آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در نظر آقای اکرمی، محیط زیست زمین به‏شدت به خطر افتاده و همه انسان‏ها با هر مبنای فلسفی و فکری باید در فکر حفاظت از آن باشند. این امر ممکن نمی‏شود مگر با مشارکت همگانی و احساس هم‏بستگی انسانی فراملیتی و پدیدآمدن جهانی واحد. تنها در سایه نظام جهانی واحد است که تنازع بر سر ربودن هرچه بیشتر امکانات حیات پایان می‏پذیرد.

متن

گزارش گفت‏وگو، ش 4
1. جایگاه ما در جهان طبیعی
ما در نقطه‏ای روی زمین زندگی می‏کنیم که سیاره متوسطی از یک منظومه سیاره‏ایِ متوسط است، که خورشید ستاره‏ای متوسط از حدود 200 میلیارد ستاره متعلق به یک کهکشان متوسط به نام کهکشان راه شیری است که خود متعلق به یک خوشه محلی کهکشانی و یکی از چندصد میلیارد کهکشان موجود در جهان است.
2. وابستگی بقای ما به بقای زمین و حفظ شرایط مناسب زیست
زمین زیستگاه ماست. ظرفی است که وجود فیزیکی ما را در خود جای داده و بستر فعلیت استعدادها و امکانات بالقوه ماست. وجود ما بسته به زمین است. بندنافِ هستیِ فیزیکیِ ما همواره به مام زمین پیوسته است.
اما زمین در معرض خطرهای گوناگونی است که هر یک از آنها واپسین تحلیل حیات ما را به‏طور اعم و حیات شایسته ما را به‏طور اخص تهدید می‏کند، و هرچه این تهدیدها فزونی یابند، توجه به بقای زمین به‏طور اعم، و توجه به حفظ شرایط مناسب زیست به‏طور اخص، اهمیت بیشتری می‏یابد.
3. مبانی نظری حفظ محیط زیست
1 ـ 3. نگاه به زمین، به طبیعت و به محیط زیست همواره نگاهی است هم از بیرون و هم از درون. در نگاه از بیرون با نگرشی کارشناسانه و بر پایه دستاوردهای تجربی ـ علمی و اعتلا بخشیدن به این دستاوردها تا تعمیم‏دهی هرچه کلی‏تر، می‏توانیم و باید به زمین به مثابه زیستگاه خود در درجه اول و به مثابه یک نظام زیستی در درجه دوم بنگریم.
2 ـ 3. بی‏گمان زمین با آنکه وجودی مستقل از انسان دارد (و پیش از او وجود داشته است)، در خدمت انسان است. اما برخورد انسان با زمین باید بر پایه درک نیاز او به زمین و منابع گوناگون صورت گیرد هرگونه بهره‏گیری نادرست از زمین می‏تواند تهدیدی برای زندگی انسان باشد.
3 ـ 3. تقویت نگرش معنویت‏گرایانه به طبیعت و زمین، درک ژرف پیوند انسان با طبیعت و زمین را ممکن می‏کند و به احساس غنای درونی آدمی می‏افزاید.
تقویت نگرش معنویت‏گرایانه به طبیعت و زمین، گونه‏ای تعالی‏گرایی و فراروی از ارضای نیازهای جسمانی، بهره‏گیری مصرف‏گرایانه از زمین و نگاه ابزاری به زمین پدید می‏آورد.
4 ـ 3. در راستای حفظ محیط زیست همواره تقویت گونه‏ای جمع‏گرایی، گونه‏ای جهانی‏نگری از یک سو، و توجه به حق تک‏تک افراد برای برخورداری از محیط زیست سالم و امکانات شایسته از سوی دیگر لازم است.
5 ـ 3. تلقی کلی محیط زیست به مثابه یک نظام زیستی، گونه‏ای نگرش بر پایه وحدت انواعْ به‏طور اعم، و وحدت انسان‏ها به‏طور اخص را تقویت می‏کند. در این تلقی، هرگونه آسیب به نظام زیستی، تأثیر منفی مستقیم بر یک یا چند گونه زیستی و تأثیر منفی غیرمستقیم بر گونه‏های زیستی دیگر خواهد داشت.
6 ـ 3. همین‏جاست که فلسفه محیط زیست شکل می‏گیرد، و گرایش‏های گوناگون فکری، فلسفه محیط زیست خاص خود را عرضه می‏دارند. این فلسفه‏ها با یکدیگر متفاوت‏اند؛ اما همه آنها در زمینه حفظ و بقای محیط زیست دغدغه دارند.
7 ـ 3. بر همین اساس، رابطه میان طبیعت با سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اخلاق بازاندیشی می‏شود و شکل‏های تازه‏ای از آن عرضه می‏گردد. بازتعریف رابطه طبیعت با سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اخلاق می‏تواند تأثیر تعیین‏کننده‏ای بر برنامه‏ها و شیوه‏های اتخاذ شده نهادهای گوناگون دولتی و غیردولتی در زمینه محیط زیست و حوزه‏های آن داشته باشد.
8 ـ 3. به همین‏سان لازم است ارزیابی دوباره‏ای از ارزش‏ها صورت گیرد و بر پایه آن، تعاریف، ساختارها و کارکردهای جدیدی برای نهادهای مختلف جامعه عرضه شود.
9 ـ 3. همچنین لازم است گونه‏ای نگرش ارزشی به علم و فن‏شناسی پدید آید یا در صورت وجودْ تقویت شود یا تغییر کند تا بتواند بر نقش، جایگاه و محدوده فعالیت علم و فن‏شناسی چنان نگاه و نظارتی داشته باشد که در هر حال هیچ‏گونه بهره‏گیری نادرست از علم و فن‏شناسی صورت نگیرد.
10 ـ 3. ما همواره در برخورد با هر ساختار یا روند در جامعه، پیش‏فرض‏هایی داریم که طرح مسائل ضروری جدید، همچون محیط زیست، می‏تواند ما را در بازنگری در آن پیش‏فرض‏ها و اتخاذ افق نگرشی تازه یاری کند.
11 ـ 3. توجه به محیط زیست سرانجام گونه‏ای عدالت زیست‏محیطی را طلب می‏کند. خواست‏هایی که در چارچوب دادگری زیست‏محیطی مطرح‏اند در سطوح گوناگونی، از محله، شهر، استان و کشور تا منطقه، قاره و کل زمین و حتی منظومه شمسی قرار دارند و نوک تیز حمله خواستاران عدالت زیست‏محیطی، به سوی آن اشخاص حقیقی یا حقوقی‏ای است که محیط زیست را به اشکال گوناگون می‏آلایند، یا منابع زمینی را به گونه‏ای نادرست(به معنای اعم آن در عرصه‏های فنی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی) مصرف می‏کنند یا کل زمین یا بخشی از آن را با خطری خاص روبه‏رو می‏سازند و... .
12 ـ 3. انسان‏ها روی زمین با خطرات عظیمی روبه‏رو هستند: انفجار جمعیت، فقر، کمبود انرژی، مصرف نادرست منابع زمینی، آلوده‏سازی محیط زیست، جنگ ـ به‏ویژه خطر جنگ هسته‏ای ـ بی‏عدالتی در توزیع و مصرف مواد خام و مواد پرورده و... . بخش بزرگی از این خطراتْ زیست‏محیطی‏اند، که احساس مسئولیت در برابر آنها ایجاب می‏کند توجه ویژه‏ای به محیط زیست مبذول شود.
4. وظایف عملی
1 ـ 4. توجه به محیط زیست ابعاد گوناگونی دارد که همه افراد، چه به صورت حقیقی و چه به صورت حقوقی، دولت‏ها و نهادهای فراملّی و جهانی باید در قبال آنها احساس مسئولیت کنند. مهم‏ترین این ابعاد عبارتند از: پاکیزه نگه‏داشتن محیط زیست، توجه به صرفه‏جویی در مصرف منابع گوناگون زمین، استفاده بهینه از این منابع، همراه با تلاش برای تجدید منابع، جلوگیری از سرد یا گرم شدن بیش از اندازه کره زمین، دست‏یابی به انرژی‏های مطلوب، مقابله با انواع تهدیدهای برون‏زمینی، مقابله با تخریب زمین، به‏ویژه در دو شکل آب‏رسانی به دریاها و جنگل‏ها، مقابله با استفاده از سلاح‏های میکروبی، شیمیایی و هسته‏ای که به محیط زیست آسیب‏های جبران‏ناپذیر وارد می‏سازد، مقابله با آلوده‏شدن جو زمین به گازهای سمی حاصل از مواد زاید گوناگون کارخانه‏ای و... ، جلوگیری از ورود مواد شیمیایی سمی به چرخه زیستی و غذایی گیا و زیا.
2 ـ 4. مقابله با خطرات زیست‏محیطی، پذیرش مسئولیت‏ها و وظایف خاصی را از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی در همه سطوح ملی و جهانی می‏طلبد.
در این زمینه ممکن است بحث درباره تغییر الگوهای رفتاری در حوزه‏هایی چون تولید، توزیع و مصرف کالا لازم آید. ممکن است ساماندهی اقتصادی ایجاب کند که تغییراتی اساسی در شیوه تولید، روابط تولیدی، مالکیت ابزار تولید، کالاهای تولیدی، مواد اولیه لازم برای تولید، نحوه توزیع و الگوهای مصرف پدید آید. همه بخش‏های خصوصی ذیربط باید بتوانند در این عرصه به طرح و بررسی مسئله و عرضه راه‏حل و راهکار بپردازند. دولت و سازمان‏های جهانی ذیربط نیز باید در ایجاد چنین فضای پژوهشی و تضارب و تعامل افکار شرکت کنند.
3 ـ 4. مبلغان حفظ محیط زیست باید احساس معنوی پیوند با طبیعت و احساس نزدیکی انسان با همه اجزای طبیعت را در همه انسان‏ها پدید آورند تا در چارچوب گونه‏ای زیبایی‏شناسی و توجه به همه مظاهر حیات، احساس طبیعت‏دوستی، دور از افراطی‏گری در طبیعت‏پرستی، ملکه جان انسان‏ها شود. غنای درونی حاصل از چنین احساسی نقش به‏سزایی در ایجاد آرامش فکری و احساس مسئولیت در قبال زمین خواهد داشت.
4 ـ 4. جنبش زیست‏محیطی، در شکل عام آن، باید از افقی فراجناحی و از ورای گروه‏بندی‏های سیاسی موجود در جامعه نگریسته شود؛ هرچند گروه‏های سیاسی می‏توانند توجه به مسائل زیست‏محیطی را در برنامه‏های خود بگنجانند و تحقق آن برنامه‏ها را وعده دهند و بکوشند تا با تمسک به شعارهای زیست‏محیطی رأی بیشتری به دست آورند.
5 ـ 4. دولت‏ها باید بدانند که برای مشارکت هرچه بیشتر شهروندان در حفظ محیط زیست، رعایت حقوق شهروندی آنان و ایجاد زمینه مناسب برای مشارکت دموکراتیک افراد در سرنوشت سیاسی لازم است.
6 ـ 4. دولت‏ها باید قوانین و مقررات آیین‏نامه‏های لازم را برای جلوگیری از آلوده‏کردن محیط زیست، ساماندهی امر بازیافت مواد، دست‏یابی به انرژی مناسب، دست‏یابی به الگوی مناسب مصرف، چگونگی بهره‏گیری از مواد خام، تلاش برای تجدید منابع، جلوگیری از اجرای برنامه‏های نادرست توسعه یا توسعه‏های فاقد برنامه درست و... وضع کنند.
5 . واپسین گام؛ به سوی جهانی واحد
ما همه موظفیم در تبیین مبانی نظری حفظ محیط زیست، تدوین برنامه‏های لازم کوتاه‏مدت و درازمدت و تحقق بخشیدن به آنها بکوشیم. همان‏گونه که گفته شد، موفقیت ما با گسترش نهادهای مدنی دموکراتیک، و هرچه دموکراتیک‏تر شدن نظام سیاسی رابطه مستقیم دارد. افزون بر این، نهادهای بین‏المللی نقش بسیار مهمی در بسیج جهانی و جلب گونه‏ای همکاری کشورها با درجات متفاوتی از جدیت و پی‏گیری دارند.
ما همه باید در این زمینه بکوشیم. اما به اعتقاد نگارنده، تحقق کامل آنچه درباره توجه به محیط زیست، در دو حوزه نظر و عمل، گفته شد، منوط به تحقق کشور یا نظام واحد جهانی است.(1) شعار «همه برای همه» و همچنین شعار «زمین ما، خانه ما» زمانی تحقق کامل می‏یابند که جهان واحد تحقق یابد. مالکیت بر بخشی ــ اندک یا زیاد ــ از آنچه بر کره زمین یا در کره زمین است (اعم از منقول و غیرمنقول)، انسان‏ها را دچار تنگ‏نظری، حسادت، بخل، نیرنگ، تلاش برای ربودن مال دیگری به زور یا به سرقت و سرانجام جنگ کرده است. احساس مالکیت راستین همگانی بر کل کره زمین است که احساس مسئولیت همگانی را در برابر زمین، به خالصانه‏ترین وجه، پدید می‏آورد.
دولت‏های ملی، به خودیِ خود، موجب پاره‏پاره شدن زمین در سطوح گوناگون، از سطح جغرافیایی گرفته تا سطح اقتصادی، و پیدایش احساس خودی و غیرخودی و نیز احساس «مال من» و «مال او» شده‏اند. با پاره‏پاره شدن زمین وحدت انسانی عملاً نفی شده است. مالکیت بر بخشی منقول یا غیرمنقول بر زمین موجب چشم طمع دوختن به «مال دیگران» شده است؛ به گونه‏ای که آدمیان در تب و تاب ربودن از چنگال یکدیگرند و آنچه در این میان فراموش می‏شود، آن مادری است که همه از آنِ اوست، و نابودیِ آن نابودی انسان است.
اشاره
1. آنچه در مقاله آقای اکرمی آمده در واقع بیانگر آرمان نهضت زیست‏محیطی است که در جهان غرب پا گرفته و آثار آن به این سو و آن سوی عالم گسترده شده است. این آرمان‏ها به دلیل آنکه با فرهنگ‏های مختلف، به‏ویژه با ادیان مختلف، سازگارند و در واقع بیانگرآرمان‏های خودشان هستند، به‏زودی فراگیر می‏شوند و مورد استقبال قرار می‏گیرند. به عبارت دیگر این آرمان‏ها ریشه در سنت‏های فرهنگ‏های مختلف دارند. پدید آمدن نهضت حفظ محیط زیست، در واقع واکنشی است به مدرنیته و پیامدهای آن؛ مدرنیته‏ای که موجب شد بحران‏های زیست‏محیطی بی‏سابقه‏ای در جهان پدید آید.
2. به دلیل آنچه ذکر شده است برای رسیدن به این آرمان‏ها نمی‏توان به فلسفه و بینشی اتکا کرد که خود عامل پیدا شدن بحران است. به عبارت دیگر از فلسفه و نگرش مدرنیته نمی‏توان انتظار داشت که بحران محیط زیست را مهار کند؛ زیرا فلسفه‏ای که بر پایه بینش غیردینی و ماتریالیستی بنا شده باشد و برای انسان‏ها چیزی ورای مرگ باقی نگذارد، هیچ‏گاه نخواهد توانست ابزاری برای مهار حرص و طمع مادی انسان داشته باشد.
همچنین اخلاقی که بر پایه افزایش سود و لذت(آن هم سود و لذت مادی) و هرچه بالاتربردن میزان سود (یوتیلیتاریانیسم)(1) بنا شده باشد، موفق به مهار خواست پایان‏ناپذیر برای سود بیشتر نخواهد شد و این به معنای استمرار وضعیت تخریب محیط زیست خواهد بود.
همچنین از انسانی که به‏جای نگریستن به تکالیف خود، تنها به حقوق خود چشم دارد، نمی‏توان انتظار داشت که چنان احساس مسئولیتی در قبال دیگران ـ چه در پهنای زمین و چه در درازنای زمان ـ پیدا کند که حاضر شود برای آنان از منافع خود چشم پوشد؛ منافعی که او آنها را حق خود می‏داند، هرچند که خود در آن سوی زمین باشد و منافع مورد ادعایش در این سوی زمین.
بنابراین نه فلسفه مابعدالطبیعه مدرنیته، نه فلسفه اخلاق آن و نه فلسفه حقوق آن، هیچ‏کدام قابلیت زمینه‏سازی فکری برای نهضت حفاظت از محیط زیست را ندارند و نمی‏توانند پشتیبان و تغذیه‏کننده آن باشند. پس باید به دنبال فلسفه و مکتب دیگری بود.
3. بر اساس آنچه ذکر شد، راه حل واپسینِ آقای اکرمی نمی‏تواند به آن شکل که بیان گردید درست باشد؛ زیرا راه حل ایشان بر پایه نظریه دهکده جهانی است که در واقع به معنای فتح آخرین سنگرهای مقاومت در برابر مدرنیسم در کل زمین است. فلسفه مدرنیته این امکان را فراهم ساخته است که عده‏ای سرمایه‏دارِ قدرتمند برای بسط قدرت و افزایش سود خویش، رؤیای حاکم شدن بر همه منابع زمین، بلکه همه منابع زمین و آسمان، را در سر بپرورانند و با استفاده از موضوعات مختلف مانند حقوق بشر، رفع تبعیض از زنان، دفاع از حقوق کودک، دفاع از آزادی بیان و... ، راه را برای نفوذ در دیگر جوامع باز کنند. جهانی‏سازی در ابعاد مختلف در حال پیشروی است و موانع پیش روی را یک‏یک از سر راه برمی‏دارد و برای تحقق‏بخشیدن به تمامی آرمان‏ها، انواع فلسفه‏ها و نهضت‏ها را نیز به راه می‏اندازد. به نظر می‏رسد مسئله محیط زیست نیز یکی از نهضت‏ها و موضوعاتی باشد که می‏تواند بهانه‏ای برای طرح مسئله جهانی‏سازی قرار گیرد.
بنابراین «تحقق کشور یا نظام واحد جهانی» در وضع و طرح فعلی، نتیجه‏ای جز افزایش تخریب محیط زیست به دست جهان‏خواران و سرمایه‏داران سیری‏ناپذیر در پی نخواهد داشت. طبق طرح آقای اکرمی، تنها اگر همه جهان را دربست به یک نفر بدهیم، تا انسان‏ها را از درگیری «مال من» و «مال او» رها کنیم، امکان از بین رفتن تنازع فراهم می‏آید. این سخن هم در کلیت خود مشکل دارد هم مصداقا دچار خدشه است. به‏طور کلی، هیچ‏گاه امکان تنازع برای دارایی در بشر منتفی نمی‏شود و احساس دارایی همگانی، با تربیت سکولار و مدرن ناممکن است. «من» چگونه احساس مالکیت بر کل زمین داشته باشم درحالی‏که می‏بینم همه یا اکثر امکانات در اختیار بخشی از صاحبان سرمایه‏های نجومی است و با انواع تبلیغات می‏کوشند به من بباورانند که من نیز در مالکیت آنها شریک هستم.
درست است که دولت‏های ملی موجب پاره‏پاره شدن زمین در سطوح گوناگون شده‏اند و این امر وحدت انسانی را عملاً منتفی کرده است، ولی این موضوع راه‏حلی منطقی و رهایشگر نخواهد یافت، مگر آنکه نوع فلسفه و تربیت و اخلاق و حقوق فعلی رایج در عرصه بین‏الملل دگرگون شود؛ دگرگونی‏ای نه در راستای آنچه اینک در حال وقوع است؛ بلکه در راستای تحقق‏بخشیدن به آرمان‏های بلند همه ادیان بزرگ جهان. اگر دولت واحد جهانی‏ای در سایه عدالتی الاهی و حاکمیت قوانینی تشکیل شود که منافع همه انسان‏ها را تأمین کند و نه به بهانه آزادی، امکان ایجاد شکاف‏های عظیم و تصورناشدنی طبقاتی را بیافریند ـ چنان که نظام سرمایه‏داری آفرید ـ و نه به بهانه عدالت، تنوع و گوناگونی زندگی را از بین ببرد ـ چنان که نظام‏های سوسیالیستی با شدت و ضعف در پی‏آن‏اند ـ آن‏گاه می‏توان امید داشت که مسئله محیط زیست نیز در آن دولت واحد جهانی راه‏حلی اساسی پیدا کند.
در حال حاضر و پیش از ظهور دولت عدل الاهی، تنها کاری که می‏توان کرد، تلاش و هم‏یاری جهانی ملت‏ها و دولت‏هایی است که در امر حفاظت از محیط زیست دغدغه دارند، تا با وضع قوانین جدی بین‏المللی و تلاش برای اجرای آنها، سعی کنند روند خطرناک تخریب محیط زیست را مهار سازند. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که چشم‏انداز روشنی برای این کار وجود ندارد؛ زیرا قدرت سیاسی و حقوقی بین‏المللی، در حال حاضر در دست همان کسانی است که بیشترین تلاش خود را صرف تخریب محیط زیست کرده و می‏کنند. طبق آمار ارائه شده از سوی مراجع بین‏المللی، آمریکا بزرگ‏ترین تولیدکننده گازهای گلخانه‏ای است. همچنین بیشترین آزمایش‏های سلاح‏های مخرب هسته‏ای در آمریکا، یا در دیگر کشورها به دست آمریکا انجام می‏شود. بیشترین صنایع آلاینده محیط زیست در آمریکا قرار دارد و آمریکا بزرگ‏ترین مصرف‏کننده انرژی جهان است. بدیهی است که مسئولیت این مسائل در درجه اول متوجه شمار معدودی از سرمایه‏دارانی است که عامل مستقیم پیدا شدن این امور هستند؛ وگرنه توده مردم آمریکا نیز مانند بقیه مردم جهان، در خدمت آن شمار معدود سرمایه‏دار هستند.

تبلیغات