ویژه آیین مقدس اسلام است. زیرا در حاکمیت، به هر شکلى که اعمال شود، از نظر اسلام دو اصل معتبر است: الف) حاکمیت مردم و نفى استبداد، ب) سعادت و رستگارى مردم.
اگر چه حاکمیتى با وجود تضاد در این دو اصل در غرب رسمیت دارد، ولى در اسلام رسمیتى ندارد. نقطه جدایى حاکمیت مردم در غرب با حاکمیت مردم در اسلام این است که غرب زمام حکومت را به دست مردم سپرده و براى آن قید و شرطى قایل نیست، درحالى‏که اسلام زمام حکومت را به دست خدا مى‏داند و مردم را در چارچوب قوانین الاهى آزاد نهاده تا در پرتو آن سرنوشت خود را رقم زنند. آیت اللّه‏ سبحانى در ادامه ضمن بیان این نکته که دموکراسى مطلق و حاکمیت بى‏قید و شرط مردمى در اسلام وجود ندارد، ولى حاکمیت مردم در چارچوب قوانین تابناک الاهى جزو اسلام بوده و حاکمیت مردم تنها بدین شکل صحیح و پا بر جا مى‏باشد، به ارایه شواهدى از روایات پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرمؤمنان براى اثبات این نکته مى‏پردازد و چنین نتیجه مى‏گیرد که دموکراسى اسلامى بر دو اصل استوار است: 1. حاکمیت مردم 2. چارچوب قوانین الاهى. ولى پیاده کردن این دو اصل در گرو وجود کارشناسى است که قوانین الاهى را به خوبى بشناسد.
ازاین‏رو مى‏توان گفت مردم سالارى در اسلام در حقیقت بر سه اصل استوار است که آخرین آنها کارشناسى فقیه جامع الشرایط است که بر مشروعیت حکومت صحه بگذارد، اگر نظارت یا تصویب او را کنار بگذاریم هر دو اصل عقیم گردیده و به نتیجه نمى‏رسند.
در اسلام مردم سالارى با خدا سالارى نه در عرض هم بلکه در طول یکدیگرند. حاکمیت خدا، حاکمیتى ذاتى است زیرا خالق بشر است و از این جهت که هر آفریننده‏اى بر آفریده خود ولایت دارد، حاکم بر اوست. در حالى که حاکمیت مردم اعطایى است و خداوند زمام امور بشر را تحت شرایطى به دست خود او داده است. پس در حقیقت حکومت اسلامى ترکیبى از حکومت الاهى و حکومت مردمى است که باید این دو را در طول یکدیگر معنى کرد.
ازاین‏رو باید گفت قرآن هر نوع اکثریتى را به باد انتقاد نمى‏گیرد، بلکه اکثریتِ جامعه دور از پیروى آیین الاهى را، کفر پیشه و گمراه مى‏داند. البته در جامعه اسلامى که افراد، با اخلاق و ضوابط اسلامى زندگى مى‏کنند، اکثریت از قوت بیشترى برخوردار خواهد بود.
آیت اللّه‏ سبحانى در پایان از کسانى که فاقد تعهد و یا کفایت و درایت هستند مى‏خواهد که خود را از عرصه حکومت و سیاست کنار بکشند و میدان را براى افراد با لیاقت و با کفایت باز کنند تا با یک آگاهى لازم از ضروریات کشور، به برنامه ریزى بپردازند و مشکلات مردم را برطرف کنند. و نیز از کسانى که از حکومت اسلامى و ویژگى‏هاى آن، آگاهى لازم ندارند، مى‏خواهد که کمتر سخن بگویند و بدانند که حکومت اسلامى را نباید بر یکى از حکومت‏هاى موجود در جهان یا گذشته تطبیق کرد. حکومت اسلامى براى خود ارکان و ویژگى‏هایى دارد که محققان اسلامى به‏طور گسترده درباره آن سخن رانده‏اند و ایشان نیز درجلد دوم کتاب مفاهیم القرآن در تمام شؤون حکومت اسلامى بر اساس کتاب و سنت سخن گفته‏اند.

تبلیغات