آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

خانم حجازى، که در حال تدوین شش جلد کتاب درباره تاریخ زنان ایران است، از تصویر تاریخى زن ایرانى و نیز مؤلفه‏هاى زن مطلوب براى مرد ایرانى سخن گفته است . وى به موقعیت اساطیرى زن و نیز جنس و سنخ مشکلات و مسائل امروز زنان پرداخته است .

متن

گو اینکه نمى‏توان تصویرى یگانه و ویژه از زن ایرانى عرضه کرد، اما مى‏توان به مؤلفه‏هایى اشاره داشت که فرهنگ ایرانى، وجود آنها را در زن، شایسته و ضرورى مى‏بیند .
فرهنگ ایرانى، وجوهى را در نظر مى‏گیرد و وجود آنها را، به‏طور هم‏زمان، در چهره زن مطلوب خود تمنا مى‏کند . این وجوه عبارت‏اند از:
1 . زن - مادر، که تقدیس و ستایش مى‏شود;
2 . زن - همسر، که نکوهش و سرزنش مى‏شود;
3 . زن - فرشته، که طلب و تمنا مى‏شود .
در کنار این سه وجهه، یک وجهه دیگر نیز هست که البته خیلى غالب نیست . آن وجهه زن - معشوقه است . فرهنگ ایرانى، زنى را مى‏پسندد که این وجوه را هم‏زمان و به‏طور کامل داشته باشد; با بودن یک بعد و یک وجه از آنها رضایت‏خاطر پیدا نمى‏کند .
البته در عصر ما، وجهه دیگرى نیز به وجوه زن مطلوب ایرانى اضافه شده است و آن، وجهه زن - کارگر است: زنى که افزون بر ویژگى‏هاى فوق، ویژگى کار بیرون از منزل را نیز دارد . شاید عارضه تاریخى تحقیر زنان در ایران، حاصل ناکامى از تحقق هم‏زمان همه این وجوه است .
خصلت انفعال و تسلیم‏پذیرى زن ایرانى، یک فریب تاریخى است . اگر حتى انفعال فیزیکى و فیزیولوژیکى زن را در برابر مردان بپذیریم، انفعال ماهوى زن در برابر مرد را به هیچ روى نمى‏توان پذیرفت و هیچ قرینه و شاهدى بر آن وجود ندارد . غلبه تفکر مردسالار در تاریخ ایران، صورت‏بندى خاصى از عقل، قانون، مذهب، سیاست و ... را عرضه کرده است که در آن، زنان در انزواى تسلیم گرفتار شده‏اند . اما این انزوا و تسلیم، از سرشت زن برنیامده است; بلکه ثمره همان قرائت مردسالار از عقل، قانون و مذهب بوده است . وقتى غزالى به عنوان یکى از علماى بزرگ، زن مطلوب را زنى مى‏داند که حتى صداى هاون کوفتن او را هم مردان غریبه نشنوند، آیا ثمره چنین باورى جز انفعال و سرخوردگى خواهد بود؟
زن ایرانى، مادام که در جامعه‏اى ساده و بسیط روزگار مى‏گذراند، مرتبه‏اى برابر با مردان داشت; اما از زمانى که جامعه پیچیده شد و تفکیک نقش‏ها و مسئولیت‏ها رخ داد، زن جایگاهى حاشیه‏اى و در سایه پیدا کرد . اساسا نگرش هستى‏شناسانه قوم ایرانى، بر مبناى تفکر اساطیرى آن، به همسانى و برابرى زن و مرد باور داشته اما به دلیل بروز بحران‏ها و نیز غلبه تدریجى تفکر مردسالار، آرام‏آرام موقعیت‏برابر زن و مرد به نفع مردان مخدوش شد . این وضعیت در دوران صفویه به اوج خود رسید . در عصر صفویه، حضور برابر زن در مقابل مرد رنگ باخت; به طورى که در تمام طول این دوره، حتى یک زن پادشاه یا زنى که پادشاه تعیین کند نمى‏بینیم .
جنس مشکلات زن امروز
آنچه بدیهى و عیان است وضعیت نابه‏سامان و بغرنج زنان از حیث موقعیت، رتبه و مرتبه است و آنچه پیچیده و مبهم است راز این فروماندگى و عقب‏افتادگى است . پرسش آن است که مشکلات زنان از چه نوع و جنسى است؟ آیا این مشکلات از جنس مسائل حقوقى و قانونى است؟ فقهى - دینى است؟ اجتماعى، فرهنگى یا سیاسى است؟
مشکلات و مسائلى که گریبان‏گیر جامعه زنان است، مشکلاتى پیچیده و چندبعدى است . در این مجموعه چندضلعى، هم مى‏توان از ریشه‏هاى حقوقى - قانونى مشکلات زنان یاد کرد، هم از بنیان‏هاى دینى - فقهى نام برد، و هم مى‏توان به معضلات سیاسى - اجتماعى و فرهنگى اشاره کرد . در واقع، موقعیت نابه‏سامان زنان، ثمره ترکیب همه این مشکلات است . اما به گمان من، ارتقا و بهبود وضعیت زنان، در درجه اول، مستلزم اصلاح و ترمیم نظام حقوقى و متون قانونى ماست .
البته این کار، به نوبه خود، مستلزم بازاندیشى در مبانى دینى حقوق زنان است . بازاندیشى در مبانى دینى حقوق زنان نیز در گرو اصلاح و تلطیف فضاى سیاسى است و این سلسله علت و معلولى همین‏طور ادامه پیدا مى‏کند .
به نظر من، مشکل امروز زنان ما بیش از آنکه مشکل تئوریک و نظرى باشد، مشکل عینى و واقعى است . زنان، در وهله اول، خواهان امنیت هستند، و امنیت نیازمند نظام حقوقى مطلوب است . تا وقتى امنیت محقق نشود، هرگونه بحث تئوریک کارآیى ندارد .
اشاره
1 . آنچه در این بازنویسى کوتاه از گفت‏وگو با خانم حجازى آمده است، نمى‏تواند بیانگر همه افکار و آراى وى باشد، اما جهت‏گیرى کلى او را مشخص مى‏سازد . نویسنده ظاهرا دغدغه دینى ندارد . همچنین دغدغه‏هاى ارزشى و هستى‏شناسانه نیز ندارد . وى بیشتر در اندیشه مقام و موقعیت اجتماعى زنان است تا بازیافت‏شان انسانى آنان . همچنین اظهار نظرهاى وى درباره حقوق، قوانین و نیز مسائل تاریخى و هستى‏شناختى، نشانگر گرایش‏هاى جدى فمینیستى اوست . وى، آن‏گونه که در مقدمه گفت‏وگو آمده و عناوین منتخب روزنامه نیز نشان مى‏دهد، در پى آن است که تاریخ را با نگاهى زنانه ببیند و به بازنویسى آن بپردازد . ازاین‏رو گرفتار فرو افتادن در ورطه تعصب جنسى است; هرچند نمى‏توان انکار کرد که از سوى مردان نیز چنین گرفتارى‏هایى یافت مى‏شود . اما در عرصه فعالیت‏هاى علمى، باید تا آنجا که امکانات بشرى اجازه مى‏دهد، از این نوع نگرش‏ها پرهیز داشت و با دیدى حق‏طلب و واقع‏نگر به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخت; یعنى همان‏طور که نگرش مردسالارانه در بررسى مسائل علمى، فلسفى، معرفتى، تاریخى و ... محکوم به انحراف از حقیقت است، زنانه‏نگرى نیز محکوم به دور افتادن از جاده حقیقت مى‏شود . اگر در قرائت «مردانه‏» از تاریخ، معرفت، علم، زندگى و دیگر حوزه‏ها، بى‏عدالتى، تبعیض، دورافتادن از حق و مانند آن وجود دارد، چه دلیلى وجود دارد که چنین اشکالاتى در نگرش «زنانه‏» وجود نداشته باشد . آیا در آنجا نوعى مصونیت وجود دارد؟
2 . وجهه چهارمى که در چهره زن ایرانى نمایان است و به گفته خانم حجازى وجهه خیلى غالبى نیست، معشوقه بودن است . در این مطلب که معشوقه بودن زن در فرهنگ ایرانى غالب نیست، جاى تردید جدى وجود دارد . ادبیات ایرانى پر است از غزل‏هاى عاشقانه که در وصف عشق زمینى سروده شده‏اند . شاید خانم حجازى از «معشوقه بودن‏» مراد دیگرى در نظر داشته باشد; مثلا شاید مرادشان عشق آزاد و بى‏قید و شرطى باشد که به رعایت موازین اخلاقى، حقوقى یا دینى مقید نیست . در هر حال، این بخش از سخنان ایشان ابهام دارد . اما این نکته که «در عصر ما، وجهه دیگرى نیز به وجوه زن مطلوب ایرانى اضافه شده است و آن، وجهه زن - کارگر است‏» به‏رغم روشنى مقصود ایشان، نادرست است; زیرا زن در تاریخ ایران، همواره مظهر کار و پشتکار بوده است . در فرهنگ مردم کرد، ترک، لر، ترکمن و سایر اقوام ایرانى، زنان همواره رکنى مهم از انجام کار بوده‏اند و در پاره‏اى موارد نقش کارگرى زنان از مردان هم فزونى یافته است . نمونه‏هاى دست‏نخورده این فرهنگ‏ها را مى‏توان در فرهنگ‏هاى عشایرى مطالعه کرد . بنابراین نقش کارگرى زن، در کنار نقش کارگرى مرد، چیزى است که همواره در تاریخ ایران مط‏رح بوده است . البته با تغییر شکل جوامع و تغییر شرایط کار و کارگرى و تغییر ساختار اقتصادى، نوع کارگرى زن نیز تغییر کرده است: یک زمان در چادر ایل مسئولیت‏بافتن چادر و زیلو و دوشیدن شیر و پختن نان و آسیاب‏کردن گندم و حتى برپا ساختن کله یا چادر و مانند آن را بر عهده داشت . در این زمان نقش پرستارى و معلمى و پزشکى و کارگرى در کارخانه و مانند آن را عهده‏دار است; همچنان که نقش کارى مردان بر اثر تحولات اقتصادى و اجتماعى دگرگون شده است .
3 . خانم حجازى معتقد است که با پیچیده شدن جامعه ایرانى، زن هم جایگاهى حاشیه‏اى و در سایه یافته است . این سخن ایشان تنها بر این پایه مى‏تواند قرائت صحیحى پیدا کند که «جایگاه‏» را فقط در مفهوم اجتماعى آن درک کنیم . اگر حضور اجتماعى زن، آن هم با نظر به مسئولیت‏هاى سیاسى و مدیریتى، مقصود باشد مى‏توان پذیرفت که جایگاه زنان حاشیه‏اى بوده است . اما در همین دوران (دوران پیچیده‏تر شدن جامعه ایران) زن ایرانى در خانواده و تربیت فرزند و مانند آن جایگاه خود را داشته است .
البته نمى‏توان و نباید زن را در چنین جایگاهى محصور کرد . ایفاى نقش در اجتماع نیز از سوى زنان لازم است; هم براى رشد خود آنان و هم براى پیشبرد اهداف جامعه . اگر از تحلیل‏هاى مبتنى بر تفکرات فمینیستى که به تشابه زنان و مردان، و در پاره‏اى دیدگاه‏هاى افراطى به برترى زنان، مى‏اندیشند بگذریم، و دیدگاهى حق‏جو و عدالت‏طلب داشته باشیم، اذعان خواهیم کرد که انقلاب اسلامى به برکت رهنمودهاى رهبر فقید آن، امام خمینى‏قدس سره، در اصلاح و ارتقاى جایگاه اجتماعى زنان نقشى جدى داشته است . امام‏قدس سره همواره بر حضور زنان در همه عرصه‏هاى انقلاب، از تظاهرات خیابانى تا اقامه مجالس انقلابى و اسلامى و از جبهه‏هاى جنگ تا عرصه سیاست و فرهنگ، تاکید داشتند . البته باید پذیرفت که زنان جامعه ما تا دست‏یابى به جایگاه مطلوب خود راه درازى در پیش دارند که اگر بدون افراط و تفریط پیموده شود، مى‏توان امید داشت که در آینده‏اى نزدیک به آن دست‏یابند .
ایران ، 7 و 8/5/81

تبلیغات