دغدغه اصلی خواجه نصیر انسان است
آرشیو
چکیده
متن
این مقاله در صدد تبیین نظام اخلاقى یکى از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، یعنى خواجه نصیرالدین طوسى است . دغدغه اساسى خواجه نصیر در عرصه فلسفه اخلاق، خود انسان است . او در پى تربیت انسان است; انسانى که رفتارش کاملا مطابق با موازین اخلاقى باشد . براى این مقصود، او تمام قوا و ساحتهاى وجودى نفس و کمالات آن را به انسان مىنمایاند و براى انسان طالب کمال، اصول اخلاقىاى را پایهریزى مىکند که تحتسه عنوان «تهذیب الاخلاق» ، «تدبیر منزل» و «سیاست مدن» بیان شده است . در نظر خواجه، موضوع علم اخلاق نفس انسانى است، از آن جهت که از او افعالى جمیل و محمود یا قبیح و مذموم، به حسب اراده، صادر مىشود .
از آن جا که موضوع علم اخلاق نفس است، باید معلوم شود نفس انسانى چیست و غایت و کمال آن کدام است؟ چه قوایى دارد؟ موانع وصول به کمال چه چیزهایى است و چگونه باید خود را تزکیه کرد تا موجب کمال شود .
انسان داراى خصوصیتى منحصر به فرد است که او را از موجود دیگر متمایز مىکند و آن خصیصه نطق یا قوه ادراک معقولات است . انسان با این قوه مىتواند جمیل را از قبیح، و مذموم را از محمود باز شناسد . بهکاربرنده این قوه سعید و خیر است و آن که در استفاده از آن، اهمال مىکند، شریر و شقى است . چنانچه قواى دیگرى که انسان و حیوان در آن شریکاند، یعنى قوه شهوى و سبعى، بر انسان غلبه یابد، آدمى از مرتبه خویش سقوط مىکند و به مرتبه حیوانات تنزل مىیابد .
ازآنرو که نفس ناطقه داراى دو قوه علمى و عملى است، کمال انسان نیز دو نوع دارد: کمال قوه علمى، شوق به سوى ادراک معارف و آگاهى از مراتب موجودات و حقایق آنها و در نهایت، معرفتبر مطلوب حقیقى است .
کمال قوه علمى آن است که تمام قوا تحت قوه نطق منظم و مرتب شوند و بر یکدیگر برترى نیابند; سپس به درجه اکمال غیره، که آن تدبیر منزل و مدن باشد، برسند و این کمال مطلوب حکمت علمى است . کمال اول در حکم صورت، و کمال دوم در حکم ماده است و همان گونه که این دو بدون هم ثبات و ثبوت ندارند، علم بدون عمل ضایع است و عمل بدون علم نیز محال است . در ادامه مقاله، به فرق میان فضایل و شبه فضایل، شرف عدالتبر سایر فضایل، ترتیب اکتساب فضایل و مراتب سعادت، و معالجه امراض نفس پرداخته مىشود .
جام جم ، 23 و 25/6/81
انسان داراى خصوصیتى منحصر به فرد است که او را از موجود دیگر متمایز مىکند و آن خصیصه نطق یا قوه ادراک معقولات است . انسان با این قوه مىتواند جمیل را از قبیح، و مذموم را از محمود باز شناسد . بهکاربرنده این قوه سعید و خیر است و آن که در استفاده از آن، اهمال مىکند، شریر و شقى است . چنانچه قواى دیگرى که انسان و حیوان در آن شریکاند، یعنى قوه شهوى و سبعى، بر انسان غلبه یابد، آدمى از مرتبه خویش سقوط مىکند و به مرتبه حیوانات تنزل مىیابد .
ازآنرو که نفس ناطقه داراى دو قوه علمى و عملى است، کمال انسان نیز دو نوع دارد: کمال قوه علمى، شوق به سوى ادراک معارف و آگاهى از مراتب موجودات و حقایق آنها و در نهایت، معرفتبر مطلوب حقیقى است .
کمال قوه علمى آن است که تمام قوا تحت قوه نطق منظم و مرتب شوند و بر یکدیگر برترى نیابند; سپس به درجه اکمال غیره، که آن تدبیر منزل و مدن باشد، برسند و این کمال مطلوب حکمت علمى است . کمال اول در حکم صورت، و کمال دوم در حکم ماده است و همان گونه که این دو بدون هم ثبات و ثبوت ندارند، علم بدون عمل ضایع است و عمل بدون علم نیز محال است . در ادامه مقاله، به فرق میان فضایل و شبه فضایل، شرف عدالتبر سایر فضایل، ترتیب اکتساب فضایل و مراتب سعادت، و معالجه امراض نفس پرداخته مىشود .
جام جم ، 23 و 25/6/81