تعریف و تبیین مردم سالاری دینی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
به نظر آقاى هاشمزاده، دست کم شش مبنا براى مردمسالارى دینى وجود دارد: حق حاکمیت انحصارى خدا؛ امر به معروف و نهى از منکر؛ کرامت انسان؛ اختیار انسان؛ قواعد فقهى و سیره عملى امیر مؤمنانعلیه السلام.متن
مردمسالارى دینى در بعضى از ابعاد شاید محدودتر باشد؛ ولى در بسیارى از ابعاد، از همه مردمسالارىهاى دیگر جهان وسیعتر، عمیقتر و باشکوهتر است. مردمسالارى دینى در اسلام بر مبانى محکمى استوار است که به برخى از آنها به اجمال اشاره مىشود:
1. اولین مبناى مردمسالارى دینى، همان حاکمیت خدا بر بندگان خود به طور یکسان مىباشد که تنها او حاکم است و کس دیگرى حاکم نیست که از پیش خود محدودیت حاکمیتى براى مردم قرار دهد.
2. دومین مبناى مردمسالارى در اسلام، کرامت انسانى است که یکى از اصول قطعى و اولیه اسلام و قرآن و پایه تشریع اسلامى است. این اصل در قرآن مجید چنین آمده است که خداوند مىفرماید: ما به انسانها کرامت دادهایم؛ گرامى و عزیزشان داشتهایم و تاج کرامت بر سرشان نهادهایم. بنابراین، هر عمل، برخورد و سیاستى که با کرامت انسانى او منافات داشته باشد، عزت و کرامت او را که نماد شاخص آن، همان اختیار و آزادى انسان است، خدشهدار یا محدود سازد، حرام و خلاف شرع است.
3. سومین مبناى مردمسالارى در اسلام، اصل «امر به معروف و نهى از منکر» است. این اصل، یکى از فرایض بزرگ الهى و حق شرعى و طبیعى هر انسانى است و کسى نباید این حق را از او سلب کند. کسى حق تعریض و تعرض بر او را ندارد و او در امنیت مطلق است؛ مگر اینکه تهمت بزند و دروغ بگوید. در کدام دموکراسى و مردمسالارى، افراد ملت تا این حد از قدرت، آزادى و حاکمیت برخوردارند؟!
نباید در اجراى فریضه مقدس امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى مرزبندى و طبقهبندى شود و تنها بر اجراى آن در میان مردم عادى و بخشهاى ضعیف و غیر حاکم نظام تأکید شود و در بخشهاى حاکم و قدرتمند، عامل تضعیف تلقى و خلاف قانون قلمداد شود. اگر چنین شود، اولاً چون قدرت به طور طبیعى پیوسته در معرض فساد است، بخشهاى حاکمیت و قدرتمند نظام آلوده به فساد خواهند شد و فساد و تباهى و ناهنجارى از آنجا به دیگر بخشهاى نظام سرایت مىکند و همه جا را فرامىگیرد. ثانیاً این خود، بىعدالتى، تبعیض و منکر مضاعف است و احتیاج به مقابله و نهى از منکر دارد. ثالثاً اصل مقدس امر به معروف در این روش ناعادلانه ابزارى در دست بخشهاى حاکم و قدرتمند نظام براى توسرى زدن و زیر مهمیز درآوردن بخشهاى غیر حاکمیتى نظام خواهد بود و رابعاً این رویه، امر به معروف و نهى از منکر را در جامعه لوث و بىاعتبار مىکند؛ از ابهت، ارزش و مقبولیت آن مىکاهد و در نتیجه، تأثیر و خاصیت خود را از دست مىدهد و این عامل فسادزدا به عامل فسادزا تبدیل مىشود و دلسردى و بىاعتمادى در جامعه به وجود مىآید.
4. مبناى چهارم، آیات و روایات فراوانى است که از آنها آزادى، امکان انتخاب، حریت، حرمت، کرامت، حقوق و حاکمیت انسانها و به طور کلى همان مردمسالارى دینى استفاده مىشود.
5. مبناى پنجم مردمسالارى دینى، اصول و قواعد فقهى است؛ مانند قاعده درأ، قاعده قبح عقاب بلابیان، قاعده نفى سلطه، اصل تقدم عفو بر عقوبت (لَأن یخطأ الإمامُ فى العفو خیر من أن یخطأ فى العقوبة)، قاعده عدم اخذ به اتهام، اصل برائت، اصل تبرئه و اصول مختلف دیگر... . اصل تبرئه یک اصل متعالى اسلامى است و از اصل برائت نیز بالاتر و فراگیرتر است؛ زیرا قلمرو اصل برائت، تا ثبوت و یا اثبات جرم است و امکان اثبات جرم وجود دارد؛ ولى بنا بر اصل تبرئه، جرم در اسلام یک امر ثبوتى است؛ نه اثباتى؛ یعنى کسى حق ندارد در جرایم سیاسى و حقوقى حکومتى و الهى، جرمى را براى کسى اثبات و زمینه مجازات او را فراهم کند. حاکم باید در جهت عدم اثبات جرم و تبرئه متهم حرکت کند.
6. ششمین و مهمترین مبناى مردمسالارى دینى، روش و رفتار علىعلیه السلام و سیره و سنت آن بزرگوار است. استاد شهید مطهرى در کتاب جاذبه و دافعه علىعلیه السلام مىنویسد: آزادى و دموکراسى (یعنى همان مردمسالارى دینى) که در حکومت على وجود داشت، شاید در دنیا بىسابقه باشد که حکومتى با مخالفان خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد. سپس نحوه برخورد على با مخالفانش را شرح مىدهد که دشمنان عنود و لجوج آن بزرگوار از هیچ نوع آزار، اذیت، کارشکنى، توهین و جسارت نسبت به او کوتاهى نمىکردند. مرحوم آیتاللَّه سید رضا صدر این حقیقت را در کتاب راه على چنین ترسیم مىکند که على در برابر مخالفانش مظلومیت را مىپذیرفت تا ظالم نشود و بر کسى ظلمى روا ندارد. خود علىعلیه السلام نیز مىفرماید: «من خیال مىکردم حاکمان به رعیتشان ستم روا مىدارند؛ ولى امروز در حکومت من، مردم بر حاکمشان ستم مىکنند».
اشاره
1. آقاى هاشمزاده هریسى به شش مبنا براى مردمسالارى دینى اشاره مىکنند که مىتوان گفت همه آنها پذیرفتنىاند؛ اما تذکر این نکته نیز خالى از فایده نیست که این شش مبنا در یک سطح و متعلق به یک حوزه نیستند. بخشى مربوط به حوزه کلام و فلسفه است که با نگاهى به کل هستى و حاکمیت مطلق خدا بر آن، همچنین شرافت انسان و اختیار و آزادى او در کل هستى نتیجه گرفته مىشود و بخشى مربوط به حوزه فقه و عمل فردى و جمعى است که به عنوان قواعد عملى یا اصولى اساسى که مایه بقاى دین به حساب آمده است (امر به معروف و نهى از منکر) شناخته مىشود و بخشى نیز از تاریخ و سیره به دست مىآید. نوع انتساب هر یک از مبانى یادشده به دین و نحوه استنتاج از هر کدام، متفاوت است.
2. جناب هاشمزاده هریسى در این گفتوگو بیشتر بر بعد مردمسالارى تکیه کردهاند و خواستهاند آن را از مبانى دینى به دست آورند که البته در این بعد به نظر مىرسد راه درستى را در پیش گرفتهاند؛ اما تذکر این مطلب نیز همواره مطلوب است که توجه به یک بعد نباید مانع توجه به جنبه دیگر مسأله، یعنى اسلامیت و دینى بودن نظام مردمسالارى دینى بشود. یک اشکال جناحهاى سیاسى و نظریهپردازان جامعه ما این است که در پارهاى موارد، اگر نگوییم در بیشتر موارد، دچار یکسویهنگرى هستند؛ هرچند اگر از آنها درباره بعد دیگر مسأله پرسش شود، معلوم مىشود که بسیارى از آنها در بعد دیگر نیز داراى نظر هستند و بعضاً نیز نظرهاى طرفین، موافق هم هستند. در نتیجه مىتوان گفت بسیارى از اختلافها، البته نه همه آنها، در تأکید بر یک جنبه و کمتوجهى به جنبه دیگر است.
صداى عدالت، 13/9/80
1. اولین مبناى مردمسالارى دینى، همان حاکمیت خدا بر بندگان خود به طور یکسان مىباشد که تنها او حاکم است و کس دیگرى حاکم نیست که از پیش خود محدودیت حاکمیتى براى مردم قرار دهد.
2. دومین مبناى مردمسالارى در اسلام، کرامت انسانى است که یکى از اصول قطعى و اولیه اسلام و قرآن و پایه تشریع اسلامى است. این اصل در قرآن مجید چنین آمده است که خداوند مىفرماید: ما به انسانها کرامت دادهایم؛ گرامى و عزیزشان داشتهایم و تاج کرامت بر سرشان نهادهایم. بنابراین، هر عمل، برخورد و سیاستى که با کرامت انسانى او منافات داشته باشد، عزت و کرامت او را که نماد شاخص آن، همان اختیار و آزادى انسان است، خدشهدار یا محدود سازد، حرام و خلاف شرع است.
3. سومین مبناى مردمسالارى در اسلام، اصل «امر به معروف و نهى از منکر» است. این اصل، یکى از فرایض بزرگ الهى و حق شرعى و طبیعى هر انسانى است و کسى نباید این حق را از او سلب کند. کسى حق تعریض و تعرض بر او را ندارد و او در امنیت مطلق است؛ مگر اینکه تهمت بزند و دروغ بگوید. در کدام دموکراسى و مردمسالارى، افراد ملت تا این حد از قدرت، آزادى و حاکمیت برخوردارند؟!
نباید در اجراى فریضه مقدس امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى مرزبندى و طبقهبندى شود و تنها بر اجراى آن در میان مردم عادى و بخشهاى ضعیف و غیر حاکم نظام تأکید شود و در بخشهاى حاکم و قدرتمند، عامل تضعیف تلقى و خلاف قانون قلمداد شود. اگر چنین شود، اولاً چون قدرت به طور طبیعى پیوسته در معرض فساد است، بخشهاى حاکمیت و قدرتمند نظام آلوده به فساد خواهند شد و فساد و تباهى و ناهنجارى از آنجا به دیگر بخشهاى نظام سرایت مىکند و همه جا را فرامىگیرد. ثانیاً این خود، بىعدالتى، تبعیض و منکر مضاعف است و احتیاج به مقابله و نهى از منکر دارد. ثالثاً اصل مقدس امر به معروف در این روش ناعادلانه ابزارى در دست بخشهاى حاکم و قدرتمند نظام براى توسرى زدن و زیر مهمیز درآوردن بخشهاى غیر حاکمیتى نظام خواهد بود و رابعاً این رویه، امر به معروف و نهى از منکر را در جامعه لوث و بىاعتبار مىکند؛ از ابهت، ارزش و مقبولیت آن مىکاهد و در نتیجه، تأثیر و خاصیت خود را از دست مىدهد و این عامل فسادزدا به عامل فسادزا تبدیل مىشود و دلسردى و بىاعتمادى در جامعه به وجود مىآید.
4. مبناى چهارم، آیات و روایات فراوانى است که از آنها آزادى، امکان انتخاب، حریت، حرمت، کرامت، حقوق و حاکمیت انسانها و به طور کلى همان مردمسالارى دینى استفاده مىشود.
5. مبناى پنجم مردمسالارى دینى، اصول و قواعد فقهى است؛ مانند قاعده درأ، قاعده قبح عقاب بلابیان، قاعده نفى سلطه، اصل تقدم عفو بر عقوبت (لَأن یخطأ الإمامُ فى العفو خیر من أن یخطأ فى العقوبة)، قاعده عدم اخذ به اتهام، اصل برائت، اصل تبرئه و اصول مختلف دیگر... . اصل تبرئه یک اصل متعالى اسلامى است و از اصل برائت نیز بالاتر و فراگیرتر است؛ زیرا قلمرو اصل برائت، تا ثبوت و یا اثبات جرم است و امکان اثبات جرم وجود دارد؛ ولى بنا بر اصل تبرئه، جرم در اسلام یک امر ثبوتى است؛ نه اثباتى؛ یعنى کسى حق ندارد در جرایم سیاسى و حقوقى حکومتى و الهى، جرمى را براى کسى اثبات و زمینه مجازات او را فراهم کند. حاکم باید در جهت عدم اثبات جرم و تبرئه متهم حرکت کند.
6. ششمین و مهمترین مبناى مردمسالارى دینى، روش و رفتار علىعلیه السلام و سیره و سنت آن بزرگوار است. استاد شهید مطهرى در کتاب جاذبه و دافعه علىعلیه السلام مىنویسد: آزادى و دموکراسى (یعنى همان مردمسالارى دینى) که در حکومت على وجود داشت، شاید در دنیا بىسابقه باشد که حکومتى با مخالفان خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد. سپس نحوه برخورد على با مخالفانش را شرح مىدهد که دشمنان عنود و لجوج آن بزرگوار از هیچ نوع آزار، اذیت، کارشکنى، توهین و جسارت نسبت به او کوتاهى نمىکردند. مرحوم آیتاللَّه سید رضا صدر این حقیقت را در کتاب راه على چنین ترسیم مىکند که على در برابر مخالفانش مظلومیت را مىپذیرفت تا ظالم نشود و بر کسى ظلمى روا ندارد. خود علىعلیه السلام نیز مىفرماید: «من خیال مىکردم حاکمان به رعیتشان ستم روا مىدارند؛ ولى امروز در حکومت من، مردم بر حاکمشان ستم مىکنند».
اشاره
1. آقاى هاشمزاده هریسى به شش مبنا براى مردمسالارى دینى اشاره مىکنند که مىتوان گفت همه آنها پذیرفتنىاند؛ اما تذکر این نکته نیز خالى از فایده نیست که این شش مبنا در یک سطح و متعلق به یک حوزه نیستند. بخشى مربوط به حوزه کلام و فلسفه است که با نگاهى به کل هستى و حاکمیت مطلق خدا بر آن، همچنین شرافت انسان و اختیار و آزادى او در کل هستى نتیجه گرفته مىشود و بخشى مربوط به حوزه فقه و عمل فردى و جمعى است که به عنوان قواعد عملى یا اصولى اساسى که مایه بقاى دین به حساب آمده است (امر به معروف و نهى از منکر) شناخته مىشود و بخشى نیز از تاریخ و سیره به دست مىآید. نوع انتساب هر یک از مبانى یادشده به دین و نحوه استنتاج از هر کدام، متفاوت است.
2. جناب هاشمزاده هریسى در این گفتوگو بیشتر بر بعد مردمسالارى تکیه کردهاند و خواستهاند آن را از مبانى دینى به دست آورند که البته در این بعد به نظر مىرسد راه درستى را در پیش گرفتهاند؛ اما تذکر این مطلب نیز همواره مطلوب است که توجه به یک بعد نباید مانع توجه به جنبه دیگر مسأله، یعنى اسلامیت و دینى بودن نظام مردمسالارى دینى بشود. یک اشکال جناحهاى سیاسى و نظریهپردازان جامعه ما این است که در پارهاى موارد، اگر نگوییم در بیشتر موارد، دچار یکسویهنگرى هستند؛ هرچند اگر از آنها درباره بعد دیگر مسأله پرسش شود، معلوم مىشود که بسیارى از آنها در بعد دیگر نیز داراى نظر هستند و بعضاً نیز نظرهاى طرفین، موافق هم هستند. در نتیجه مىتوان گفت بسیارى از اختلافها، البته نه همه آنها، در تأکید بر یک جنبه و کمتوجهى به جنبه دیگر است.
صداى عدالت، 13/9/80