آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

صداى عدالت، 3/11/81
جهانى شدن (یا جهانى سازى) را از مقومات و مؤلفه‏هاى عصر تجدد دانسته‏اند؛ عصرى که در آن، چارچوب‏هاى مفهومى ـ معنایى، آدمیان را در بافتى همسان فرو برده، فشرده ساخته و عینیت بخشیده است. انفورماتیک، آگاهى‏ها را همسایه دیوار به دیوار کرده و جغرافیاى معرفتى افراد را به هم نزدیک نموده است و همین یکى شدن، «خرده فرهنگ‏ها» را تقویت ساخته، نگاه‏ها را به «درون» معطوف کرده، و عاملان و فعالان فرهنگ‏ها را به تعریفى مجدد از «داشته‏هاى خویش» فراخوانده است.
در این بازیابى‏ها و بازاندیشى‏ها، نوعى «دلبستگى» و احساس رضایت دیده مى‏شود. یکى از این بازیابى‏ها و تفسیرهاى مجدد، تلقى‏اى است که «معنویت» را بن مایه اصلى دین مى‏داند. این تلقى مى‏کوشد جنبه‏هاى اشراقى، مثالى و نمادین دین را برجسته کند و مدلى مشترک از ادیان به دست دهد و براى رهایى از چالش‏ها و آسیب‏هاى مدرنیسم، راه‏کارهایى بیابد.
«معنویت»، که نوعى احساس آرامش را براى آدمى به ارمغان مى‏آورد، داراى معانى گوناگونى است. در یک تعبیر، معنویت در گرو نقد و نفى تجدد و اقتضائات آن است که براى رسیدن به ساخت معنویت، باید از رهگذار دین و سنت گذشت. در این تفسیر، جمع میان تجدد و تدین منطقا ایجاد تضاد مى‏کند؛ اما این تمام معناى معنویت نیست و باید دید چه نظرات و دیدگاه‏هایى در این باب وجود دارد:
الف) معنویت سنت گرایانه
یکى از تلقى‏هاى معنویت اندیشى، توجه و برترى دادن به اصل سنت است.
در این رویکرد، معنویت معادل دین است و دین، در معناى اولیه خود، همان اصولى است که از عالم بالا وحى شده و آدمى را با مبدأ خود پیوند مى‏دهد. این معنویت از درون سنت به دست مى‏آید و معادل همان «حکمت جاویدان» است که در دل هر دین استقرار یافته است. معنویت سنت‏گرایانه داراى دو ویژگى است:
1. کثرت‏گرایى: هر کس اخلاقا ملزم به باورهاى دینى و معنوى خویش است و هیچ کس نمى‏تواند دیگرى را به دین خود دعوت کند. تکوین دین‏دارى و اخلاق انسانى، اقتضا مى‏کند که هر کس در دین خود راسخ و ثابت قدم باشد.
به نظر سنت گرایان، «وجوه ظاهرى» ادیان با یکدیگر متفاوت است، اما در جنبه‏هاى مثالى و معنویت بخشى دین، نوعى اتحاد و اشتراک وجود دارد.
2. طبیعت‏گرایى: نگاه سنت‏گرا به طبیعت، نگاهى از منظر باطنى و رمزى است.
ب) معنویت وجودى
در این رهیافت، معنویت عبارت است از احساس و عاطفه‏اى که شخص از رخدادها و پدیده‏هاى پیرامونى خویش به دست مى‏آورد. این احساس گاه معادل دین‏دارى مرسوم و معهود نیست، بلکه شخص در فردیت خود احساس گناه یا ثواب مى‏کند و چندان به جنبه‏هاى تعبدى، تقلیدى و عبادى دین نظر نمى‏افکند، و اگر چنین مى‏کند، از نتایج و عملکردهاى روان‏شناختى و انسان گرایانه نیز غافل نیست. نویسنده در پایان به ویژگى‏هاى معنویت وجودى مى‏پردازد.

تبلیغات