نویسندگان: علی قیصری
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

این مقاله در بررسى کوتاهى از تعامل پارادایم دین و سیاست، به گوشه‏هایى از وقایع یازدهم سپتامبر اشاره مى‏کند . با آغاز انقلاب اسلامى ایران و شتاب عقیدتى آن در کشورهایى همچون لبنان، مصر و الجزایر، موضوع گنگ رابطه دین و سیاست مطرح شد .
برخى مانند دکتر شریعتى دین را پارادایم انتظار مى‏دانند; حال آنکه سیاست ادامه امکان‏پذیر وضعیت موجود است و در انقلاب ایران این دو با یکدیگر درهم آمیختند . در چنین زمانى، واژه «بنیادگرایى‏» (فاندامنتالیسم) رایج‏شد . جریان‏هاى بنیادگرا فاقد مباحث زیربنایى (جامعه‏شناختى، کلامى، فلسفى و . .). هستند و بیشتر به دگرگونى‏هاى اجتماعى مى‏اندیشند و کمتر از پاى‏بندى به سنت دم مى‏زنند . ازاین‏رو، کاربرد این واژه درباره آنها از روى مسامحه است . اما طالبان و سازمان القاعده به معناى واقعى جریانى بنیادگرا هستند . وهابى‏گرى برداشتى خشک از دین دارد و به بسته بودن باب اجتهاد معتقد است; در نتیجه، نمى‏تواند مقتضیات زمان را تفسیر و تحلیل کند . واقعه یازدهم سپتامبر از بعد سیاسى نیز نکات مهمى دربر دارد . سیاست‏هاى خشونت‏آمیز شارون مى‏تواند یکى از دلایل عملیات انتحارى انتقامى باشد . همچنین از بعد جامعه‏شناختى به این مسئله توجه نمى‏شود که عاملان این واقعه در درون جامعه غربى زندگى مى‏کردند و طیف وسیعى از جوانان آماده بودند . همچنین نقش ولت‏سعودى در پرورش فضاى طالبانى و شبکه القاعده نیز بسیار مهم است . به همین دلیل، مطبوعات آمریکا مى‏کوشند به این بهانه عربستان را مقصر نشان دهند; حال آنکه روابط دوستانه این دو کشور بر کسى پوشیده نیست .
ایران، 19 و 20/6/81

تبلیغات