آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

آینده سیاسى ایران به عواملى همچون راهکارهاى به‏کار گرفته شده توسط جریان‏هاى سیاسى، چگونگى بروز خواسته‏هاى اجتماعى و جهت‏گیرى نیروهاى بین‏المللى بستگى دارد. با این وصف، نویسنده براى آینده ایران سه وضعیت احتمالى اصلى را پیش‏بینى مى‏کند.

متن

1. وضعیت سیاسى آینده ایران تحت تأثیر چه متغیرهایى تعیین مى‏شود؟ به نظر مى‏رسد که سه عنصر در ترسیم چهره آتى ایران نقشى اساسى خواهد داشت:
1 - 1. مجموعه راهکارهاى انتخاب شده توسط نیروهاى شناخته شده سیاسى و چگونگى عملکرد و میزان توان آنها در سازماندهى و بسیج نیروها. در این زمینه یک وضعیت محتمل این است که وضع موجود، یعنى «توازن قوا و زمین‏گیر شدن اصلاحات» ادامه یابد. اما دو وضعیت محتمل دیگر نیز متصور است: یکى وضعیتى که در آن اصلاح‏طلبان بتوانند از طریق سازماندهى، گسترش مواضع و رهبرى و توان بسیج خویش، نارضایتى مردمى را هدایت کرده و على رغم پیدایش شرایط شبه انقلابى، با قدرت‏مندى، سمت و سوى مسالمت‏آمیز تحولات را به سوى یک جامعه متکثر و مردم‏سالار حفظ نمایند. وضعیت محتمل دیگر تلاش اقتدارگرایان بر قبضه کامل قدرت و تضعیف نهادهاى مدنى از طریق تهییج توده‏ها و ایجاد یک عرصه سیاست «بسته توده‏اى» است.
2 - 1. چگونگى بروز خواسته‏هاى اجتماعى و مجارى پى‏گیرى این خواسته‏ها در عرصه سیاست. در این رابطه توجه به دو موضوع از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. نخست این‏که آیا خواسته‏هاى اجتماعى در قالب‏هاى مسالمت‏جویانه و آرام دنبال مى‏شود و یا این‏که به «شورش» و روش‏هاى غیر متعارف متوسل مى‏گردد؟ موضوع بعدى این است که آیا نیروهاى اجتماعى کماکان جریان‏هاى شناخته شده سیاسى را (چه درون حاکمیت و چه بیرون از حاکمیت) به عنوان نمایندگان و مجارى پى‏گیرى خواسته‏هاى خویش در عرصه سیاست مى‏پذیرند یا این‏که به دنبال سخن‏گویان سیاسى خویش در میان نیروهاى ناشناخته سیاسى خواهند گشت؟ تداوم رهبرى نیروهاى سیاسى شناخته شده به تداوم روش‏هاى آرام و مسالمت‏جویانه کنونى منجر خواهد شد. حضور نیروهاى ناشناخته به عنوان سخن‏گویان سیاسى خواسته‏هاى اجتماعى، مى‏تواند به تغییر روش‏ها و تقویت گرایش‏هاى «شورش‏گرانه» بینجامد.
3 - 1. جهت‏گیرى نیروهاى بین‏المللى و سمت و سوى فشارهاى وارد شده از جانب آنها. منظور از نیروهاى بین‏المللى، تنها دولت‏ها نیستند؛ بلکه باید افکار عمومى و نهادهاى مدنى بین‏المللى نیز در نظر گرفته شوند. در حال حاضر دو گونه جهت‏گیرى در میان نیروهاى بین‏المللى محتمل به نظر مى‏رسد. یک جهت‏گیرى، جهت‏گیرى علیه نظام سیاسى حاکم بر کشور است. جهت‏گیرى دوم، تقویت فرایندهاى مردم‏سالارانه در کشور است. در این حالت نیروهاى بین‏المللى با پذیرش حاکمیت ملى ایرانیان، مى‏کوشند تا در مناسبات خویش، گرایش‏هاى مردم‏سالارانه درون کشور و نظام را تقویت کنند.
2. مى‏توان گفت در حال حاضر سه راهکار در مقابل اصلاح‏طلبان قرار دارد:
1 - 2. ادامه راهکار «آرامش فعال»
مبانى و جهت‏گیرى‏هاى این راهکار را مى‏توان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 1 - 2. تلاش براى منزوى کردن افراطیون و تندروها؛ چه در میان اصلاح‏طلبان باشند، چه در میان محافظه‏کاران.
2 - 1 - 2. پذیرش امکان دست‏یابى به توافق با محافظه‏کاران بر محور منافع راهبردى اصلاحات و براى حفظ و تداوم کل نظام سیاسى.
3 - 1 - 2. تداوم چانه‏زنى در میان نخبگان سیاسى و ادامه گفت‏وگوهاى انتقادى با جناح راست سنتى.
4 - 1 - 2. تأکید بر تمایز و جدایى جبهه دوم خرداد (اصلاح‏طلبان درون حاکمیت) از دیگر نیروهاى اصلاح‏طلب و طرفدار مردم‏سالارى در ایران.
5 - 1 - 2. تفسیر تهاجم محافظه‏کاران به عنوان تلاش براى بقا، حفظ خطوط قرمز و حذف جناح تندرو اصلاح‏طلبان.
6 - 1 - 2. رجوع حداقلى به آراى مستقیم مردم و دفاع از همه‏پرسى در حداقل موضوعات (مثل نظارت استصوابى).
7 - 1 - 2. پذیرش توانایى بسیار زیاد جناح محافظه‏کار براى سرکوب و بهره‏گیرى از خشونت براى حفظ قدرت خویش.
8 - 1 - 2. تأکید بر محور بودن قانون اساسى و حفظ ساز و کارهاى قانونى در جریان اقدامات سیاسى.
9 - 1 - 2. باور به پیشبرد برنامه‏هاى اصلاحات از درون نهادهاى رسمى به ویژه نهادهاى انتخابى نظام.
2 - 2. راهکار «بازدارندگى فعال»
مبانى و جهت‏گیرى‏هاى این راهکار را مى‏توان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 2 - 2. امکان پیشبرد برنامه اصلاحات از طریق گفت‏وگو و چانه‏زنى عادى و طبیعى در عرصه سیاست ایران از میان رفته است.
2 - 2 - 2. باید از ظرفیت قوه مجریه و مقننه براى افشاگرى و شفاف کردن عرصه سیاست، حداکثر بهره‏بردارى صورت پذیرد.
3 - 2 - 2. درون دولت (قوه مجریه) باید مشى مقاومت و بازدارندگى پذیرفته شود و ساماندهى دولت باید بر این اساس صورت گیرد.
4 - 2 - 2. اعتراض مسالمت‏آمیز و قانونى به دستگیرى‏ها و محاکمه‏هاى غیر قانونى باید به صورت فعالانه‏ترى ادامه و گسترش یابد.
5 - 2 - 2. باید به حضور فعال در نهادهاى انتخابى ادامه داد و از خروج از قدرت و پشت کردن به آن پرهیز نمود.
6 - 2 - 2. مى‏باید تأکید بر قانون‏گرایى تداوم یابد و از هر اقدامى که با ظاهر قانون منافات دارد، پرهیز شود. به هیچ وجه نباید در پى فراتر رفتن از قانون اساسى موجود بود.
7 - 2 - 2. هر گونه حرکتى باید با جلب نظر اکثریت جبهه دوم خرداد صورت گیرد. از هر گونه پیشتازى و فعال کردن شکاف‏ها و تفاوت‏هاى موجود در جبهه دوم خرداد مى‏باید خوددارى شود.
8 - 2 - 2. بخش افراطى جریان محافظه‏کار به سرکوب اصلاحات تمایل دارد؛ اما تنها به سرکوب محدود و کوتاه مدت قادر است.
3 - 2. راهکار «اقدام هماهنگ»
مبانى و جهت‏گیرى‏هاى این راهکار را به صورت زیر مى‏توان خلاصه کرد:
1 - 3 - 2. گفت‏وگو و چانه‏زنى در ساخت قدرت مستقر بى‏ثمر است. اصلاح‏طلبان باید به اظهار قدرت و بسیج عمومى تکیه کنند.
2 - 3 - 2. براى تداوم اصلاحات باید بیشتر بر حقوق مردم و مردم‏سالارى تأکید کرد؛ نه ظواهر قانونى و قوانینى که امکان تعبیر مردم‏سالارانه آنها وجود ندارد.
3 - 3 - 2. براى پیشبرد اصلاحات باید شجاعت مدنى داشت و خود را هم براى نافرمانى مدنى و هم خروج از قدرت آماده ساخت.
4 - 3 - 2. در عین آن‏که باید فعالیت جبهه‏اى را ادامه دهیم، نباید تنها به بیان خواسته‏ها و برنامه‏هایى که مورد توافق تمامى عناصر جبهه بوده و معمولاً حداقل خواسته‏هاست، بسنده کنیم. فعالیت جبهه‏اى باید با فعالیت حزبى تکمیل گردد.
5 - 3 - 2. دولت آقاى خاتمى و شعارهاى این دولت، حداقل خواسته‏هاى مردم هستند؛ نه تمام آن خواسته‏ها. این دولت را باید به عنوان گامى در مسیر رسیدن به هدف ارزیابى کرد. از این زاویه (خواسته‏هاى حداکثرى) باید نسبت به نقد دولت اقدام کرد.
6 - 3 - 2. همه‏پرسى را باید به روشى براى اصلاحات بنیادى تبدیل کرد و از محدود کردن آن به اصلاحات جزئى و محافظه‏کارانه‏اى که در نهایت، ساخت قدرت را حفظ مى‏کند، خوددارى نمود.
7 - 3 - 2. محافظه‏کاران، بر خلاف ادعاها و نمایش‏ها، ظرفیت بسیار محدودى براى سرکوب و اعمال خشونت دارند.
3. با توجه به توضیحات پیش گفته، اینک مى‏توان چند احتمال (گزینه) را در عرصه سیاست ایران مشخص کرد:
1 - 3. وضعیت اول - این وضعیت با مشخصه‏هاى زیر شناخته مى‏شود:
1 - 1 - 3. موازنه قدرت و زمین‏گیر شدن اصلاحات ادامه مى‏یابد. دوگانگى غیر کارکردى حاکمیت، کارآیى و اثربخشى حکومت را کاهش داده و توان اعمال سلطه را از حاکمیت مى‏گیرد. در نتیجه این فرایند، دو مشخصه دیگر ظهور مى‏کنند.
2 - 1 - 3. نیروهاى اجتماعى امید خود را به نیروهاى شناخته شده سیاسى از دست مى‏دهند و خواهان نمایندگى خویش توسط نیروهاى ناشناخته و غیر قابل پیش‏بینى سیاسى مى‏شوند. توجه به نیروهاى ناشناخته سیاسى موجب تقویت گرایش به روش‏هاى «شورشى» در پى‏گیرى خواسته‏ها مى‏گردد.
3 - 1 - 3. قدرت‏ها و نهادهاى بین المللى فشارهاى خویش را متوجه تلاش براى تغییر نظام سیاسى ایران مى‏کنند؛ نه تقویت مردم‏سالارى در آن. از این رو مى‏کوشند تا از دادن هر گونه امتیاز و حمایت تقویت کننده نظم و توسعه در ایران خوددارى نمایند.
مجموعه عوامل فوق، نظم عمومى کشور را خدشه‏دار کرده، آن را آسیب‏پذیر مى‏سازد. تداوم بلندمدت این وضعیت، جامعه را با خطر «فروپاشى» مواجه مى‏سازد.
2 - 3. وضعیت دوم - این وضعیت با مشخصه‏هاى زیر شناخته مى‏شود:
1 - 2 - 3. اقتدارگرایان و محافظه‏کاران با پذیرش رهبرىِ بخش ماجراجوى خویش براى حذف اصلاح‏طلبان اقدام مى‏کنند و اصلاح‏طلبان نیز براى پرهیز از خشونت و جلوگیرى از هزینه‏هاى ناشى از تنش، از حاکمیت بیرون مى‏آیند.
2 - 2 - 3. محافظه‏کاران حاکم هر گونه مشروعیت سیاسى را از دست مى‏دهند. نیروهاى اجتماعى، اصلاح‏طلبان را کماکان به عنوان گزینه و جانشینى بالقوه مورد توجه قرار داده، براى آنها حقانیت قائل مى‏شوند. اگر اصلاح‏طلبان فعال برخورد کنند، کماکان مى‏توانند رهبرى نیروهاى اجتماعى را بر عهده گیرند و آنها را در قالب‏هاى مدنى و مسالمت‏جویانه پیش برند. اما در صورت برخورد غیر فعال اصلاح‏طلبان، نیروهاى اجتماعى به دنبال راه‏هاى دیگرى براى پیشبرد خواسته‏هاى خویش خواهند بود.
3 - 2 - 3. به دلیل کاهش اعتبار بین‏المللى نظام (پس از خروج اصلاح طلبان از حاکمیت) فشار بین المللى شدت خواهد گرفت و مى‏تواند تا مرز برخوردهاى خشونت‏آمیز با کشور پیش برود.
با شناختى که از پایین بودن درجه عقلانیت در تصمیم‏گیرى جناح محافظه‏کار داریم، این وضعیت مى‏تواند کشور را با مشکلات اساسى مواجه ساخته و حتى خطر تهاجم خارجى به آن را افزایش دهد. اما در این وضعیت، بیش از نظم کلى جامعه این نظام سیاسى کشور خواهد بود که با خطر مواجه است. دلیل این امر نیز وجود یک گزینه قدرت‏مند در بیرون از حاکمیت است که در شرایط بحرانى مى‏تواند نظم را مستقر سازد. معتبر باقى ماندن اصلاح‏طلبان و روش‏هاى اصلاح‏طلبانه در نزد افکار عمومى مانع فروپاشى خواهد بود.
3 - 3. وضعیت سوم - این وضعیت با مشخصه‏هاى زیر شناخته مى‏شود:
1 - 3 - 3. اصلاح‏طلبان با کنار گذاشتن کامل راهکار ادامه آرامش فعال و یا راهکارهاى مترادف آن (مانند راهکار اعتدال) موضع فعال‏ترى در عرصه سیاست به خود گرفته، «موازنه وحشت» را مى‏شکنند. از این طریق، خود را به عنوان سخن‏گوى خواسته‏ها و نارضایتى‏هاى اجتماعى تثبیت کرده و از نیروى اجتماعى براى پیشبرد برنامه سیاسى خویش بهره مى‏گیرند.
2 - 3 - 3. نیروهاى اجتماعى، کم و بیش، سرکردگى اصلاح‏طلبان طرفدار مردم‏سالارى را مى‏پذیرند و در چارچوب راهکارهاى مدنى مسالمت‏جویانه آنها حرکت مى‏کنند.
3 - 3 - 3. اصلاح‏طلبان در ارتباطى فعال با جهان مى‏توانند جهت‏گیرى نهادهاى بین‏المللى و افکار عمومى و جامعه مدنى جهانى را از فشار براى تغییر نظام سیاسى ایران به تسهیل فرایندهاى مردم‏سالارى، از طریق کمک به توسعه اقتصادى و بهبود شرایط اجتماعى، تغییر دهند. سیاست تشنج زدایى و گسترش گفت‏وگو و ارتقاى تفاهم، ائتلاف بین‏المللى قدرت‏مندى در جلوگیرى از تهدید امنیت ملى کشور فراهم مى‏آورد.
حاصل عملکرد شرایط فوق در گام نخست «کارکردى شدن حاکمیت دوگانه» و در گام بعد تکمیل شدن مردم‏سالارى در ایران خواهد بود.
راهکارهاى فوق همگى در یک فرض اشتراک دارند و آن این است که نیروهاى خارجى و بین‏المللى، اقدامات خود را متناسب با شرایط داخلى تنظیم مى‏کنند و به طور ناگهانى و با هدف بر هم زدن شرایط موجود اقدامى نمى‏کنند. در صورتى که این فرض نادرست باشد و نیروهاى بین‏المللى موفق شوند که خود را به عنوان یک نیروى تعیین کننده به جامعه تحمیل نمایند، وضعیتى غیر قابل پیش‏بینى رخ خواهد داد. از این رو نیروهاى ملى (چه دینى، چه غیر دینى) خواهند کوشید که نقش عنصر خارجى را در این میان تقلیل دهند.
4. متغیرى که با وجود تأثیرگذارى بسیار، کمتر مورد توجه و ملاحظه قرار مى‏گیرد، نحوه برخورد «ایرانیان خارج از کشور» با مسائل ایران است. اکثریت ایرانیان خارج از کشور حول چند محور اصلى با ایرانیان داخل کشور اتفاق نظر دارند. مهم‏ترین این محورها عبارتند از: دفاع از یکپارچگى کشور؛ باور به حاکمیت ملى و لزوم تصمیم‏گیرى در مورد آینده کشور توسط همه ایرانیان و نفى نقش خارجیان در این کار؛ مخالفت با روش‏هاى قهرآمیز و خشونت محور؛ لزوم پرهیز از فروپاشى جامعه و رفتن به سوى هرج و مرج. همین محورهاى اشتراک کافى است تا نوعى همسویى و همراهى را میان همه ایرانیان میهن‏دوست سامان دهد.
اشاره‏
در این مقاله عوامل مؤثر در تحولات سیاسى آینده ایران در سه عامل خلاصه شده است: راه‏کارها و عملکردهاى جناح‏هاى سیاسى؛ چگونگى بروز خواسته‏هاى اجتماعى مردم؛ جهت‏گیرى نیروهاى بین‏المللى. بر این اساس وضعیت‏هاى محتمل آینده در سه گزینه زیر پیش‏بینى مى‏شود: 1. ادامه وضعیت موجود در زمین‏گیر شدن اصلاح‏طلبان که نتیجه آن فروپاشى نظام سیاسى و بروز هرج و مرج است؛ 2. خروج اصلاح‏طلبان از حاکمیت که نتیجه آن تغییر نظام سیاسى کنونى و سپس حاکمیت کامل اصلاح‏طلبان است؛ 3. اقدام فعال و هماهنگ اصلاح‏طلبان که ثمره آن کارکردى کردن حاکمیت دوگانه و به‏تدریج حاکمیت کامل اصلاح‏طلبان و استقرار کامل دموکراسى در ایران خواهد بود. دو نکته زیر را در راستاى نقد و تکمیل طرح یادشده مى‏توان ارائه کرد.
1. این تحلیل که در نگاه نخست تحلیل جامع و همه‏جانبه‏اى مى‏نماید، دست کم از دو جهت قابل بررسى و نقد است. از یک سو، با روش نقد بیرونى مى‏توان پرسید که آیا سه عامل یاد شده، همه آن عوامل و عناصرى است که در شکل‏گیرى آینده سیاسى ایران نقش‏آفرینى مى‏کنند یا این‏که عناصر بسیار و حتى عوامل مهم‏ترى فراموش شده است؟ آیا نیروهاى سیاسى کنونى را مى‏توان در تقسیم‏بندى کلیشه‏اى اصلاح‏طلبان و اقتدارگرایان خلاصه کرد؟ آیا آنچه به عنوان خواسته‏هاى اجتماعى مردم تلقى شده است، مى‏تواند نمایان‏گر خواهش‏ها و گرایش‏هاى واقعى مردم باشد؟ همچنین باید گفت نگرش ایشان به نیروهاى بین‏المللى نگرشى یکسویه است و در آن تنها به عوامل و عناصر همسو با جریان غرب و مدرنیته توجه شده و از قطب بندى‏ها و صف‏بندى‏هاى جدید سیاسى و فکرى در جهان، موج قومى بیدارى دینى و اصول‏گرایى در جهان اسلام و سایر کشورها، ناکامى سرمایه‏دارى بین‏المللى در مدیریت انحصارى جهان و شکل‏گیرى تکثر قدرت و فرهنگ - پست‏مدرنیسم - صرف‏نظر شده است. اما از سوى دیگر، با روش نقد درونى، باید پرسید که آیا حتى در صورت پذیرش همه مفروضات نویسنده باز مى‏توان از آن مقدمات و شرایط نتیجه گرفت که تنها سه وضعیت یاد شده براى آینده ایران قابل پیش‏بینى است؟ باید توجه داشت که درستى و اهمیت این تحلیل در گرو این نکته است که نویسنده محترم بتواند نشان دهد که وضعیت‏هاى محتمل آینده را مى‏توانیم در همین سه وضعیت منحصر کنیم. با یک نگرش عمیق‏تر مى‏توان نشان داد که وضعیت‏هاى محتمل دیگرى نیز در این شرایط متصور است.
خلاصه آن‏که على‏رغم نظر آقاى علوى‏تبار، توصیف ایشان از وضعیت موجود و عناصر نقش‏آفرین اجتماعى، بر واقعیت سیاسى و اجتماعى ایران به‏طور کامل قابل انطباق نیست و شرایط آینده را نمى‏توان از این منظر تنگ و محدود به تحلیل نشست. به نظر مى‏رسد که جریان موسوم به اصلاح‏طلبى در ایران، پس از دستیابى به چند موفقیت سیاسى، به سوء فهم دچار شده و غرور و مستى پیروزى، مانع از تشخیص درست شرایط و جایگاه‏ها شده است.
2. نکته دیگرى که باید بدان توجه کرد، نگرش غیر ارزشى و غیردینى نویسنده در این تحلیل است. به راستى باید پرسید که این تحلیل با آنچه از سوى یک روشنفکر لائیک و ضد انقلاب ارائه مى‏شود، چه تفاوتى دارد؟ سخن در روش و منطق تحلیل نیست که گفته شود باید از ارزش‏ها و دغدغه‏هاى بیرونى فارغ و آسوده بود. سخن در عناصر و مؤلفه‏هاى ارزشى و انقلابى این موضوع و مسائل است. چگونه است که آرمان‏هاى انقلاب و امام، بینش دینى و انقلابى مردم، اخلاق‏گرایى و معنویت‏خواهى جامعه مسلمان ایرانى و... هیچ‏کدام در این تحلیل راه نیافته و از موضع اصلاح‏طلبان یا دیگران در این خصوص و تأثیر این عوامل در کنش‏ها و واکنش‏هاى مردم و جامعه ایران سخن گفته نشده است. اگر روشن‏فکران دینى و متعهد، در این مواضع از تعهد و دیانت خود چشم‏پوشى کنند، چگونه مى‏توان میان روشن‏فکر دینى و روشن‏فکر سکولار در صحنه عملى جامعه فرق نهاد؟ به نظر مى‏رسد که با افزودن عناصر فوق و نسبت‏سنجى دوباره میان آنها، بتوان به تحلیلى جدید و متفاوت دست یافت.
آفتاب، ش 12

تبلیغات