آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

رسالت، 7/9/81
این مقاله به نقد گفتاری از آقای محمدمجتهد شبستری اختصاص دارد که با عنوان «مردم سالاری دینی چیست؟» در شماره هفتم ماهنامه آفتاب درج گردیده است. بیشترین تأکید این نقد، بر دوگانگی مبنای معرفت‏شناختی و احیانا سیاسی گفتار آقای مجتهد شبستری در دو موضوع دین و مردم‏سالاری است؛ چراکه از سخنان آقای شبستری برمی‏آید که ایشان در مورد دین، به تساهل کامل معتقدند؛ درحالی‏که بر لزوم تساهل نکردن در مقابل تعاریف مختلفِ مردم‏سالاری پافشاری می‏کنند. ایشان در گفتار خود، نخست، مفهوم مردم‏سالاری را «پرابهام‏ترین موضوعِ تئوریکِ» امروزِ جامعه ایران تلقی کرده‏اند که «درباره‏اش بحث کافی نشده است». به نظر ایشان لازم است برای ترکیب «مردم‏سالاری دینی» معنای درستی ــ اگر اساسا چنین معنایی درکار باشد ــ مشخص شود تا علاقه‏مندان به اصلاحات و تکامل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بتوانند از آن «سود» جویند. نویسنده در تحلیل این بخش از گفتار مورد نقد می‏نویسد: برای آشنایان به نظریه‏های کلامی آقای مجتهد شبستری این نکته بسیار قابل‏توجه است که این امکان وجود دارد که معنای «درستِ» یک مفهوم، آن چنان که هست، آشکار گردد. این در حالی است که مبنای هرمنوتیک جناب محمدمجتهد شبستری، البته تا آنجاکه به توجیه لزوم قرائت‏های مختلف از دین مربوط می‏شود، با امکان دست‏یابی به معنای فی‏نفسه از یک مفهوم، سر تعارض دارد.
در بخش دیگری از این نقد، در مورد تبیین آقای شبستری از مفهوم دموکراسی، آمده است: در این زمینه چند نکته مهم وجود دارد: (1) مفهوم دموکراسی در غرب مفهومی یک‏دست تلقی شده و تحولات بسیار آن از یونان تا پایان قرن بیستم لحاظ نشده است. همچنین این فرض وجود دارد که جناب مجتهد شبستری در برداشت خود از مفهوم «مردم‏سالاری دینی»، «مردم‏سالاری» را یک اصل با تصلب هرچه‏تمام‏تر تلقی می‏کنند که «دین» باید با نرمش هر چه تمام‏تر خود را با آن منطبق سازد. در واقع، در برداشت ایشان، مردم‏سالاری است که دین را مقید می‏کند؛ نه اینکه دین، مفهوم مردم‏سالاری را مقید گرداند؛ (2) این‏گونه مردم‏سالاری در عمل نقش دین به عنوان یک مکتب اخلاقی مستقل را ایفا می‏کند و به عنوان یک نظام اخلاقیِ خودگواه که دیگر قواعد اخلاقی باید با آن منطبق شوند، شناخته می‏شود.

تبلیغات