آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

آقای جلایی پور، در این مقاله، خط اعتدال را همان اصلاح‏طلبی موجود می‏داند و از جریان افراطی انتقاد می‏کند. وی معتقد است خروج از حد اعتدال و رفتن به سمت تندروی ممکن است اصلاحات را عقیم کند.

متن

آفتاب، ش 21
منتقدان سبک موجودِ اصلاح‏طلبی معمولاً در تخطئه اصلاح‏طلبیِ فعلی به فهرستِ موانعی که مخالفان اصلاحات در برابر جنبش اصلاحی ایجاد کرده‏اند، یا به ضعفِ عملی و تئوریک دوم خردادی‏ها (منظور جبهه دوم خرداد و گروه‏های تشکیل‏دهنده آن، مثل جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و ...) در پیشبرد برنامه‏های اصلاحی اشاره می‏کنند.
در دو سال گذشته، این منتقدان برای تمایز خود با دوم خردادی‏ها از عباراتی از این دست استفاده کرده‏اند: عبور از خاتمی ضرورت عبور از اصلاحات صوری به بنیادین؛ عبور از دموکراسی دینی به دموکراسی تمام عیار؛ عبور از اصلاح‏طلبی به تحول‏طلبی؛ ترک آرامش فعال و تأسی به نافرمانی مدنی؛ ضرورت تشکیل ائتلاف دموکراتیک، یعنی ائتلافی خالی از وجود اصلاح طلبان دوم خردادی و حکومتی که دستشان در پاتیل چرب و شیرین حکومت است. من معتقدم این منتقدانِ اصلاح‏طلبی، بیش از این، حرف روشنی نمی‏زنند. شاه بیت حرف آنان این است که حکومت جمهوری اسلامی اصلاح‏ناپذیر و اصلاح‏طلبان دوم خردادی افرادی حکومتی هستند و شیوه‏های آنها صوری و غیربنیادی است و چیزی را تغییر نمی‏دهد و مردم را سر کار گذاشته‏اند. به بیان دیگر، حرف این منتقدان تخطئه اصلاح‏طلبان موجود است، بدون اینکه خودشان راهی عملی در پیش پای مردم بگذارند. گویی منتقدان اصلاح‏طلبی ارزیابیِ به‏هنگامی از وضع موجود جامعه ندارند و اگر بخواهیم با زبان خودشان صحبت کنیم، اتفاقا آنها هستند که هدف و استراتژی روشنی ندارند و به انتظار ریختن مردم به خیابان‏ها نشسته‏اند و اسم آن را نافرمانی مدنی گذاشته‏اند.
در مقابل، دوم خردادی‏ها با قبول وجود موانع فوق، معتقدند جنبش اصلاحات در چهار سال گذشته با یک حرکت آرام و مدنی به پیش آمده است (و به نظر می‏رسد به پیش خواهد رفت). این جنبش هم دارای هدف (تقویت سازوکار و نهادهای دموکراسی) و هم استراتژی (به معنی پای‏بندی به روش اصلاح‏طلبی) بوده است. اما در برابر این ارزیابی، منتقدانِ دوم خرداد استدلال دیگری را مطرح می‏کنند. آنها می‏گویند منظور از تقویت سازوکار و نهادهای دموکراسی چیست؟ این منتقدان بر این نکته تأکید می‏کنند که بر اساس قانون اساسی فعلی، امکان تقویت سازوکار دموکراسی نیست. از نظر آنان، بر اساس اصول این قانون اساسی، با توجه به نقش محوری ولی‏فقیه در تعیین سرنوشت همه قوای کشور، یک جمهوری ولایی حاصل می‏آید؛ نه یک جمهوری مردم‏سالار.
اما طرفداران سبکِ موجودِ اصلاح‏طلبی می‏گویند فقط سازوکار حقوقی نیست که «عرصه عمومی» را سرپا نگه می‏دارد. اگر این‏طور بود، قانون اساسی مشروطه باید «عرصه عمومی» ایران را نهادینه می‏کرد و مجددا جامعه ایران با انقلاب روبرو نمی‏شد. عواملی مهمتر از سازوکار حقوقی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. یکی از این عوامل، جان گرفتن «گفتمان مردم‏سالار» است که باید در عرصه عمومی به سخن اصلی تبدیل شود. در ایران چنین شده است و برای تقویت آن باید این «گفتمان» را زنده نگه داشت و به لوازم آن، که همان مشی مسالمت‏آمیز است، پای بند بود.
جنبش اصلاحی از ابتدا به دنبال تقویت عرصه عمومی بوده است. این جنبش در پی ویران کردن حکومت نبوده، بلکه اصلاح و دموکراتیک‏تر کردن آن را مد نظر داشته است. این جنبش تا کنون نه به‏طور کامل موفق بوده و نه سرکوب شده است، بلکه همچنان به پیشروی آرام خود ادامه می‏دهد. همچنان که گفته شد، تمامِ ادله‏ای که منتقدان سبک موجود اصلاح‏طلبی ارائه می‏کنند فقط مبیّن این است که ممکن است جنبش دوم خرداد نتواند از طریق سازوکارهای موجود در جمهوری اسلامی مطالبات خود را پیگیری کند؛ همین و بس. در صورتی‏که دوم خردادی‏ها معتقدند ادامه شیوه‏های موجود از دو حال خارج نیست: حالت اول اینکه دوم خردادی‏ها می‏توانند، به رغم همه مانع‏تراشی‏ها، مطالبات جنبش را از طریق سازوکارهای موجود جمهوری اسلامی به پیش برند و عرصه عمومی را بیشتر تقویت کنند. در حالت دوم، آن‏گاه که دوم خردادی‏ها با حالت اول به نتیجه نرسیدند، راه خود را، که همان تقویت عرصه عمومی است، از درون جامعه و نهادهای مدنی (و جنبش اجتماعی مردم ایران) پی خواهند گرفت. مهم این است که دوم خردادی‏ها در هر دو حالت، استراتژی و مشی اصلاح‏طلبی خود را به نفع استراتژی‏های انقلابی یا محافظه‏کاری تغییر نخواهند داد.
با اشاره به توضیحات زیر می‏توان از استراتژی اصلاح طلبان دوم خرداد، یا مشیِ پیشروی آرام، مدنی و اصلاحی آن، که تا کنون در دستور کار این جنبش بوده است، دفاع کرد.
1. جنبش اجتماعی ایران، جنبشی برای تقویت عرصه عمومی است؛ اما این جنبش، جنبش پس از دموکراسی نیست، بلکه پیش از آن است. از این نظر این جنبش یک جنبش «متعارف» است.
جهت‏گیری(1) سیاسی جنبش‏های متعارف سه گونه است: اصلاحی؛ انقلابی و محافظه کاری. در جامعه ایران از این سه جهت‏گیری فقط جهت‏گیری اصلاحی است که قابل دفاع است؛ زیرا: اولاً، جهت‏گیری محافظه کاری با تأکید بر وضع موجود، که مبتنی بر تبعیض سیاسی است، قابل‏دفاع نیست. بعنوان نمونه، این رویکرد از نظارتِ استصوابیِ حداکثری دفاع می‏کند. ثانیا، اشکال اساسی جهت‏گیری انقلابی این است که با کاربرد این نوع جهت‏گیری ممکن است بتوان حکومت را تغییر داد، اما در اینکه با این روش بتوان دموکراسی را نهادینه کرد تردید جدی وجود دارد. ازاین‏رو، جهت‏گیری اصلاح‏طلبی راهی است که همچنان در جنبش‏های اجتماعی متعارف قابل‏دفاع است.
2. خواسته قلبی مخالفان دوم خرداد آن است که جنبش دوم خرداد گزک به دست آنها بدهد تا آنها بتوانند با تحریک توده‏های مردم در خیابان به نام اسلام و شهدا، حساب دوم خردادی‏ها را برسند. خوش‏بختانه شیوه‏های آرام و مدنی دوم خرداد تا کنون داغ این آرزو را به دل مخالفان افراطی دوم خرداد، که در حکومت و جنبش مردمی پنهان شده‏اند، گذاشته است.
3. درست است که دستاوردهای جنبش دوم خرداد هنوز در سطح سیاسی تثبیت نشده است و هنوز علاقه‏مندان به اصلاحات از نتایج این جنبش راضی نیستند، اما باید توجه داشت که جنبش اصلاح‏طلبی اولاً، تا کنون با «هزینه کمی» به پیش آمده است؛ ثانیا، هر وقت مخالفان اصلاحات خواسته‏اند این جنبش اصلاح طلبانه را سرکوب کنند هزینه‏های زیادی را متحمل شده‏اند.
4. جامعه ایران جامعه‏ای در حال «نوسازی» است؛ اما بخش‏هایی از جامعه در شهرهای بزرگ، به‏ویژه بخش‏هایی از شش کلان‏شهر ایران، در حال تجربه جامعه پسانوسازی است.
این بخش ِ تعیین‏کننده در ایران از جهت‏گیری‏های محافظه‏کاری بیزار است؛ درعین‏حال اصلاً انقلابی نیست و از حاملان اصلی رویکرد اصلاحی است. یکی از دلایلی که تا کنون مخالفان افراطی اصلاحات حریف این جنبش نشده‏اند به‏خاطر حمایت این بخش ِ جامعه از روش‏های اصلاحی است. حتی اگر این بخش از جامعه از اصلاح طلبان راضی نباشند، در بزنگاه‏های انتخاباتی به اصلاح طلبان رأی می‏دهند.
5 . پس از یازدهم سپتامبر، جامعه جهانی یک ویژگی اساسی پیدا کرده است: این جامعه، خصوصا بخش صنعتی و قدرتمند آن، به شدت نگران تخریب و اقدامات چریکی بنیادگرایان مذهبی است. در چنین جهانی عرصه برای بنیادگرایان تخریبگر تنگ‏تر و تنگ‏تر می‏شود. ازاین‏رو، مخالفان بنیادگرای جنبش اصلاحی از لحاظ بین المللی بدشانسی آورده‏اند و نمی‏توانند مانند دوران جنگ سرد، به نام حقانیت انقلابی یا دینی، برای بیرون کردن رقبای خود دست به هر اقدامی بزنند. در مقابل، هر چند عرصه جهانی برای اقدامات بنیادگرایانه تنگ می‏شود، اما عرصه برای اقدامات دموکراتیک و اصلاحی باز است.
6. چون هدف جنبش دوم خرداد تقویت دموکراسی است، لذا این جنبش باید به مقتضیات این هدف نیز پای‏بند باشد. یکی از مقتضیات دموکراسی در جامعه ایران، حضور یک حزب محافظه‏کارِ روشن‏اندیش و قانون‏گراست. تا کنون نیروی محافظه‏کار عقلانی در جامعه ایران ساکت و غیرفعال بوده است. در چنین شرایطی تنها با تداوم روش‏های اصلاح‏طلبی است که نیروهای سیاسی محافظه‏کار عقل‏گرا روزی خواهند فهمید که تنها راه حضور در صحنه سیاسی، رعایت قواعد دموکراسی در عرصه عمومی است؛ نه امید بستن به کارگزاران دولت پنهان.
7. غیراز دلایل فوق، التزام به بنیاد نظری جنبش‏های اصلاحی هم مطرح است. در این جنبش‏ها، «روش» از «هدف» مهم‏تر است؛ زیرا اگر قرار باشد با روش‏های غیراصلاحی، وضع موجود سیاسی را تغییر داد، بسیار محتمل است پیروزمندان این صحنه، برای تداوم قدرت خود همان روش‏های غیراصلاحی را ادامه دهند.
آقای جلایی پور در ادامه به پاره‏ای ملاحظات می‏پردازد:
1. جنبش اصلاحی دوم خرداد تا رسیدن به نتیجه، دست‏کم از دو ناحیه در خطر است: یکی مخالفان افراطیِ‏اصلاحات که آرزو دارند جنبش دوم خرداد به خیابان کشیده شود تا آن را به نام اسلام یا امنیت یا... سرکوب کنند؛ دیگر منتقدان افراطی اصلاحات، که بیرون گود اصلاح‏طلبی نشسته‏اند و با تخطئه آن، علاقه دارند مردم به خیابان بیایند و با کارگزاران دولت پنهان درگیر شوند، تا شاید آنان از این فضای آشفته فرصتی به دست آورند. این منتقدان، با توجیه لزوم هزینه دادن، حتی از اینکه خون مردم به دست دولت پنهان ریخته شود ابایی ندارند و این خون را برای داغ شدن بازار مبارزه لازم می‏دانند. خطر دیگر از جانب اپوزسیونِ افراطی ضدمذهب متوجه اصلاحات است. این اپوزسیون هر نیروی مذهبی را ضد دموکراسی می‏داند و بیشترین امیدش به جمعیتی است که در بخش پنهان جامعه طرفدار آزادی پوشیدن، نوشیدن و بوسیدن است. این جمعیت که اندازه آن به دقت معلوم نیست الآن در بخش پنهان جامعه و در خانه‏ها حضور دارند؛ اما در عرصه عمومی کمتر ظاهر می‏شوند. اپوزسیون افراطی ضدمذهبی زیر عنوان جذاب دفاع از جمهوری سکولار، آرزو دارد این جمعیت را روزی در اعتراض به حکومت به خیابان‏ها بکشد. هر چند ممکن است این جمعیت بتواند فشارهایی به حکومت وارد کند، همه می‏دانند با این شیوه‏ها دموکراسی در عرصه عمومی تقویت نمی‏شود.
2. مهم‏ترین کار اصلاح‏طلبان، تداوم مشیِ آرام، مدنی و اصلاحی کنونی است. در جنبش‏های انقلابی، طرفدارانِ انقلاب در گوشه‏های پنهان جامعه سنگَر می‏گیرند تا اعتراضات مردمی علیه حکومت در خیابان‏ها به نتیجه برسد؛ کاری که لازمه آن اخلال در مسیر زندگی مردم است. این در حالی است که در جنبش‏های اصلاحی، مردم در حال زندگی خود هستند، اما اصلاح طلبان با کار مستمر و مدنی خود مردم را در بزنگاه‏های انتخاباتی به قصد انجام اصلاحات بسیج می‏کنند و در روزهای غیرانتخاباتی آنان را به تشکیل نهادهای مدنی تقویت می‏کند.
3. اصلاح‏طلبان دوم خردادی وضع موجود جامعه ایران را در قالب «جامعه‏ای به سوی دموکراسی»(1) تئوریزه می‏کنند؛ در حالی‏که منتقدان آنها این جامعه را «به سوی انقلاب»(2) می‏دانند. همه می‏دانیم جامعه ایران بنا به چند دلیل شرایط جامعه انقلابی را ندارد که یکی از دلایل مهم آن این است که گفتمان مسلط در جامعه ایران دموکراسی و اصلاح‏طلبی است؛ نه انقلاب گری. از سویی، خاصیتِ بازتابی جامعه ایجاب می‏کند که نیروهای علاقه‏مند به دموکراسی و اصلاحات، تمام همّ خود را در حرکت جامعه به سوی اصلاح‏طلبی معطوف کنند؛ نه عکس آن.
4. این جنبش تا زمانی که بتواند مطالبات خود را در ساختار حقوقی و قانونی حکومت نهادینه کند، راه ناهمواری را پیش روی دارد. با این همه، جنبش مذکور تا کنون دستش پُر بوده است؛ زیرا توانسته است: استبداد مذهبی را که می‏خواست به نام اکثریت عمل کند تا حد یک اقلیت (و آن‏هم در اندازه گروه فشار و دولت پنهان) تقلیل دهد؛ «عرصه عمومیِ» مستقل از قدرت رسمی را با نهادهای مدنی، شوراهای شهری و نشریات مستقل تقویت کند؛ فرهنگِ سیاسیِ دموکراتیک را گسترش دهد؛ «ذهنیت عمومی» مردم را از شهروندانی منفعل به شهروندانی بستانکار و مدنی تغییر دهد.
5 . جنبش دوم خرداد باید کوشش کند که زمینه مشارکت تمام افراد، شخصیت‏ها و نیروهایی را که به تمامیت ارضی ایران، روش‏های اصلاحی و مسالمت‏آمیز، دموکراسی و حاکمیت ملی پای‏بند هستند، در مسیر ساختن نهادهای مردم‏سالار در عرصه عمومی ایران فراهم کند؛ زیرا هدفِ اصلی مخالفان افراطی اصلاحات با اتکا به دولت پنهان این است که ائتلاف بزرگ و نانوشته نیروهای مردم‏سالار را در جنبش اصلاحی تخطئه و مرعوب کنند؛ درحالی‏که این ائتلاف یکی از لنگرگاه‏های بزرگ جامعه ایران در جهانِ ناامن کنونی است.
با این توصیف، پیشروی آرام و مدنی جنبش دوم خرداد تا کنون، آب در هاون کوبیدن نبوده است و تا زمانی‏که مطالبات این جنبش به قانون تبدیل شود، نهادینه گردد، باید این مشی را ادامه داد.
اشاره
آقای جلایی‏پور، در این مقاله، در مقابل جریان افراطی اصلاح‏طلب موضع‏گیری می‏کنند و معتقدند که اندیشیدن صرف به سازوکار حقوقی، ما را از تحقق زمینه‏های واقعی مردم‏سالاری و توسعه حوزه عمومی دور خواهد کرد. ایشان، بر خلاف جریان افراطی، معتقدند که تحقق مردم‏سالاری نیازمند زمان است و نقطه شروع آن، تغییر ساختار قانون اساسی نیست؛ بلکه با همین ظرفیت نیز می‏توان آهنگِ مردم‏سالاری را داشت. دغدغه تحقق مردم‏سالاری، و در عین حال، توجه به زمینه‏ها و بسترها، دوراندیشی ایشان را می‏رساند. به وضوح پیداست نظریه‏پردازی ایشان در سطح رفتار سیاسی است، و در مقام اندیشه و آرمان، همچنان که از مقاله حاضر پیداست، ایشان به مردم‏سالاری می‏اندیشند؛ اما تبیینی ارائه نمی‏دهند که مراد ایشان از این آرمان چیست و مردم‏سالاری ایشان با حکومت دینی چه نسبتی پیدا می‏کند. ظاهرا منظور ایشان آن است که ما نباید دوران گذار را آن‏چنان شتابان طی کنیم که در میانه راه مجبور شویم دست از آرزوی تحقق مردم‏سالاری بشوییم؟ چه خوب است امثال آقای جلایی‏پور، که دغدغه تحقق مردم‏سالاری و حکومت دموکراتیک را دارند دغدغه‏ای که به یک معنا میمون و مبارک است این دغدغه را نیز بیان کنند که در فرآیند اصلاحات چه طرحی برای تضمین آرمانِ حکومت دینی دارند؟ این اشکال به اغلب مقالاتی که در حوزه مردم‏سالاری منتشر می‏شود وارد است. این دسته از مقالات راهبردهای وصول به حکومت دموکراتیک را بیان می‏کنند ـ اینکه باید حوزه عمومی گسترده شود؛ نهادهای مستقل ایجاد شود؛ احزاب بیشتر شوند؛ نقش ولایت‏فقیه کم‏رنگ‏تر گردد؛ نظارت استصوابی حذف گردد و ده‏ها پیشنهاد دیگر ـ اما برای اجرای بیشتر احکام دین و تقویت بُعد اسلامیت نظام، در این‏گونه مقالات اثری نیست. دغدغه اصلی این نویسندگانِ محترم تقویت بُعد جمهوریت است. چه خوب می‏شد اگر به تقویت بُعد اسلامیت مردم‏سالاری دینی نیز می‏اندیشیدند و طرح‏های اثباتی خود را بیان می‏کردند؛ خصوصا اینکه نوع این نویسندگان همواره بر این مطلب تأکید دارند که قرائت ایشان از مردم‏سالاری دینی متفاوت است.

تبلیغات