آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

نویسنده با ریشه‏یابى فرهنگ غرب و توجه دادن به گسترش آن به شرق، نگاه غرب‏ستیزانه را نقد مى‏کند . وى معتقد است توجه همیشگى به اینکه غرب درباره ما چه مى‏اندیشد و چه تاثیرى در فرهنگ ایرانى دارد، ناشى از نوعى عقده روحى است که شخص حضور غرب را مزاحم خود مى‏داند، و این غلط است; زیرا نقاط اشتراک شرق و غرب بیش از موارد اختلاف است . غرب محصول تفوق طبقه بورژواست; تفوقى که در جنگ‏هاى صلیبى هم به چشم مى‏خورد و امروزه مفاهیم استعمار، دموکراسى، کاپیتالیسم، ناسیونالیسم و مدرنیسم را با خود به همراه دارد . اهمیت دادن به آزادى فرد و سرمایه چنان گسترش یافت که علم جاى دین را گرفت و رابطه فرد با جامعه، به جاى رابطه فرد با خدا، مبناى اخلاق شد و هر امتیازى در «سرمایه‏» خلاصه گشت . این امر دو مشکل پدید آورد: 1 . تعارض آزادى فرد با جامعه; 2 . تشکیل طبقه پرولتاریا که تا اندازه‏اى قدرت تجاوزگر بورژوازى را مهار مى‏کرد . زمینه‏هاى علمى فرهنگ بورژوا، شوق رسیدن به حداکثر قدرت و آزادى است . اتکاى شدید به عمل، و آرمان‏هاى اخلاقى را بر مبناى واقعیت‏هاى انسانى (نه ذهنیت‏هاى ماوراى طبیعى) بنا کردن، از اوایل رنسانس مشاهده مى‏شد . گسترش الحاد در عصر روشنگرى، طبقه بورژوا را به سنت‏گریزى و تحرک هدایت کرد که لازمه لیبرالیسم بود . روح انتقاد علمى، در بررسى ارزش‏ها، به نفى همه یا اکثر آنها پرداخت و بشر را به بن‏بست نیهیلیسم کشاند . با همه این اوصاف، این فرهنگ به شرق نیز سرایت کرده و اجتناب از آن ممکن نیست . ما در درون فرهنگ غرب که موج آن تا به شرق رسیده زندگى مى‏کنیم و دیگر تمدن غرب کاملا غریبه نیست . نویسنده با تاکید بر فرهنگ اصیل و عرفانى ایرانى، بر این باور است که مفاهیمى چون هم‏زیستى مسالمت‏آمیز با فرهنگ‏ها (تسامح در عقاید) و حتى نژادها (تا آنجا که نسبت‏دادن شر به وجود را جایز نمى‏داند)، اعتقاد به آزادى اراده، اندیشه فرصت‏جویى و ... مفاهیمى هستند که مى‏توانند ما را در مقابل تهاجم غرب حفظ کنند . پس برخورد با فرهنگ غرب براى چنین فرهنگى آسان است . در عین حال نباید به این بیندیشیم که فرهنگ ایران چه واکنشى باید در مقابل غرب از خود نشان دهد . نویسنده معتقد است پدیده خجلت‏آور غرب‏زدگى به معناى تسلیم شدن در مقابل برخى مظاهر غیرضرورى فرهنگ غرب است که با روح فرهنگ ایرانى مغایرت دارند .
اطلاعات، 26/6/81

تبلیغات