آینده ایران، راهکارهای اصلاح طلبان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
آینده سیاسى ایران به عواملى همچون راهکارهاى بهکار گرفته شده توسط جریانهاى سیاسى، چگونگى بروز خواستههاى اجتماعى و جهتگیرى نیروهاى بینالمللى بستگى دارد. با این وصف، نویسنده براى آینده ایران سه وضعیت احتمالى اصلى را پیشبینى مىکند.متن
1. وضعیت سیاسى آینده ایران تحت تأثیر چه متغیرهایى تعیین مىشود؟ به نظر مىرسد که سه عنصر در ترسیم چهره آتى ایران نقشى اساسى خواهد داشت:
1 - 1. مجموعه راهکارهاى انتخاب شده توسط نیروهاى شناخته شده سیاسى و چگونگى عملکرد و میزان توان آنها در سازماندهى و بسیج نیروها. در این زمینه یک وضعیت محتمل این است که وضع موجود، یعنى «توازن قوا و زمینگیر شدن اصلاحات» ادامه یابد. اما دو وضعیت محتمل دیگر نیز متصور است: یکى وضعیتى که در آن اصلاحطلبان بتوانند از طریق سازماندهى، گسترش مواضع و رهبرى و توان بسیج خویش، نارضایتى مردمى را هدایت کرده و على رغم پیدایش شرایط شبه انقلابى، با قدرتمندى، سمت و سوى مسالمتآمیز تحولات را به سوى یک جامعه متکثر و مردمسالار حفظ نمایند. وضعیت محتمل دیگر تلاش اقتدارگرایان بر قبضه کامل قدرت و تضعیف نهادهاى مدنى از طریق تهییج تودهها و ایجاد یک عرصه سیاست «بسته تودهاى» است.
2 - 1. چگونگى بروز خواستههاى اجتماعى و مجارى پىگیرى این خواستهها در عرصه سیاست. در این رابطه توجه به دو موضوع از اهمیت ویژهاى برخوردار است. نخست اینکه آیا خواستههاى اجتماعى در قالبهاى مسالمتجویانه و آرام دنبال مىشود و یا اینکه به «شورش» و روشهاى غیر متعارف متوسل مىگردد؟ موضوع بعدى این است که آیا نیروهاى اجتماعى کماکان جریانهاى شناخته شده سیاسى را (چه درون حاکمیت و چه بیرون از حاکمیت) به عنوان نمایندگان و مجارى پىگیرى خواستههاى خویش در عرصه سیاست مىپذیرند یا اینکه به دنبال سخنگویان سیاسى خویش در میان نیروهاى ناشناخته سیاسى خواهند گشت؟ تداوم رهبرى نیروهاى سیاسى شناخته شده به تداوم روشهاى آرام و مسالمتجویانه کنونى منجر خواهد شد. حضور نیروهاى ناشناخته به عنوان سخنگویان سیاسى خواستههاى اجتماعى، مىتواند به تغییر روشها و تقویت گرایشهاى «شورشگرانه» بینجامد.
3 - 1. جهتگیرى نیروهاى بینالمللى و سمت و سوى فشارهاى وارد شده از جانب آنها. منظور از نیروهاى بینالمللى، تنها دولتها نیستند؛ بلکه باید افکار عمومى و نهادهاى مدنى بینالمللى نیز در نظر گرفته شوند. در حال حاضر دو گونه جهتگیرى در میان نیروهاى بینالمللى محتمل به نظر مىرسد. یک جهتگیرى، جهتگیرى علیه نظام سیاسى حاکم بر کشور است. جهتگیرى دوم، تقویت فرایندهاى مردمسالارانه در کشور است. در این حالت نیروهاى بینالمللى با پذیرش حاکمیت ملى ایرانیان، مىکوشند تا در مناسبات خویش، گرایشهاى مردمسالارانه درون کشور و نظام را تقویت کنند.
2. مىتوان گفت در حال حاضر سه راهکار در مقابل اصلاحطلبان قرار دارد:
1 - 2. ادامه راهکار «آرامش فعال»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را مىتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 1 - 2. تلاش براى منزوى کردن افراطیون و تندروها؛ چه در میان اصلاحطلبان باشند، چه در میان محافظهکاران.
2 - 1 - 2. پذیرش امکان دستیابى به توافق با محافظهکاران بر محور منافع راهبردى اصلاحات و براى حفظ و تداوم کل نظام سیاسى.
3 - 1 - 2. تداوم چانهزنى در میان نخبگان سیاسى و ادامه گفتوگوهاى انتقادى با جناح راست سنتى.
4 - 1 - 2. تأکید بر تمایز و جدایى جبهه دوم خرداد (اصلاحطلبان درون حاکمیت) از دیگر نیروهاى اصلاحطلب و طرفدار مردمسالارى در ایران.
5 - 1 - 2. تفسیر تهاجم محافظهکاران به عنوان تلاش براى بقا، حفظ خطوط قرمز و حذف جناح تندرو اصلاحطلبان.
6 - 1 - 2. رجوع حداقلى به آراى مستقیم مردم و دفاع از همهپرسى در حداقل موضوعات (مثل نظارت استصوابى).
7 - 1 - 2. پذیرش توانایى بسیار زیاد جناح محافظهکار براى سرکوب و بهرهگیرى از خشونت براى حفظ قدرت خویش.
8 - 1 - 2. تأکید بر محور بودن قانون اساسى و حفظ ساز و کارهاى قانونى در جریان اقدامات سیاسى.
9 - 1 - 2. باور به پیشبرد برنامههاى اصلاحات از درون نهادهاى رسمى به ویژه نهادهاى انتخابى نظام.
2 - 2. راهکار «بازدارندگى فعال»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را مىتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 2 - 2. امکان پیشبرد برنامه اصلاحات از طریق گفتوگو و چانهزنى عادى و طبیعى در عرصه سیاست ایران از میان رفته است.
2 - 2 - 2. باید از ظرفیت قوه مجریه و مقننه براى افشاگرى و شفاف کردن عرصه سیاست، حداکثر بهرهبردارى صورت پذیرد.
3 - 2 - 2. درون دولت (قوه مجریه) باید مشى مقاومت و بازدارندگى پذیرفته شود و ساماندهى دولت باید بر این اساس صورت گیرد.
4 - 2 - 2. اعتراض مسالمتآمیز و قانونى به دستگیرىها و محاکمههاى غیر قانونى باید به صورت فعالانهترى ادامه و گسترش یابد.
5 - 2 - 2. باید به حضور فعال در نهادهاى انتخابى ادامه داد و از خروج از قدرت و پشت کردن به آن پرهیز نمود.
6 - 2 - 2. مىباید تأکید بر قانونگرایى تداوم یابد و از هر اقدامى که با ظاهر قانون منافات دارد، پرهیز شود. به هیچ وجه نباید در پى فراتر رفتن از قانون اساسى موجود بود.
7 - 2 - 2. هر گونه حرکتى باید با جلب نظر اکثریت جبهه دوم خرداد صورت گیرد. از هر گونه پیشتازى و فعال کردن شکافها و تفاوتهاى موجود در جبهه دوم خرداد مىباید خوددارى شود.
8 - 2 - 2. بخش افراطى جریان محافظهکار به سرکوب اصلاحات تمایل دارد؛ اما تنها به سرکوب محدود و کوتاه مدت قادر است.
3 - 2. راهکار «اقدام هماهنگ»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را به صورت زیر مىتوان خلاصه کرد:
1 - 3 - 2. گفتوگو و چانهزنى در ساخت قدرت مستقر بىثمر است. اصلاحطلبان باید به اظهار قدرت و بسیج عمومى تکیه کنند.
2 - 3 - 2. براى تداوم اصلاحات باید بیشتر بر حقوق مردم و مردمسالارى تأکید کرد؛ نه ظواهر قانونى و قوانینى که امکان تعبیر مردمسالارانه آنها وجود ندارد.
3 - 3 - 2. براى پیشبرد اصلاحات باید شجاعت مدنى داشت و خود را هم براى نافرمانى مدنى و هم خروج از قدرت آماده ساخت.
4 - 3 - 2. در عین آنکه باید فعالیت جبههاى را ادامه دهیم، نباید تنها به بیان خواستهها و برنامههایى که مورد توافق تمامى عناصر جبهه بوده و معمولاً حداقل خواستههاست، بسنده کنیم. فعالیت جبههاى باید با فعالیت حزبى تکمیل گردد.
5 - 3 - 2. دولت آقاى خاتمى و شعارهاى این دولت، حداقل خواستههاى مردم هستند؛ نه تمام آن خواستهها. این دولت را باید به عنوان گامى در مسیر رسیدن به هدف ارزیابى کرد. از این زاویه (خواستههاى حداکثرى) باید نسبت به نقد دولت اقدام کرد.
6 - 3 - 2. همهپرسى را باید به روشى براى اصلاحات بنیادى تبدیل کرد و از محدود کردن آن به اصلاحات جزئى و محافظهکارانهاى که در نهایت، ساخت قدرت را حفظ مىکند، خوددارى نمود.
7 - 3 - 2. محافظهکاران، بر خلاف ادعاها و نمایشها، ظرفیت بسیار محدودى براى سرکوب و اعمال خشونت دارند.
3. با توجه به توضیحات پیش گفته، اینک مىتوان چند احتمال (گزینه) را در عرصه سیاست ایران مشخص کرد:
1 - 3. وضعیت اول - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 1 - 3. موازنه قدرت و زمینگیر شدن اصلاحات ادامه مىیابد. دوگانگى غیر کارکردى حاکمیت، کارآیى و اثربخشى حکومت را کاهش داده و توان اعمال سلطه را از حاکمیت مىگیرد. در نتیجه این فرایند، دو مشخصه دیگر ظهور مىکنند.
2 - 1 - 3. نیروهاى اجتماعى امید خود را به نیروهاى شناخته شده سیاسى از دست مىدهند و خواهان نمایندگى خویش توسط نیروهاى ناشناخته و غیر قابل پیشبینى سیاسى مىشوند. توجه به نیروهاى ناشناخته سیاسى موجب تقویت گرایش به روشهاى «شورشى» در پىگیرى خواستهها مىگردد.
3 - 1 - 3. قدرتها و نهادهاى بین المللى فشارهاى خویش را متوجه تلاش براى تغییر نظام سیاسى ایران مىکنند؛ نه تقویت مردمسالارى در آن. از این رو مىکوشند تا از دادن هر گونه امتیاز و حمایت تقویت کننده نظم و توسعه در ایران خوددارى نمایند.
مجموعه عوامل فوق، نظم عمومى کشور را خدشهدار کرده، آن را آسیبپذیر مىسازد. تداوم بلندمدت این وضعیت، جامعه را با خطر «فروپاشى» مواجه مىسازد.
2 - 3. وضعیت دوم - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 2 - 3. اقتدارگرایان و محافظهکاران با پذیرش رهبرىِ بخش ماجراجوى خویش براى حذف اصلاحطلبان اقدام مىکنند و اصلاحطلبان نیز براى پرهیز از خشونت و جلوگیرى از هزینههاى ناشى از تنش، از حاکمیت بیرون مىآیند.
2 - 2 - 3. محافظهکاران حاکم هر گونه مشروعیت سیاسى را از دست مىدهند. نیروهاى اجتماعى، اصلاحطلبان را کماکان به عنوان گزینه و جانشینى بالقوه مورد توجه قرار داده، براى آنها حقانیت قائل مىشوند. اگر اصلاحطلبان فعال برخورد کنند، کماکان مىتوانند رهبرى نیروهاى اجتماعى را بر عهده گیرند و آنها را در قالبهاى مدنى و مسالمتجویانه پیش برند. اما در صورت برخورد غیر فعال اصلاحطلبان، نیروهاى اجتماعى به دنبال راههاى دیگرى براى پیشبرد خواستههاى خویش خواهند بود.
3 - 2 - 3. به دلیل کاهش اعتبار بینالمللى نظام (پس از خروج اصلاح طلبان از حاکمیت) فشار بین المللى شدت خواهد گرفت و مىتواند تا مرز برخوردهاى خشونتآمیز با کشور پیش برود.
با شناختى که از پایین بودن درجه عقلانیت در تصمیمگیرى جناح محافظهکار داریم، این وضعیت مىتواند کشور را با مشکلات اساسى مواجه ساخته و حتى خطر تهاجم خارجى به آن را افزایش دهد. اما در این وضعیت، بیش از نظم کلى جامعه این نظام سیاسى کشور خواهد بود که با خطر مواجه است. دلیل این امر نیز وجود یک گزینه قدرتمند در بیرون از حاکمیت است که در شرایط بحرانى مىتواند نظم را مستقر سازد. معتبر باقى ماندن اصلاحطلبان و روشهاى اصلاحطلبانه در نزد افکار عمومى مانع فروپاشى خواهد بود.
3 - 3. وضعیت سوم - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 3 - 3. اصلاحطلبان با کنار گذاشتن کامل راهکار ادامه آرامش فعال و یا راهکارهاى مترادف آن (مانند راهکار اعتدال) موضع فعالترى در عرصه سیاست به خود گرفته، «موازنه وحشت» را مىشکنند. از این طریق، خود را به عنوان سخنگوى خواستهها و نارضایتىهاى اجتماعى تثبیت کرده و از نیروى اجتماعى براى پیشبرد برنامه سیاسى خویش بهره مىگیرند.
2 - 3 - 3. نیروهاى اجتماعى، کم و بیش، سرکردگى اصلاحطلبان طرفدار مردمسالارى را مىپذیرند و در چارچوب راهکارهاى مدنى مسالمتجویانه آنها حرکت مىکنند.
3 - 3 - 3. اصلاحطلبان در ارتباطى فعال با جهان مىتوانند جهتگیرى نهادهاى بینالمللى و افکار عمومى و جامعه مدنى جهانى را از فشار براى تغییر نظام سیاسى ایران به تسهیل فرایندهاى مردمسالارى، از طریق کمک به توسعه اقتصادى و بهبود شرایط اجتماعى، تغییر دهند. سیاست تشنج زدایى و گسترش گفتوگو و ارتقاى تفاهم، ائتلاف بینالمللى قدرتمندى در جلوگیرى از تهدید امنیت ملى کشور فراهم مىآورد.
حاصل عملکرد شرایط فوق در گام نخست «کارکردى شدن حاکمیت دوگانه» و در گام بعد تکمیل شدن مردمسالارى در ایران خواهد بود.
راهکارهاى فوق همگى در یک فرض اشتراک دارند و آن این است که نیروهاى خارجى و بینالمللى، اقدامات خود را متناسب با شرایط داخلى تنظیم مىکنند و به طور ناگهانى و با هدف بر هم زدن شرایط موجود اقدامى نمىکنند. در صورتى که این فرض نادرست باشد و نیروهاى بینالمللى موفق شوند که خود را به عنوان یک نیروى تعیین کننده به جامعه تحمیل نمایند، وضعیتى غیر قابل پیشبینى رخ خواهد داد. از این رو نیروهاى ملى (چه دینى، چه غیر دینى) خواهند کوشید که نقش عنصر خارجى را در این میان تقلیل دهند.
4. متغیرى که با وجود تأثیرگذارى بسیار، کمتر مورد توجه و ملاحظه قرار مىگیرد، نحوه برخورد «ایرانیان خارج از کشور» با مسائل ایران است. اکثریت ایرانیان خارج از کشور حول چند محور اصلى با ایرانیان داخل کشور اتفاق نظر دارند. مهمترین این محورها عبارتند از: دفاع از یکپارچگى کشور؛ باور به حاکمیت ملى و لزوم تصمیمگیرى در مورد آینده کشور توسط همه ایرانیان و نفى نقش خارجیان در این کار؛ مخالفت با روشهاى قهرآمیز و خشونت محور؛ لزوم پرهیز از فروپاشى جامعه و رفتن به سوى هرج و مرج. همین محورهاى اشتراک کافى است تا نوعى همسویى و همراهى را میان همه ایرانیان میهندوست سامان دهد.
اشاره
در این مقاله عوامل مؤثر در تحولات سیاسى آینده ایران در سه عامل خلاصه شده است: راهکارها و عملکردهاى جناحهاى سیاسى؛ چگونگى بروز خواستههاى اجتماعى مردم؛ جهتگیرى نیروهاى بینالمللى. بر این اساس وضعیتهاى محتمل آینده در سه گزینه زیر پیشبینى مىشود: 1. ادامه وضعیت موجود در زمینگیر شدن اصلاحطلبان که نتیجه آن فروپاشى نظام سیاسى و بروز هرج و مرج است؛ 2. خروج اصلاحطلبان از حاکمیت که نتیجه آن تغییر نظام سیاسى کنونى و سپس حاکمیت کامل اصلاحطلبان است؛ 3. اقدام فعال و هماهنگ اصلاحطلبان که ثمره آن کارکردى کردن حاکمیت دوگانه و بهتدریج حاکمیت کامل اصلاحطلبان و استقرار کامل دموکراسى در ایران خواهد بود. دو نکته زیر را در راستاى نقد و تکمیل طرح یادشده مىتوان ارائه کرد.
1. این تحلیل که در نگاه نخست تحلیل جامع و همهجانبهاى مىنماید، دست کم از دو جهت قابل بررسى و نقد است. از یک سو، با روش نقد بیرونى مىتوان پرسید که آیا سه عامل یاد شده، همه آن عوامل و عناصرى است که در شکلگیرى آینده سیاسى ایران نقشآفرینى مىکنند یا اینکه عناصر بسیار و حتى عوامل مهمترى فراموش شده است؟ آیا نیروهاى سیاسى کنونى را مىتوان در تقسیمبندى کلیشهاى اصلاحطلبان و اقتدارگرایان خلاصه کرد؟ آیا آنچه به عنوان خواستههاى اجتماعى مردم تلقى شده است، مىتواند نمایانگر خواهشها و گرایشهاى واقعى مردم باشد؟ همچنین باید گفت نگرش ایشان به نیروهاى بینالمللى نگرشى یکسویه است و در آن تنها به عوامل و عناصر همسو با جریان غرب و مدرنیته توجه شده و از قطب بندىها و صفبندىهاى جدید سیاسى و فکرى در جهان، موج قومى بیدارى دینى و اصولگرایى در جهان اسلام و سایر کشورها، ناکامى سرمایهدارى بینالمللى در مدیریت انحصارى جهان و شکلگیرى تکثر قدرت و فرهنگ - پستمدرنیسم - صرفنظر شده است. اما از سوى دیگر، با روش نقد درونى، باید پرسید که آیا حتى در صورت پذیرش همه مفروضات نویسنده باز مىتوان از آن مقدمات و شرایط نتیجه گرفت که تنها سه وضعیت یاد شده براى آینده ایران قابل پیشبینى است؟ باید توجه داشت که درستى و اهمیت این تحلیل در گرو این نکته است که نویسنده محترم بتواند نشان دهد که وضعیتهاى محتمل آینده را مىتوانیم در همین سه وضعیت منحصر کنیم. با یک نگرش عمیقتر مىتوان نشان داد که وضعیتهاى محتمل دیگرى نیز در این شرایط متصور است.
خلاصه آنکه علىرغم نظر آقاى علوىتبار، توصیف ایشان از وضعیت موجود و عناصر نقشآفرین اجتماعى، بر واقعیت سیاسى و اجتماعى ایران بهطور کامل قابل انطباق نیست و شرایط آینده را نمىتوان از این منظر تنگ و محدود به تحلیل نشست. به نظر مىرسد که جریان موسوم به اصلاحطلبى در ایران، پس از دستیابى به چند موفقیت سیاسى، به سوء فهم دچار شده و غرور و مستى پیروزى، مانع از تشخیص درست شرایط و جایگاهها شده است.
2. نکته دیگرى که باید بدان توجه کرد، نگرش غیر ارزشى و غیردینى نویسنده در این تحلیل است. به راستى باید پرسید که این تحلیل با آنچه از سوى یک روشنفکر لائیک و ضد انقلاب ارائه مىشود، چه تفاوتى دارد؟ سخن در روش و منطق تحلیل نیست که گفته شود باید از ارزشها و دغدغههاى بیرونى فارغ و آسوده بود. سخن در عناصر و مؤلفههاى ارزشى و انقلابى این موضوع و مسائل است. چگونه است که آرمانهاى انقلاب و امام، بینش دینى و انقلابى مردم، اخلاقگرایى و معنویتخواهى جامعه مسلمان ایرانى و... هیچکدام در این تحلیل راه نیافته و از موضع اصلاحطلبان یا دیگران در این خصوص و تأثیر این عوامل در کنشها و واکنشهاى مردم و جامعه ایران سخن گفته نشده است. اگر روشنفکران دینى و متعهد، در این مواضع از تعهد و دیانت خود چشمپوشى کنند، چگونه مىتوان میان روشنفکر دینى و روشنفکر سکولار در صحنه عملى جامعه فرق نهاد؟ به نظر مىرسد که با افزودن عناصر فوق و نسبتسنجى دوباره میان آنها، بتوان به تحلیلى جدید و متفاوت دست یافت.
آفتاب، ش 12
1 - 1. مجموعه راهکارهاى انتخاب شده توسط نیروهاى شناخته شده سیاسى و چگونگى عملکرد و میزان توان آنها در سازماندهى و بسیج نیروها. در این زمینه یک وضعیت محتمل این است که وضع موجود، یعنى «توازن قوا و زمینگیر شدن اصلاحات» ادامه یابد. اما دو وضعیت محتمل دیگر نیز متصور است: یکى وضعیتى که در آن اصلاحطلبان بتوانند از طریق سازماندهى، گسترش مواضع و رهبرى و توان بسیج خویش، نارضایتى مردمى را هدایت کرده و على رغم پیدایش شرایط شبه انقلابى، با قدرتمندى، سمت و سوى مسالمتآمیز تحولات را به سوى یک جامعه متکثر و مردمسالار حفظ نمایند. وضعیت محتمل دیگر تلاش اقتدارگرایان بر قبضه کامل قدرت و تضعیف نهادهاى مدنى از طریق تهییج تودهها و ایجاد یک عرصه سیاست «بسته تودهاى» است.
2 - 1. چگونگى بروز خواستههاى اجتماعى و مجارى پىگیرى این خواستهها در عرصه سیاست. در این رابطه توجه به دو موضوع از اهمیت ویژهاى برخوردار است. نخست اینکه آیا خواستههاى اجتماعى در قالبهاى مسالمتجویانه و آرام دنبال مىشود و یا اینکه به «شورش» و روشهاى غیر متعارف متوسل مىگردد؟ موضوع بعدى این است که آیا نیروهاى اجتماعى کماکان جریانهاى شناخته شده سیاسى را (چه درون حاکمیت و چه بیرون از حاکمیت) به عنوان نمایندگان و مجارى پىگیرى خواستههاى خویش در عرصه سیاست مىپذیرند یا اینکه به دنبال سخنگویان سیاسى خویش در میان نیروهاى ناشناخته سیاسى خواهند گشت؟ تداوم رهبرى نیروهاى سیاسى شناخته شده به تداوم روشهاى آرام و مسالمتجویانه کنونى منجر خواهد شد. حضور نیروهاى ناشناخته به عنوان سخنگویان سیاسى خواستههاى اجتماعى، مىتواند به تغییر روشها و تقویت گرایشهاى «شورشگرانه» بینجامد.
3 - 1. جهتگیرى نیروهاى بینالمللى و سمت و سوى فشارهاى وارد شده از جانب آنها. منظور از نیروهاى بینالمللى، تنها دولتها نیستند؛ بلکه باید افکار عمومى و نهادهاى مدنى بینالمللى نیز در نظر گرفته شوند. در حال حاضر دو گونه جهتگیرى در میان نیروهاى بینالمللى محتمل به نظر مىرسد. یک جهتگیرى، جهتگیرى علیه نظام سیاسى حاکم بر کشور است. جهتگیرى دوم، تقویت فرایندهاى مردمسالارانه در کشور است. در این حالت نیروهاى بینالمللى با پذیرش حاکمیت ملى ایرانیان، مىکوشند تا در مناسبات خویش، گرایشهاى مردمسالارانه درون کشور و نظام را تقویت کنند.
2. مىتوان گفت در حال حاضر سه راهکار در مقابل اصلاحطلبان قرار دارد:
1 - 2. ادامه راهکار «آرامش فعال»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را مىتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 1 - 2. تلاش براى منزوى کردن افراطیون و تندروها؛ چه در میان اصلاحطلبان باشند، چه در میان محافظهکاران.
2 - 1 - 2. پذیرش امکان دستیابى به توافق با محافظهکاران بر محور منافع راهبردى اصلاحات و براى حفظ و تداوم کل نظام سیاسى.
3 - 1 - 2. تداوم چانهزنى در میان نخبگان سیاسى و ادامه گفتوگوهاى انتقادى با جناح راست سنتى.
4 - 1 - 2. تأکید بر تمایز و جدایى جبهه دوم خرداد (اصلاحطلبان درون حاکمیت) از دیگر نیروهاى اصلاحطلب و طرفدار مردمسالارى در ایران.
5 - 1 - 2. تفسیر تهاجم محافظهکاران به عنوان تلاش براى بقا، حفظ خطوط قرمز و حذف جناح تندرو اصلاحطلبان.
6 - 1 - 2. رجوع حداقلى به آراى مستقیم مردم و دفاع از همهپرسى در حداقل موضوعات (مثل نظارت استصوابى).
7 - 1 - 2. پذیرش توانایى بسیار زیاد جناح محافظهکار براى سرکوب و بهرهگیرى از خشونت براى حفظ قدرت خویش.
8 - 1 - 2. تأکید بر محور بودن قانون اساسى و حفظ ساز و کارهاى قانونى در جریان اقدامات سیاسى.
9 - 1 - 2. باور به پیشبرد برنامههاى اصلاحات از درون نهادهاى رسمى به ویژه نهادهاى انتخابى نظام.
2 - 2. راهکار «بازدارندگى فعال»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را مىتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
1 - 2 - 2. امکان پیشبرد برنامه اصلاحات از طریق گفتوگو و چانهزنى عادى و طبیعى در عرصه سیاست ایران از میان رفته است.
2 - 2 - 2. باید از ظرفیت قوه مجریه و مقننه براى افشاگرى و شفاف کردن عرصه سیاست، حداکثر بهرهبردارى صورت پذیرد.
3 - 2 - 2. درون دولت (قوه مجریه) باید مشى مقاومت و بازدارندگى پذیرفته شود و ساماندهى دولت باید بر این اساس صورت گیرد.
4 - 2 - 2. اعتراض مسالمتآمیز و قانونى به دستگیرىها و محاکمههاى غیر قانونى باید به صورت فعالانهترى ادامه و گسترش یابد.
5 - 2 - 2. باید به حضور فعال در نهادهاى انتخابى ادامه داد و از خروج از قدرت و پشت کردن به آن پرهیز نمود.
6 - 2 - 2. مىباید تأکید بر قانونگرایى تداوم یابد و از هر اقدامى که با ظاهر قانون منافات دارد، پرهیز شود. به هیچ وجه نباید در پى فراتر رفتن از قانون اساسى موجود بود.
7 - 2 - 2. هر گونه حرکتى باید با جلب نظر اکثریت جبهه دوم خرداد صورت گیرد. از هر گونه پیشتازى و فعال کردن شکافها و تفاوتهاى موجود در جبهه دوم خرداد مىباید خوددارى شود.
8 - 2 - 2. بخش افراطى جریان محافظهکار به سرکوب اصلاحات تمایل دارد؛ اما تنها به سرکوب محدود و کوتاه مدت قادر است.
3 - 2. راهکار «اقدام هماهنگ»
مبانى و جهتگیرىهاى این راهکار را به صورت زیر مىتوان خلاصه کرد:
1 - 3 - 2. گفتوگو و چانهزنى در ساخت قدرت مستقر بىثمر است. اصلاحطلبان باید به اظهار قدرت و بسیج عمومى تکیه کنند.
2 - 3 - 2. براى تداوم اصلاحات باید بیشتر بر حقوق مردم و مردمسالارى تأکید کرد؛ نه ظواهر قانونى و قوانینى که امکان تعبیر مردمسالارانه آنها وجود ندارد.
3 - 3 - 2. براى پیشبرد اصلاحات باید شجاعت مدنى داشت و خود را هم براى نافرمانى مدنى و هم خروج از قدرت آماده ساخت.
4 - 3 - 2. در عین آنکه باید فعالیت جبههاى را ادامه دهیم، نباید تنها به بیان خواستهها و برنامههایى که مورد توافق تمامى عناصر جبهه بوده و معمولاً حداقل خواستههاست، بسنده کنیم. فعالیت جبههاى باید با فعالیت حزبى تکمیل گردد.
5 - 3 - 2. دولت آقاى خاتمى و شعارهاى این دولت، حداقل خواستههاى مردم هستند؛ نه تمام آن خواستهها. این دولت را باید به عنوان گامى در مسیر رسیدن به هدف ارزیابى کرد. از این زاویه (خواستههاى حداکثرى) باید نسبت به نقد دولت اقدام کرد.
6 - 3 - 2. همهپرسى را باید به روشى براى اصلاحات بنیادى تبدیل کرد و از محدود کردن آن به اصلاحات جزئى و محافظهکارانهاى که در نهایت، ساخت قدرت را حفظ مىکند، خوددارى نمود.
7 - 3 - 2. محافظهکاران، بر خلاف ادعاها و نمایشها، ظرفیت بسیار محدودى براى سرکوب و اعمال خشونت دارند.
3. با توجه به توضیحات پیش گفته، اینک مىتوان چند احتمال (گزینه) را در عرصه سیاست ایران مشخص کرد:
1 - 3. وضعیت اول - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 1 - 3. موازنه قدرت و زمینگیر شدن اصلاحات ادامه مىیابد. دوگانگى غیر کارکردى حاکمیت، کارآیى و اثربخشى حکومت را کاهش داده و توان اعمال سلطه را از حاکمیت مىگیرد. در نتیجه این فرایند، دو مشخصه دیگر ظهور مىکنند.
2 - 1 - 3. نیروهاى اجتماعى امید خود را به نیروهاى شناخته شده سیاسى از دست مىدهند و خواهان نمایندگى خویش توسط نیروهاى ناشناخته و غیر قابل پیشبینى سیاسى مىشوند. توجه به نیروهاى ناشناخته سیاسى موجب تقویت گرایش به روشهاى «شورشى» در پىگیرى خواستهها مىگردد.
3 - 1 - 3. قدرتها و نهادهاى بین المللى فشارهاى خویش را متوجه تلاش براى تغییر نظام سیاسى ایران مىکنند؛ نه تقویت مردمسالارى در آن. از این رو مىکوشند تا از دادن هر گونه امتیاز و حمایت تقویت کننده نظم و توسعه در ایران خوددارى نمایند.
مجموعه عوامل فوق، نظم عمومى کشور را خدشهدار کرده، آن را آسیبپذیر مىسازد. تداوم بلندمدت این وضعیت، جامعه را با خطر «فروپاشى» مواجه مىسازد.
2 - 3. وضعیت دوم - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 2 - 3. اقتدارگرایان و محافظهکاران با پذیرش رهبرىِ بخش ماجراجوى خویش براى حذف اصلاحطلبان اقدام مىکنند و اصلاحطلبان نیز براى پرهیز از خشونت و جلوگیرى از هزینههاى ناشى از تنش، از حاکمیت بیرون مىآیند.
2 - 2 - 3. محافظهکاران حاکم هر گونه مشروعیت سیاسى را از دست مىدهند. نیروهاى اجتماعى، اصلاحطلبان را کماکان به عنوان گزینه و جانشینى بالقوه مورد توجه قرار داده، براى آنها حقانیت قائل مىشوند. اگر اصلاحطلبان فعال برخورد کنند، کماکان مىتوانند رهبرى نیروهاى اجتماعى را بر عهده گیرند و آنها را در قالبهاى مدنى و مسالمتجویانه پیش برند. اما در صورت برخورد غیر فعال اصلاحطلبان، نیروهاى اجتماعى به دنبال راههاى دیگرى براى پیشبرد خواستههاى خویش خواهند بود.
3 - 2 - 3. به دلیل کاهش اعتبار بینالمللى نظام (پس از خروج اصلاح طلبان از حاکمیت) فشار بین المللى شدت خواهد گرفت و مىتواند تا مرز برخوردهاى خشونتآمیز با کشور پیش برود.
با شناختى که از پایین بودن درجه عقلانیت در تصمیمگیرى جناح محافظهکار داریم، این وضعیت مىتواند کشور را با مشکلات اساسى مواجه ساخته و حتى خطر تهاجم خارجى به آن را افزایش دهد. اما در این وضعیت، بیش از نظم کلى جامعه این نظام سیاسى کشور خواهد بود که با خطر مواجه است. دلیل این امر نیز وجود یک گزینه قدرتمند در بیرون از حاکمیت است که در شرایط بحرانى مىتواند نظم را مستقر سازد. معتبر باقى ماندن اصلاحطلبان و روشهاى اصلاحطلبانه در نزد افکار عمومى مانع فروپاشى خواهد بود.
3 - 3. وضعیت سوم - این وضعیت با مشخصههاى زیر شناخته مىشود:
1 - 3 - 3. اصلاحطلبان با کنار گذاشتن کامل راهکار ادامه آرامش فعال و یا راهکارهاى مترادف آن (مانند راهکار اعتدال) موضع فعالترى در عرصه سیاست به خود گرفته، «موازنه وحشت» را مىشکنند. از این طریق، خود را به عنوان سخنگوى خواستهها و نارضایتىهاى اجتماعى تثبیت کرده و از نیروى اجتماعى براى پیشبرد برنامه سیاسى خویش بهره مىگیرند.
2 - 3 - 3. نیروهاى اجتماعى، کم و بیش، سرکردگى اصلاحطلبان طرفدار مردمسالارى را مىپذیرند و در چارچوب راهکارهاى مدنى مسالمتجویانه آنها حرکت مىکنند.
3 - 3 - 3. اصلاحطلبان در ارتباطى فعال با جهان مىتوانند جهتگیرى نهادهاى بینالمللى و افکار عمومى و جامعه مدنى جهانى را از فشار براى تغییر نظام سیاسى ایران به تسهیل فرایندهاى مردمسالارى، از طریق کمک به توسعه اقتصادى و بهبود شرایط اجتماعى، تغییر دهند. سیاست تشنج زدایى و گسترش گفتوگو و ارتقاى تفاهم، ائتلاف بینالمللى قدرتمندى در جلوگیرى از تهدید امنیت ملى کشور فراهم مىآورد.
حاصل عملکرد شرایط فوق در گام نخست «کارکردى شدن حاکمیت دوگانه» و در گام بعد تکمیل شدن مردمسالارى در ایران خواهد بود.
راهکارهاى فوق همگى در یک فرض اشتراک دارند و آن این است که نیروهاى خارجى و بینالمللى، اقدامات خود را متناسب با شرایط داخلى تنظیم مىکنند و به طور ناگهانى و با هدف بر هم زدن شرایط موجود اقدامى نمىکنند. در صورتى که این فرض نادرست باشد و نیروهاى بینالمللى موفق شوند که خود را به عنوان یک نیروى تعیین کننده به جامعه تحمیل نمایند، وضعیتى غیر قابل پیشبینى رخ خواهد داد. از این رو نیروهاى ملى (چه دینى، چه غیر دینى) خواهند کوشید که نقش عنصر خارجى را در این میان تقلیل دهند.
4. متغیرى که با وجود تأثیرگذارى بسیار، کمتر مورد توجه و ملاحظه قرار مىگیرد، نحوه برخورد «ایرانیان خارج از کشور» با مسائل ایران است. اکثریت ایرانیان خارج از کشور حول چند محور اصلى با ایرانیان داخل کشور اتفاق نظر دارند. مهمترین این محورها عبارتند از: دفاع از یکپارچگى کشور؛ باور به حاکمیت ملى و لزوم تصمیمگیرى در مورد آینده کشور توسط همه ایرانیان و نفى نقش خارجیان در این کار؛ مخالفت با روشهاى قهرآمیز و خشونت محور؛ لزوم پرهیز از فروپاشى جامعه و رفتن به سوى هرج و مرج. همین محورهاى اشتراک کافى است تا نوعى همسویى و همراهى را میان همه ایرانیان میهندوست سامان دهد.
اشاره
در این مقاله عوامل مؤثر در تحولات سیاسى آینده ایران در سه عامل خلاصه شده است: راهکارها و عملکردهاى جناحهاى سیاسى؛ چگونگى بروز خواستههاى اجتماعى مردم؛ جهتگیرى نیروهاى بینالمللى. بر این اساس وضعیتهاى محتمل آینده در سه گزینه زیر پیشبینى مىشود: 1. ادامه وضعیت موجود در زمینگیر شدن اصلاحطلبان که نتیجه آن فروپاشى نظام سیاسى و بروز هرج و مرج است؛ 2. خروج اصلاحطلبان از حاکمیت که نتیجه آن تغییر نظام سیاسى کنونى و سپس حاکمیت کامل اصلاحطلبان است؛ 3. اقدام فعال و هماهنگ اصلاحطلبان که ثمره آن کارکردى کردن حاکمیت دوگانه و بهتدریج حاکمیت کامل اصلاحطلبان و استقرار کامل دموکراسى در ایران خواهد بود. دو نکته زیر را در راستاى نقد و تکمیل طرح یادشده مىتوان ارائه کرد.
1. این تحلیل که در نگاه نخست تحلیل جامع و همهجانبهاى مىنماید، دست کم از دو جهت قابل بررسى و نقد است. از یک سو، با روش نقد بیرونى مىتوان پرسید که آیا سه عامل یاد شده، همه آن عوامل و عناصرى است که در شکلگیرى آینده سیاسى ایران نقشآفرینى مىکنند یا اینکه عناصر بسیار و حتى عوامل مهمترى فراموش شده است؟ آیا نیروهاى سیاسى کنونى را مىتوان در تقسیمبندى کلیشهاى اصلاحطلبان و اقتدارگرایان خلاصه کرد؟ آیا آنچه به عنوان خواستههاى اجتماعى مردم تلقى شده است، مىتواند نمایانگر خواهشها و گرایشهاى واقعى مردم باشد؟ همچنین باید گفت نگرش ایشان به نیروهاى بینالمللى نگرشى یکسویه است و در آن تنها به عوامل و عناصر همسو با جریان غرب و مدرنیته توجه شده و از قطب بندىها و صفبندىهاى جدید سیاسى و فکرى در جهان، موج قومى بیدارى دینى و اصولگرایى در جهان اسلام و سایر کشورها، ناکامى سرمایهدارى بینالمللى در مدیریت انحصارى جهان و شکلگیرى تکثر قدرت و فرهنگ - پستمدرنیسم - صرفنظر شده است. اما از سوى دیگر، با روش نقد درونى، باید پرسید که آیا حتى در صورت پذیرش همه مفروضات نویسنده باز مىتوان از آن مقدمات و شرایط نتیجه گرفت که تنها سه وضعیت یاد شده براى آینده ایران قابل پیشبینى است؟ باید توجه داشت که درستى و اهمیت این تحلیل در گرو این نکته است که نویسنده محترم بتواند نشان دهد که وضعیتهاى محتمل آینده را مىتوانیم در همین سه وضعیت منحصر کنیم. با یک نگرش عمیقتر مىتوان نشان داد که وضعیتهاى محتمل دیگرى نیز در این شرایط متصور است.
خلاصه آنکه علىرغم نظر آقاى علوىتبار، توصیف ایشان از وضعیت موجود و عناصر نقشآفرین اجتماعى، بر واقعیت سیاسى و اجتماعى ایران بهطور کامل قابل انطباق نیست و شرایط آینده را نمىتوان از این منظر تنگ و محدود به تحلیل نشست. به نظر مىرسد که جریان موسوم به اصلاحطلبى در ایران، پس از دستیابى به چند موفقیت سیاسى، به سوء فهم دچار شده و غرور و مستى پیروزى، مانع از تشخیص درست شرایط و جایگاهها شده است.
2. نکته دیگرى که باید بدان توجه کرد، نگرش غیر ارزشى و غیردینى نویسنده در این تحلیل است. به راستى باید پرسید که این تحلیل با آنچه از سوى یک روشنفکر لائیک و ضد انقلاب ارائه مىشود، چه تفاوتى دارد؟ سخن در روش و منطق تحلیل نیست که گفته شود باید از ارزشها و دغدغههاى بیرونى فارغ و آسوده بود. سخن در عناصر و مؤلفههاى ارزشى و انقلابى این موضوع و مسائل است. چگونه است که آرمانهاى انقلاب و امام، بینش دینى و انقلابى مردم، اخلاقگرایى و معنویتخواهى جامعه مسلمان ایرانى و... هیچکدام در این تحلیل راه نیافته و از موضع اصلاحطلبان یا دیگران در این خصوص و تأثیر این عوامل در کنشها و واکنشهاى مردم و جامعه ایران سخن گفته نشده است. اگر روشنفکران دینى و متعهد، در این مواضع از تعهد و دیانت خود چشمپوشى کنند، چگونه مىتوان میان روشنفکر دینى و روشنفکر سکولار در صحنه عملى جامعه فرق نهاد؟ به نظر مىرسد که با افزودن عناصر فوق و نسبتسنجى دوباره میان آنها، بتوان به تحلیلى جدید و متفاوت دست یافت.
آفتاب، ش 12