بی معنایی و معنویت در دین پسامدرن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
انتخاب، 16/7/81
این مقاله، با نگاهی گذرا، کتاب خدا و دین در جهان پسامدرن اثر دیوید ری گریفین را بررسی میکند. بسیاری از گفتارهای کتاب، مقایسه میان سه جهانبینی پیشامدرن، مدرن و پسامدرن است و اینکه بسیاری از دشواریها در جهانبینی اول، در نگرش پسامدرن حل میشود. در نگاه نوِ داروینی از تکامل، جهان آفریده تصادف محض است و اعتقاد به خداوند ماورای طبیعی اساساً امری غیرمعقول میباشد. دنیای مدرن حتی اهمیت انسان بودن را نیز نفی میکند و زندگیای توأم با بیمعنایی عالم و سرگشتگی انسان به ارمغان میآورد. علت انکار خدا در جهان مدرن، نیافتن جایگاهی طبیعی برای اوست، و علت دوّم آن است که تصوری عقلانی از خدا ممکن نیست. اندیشه تکاملی جهان، وجود قدرتی شخصی، غایتمند، عادل و عشقورزنده به مخلوقات را نفی میکند؛ درحالیکه کانون توجه دین در اعتقاد به چنین موجودی است. به زعم گریفین، این مشکل در جهانبینی پسامدرن حل میشود. اندیشه پیشامدرن بر خداباوری ماورای طبیعی، و اندیشه مدرن بر طبیعتباوری ملحدانه اصرار دارد و نگرش پسامدرن خداباوری طبیعتگرایانه را توصیه میکند. بدین ترتیب، بنبست الحاد از میان میرود و انگیزههای دینی زنده میشود. به گمان وی، مسئله معاد نیز که نگرش مدرن، آن را ممتنع، بیاساس و از حیث اخلاقی زیانبار میداند، بدون درغلتیدن به ماورای طبیعت حلشدنی است. در این بینش، نفس متمایز از مغز است و این مستلزم الوهیت ماورای طبیعی نیست. گریفین، در ادامه، به بحث درباره عمل و نظام معنوی میپردازد و بیانِ حقیقت ناظر به آزادی و رهاییرا وظیفه یک الاهیدان برمیشمرد.
این مقاله، با نگاهی گذرا، کتاب خدا و دین در جهان پسامدرن اثر دیوید ری گریفین را بررسی میکند. بسیاری از گفتارهای کتاب، مقایسه میان سه جهانبینی پیشامدرن، مدرن و پسامدرن است و اینکه بسیاری از دشواریها در جهانبینی اول، در نگرش پسامدرن حل میشود. در نگاه نوِ داروینی از تکامل، جهان آفریده تصادف محض است و اعتقاد به خداوند ماورای طبیعی اساساً امری غیرمعقول میباشد. دنیای مدرن حتی اهمیت انسان بودن را نیز نفی میکند و زندگیای توأم با بیمعنایی عالم و سرگشتگی انسان به ارمغان میآورد. علت انکار خدا در جهان مدرن، نیافتن جایگاهی طبیعی برای اوست، و علت دوّم آن است که تصوری عقلانی از خدا ممکن نیست. اندیشه تکاملی جهان، وجود قدرتی شخصی، غایتمند، عادل و عشقورزنده به مخلوقات را نفی میکند؛ درحالیکه کانون توجه دین در اعتقاد به چنین موجودی است. به زعم گریفین، این مشکل در جهانبینی پسامدرن حل میشود. اندیشه پیشامدرن بر خداباوری ماورای طبیعی، و اندیشه مدرن بر طبیعتباوری ملحدانه اصرار دارد و نگرش پسامدرن خداباوری طبیعتگرایانه را توصیه میکند. بدین ترتیب، بنبست الحاد از میان میرود و انگیزههای دینی زنده میشود. به گمان وی، مسئله معاد نیز که نگرش مدرن، آن را ممتنع، بیاساس و از حیث اخلاقی زیانبار میداند، بدون درغلتیدن به ماورای طبیعت حلشدنی است. در این بینش، نفس متمایز از مغز است و این مستلزم الوهیت ماورای طبیعی نیست. گریفین، در ادامه، به بحث درباره عمل و نظام معنوی میپردازد و بیانِ حقیقت ناظر به آزادی و رهاییرا وظیفه یک الاهیدان برمیشمرد.