جهانی شدن، فرهنگ و پساتجددگرایی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
این گفتوگو به پدیده جهانى شدن و رابطه آن با فرهنگ مىپردازد. جهانى شدن، علاوه بر تأثیر عمیق در حوزه اقتصاد و سیاست، موجب شده است علوم اجتماعى نیز به جاى مطالعه اجتماع، کل جهان را به عنوان یک واحد مورد مطالعه قرار دهند.متن
از فرهنگ تعریفهاى متفاوتى شده است. دکتر سلیمى معتقد است جهانى شدن موجب گسترش برخى ارزشها و هنجارها در سطح جهان مىشود؛ ولى فرهنگهاى ملى و محلى را تهدید نمىکند؛ چرا که آن ارزشها در قالب این فرهنگها قرار مىگیرند. به زعم ایشان ما مىتوانیم ضمن پذیرش نظام معانى مبتنى بر حقوق بشر، فرهنگ ملى و محلى خودمان را نیز حفظ کنیم. از دیدگاه وى ، قابلیت این نظام معانى جهت انطباق با نیازهاى انسان جدید و نیز تکنولوژى پیشرفته، دو عامل مهم در تسریع فرایند جهانى شدن هستند و به همین دلیل است که دیگر نمىتوان مرزها را کنترل کرد. اما در عین حال، جهانى شدن موجب زوال فرهنگ بهمعناى ایدئولوژى (مجموعه ارزشهایى که یک نظام سیاسى خود را متکفل اجراى آن در سطح جامعه مىداند) است.
با قطع نظر از این بحث که آیا حکومت موظف به توسعه و تحکیم پایههاى ارزشى مورد نظر جامعه هست یا نه، جاى این پرسش باقى است که آیا بهراستى نظام معانى مبتنى بر حقوق بشر مىتواند نیازهاى واقعى انسان جدید را برآورده کند؟ همچنین اگر یک فرهنگ ملى یا محلى واجد عناصرى متعارض با عناصر نظام معانى فوق باشد (از جمله اسلام که فرهنگ ملى ماست)، آیا باز هم توصیه به جمع بین آن دو معقول است؟
با قطع نظر از این بحث که آیا حکومت موظف به توسعه و تحکیم پایههاى ارزشى مورد نظر جامعه هست یا نه، جاى این پرسش باقى است که آیا بهراستى نظام معانى مبتنى بر حقوق بشر مىتواند نیازهاى واقعى انسان جدید را برآورده کند؟ همچنین اگر یک فرهنگ ملى یا محلى واجد عناصرى متعارض با عناصر نظام معانى فوق باشد (از جمله اسلام که فرهنگ ملى ماست)، آیا باز هم توصیه به جمع بین آن دو معقول است؟