نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نویسنده، با تأکید براندیشه‏ورزی انسان، به مسئله تقابل اندیشه‏ها وضرورت آن در بقای جوامع می‏پردازد. انسان خود و محیط پیرامونش را می‏کاود. جوامع امروزی از تن‏دادن به اندیشه‏ورزی در بسترخرد جمعی ناگزیرند.
دوام و پایایی جوامع در گرو تحقق تقابل اندیشه‏ها و عملی‏شدن فضیلت جمعی است. انسان با اندیشیدن، از عوامل گمراه کننده و مبتنی بر نفی فردیت فاصله می‏گیرد. با اندیشیدن، انسان باید نیرومندترین باورها و تأثرات خود را به آگاهی تبدیل کند و آنها را بیازماید. پس انسان با اندیشیدن، هستی خود را شکل می‏دهد. نویسنده با تأکید بر نامتقن‏انگاری عینیت، بر پرسشگری مدام تأکید می‏کند و می‏گوید: زندگی انسان توأم با پرسش است؛ اما این پرسش، دانش متقن نیست، بلکه نوعی دانش متکی بر عدم قطعیت است. نویسنده ادعا می‏کند: «حقیقت نزد همه انسان‏هاست، و همه انسان‏ها هنوز به دنیا نیامده‏اند». به گمان وی، اینکه انسان‏ها بخواهند پاسخی قطعی به همه پرسش‏های خویش بدهند، دامی مهلک است، و با رهیدن از این دام است که همچون جوامع متحد می‏توان به ایده‏های قابل احترام انسانی دست یافت. اما آیا این پرسشگری مدام و گرایش به عدم قطعیت، موجب آشفتگی و سرگشتگی انسان نمی‏شود؟ نویسنده، پس از طرح این پرسش، بدون آن‏که پاسخی به اصل اشکال بدهد، می‏گوید: «دست‏کم اندیشیدن گواه این است که انسان موجودی متمایز، آزاد و اندیشمند است». سپس همه را به شکاکیت و تساهل و مدارا در برابرخصوصیت‏ها فرا می‏خواند و تصریح می‏کند که نیاز عصر ما، ایمان بیشتر، سازماندهی عملی‏تر و یا رهبری نیرومندتر نیست.

تبلیغات