شهروندی و جامعه سیاسی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اطلاعات، 17/10/81
آنچه تحت عنوان فوق در روزنامه اطلاعات آمده است، در واقع، بخشی از کتاب شهروندی است، که اخیرا در دسترس پژوهندگان قرار گرفته است:
شهروندی موقعیتی است که میان فرد و جامعه سیاسی رابطه برقرار میکند؛ همچنین چارچوبی برای تعامل افراد درون جامعه مدنی فراهم میسازد. امتیازی که شهروندی بر دیگر هویتهای اجتماعی دارد، این است که برابریِ فراگیری دارد که دیگر هویتها نظیر طبقه، مذهب یا قومیت فاقد آن هستند.
اما روابط میان جامعه سیاسی و شهروندان آن، و نیز روابط میان خود شهروندان، روابطی متقابل و وابسته به یکدیگرند. این بدان معناست که حقوق و مسئولیتهای شهروندی منطقا و بهطور نزدیکی با هم مرتبطند. حقوق بر مسئولیتها دلالت دارند؛ چرا که حقوق در خلأ وجود ندارند. برای اینکه حقوق مؤثر باشند، دیگران باید حقوق ما را به رسمیت بشناسند و ما نیز مسئولیم که متقابلاً به حقوق آنان احترام بگذاریم. همچنین حفظ حقوق به حفظ جامعه سیاسی، که مقوم آنهاست، وابسته است. در نتیجه، وقتی حقوقی برای سلامت جامعه ما بنیادی هستند، ما مسئولیت داریم آنها را اِعمال کنیم. پس جامعه سیاسی سالم به شهروندان فعال نیاز دارد، و شهروندی فعالانه با فرد آغاز میشود؛ چرا که از طریق اقدامات فرد است که شرایط ساختاری شهروندی بازتولید شده، بهبود مییابند. بنابراین اصلاحات سیاسی باید با هدف بهبود فرصتهای شهروندان برای اعمال حقوق و وظایفشان، از طریق ترویج اخلاقِ مشارکت، صورت پذیرد.
یکی از مقاصد مسئولیتهای شهروند تقویت ارتباطاتی است که افراد را به یکدیگر پیوند میدهند، و بدینوسیله گرایشهای ذره گرایانه لیبرالیسم را تعدیل میکنند. مطالعات درباره مشارکت سیاسی در جوامع لیبرال نشان میدهد که ایمان شهروندان به نظامهای سیاسی و نمایندگانشان تضعیف شده است. چنین رفتاری را میتوان تا حدودی از طریق احساس بیگانگی مردم در قبال جوامعشان توضیح داد. این مشکلات یکی از دلایل اصلی اهمیت یافتن جنبش اجتماعگرایی است. اجتماع گرایان بر نیاز به تقاضای جامعه از شهروندانش، برای قبول مسئولیتهای بیشتر تأکید میکنند. این تأکید البته نمیتواند به ضرر حقوق صورت گیرد.
آنچه تحت عنوان فوق در روزنامه اطلاعات آمده است، در واقع، بخشی از کتاب شهروندی است، که اخیرا در دسترس پژوهندگان قرار گرفته است:
شهروندی موقعیتی است که میان فرد و جامعه سیاسی رابطه برقرار میکند؛ همچنین چارچوبی برای تعامل افراد درون جامعه مدنی فراهم میسازد. امتیازی که شهروندی بر دیگر هویتهای اجتماعی دارد، این است که برابریِ فراگیری دارد که دیگر هویتها نظیر طبقه، مذهب یا قومیت فاقد آن هستند.
اما روابط میان جامعه سیاسی و شهروندان آن، و نیز روابط میان خود شهروندان، روابطی متقابل و وابسته به یکدیگرند. این بدان معناست که حقوق و مسئولیتهای شهروندی منطقا و بهطور نزدیکی با هم مرتبطند. حقوق بر مسئولیتها دلالت دارند؛ چرا که حقوق در خلأ وجود ندارند. برای اینکه حقوق مؤثر باشند، دیگران باید حقوق ما را به رسمیت بشناسند و ما نیز مسئولیم که متقابلاً به حقوق آنان احترام بگذاریم. همچنین حفظ حقوق به حفظ جامعه سیاسی، که مقوم آنهاست، وابسته است. در نتیجه، وقتی حقوقی برای سلامت جامعه ما بنیادی هستند، ما مسئولیت داریم آنها را اِعمال کنیم. پس جامعه سیاسی سالم به شهروندان فعال نیاز دارد، و شهروندی فعالانه با فرد آغاز میشود؛ چرا که از طریق اقدامات فرد است که شرایط ساختاری شهروندی بازتولید شده، بهبود مییابند. بنابراین اصلاحات سیاسی باید با هدف بهبود فرصتهای شهروندان برای اعمال حقوق و وظایفشان، از طریق ترویج اخلاقِ مشارکت، صورت پذیرد.
یکی از مقاصد مسئولیتهای شهروند تقویت ارتباطاتی است که افراد را به یکدیگر پیوند میدهند، و بدینوسیله گرایشهای ذره گرایانه لیبرالیسم را تعدیل میکنند. مطالعات درباره مشارکت سیاسی در جوامع لیبرال نشان میدهد که ایمان شهروندان به نظامهای سیاسی و نمایندگانشان تضعیف شده است. چنین رفتاری را میتوان تا حدودی از طریق احساس بیگانگی مردم در قبال جوامعشان توضیح داد. این مشکلات یکی از دلایل اصلی اهمیت یافتن جنبش اجتماعگرایی است. اجتماع گرایان بر نیاز به تقاضای جامعه از شهروندانش، برای قبول مسئولیتهای بیشتر تأکید میکنند. این تأکید البته نمیتواند به ضرر حقوق صورت گیرد.