حاکمیت ملی و حاکمیت جهانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همبستگى، 16/11/81
بىتردید روند جهانى شدن هنوز به حاکمیت جهانى منجر نشده است. دلایل زیادى براى این امر وجود دارد. هنوز دولت ـ ملتها بازیگران اصلى صحنه روابط بین الملل هستند؛ روابط بین الملل و مناسبات واحدهاى سیاسى در یک ساختار نامنظم و بدون مرجع برنز مرکزى انجام مىگیرد؛ حاکمیت ملى مرجع نهایى دولتهاست و سازمان ملل نیز آن را مشروع مىداند. اما قرائنى وجود دارد که حداقل زمینههاى تشکیل حاکمیت جهانى ایجاد شده است و فرسایش حاکمیت ملى در روند فزاینده جهانى شدن گواه این امر است.
اما اعمال حاکمیت جهانى از سوى چه مراجعى خود را نشان مىدهد؟ بدون توسل به نظریه توطئه و آراى منتقدان افراطى که آن را برگرفته از امپریالیسم جدید مىپندارند، مىتوان گفت که حاکمیت جهانى مراجع متعددى دارد: مىتوانیم یک گونهشناسى از آن ارائه دهیمکه به صورت آشکار در «جهانى شدن از بالا»، شامل مشارکت و همکارى بین دولتهاى منعکس مىشود و برعکس، مقوله «جهانى شدن از پایین» شامل، مشارکت عمومى در سطوح محلى، ملى و فراملى، ایجاد جوامع ملى، جامعه مدنى جهانى و افزایش قدرت و تعداد سازمانهاى غیردولتى به عنوان بخشى از اشکال سازمانى و فعالیتهاى همراه با جامعه مدنى جهانى است.
اعمال زمینههاى شکلگیرى حاکمیت جهانى یا فراملى از این دو لبه جهانى شدن منشأ مىگیرد. البته واقعیت آن است که شاخه اولى (جهانى شدن از بالا) محسوستر است و شاخه دومى (جهانى شدن از پایین) که در حال شکلگیرى است، درصدد است یک شکل انسانى و عادلانه به قدرت فزاینده حاکمیت جهانى اعطا کند.
کاهش مشارکت عمومى دولتها در تحقق و توسعه حقوق بشر، قدرت زیاد افراد براى اعمال فشار بر دولتها و فشار براى سوق دادن جامعه به سوى جامعه مدنى در سطح ملى و جامعه مدنى جهانى در سطح بین المللى و... همگى گویاى بروز شاخه دوم جهانى شدن است. ازاینرو، آنچه حاکمیت ملى تمام دولتها را به چالش مىکشد، نه فقط فراملى بلکه فرو ملى نیز هست. حاکمیت ملى دولتها امروزه در عصر جهانى شدن، هم مجبور است قدرت فزاینده فشارهاى فروملى از ناحیه احزاب، گروههاى جامعه مدنى، گروههاى حقوق بشر، محیطزیست و... را مدنظر قرار دهد و هم اینکه همه اینها حامیان بیرونى دارند (سازمانهاى جهانى حقوق بشر، گروههاى جهانى محیط زیستى و...) و بالاخره اینکه دولتها باید قدرت فزاینده جهانى شدن از بالا ـ از سوى کاپیتالیسم واحد جهانى، شرکتهاى چند ملیتى، مجامعى مثل صندوق بین المللى پول، بانک جهانى و نیز سازمانملل ـ را در نظر گیرند.
بىتردید روند جهانى شدن هنوز به حاکمیت جهانى منجر نشده است. دلایل زیادى براى این امر وجود دارد. هنوز دولت ـ ملتها بازیگران اصلى صحنه روابط بین الملل هستند؛ روابط بین الملل و مناسبات واحدهاى سیاسى در یک ساختار نامنظم و بدون مرجع برنز مرکزى انجام مىگیرد؛ حاکمیت ملى مرجع نهایى دولتهاست و سازمان ملل نیز آن را مشروع مىداند. اما قرائنى وجود دارد که حداقل زمینههاى تشکیل حاکمیت جهانى ایجاد شده است و فرسایش حاکمیت ملى در روند فزاینده جهانى شدن گواه این امر است.
اما اعمال حاکمیت جهانى از سوى چه مراجعى خود را نشان مىدهد؟ بدون توسل به نظریه توطئه و آراى منتقدان افراطى که آن را برگرفته از امپریالیسم جدید مىپندارند، مىتوان گفت که حاکمیت جهانى مراجع متعددى دارد: مىتوانیم یک گونهشناسى از آن ارائه دهیمکه به صورت آشکار در «جهانى شدن از بالا»، شامل مشارکت و همکارى بین دولتهاى منعکس مىشود و برعکس، مقوله «جهانى شدن از پایین» شامل، مشارکت عمومى در سطوح محلى، ملى و فراملى، ایجاد جوامع ملى، جامعه مدنى جهانى و افزایش قدرت و تعداد سازمانهاى غیردولتى به عنوان بخشى از اشکال سازمانى و فعالیتهاى همراه با جامعه مدنى جهانى است.
اعمال زمینههاى شکلگیرى حاکمیت جهانى یا فراملى از این دو لبه جهانى شدن منشأ مىگیرد. البته واقعیت آن است که شاخه اولى (جهانى شدن از بالا) محسوستر است و شاخه دومى (جهانى شدن از پایین) که در حال شکلگیرى است، درصدد است یک شکل انسانى و عادلانه به قدرت فزاینده حاکمیت جهانى اعطا کند.
کاهش مشارکت عمومى دولتها در تحقق و توسعه حقوق بشر، قدرت زیاد افراد براى اعمال فشار بر دولتها و فشار براى سوق دادن جامعه به سوى جامعه مدنى در سطح ملى و جامعه مدنى جهانى در سطح بین المللى و... همگى گویاى بروز شاخه دوم جهانى شدن است. ازاینرو، آنچه حاکمیت ملى تمام دولتها را به چالش مىکشد، نه فقط فراملى بلکه فرو ملى نیز هست. حاکمیت ملى دولتها امروزه در عصر جهانى شدن، هم مجبور است قدرت فزاینده فشارهاى فروملى از ناحیه احزاب، گروههاى جامعه مدنى، گروههاى حقوق بشر، محیطزیست و... را مدنظر قرار دهد و هم اینکه همه اینها حامیان بیرونى دارند (سازمانهاى جهانى حقوق بشر، گروههاى جهانى محیط زیستى و...) و بالاخره اینکه دولتها باید قدرت فزاینده جهانى شدن از بالا ـ از سوى کاپیتالیسم واحد جهانى، شرکتهاى چند ملیتى، مجامعى مثل صندوق بین المللى پول، بانک جهانى و نیز سازمانملل ـ را در نظر گیرند.