جهانی شدن؛ به اختیار یا به اجبار
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«جهانىشدن» رویدادى ناگهانى و جدید نیست; بلکه از گذشته وجود داشته و اکنون تنها بر سرعت آن افزوده شده است . تاسیس سازمان ملل متحد، انتشار نظریههایى چون «دهکده جهانى» و «موج سوم» ، پایان جنگ سرد، اتحاد پولى کشورهاى اروپایى، گسترش روزافزون سازمانها و اتحادیههاى اقتصادى، ادغام بانکها و بازارهاى بزرگ جهان و ... همگى از پیشزمینههاى بروز این پدیده بوده است . همچنین رشد و پیشرفتشگفتانگیز فنآورى حمل و نقل و رایانه، و انقلاب انفورماتیک (دهه 1980) بر شدت بروز آن افزوده است .
نویسنده مقاله حاضر، ابتدا به بیان نظرات موافقان و مخالفان «جهانىشدن» مىپردازد . برخى بر این باورند که دیگر دولت - ملتها تصمیمگیرندگان اصلى نیستند و در سیاست جهانى، قدرت از دولتهاى محصور در مرزهاى جغرافیایى به مراکزى منتقل مىشود که قادر به تکاپو در جهاناند . در همین طیف، گروهى نیز جهانگرایى را به مثابه گسترش روند رو به توسعه تجارت جهانى دانستهاند .
مانوئل کاستل جهانگرایى را ظهور نوعى جامعه شبکهاى مىداند که در ادامه حرکتسرمایهدارى، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را در بر مىگیرد . دیوید هلد این پدیده را حرکتى به سوى نوعى «دموکراسى جهانشهرى» ارزیابى مىکند که کثرت فرهنگى و اقتصادى را نیز در خود خواهد داشت .
در مقابل این نگرش مثبتبه «جهانىشدن» ، اندیشمندان بسیارى نیز به مخالفتبا آن پرداختهاند . بخشى از این مخالفتها متاثر از نگرشهاى فراصنعتى (پستمدرن) هستند که در آثار دریدا، زیگموند باومن و ... آمدهاند .
پارهاى از مخالفان، این پدیده را ادغام بازارهاى جهان در یکدیگر، و در نهایت، سر فرود آوردن جهان در برابر قدرتهاى جهانى بازار مىدانند . در نظر اینان، جهانىشدن رقابتى بىقید و شرط است که براى کشورهاى غنى، درآمد بیشتر و براى کشورهاى فقیر، فقر بیشتر به ارمغان مىآورد .
نویسنده در ادامه به این نکته مىپردازد که جهانىشدن، بر خلاف تصور عموم، تنها ناظر به اقتصاد جهانى نیست، بلکه تمام ابعاد فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى را در بر مىگیرد .
سلطه سیاسى و اقتصادى را مىتوان به چالش کشید; اما هنگامى که فرهنگ غربى جانشین فرهنگ بومى مىشود، در واقع، سلطه نهادینه مىگردد . جهانىشدن، در مفهوم مطلوبیت کالاهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، زمانى امکانپذیر است که ارزشهاى غربى در آحاد جامعه مطلوبیتیابند . امروزه این فرهنگ غربى است که ارزشهاى حاکم بر «روشننگرى هدایتشده از بالا» را در بسیارى از کشورهاى غیرغربى، شکل، جهت و عینیت مىبخشد .
جام جم، 1/5/81
مانوئل کاستل جهانگرایى را ظهور نوعى جامعه شبکهاى مىداند که در ادامه حرکتسرمایهدارى، پهنه اقتصاد، جامعه و فرهنگ را در بر مىگیرد . دیوید هلد این پدیده را حرکتى به سوى نوعى «دموکراسى جهانشهرى» ارزیابى مىکند که کثرت فرهنگى و اقتصادى را نیز در خود خواهد داشت .
در مقابل این نگرش مثبتبه «جهانىشدن» ، اندیشمندان بسیارى نیز به مخالفتبا آن پرداختهاند . بخشى از این مخالفتها متاثر از نگرشهاى فراصنعتى (پستمدرن) هستند که در آثار دریدا، زیگموند باومن و ... آمدهاند .
پارهاى از مخالفان، این پدیده را ادغام بازارهاى جهان در یکدیگر، و در نهایت، سر فرود آوردن جهان در برابر قدرتهاى جهانى بازار مىدانند . در نظر اینان، جهانىشدن رقابتى بىقید و شرط است که براى کشورهاى غنى، درآمد بیشتر و براى کشورهاى فقیر، فقر بیشتر به ارمغان مىآورد .
نویسنده در ادامه به این نکته مىپردازد که جهانىشدن، بر خلاف تصور عموم، تنها ناظر به اقتصاد جهانى نیست، بلکه تمام ابعاد فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى را در بر مىگیرد .
سلطه سیاسى و اقتصادى را مىتوان به چالش کشید; اما هنگامى که فرهنگ غربى جانشین فرهنگ بومى مىشود، در واقع، سلطه نهادینه مىگردد . جهانىشدن، در مفهوم مطلوبیت کالاهاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، زمانى امکانپذیر است که ارزشهاى غربى در آحاد جامعه مطلوبیتیابند . امروزه این فرهنگ غربى است که ارزشهاى حاکم بر «روشننگرى هدایتشده از بالا» را در بسیارى از کشورهاى غیرغربى، شکل، جهت و عینیت مىبخشد .
جام جم، 1/5/81