آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

ایران، 12/10/81
نویسنده ابتدا توسعه را به «حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب» تعریف می‏کند و سپس تحقق توسعه را محتاج «انگیزه و نیاز» می‏داند، و می‏نویسد: انگیزه حرکتِ توسعه‏ای هنگامی به وجود می‏آید که در قبال وضعیتی که آن را مطلوب می‏دانیم «اقناع و پذیرش» حاصل کرده باشیم. از طرفی چون امر مطلوب به کمک «دانش و ارزش» تعیین و تعریف می‏شود، توسعه ذاتا معطوف به علم و اخلاق است.
در ادامه این مقاله ضمن پذیرش تلویحی توسعه غربی، علل ناکام ماندن روشن‏فکران ایرانی از اوایل قرن 19 تا کنون در پر کردن فاصله میان ایران و اروپا بررسی شده است. برخی از این علل را برمی‏شماریم: یکی اینکه توسعه در ایران همواره یک روند نخبه گرایانه بوده که به صورت گفت‏وگوی بین روشن‏فکران جریان داشته و هیچ‏گاه عمومی (ملی) نشده است. اما این روشن‏فکران توجه نکردند که توسعه، ثمره و مظهر تحول در اندیشه (عبور از سنت) و فرع بر مقدماتی است که پیش‏شرط توسعه محسوب می‏شود و جامعه ایرانی فاقد آن است؛ دوم اینکه دو ویژگی اصلِ تجدد (مدرنیته) عبارت است از خِرد دموکراتیک (بی‏طرف شدن عقل)، و خرد تکنولوژیک (بی‏طرف شدن علوم). اما هیچ‏گاه این دو ویژگی در ایران رخ نداده است. ما هنوز از عصر سنت خارج نشده‏ایم و قریب 200 سال است که در عصر گذار به سر می‏بریم. در حالی که برای رسیدن به توسعه واقعی می‏باید ابتدا یک دستگاه جدید فکری (گفتمان مبتنی بر نقد) به جامعه ارائه کنیم. توسعه فرهنگی، به مثابه شرط مقدم و زیربنای سایر توسعه‏ها، محتاج استراتژی ملی است؛ یعنی قانونمند کردن توسعه و سازمان‏دهی و سامان بخشیِ آن در قالب یک برنامه. توسعه فرع بر تحول در اندیشه است. استراتژی ملی یعنی سیستمی کردن مرحله تفکر و اندیشه‏پردازی برای توسعه و تبدیل حاصل آن به ابزارهای علمی و برنامه‏های کار.

تبلیغات