آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

این مقاله از ماهیت تازه گفتمان فمینیستى در غرب و مراحل و ویژگى‏هاى فمینیسم ایرانى سخن گفته است، سپس به الگوى مورد نظر امام پرداخته و بین دو بعد ایدئولوژیک و مصداقى گفتمان نوین مدرنیسم تفکیک کرده و در نهایت، دیدگاه نهایى امام‏قدس سره در قالب «اثبات مصادیق» و «نفى ایدئولوژیک» را مطرح کرده است. این شماره از کتاب نقد اختصاصاً به فمینیسم پرداخته و ابعاد گوناگون این موضوع را مورد بررسى و گفت‏وگو قرار داده است.

متن

تحول گفتمانى فمینیسم‏

الف) ابعاد گفتمان مدرن فمینیسم:
وجوه ممیزه فمینیسم مدرن نسبت به نگرش کلاسیک فمینیستى عبارتند از:
1. در رویکرد مدرن، زن صرفاً به عنوان یک موضوع که وضعیت او بهبود یابد مطرح نیست؛ بلکه فراتر از آن، فمینیسم تبدیل به منظرى شده است که کلیه مسائل از آن منظر به نقد گذاشته مى‏شود. در رویکرد سنتى فمینیسم، سعى در تغییر شرایط زنان مى‏شد؛ حال آن‏که مدعاى نوین فمینیسم تغییر جهان است.
2. رویکرد جدید جوهره‏اى دارد که آن را به حد یک گفتمان مى‏رساند. در نگرش کلاسیک بیشتر شاهد تلاش‏هاى تک‏افتاده با اغراض سیاسى - اجتماعى مى‏باشیم که صرفاً به احقاق بعضى حقوق گرایش داشتند.
3. این رویکرد از قابلیت بالاى تولید و بازتولید برخوردار است؛ به این معنا که برخلاف دیدگاه‏هاى فمینیستى سابق که با پذیرش چارچوب نظرى حاکم صرفاً خواستار بهبود مؤلفه‏هاى سیاسى و اجتماعى بودند، این رویکرد چشم‏انداز تازه‏اى از جهان مى‏خواهد تا در این فضاى فکرى، همه چیز مجدداً تعریف و بازتولید ایدئولوژیک شود. مهم‏ترین بازتولیدهاى صورت‏گرفته عبارتند از: بازتولید فرهنگى، بازتعریف خانواده، بازتعریف جنسیت، بازتولید نظام حقوقى.
4. با تأمل در جریان هویت‏سازى نگرش فمینیستى که در ذیل ویژگى سوم آمد، گفتمان مدرن فمینیسم به یک پروسه فعال تبدیل شده است که در هر دوره و مرحله، خواستى تازه را مطرح و در بسترى تازه اظهار وجود مى‏نماید. بهداشت، کار، تحصیل، رفاه و امنیت، نقاط آغازین این جنبش را شکل مى‏دهند که متعاقباً به تأثیرگذارى بر روابط قدرت و امروزه به حوزه جغرافیاى انسانى و تغییر معادلات منطقه‏اى و جهانى مى‏پردازد.
ب) پرسش از قدرت سیاسى:
این عقیده که قدرت و خشونت همزاد هم هستند و جنس لطیف تاب برتافتن آن را به هیچ نحو و در هیچ سطحى ندارد، منجر به آن شد که حتى فمینیست‏ها قدرت مردانه را گردن نهند. اما بعدها رابطه قدرت و مهرورزى مورد بازتعریف قرار گرفت. آگاهى معطوف به جنسیت، نخست متوجه فعالیت‏هاى سیاسى شد؛ ولى در ادامه ادعایى بس بزرگ‏تر از مساوات سهم سیاسى مرد و زن مطرح گردید. مطابق این بینش، قدرت، زنانه مى‏گردد و ادعا مى‏شود که زنان در قیاس با مردان از اولویت و توان بیشترى براى به‏دست‏گیرى قدرت برخوردارند. خروج فمینیسم از دایره رویکردهاى معتدل و قرار گرفتن آن در جبهه رادیکال، همان خطرى است که به گفته جان اسکات و روث پیترسون غرب را تهدید مى‏کند و براى مقابله با آن باید چاره‏اى اندیشیده شود.
بدین ترتیب، سؤال اصلى گفتمان مدرن فمینیستى را «جایگاه زن در قدرت سیاسى» شکل مى‏دهد که از حیث معرفت‏شناختى ریشه در این عقیده دارد که مردان با کنترل قدرت سیاسى و تبدیل آن به یک پدیده مردانه طى چندین قرن توانسته‏اند از مزایاى قدرت برخوردار گردند و خشونتى مردانه را علیه زنان به نمایش گذارند؛ لذا باید به بازتعریف قدرت بپردازیم تا در آن شاهد تبدیل «قدرت خانه» (قدرت پنهان زن) به «قدرت حکومتى» (قدرت آشکار) باشیم.
‏گفتمان فمینیستى در ایران
شناخت فضاى فکرى - اجتماعى جامعه ایران از آن حیث که ما را در فهم محتواى اندیشه امام‏قدس سره یارى مى‏رساند، ضرورت دارد.
الف) مبانى فرهنگى:
در بخشى از فرهنگ ملى و ایرانى که ربطى با اسلام ندارد، شاهد مضامین فراوان ضد زن و نگرش ابزارانگارانه به زنان هستیم. این موارد توسط فمینیست‏ها طرح و مورد استفاده تبلیغاتى قرار مى‏گیرند. این در حالى است که بُعد مثبت فرهنگ ایرانى در برخورد با زن به خاطر اغراض فمینیستى نادیده گرفته مى‏شود. اما در ارتباط با فرهنگ اسلامى، نگرش فمینیستى با احتیاط کامل اقدام مى‏کند؛ از مباحث حقوقى آغاز مى‏نماید و مبانى حقوقى و تکالیف زنان در نظام حقوقى جمهورى اسلامى را مورد تعرض قرار مى‏دهد.
ب) مبانى اجتماعى:
نگرش‏هاى فمینیستى در کشور ما نیز پس از مدتى با استعانت از مؤلفه‏هاى فرهنگ ملى و متأثر از آموزه‏هاى گفتمان جدید فمینیسم، ایفاى نقش مؤثر سیاسى را خواستار شده‏اند. با پیروزى انقلاب اسلامى و مشارکت گسترده زن ایرانى در این تحول عمده که حکایت از توانایى بالاى زنان در تنظیم و هدایت امور جامعه داشت، کرامت اولیه و خودباورى لازم براى تفکر در شأن و جایگاه واقعى زنان فراهم گشت و مطالبات درست و اسلامى و نیز مطالبات افراطى فمینیستى، هر دو زمینه بروز یافت.
‏امام خمینى، زنان و قدرت سیاسى
مطالب ایرادشده در باب زن توسط امام‏قدس سره چندان زیاد و از حیث معنوى متنوع است که تحلیل و نظام‏مند کردن آنها متضمن دقت و صرف وقت بسیارى مى‏باشد. حقیقت این است که امام‏قدس سره با توجه به پیچیدگى و اهمیت مسأله زنان در جامعه، در چندین سطح به ارائه پاسخ پرداخته‏اند که عدم توجه به این مقام‏ها منجر به خلط موضوعات و در نتیجه از هم پاشیدگى دیدگاه واحد امام‏قدس سره در خصوص این موضوع مى‏شود. در اینجا ضمن تفکیک گونه‏هاى مهم فمینیسم، به موضع‏گیرى ایشان درباره هرگونه خواهیم پرداخت.
1. فمینیسم اثبات‏گرا:
این دیدگاه براى اولین بار در مقابل نگرش مردسالارانه و در مقابل کسانى که زن را نه انسان، بلکه موجودى پست‏تر از زن در عرصه هستى و جامعه بشرى مى‏دانستند مطرح شد. امام ضمن نفى کامل این دیدگاه، از پاکى و علوّ مرتبه زنان در جامعه اسلامى یاد نمودند و تقدم اسلام را بر بسیارى از جنبش‏ها و ایدئولوژى‏ها در این خصوص اعلام داشتند.
2. فمینیسم مساوات‏طلب:
ادعاى اصلى آن، احقاق حقوق زنان در حد مساوى با مردان است و از این حیث در مقابل کلیه ایدئولوژى‏هایى قرار مى‏گیرد که قائل به عدم مساوات مى‏باشند. در این ارتباط، امام اصل مساوات را صراحتاً مورد تأکید قرار مى‏دهند و از این اصل تساوى، به حقوق زن در زمینه‏هاى اجتماعى و سیاسى، همچون تحصیل، کار، رأى دادن، حق طلاق و... رسیده‏اند. اما از این تساوى به هیچ عنوان نمى‏توان «تساوى مطلق حُکمى» را استنتاج نمود و همه احکام شرعى مردان و زنان را مطلقاً یکسان دانست؛ زیرا تشابه کامل حقوق و وظایف زن و مرد، خلاف عدالت و موجب ظلم به زن است.
3. فمینیسم قدرت‏طلب:
از این دیدگاه، دو جریان قبلى از آن حیث که در پى مقایسه زن با مرد هستند، در باطن معتقد به اولویت و برترى جنس مرد بوده‏اند. استقلال زن و برترى‏جویى او بر مرد در کلیه عرصه‏هاى حیات که به طور مشخص در بازى قدرت تجلى مى‏نماید، معناى سوم و مدرن فمینیسم را شکل مى‏دهد. درک نظام فکرى امام در این خصوص محتاج بررسى تئورى سیاسى ایشان و جایگاه زنان در این مقوله است.
امام خمینى چهار مبدأ اصلى(1) براى قدرت قائل بودند. در بُعد نخست، به تثبیت قدرت سیاسى مى‏اندیشیدند که دو رکن آن، «موضوعیت قدرت سیاسى» و «اسلامیت قدرت سیاسى» است؛ به این معنا که قدرت سیاسى را براى اصلاح امور جامعه ضرورى مى‏دانستند و بر بعد مذهبى و ارزشى آن تأکید مى‏ورزیدند و به هیچ وجه راضى به مصالحه در این زمینه نمى‏شدند. بنابراین، بستر کلى جریان قدرت سیاسى از کانون ولایت الهى تا ولایت فقیه از قبل توسط شارع مشخص شده است و از این حیث، ادعاى فمینیسم قدرت‏طلب که مایل به طراحى بسترى تازه براى جریان قدرت سیاسى مبتنى بر جنسیت است مردود مى‏باشد. همچنین از نظر امام‏قدس سره، ادعاى آنان از آن حیث که براى قدرت سیاسى، صبغه‏اى زنانه قائل مى‏شود که با صبغه ارزشى مقابله مى‏نماید، نادرست است. نتیجه آن‏که بُعد اثباتى قدرت سیاسى اساساً فارغ از ملاحظات جنسیتى مى‏باشد و امام‏قدس سره از این حیث رکن اصلى فمینیسم قدرت‏طلب را نامشروع و متزلزل مى‏شمارد.
اما بعد دوم تئورى قدرت از دیدگاه امام‏قدس سره، «تحدید قدرت سیاسى» است. در همین ارتباط، امام‏قدس سره طى بیانات مبسوطى، از قانون اساسى، حقوق مردمى، احکام الهى و انصاف به عنوان مرزهاى اصلى قدرت سیاسى یاد مى‏نماید؛ بنابراین برخلاف مدعاى فمنیسم قدرت‏طلب، جنسیت نمى‏تواند به عنوان یک حدّ تازه براى قدرت سیاسى عمل نماید. در این ارتباط، اگر شرط مرجع تقلید بودن را جزء شرایط رهبرى بدانیم، فتواى صریح امام مبنى بر عدم امکان زن براى مقلَّد بودن، دلالت مى‏کند که جنسیت به منزله مانع زنان براى دست‏یابى به این کانون قدرت عمل مى‏کند.
بُعد سوم که «تنظیم قدرت سیاسى» است، به راهکارهایى اشاره دارد که فرایند اعمال قدرت سیاسى را هدایت و کنترل مى‏نماید. در این بُعد، هدف امام‏قدس سره آن است که قدرت سیاسى را بدل به قدرتى پاسخ‏گو بنماید که نه بر پایه منفعت، بلکه بر مبناى مسؤولیت عمل نماید. امام‏قدس سره بر حضور گسترده زنان در بعد تنظیمى قدرت تأکید کرده و به گستره حضور آنان در انتخابات، نصیحت و نظارت بر مسؤولان، انتقاد و اعتراض تصریح نموده است.
از دیدگاه امام، رشد سیاسى زن، ترکیبى از تعالى اخلاقى و حضور فعالش در جامعه است؛ لذا معیار ارزش‏هاى دینى و توانایى‏هاى زن در کلیه ادوار بر فعالیت سیاسى زن حاکمیت دارد؛ چنان که همین دو اصل به گونه‏اى دیگر در حوزه فعالیت سیاسى مردان نیز عمل مى‏نماید. براین اساس، گفتمان مدرن فمینیستى در گستره اندیشه سیاسى امام‏قدس سره پاسخى دوگانه مى‏یابد: اولاً از حیث ایدئولوژیک مردود است و با مبانى اسلامى قدرت سیاسى تضاد دارد؛ ثانیاً از حیث مصداقى تأیید مى‏شود و با انقلاب اسلامى و تأسیس حکومت اسلامى، راه را بر مشارکت همه جانبه زنان در امور حکومتى مى‏گشاید. این‏که گستره مصادیق حضور زن تا کجاست، از این منظر به طور کامل قابل تحدید نیست و مبتنى بر مصالح روز و اصول دینى است که حکومت اسلامى نسبت به آن اقدام مى‏نماید. به همین خاطر است که امام‏قدس سره در پاسخ به خبرنگار خارجیى که از تحدید کامل مصادیق حضور زن در قدرت سیاسى سؤال مى‏کند، چنین اظهار مى‏دارند: «در مورد این گونه مسائل، حکومت اسلامى تکلیف را معین مى‏کند و الآن وقت اظهار نظر در این زمینه‏ها نیست».
اشاره‏
1. توجه نویسنده به نگرش‏هاى نوین فمینیستى و فرایند رشد تحولات جنبش زنان تا رسیدن به بن‏مایه‏هاى تئوریک آن، از ویژگى‏هاى مهم مقاله حاضر است. در این مقاله، همچنین به مقایسه‏اى کوتاه میان فمینسم در ایران با جریان‏هاى فمینستى غرب پرداخته شده که البته جاى تحقیق و تحلیل بیشتر وجود دارد. متأسفانه طرفداران نهضت زنان در داخل کشور بدون توجه به ریشه‏ها و پیامدهاى جنبش فمینسم در غرب، به برداشت‏هاى سطحى و الگوگیرى ناقص از آنان مى‏پردازند و بدون توجه به شرایط بومى ایران، به شعارها و آرمان‏هایى نظر مى‏کنند که حتى در جوامع غربى نیز به بن‏بست‏هاى اجتماعى و فرهنگى انجامیده است. این موضوع تاکنون کمتر به صورت عالمانه مورد مطالعه قرار گرفته است.
2. نویسنده محترم، سؤال اصلى گفتمان مدرن فمینستى را «جایگاه زن در قدرت سیاسى» دانسته و باز تعریف قدرت را پروژه اصلى این گفتمان دانسته است. هر چند این سخن سخت بیراهه نیست، اما چنان که خود تلویحاً اشاره کرده است، موج نوین فمینیسم بیش از آن که به شاخص‏ها و مؤلفه‏هاى سیاسى تعریف شود، به مبانى و عناصر معرفتى شناخته مى‏گردد؛ از این رو، فمینیسم در چند دهه اخیر بیشترین تلاش را در حوزه‏هاى فلسفى و معرفتى صورت داده و مشکل مردم‏سالارى و قدرت سیاسى را در بنیادهاى اندیشه‏اى غرب جستجو مى‏کند. بنابراین، هرچند پژوهشگر مى‏تواند با انتخاب موضوع قدرت به تحلیل گفتمان فمینیسم بپردازد، ولى فروکاهش فمینیسم مدرن به باز تعریف نظریه قدرت چندان درست نیست.
3. نقطه کانونى مقاله به تبیین و مقایسه آراى امام‏قدس سره با امواج سه‏گانه فمینیسم اختصاص یافته و در مجموع، نویسنده محترم با نگاهى جامع و محققانه به بررسى موضوع پرداخته است. هرچند دیدگاه یادشده تقریباً با تلقى عمومى از فرمایشات امام‏قدس سره هماهنگ و همسوست، اما در این پژوهش تطبیقى مطالبى بیان شده است که جاى تدبر و تأمل بیشتر دارد. در زیر براى نمونه به یکى از این موارد اشاره مى‏کنیم.
ایشان برخلاف آنچه در بررسى فمینیسم قدرت‏طلب انجام داده است، در بررسى دو گرایش فمینیستى اثبات‏گرا و مساوات‏طلب تنها به مقایسه صورى ادعاها بسنده کرده و در مجموع نتیجه گرفته است که دیدگاه امام‏قدس سره با این دو گرایش همسویى و هماهنگى دارد. این در حالى است که اگر بنیادهاى فکرى و مفاهیم پایه‏اى آنها به‏درستى تبیین مى‏گشت، معلوم مى‏شد که دیدگاه امام‏قدس سره با هیچ یک از اندیشه‏هاى فمینیستى غرب سر سازگارى ندارد. فمینیسم بر مبناى اومانیسم و نگرش مادى به انسان و خلقت بنا شده و هرگونه تبعیض جنسیتى را در حقوق و فرصت‏هاى اجتماعى نفى مى‏کند؛ حال آن‏که اندیشه اسلامى امام‏قدس سره بر پایه تفاوت حکمت‏آمیز خلقت زن و مرد و نقش تکمیلى این دو جنس استوار است. همچنین آنجا که فمینیسم سنتى صرفاً در جست‏وجوى منافع فردى و دنیوى زن است، اسلام، همراه با این منافع، در نهایت به مصلحت اجتماعى و جاویدان زنان و مردان نیز نظر دارد. این تفاوت‏هاى بنیادین بى‏تردید در تنظیم حقوق و مناسبات اجتماعى و طراحى استراتژى‏ها و برنامه‏هاى اجتماعى تفاوت شگرفى را ایجاد مى‏کند.(2) گویا از نگاه نویسنده، جریان فمینیسم قدرت‏طلب مرحله‏اى ممتاز و مجزا از فرایند تاریخى فمینیسم است؛ حال آن‏که به گمان ما، این جریان، مرحله تکامل‏یافته همان نظریه و دقیقاً بر بنیاد همان تئورى‏ها شکل یافته است.
پی نوشت:
1) البته نویسنده در متن مقاله تنها به سه بعد اشاره کرده است.
2) براى مطالعه بیشتر، رک.: تازه‏هاى اندیشه (2)، فمینیسم، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، 1377؛ شفیعى سروستانى، ابراهیم، تازه‏هاى اندیشه (8)، جریان‏شناسى دفاع از حقوق زنان، قم: مؤسسه فرهنگى طه، 1379.
کتاب نقد، ش 17

تبلیغات