آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسندگان، در مقام پاسخ به این پرسشند که وضعیت فعلى جنبش دانشجویى چگونه است و این جنبش چه اهدافى دارد و از آنچه انتظارى مى‏توان داشت.

متن

دکتر بشیریه: هدف اصلى جنبش‏هاى دانشجویى باید متنوع کردن حوزه سیاسى جامعه از طریق مباحثه دموکراتیک باشد. وظیفه اصلى جنبش دانشجویى، وظیفه روشنفکرانه، روشنگرى و نقد است. مقام دانش، مقام آزادى است و با سلطه‏جویى و سلطه‏طلبى مغایرت دارد. اگر جنبش‏هاى دانشجویى وارد بازى‏هاى سیاسى شوند، یعنى سیاست‏زده شوند، یا به عبارت دیگر قدرت را به جاى حقیقت برگزینند، تباه مى‏شوند. وظیفه این جنبش، نقد و روشنگرى است و این نقد باید شامل ایدئولوژى حاکم، سیاست‏هاى رایج، وضعیت علم و دانش و بحث درباره همه ارزش‏ها و هنجارهاى بنیادى جامعه باشد. نهادِ جنبش دانشجویى باید خصلت حاشیه‏اى خود و عدم وابستگى به گروه‏هاى اقتصادى مسلط در متن جامعه را حفظ کند. همین عدم تقیّد باید فرصت را براى نقد و روشنگرى مهیا سازد.
در مورد تعامل جنبش‏هاى دانشجویى با قدرت و نظام‏هاى سیاسى نیز به نظر من نباید ماهیت این گونه جنبش‏هاى اساساً فکرى و روشنگر و نقاد با ماهیت گروه‏هاى قدرت‏طلب و ذى‏نفوذ خلط شود. همچنان که شأن اندیشمند با شأن تاجر و کاسب فرق اساسى دارد، میان جنبش‏هاى دانشجویى و روشنفکرى با گروه‏هاى قدرت‏طلب نیز فرقى اساسى است. در این صورت بدیهى است که شرط انجام این کار ویژه، استقلال سیاسى جنبش‏هاست. به علاوه، چون جنبش‏هاى دانشجویى عموماً در دانشگاه رشد مى‏یابند، شرط استقلال سیاسى دانشگاه‏ها را هم باید در همین جا افزود. وقتى دانشگاه از لحاظ سیاسى و ایدئولوژیک وابسته باشد، چگونه مى‏توان انتظار داشت که جنبش دانشجویى مستقل و نقادى پدید آید.
نکته اساسى دیگر این‏که قدرت تنها در ساختار دولت ظاهر نمى‏شود؛ بلکه در تار و پود مفاهیم، اندیشه‏ها، ایدئولوژى‏ها، فرهنگ‏ها و گفتمان‏ها تنیده است. شرط امکان آزادى و استقلال، آگاهى از سلطه علم و فرهنگى است که ما در آن سخن مى‏گوییم.
مراد ثقفى: جنبش دانشجویى، اگر نگوییم کاملاً، دست کم مى‏توان گفت داراى وجه غالباً سیاسى است. این جنبش ابداً صنفى نیست و هیچ زمانى نیز تقاضاهاى اجتماعى و فرهنگى روشنى نداشته است؛ از این رو هماهنگى این جنبش با کلّ حرکت اصلاحى خیلى سریع انجام شد و این هماهنگى به حدى بود که تشخیص هویت مستقل دانشجویى از کل حرکت دشوار بود. جنبش دانشجویى در همین سطح باقى مانده است و تدقیق وضعیت آن در ارتباط با کل جنبش مى‏تواند از طریق تدقیق مواضعش صورت گیرد. در عین حال، نه جنبش دانشجویى و نه کل جنبش اصلاح‏طلبى، هیچ‏کدام نمى‏توانند به همین حد اکتفا کنند و هر دو باید ابزارهاى لازم را براى تبیین پیوند اجتماعى و سیاسى این جنبش با جنبش‏هاى اجتماعى تعبیه کنند؛ وگرنه سرخوردگى‏هاى متعددى در راه خواهد بود.
جلال بشارتى: یکى از قشرهایى که در تمام جوامع همواره در صف مقدم پیکار براى از میان برداشتن حکومت‏هاى خودسر قرار داشته و از فداکارى‏هاى بسیارى از خود نشان داده، قشر دانشجو بوده است. دانشجویان با تشکیل کمیته‏هاى مختلف در دانشگاه‏ها، جنبش‏هاى دانشجویى را به طور خودجوش پدید آورده‏اند. این جنبش در قرن معاصر در بسیارى از کشورهاى جهان موجب پدید آمدن انقلاب‏هاى کوچک و بزرگ بسیارى گردید.
از نظر اجتماعى، ویژگى‏هاى زندگى دانشجویى را مى‏توان بدین صورت خلاصه کرد: دورافتادگى از خانواده، احساس گسیختگى و آزادى در انتخاب راه زندگى، زندگى دسته‏جمعى در خوابگاه، دورافتادگى از متن واقعى زندگى اجتماعى و... . با توجه به این وضعیت، جنبش‏هاى دانشجویى، اغلب خصلتى آرمان‏گرایانه پیدا مى‏کنند.
محمد حیدرى: امروز جست‏وجوى دموکراسى و مردم‏سالارى به یک پدیده عمومى اجتماعى مبدل شده و دانشگاه در این مورد نقش اساسى دارد. احتمالاً جنبش دانشجویى در سال‏هاى آینده چالش‏هاى بیشترى با مخالفان مردم‏سالارى خواهد داشت. حادثه 18 تیر تهران و 20 تیر تبریز باید بارها مورد بررسى این جنبش قرار گیرد. هزینه‏هایى که بدون هیچ دستاوردى نصیب دانشگاه مى‏گردد، ناشى از کدام وجهه حرکت‏هاى دانشجویى است؟
مى‏توان پرسش‏گر، نقدکننده و آرمان‏گرا و حتى رادیکال بود؛ اما نباید فراموش کرد که بدون عقلانیت، اندیشه و تحمل، دست‏یابى به دموکراسى ممکن نیست. نمود آرمان‏گرایى، پرداختنِ هزینه‏هاى سنگین و گزاف نیست؛ بلکه یکى از جلوه‏هاى آن مى‏تواند کوشش براى کاستن از هزینه‏هاى تحول‏طلبى نیز باشد.
علیرضا اشراقى: در حال حاضر جنبش دانشجویى وجود ندارد. اطلاق واژه «جنبش» حکایت از وجود نوعى ارگانیسم حیات‏مند دارد که لااقل در برابر هر عمل، واکنشى متناسب از خود نشان مى‏دهد. اکنون جنبش دانشجویى همچنان تبعات یأس سیاسى را از خود بروز مى‏دهد و لذا در برابر تأثیرات و اتفاقات محیطى برانگیخته نمى‏شود.
پس از واقعه کوى، دو رویداد دیگر به ایجاد روحیه یأس در میان دانشجویان دامن زد: نخست آن‏که اطراف جنبش دانشجویى از اندیشمندان و روشنفکرانى که به دانشجویان خط مى‏دادند و ظرف تحلیل آنها را از نظریات خویش پر مى‏کردند خالى شده است. دانشجویان به وجود آن اندیشمندان شعله‏ور مى‏شدند؛ اما اکنون آنها به اتاق‏هاى سکوت و فراموشى سپرده شده‏اند. دوم آن‏که دانشجویان، پس از حادثه کوى، فعالیت سیاستمداران مورد علاقه خود را نیز دیدند و آن را چندان منطبق با انتظاراتى که داشتند ندیدند. این جنبش پس از حادثه کوى کوتاه آمده و عقب نشسته است.
حال، دانشجویان باید دریابند که با محافظه‏کاران به‏سختى مى‏توان گفت‏وگو کرد؛ چرا که آنان به لوازم این گفت‏وگو پاى‏بند نیستند؛ لذا باید با کسى به تخاطب و گفت‏وگو بنشینند که لااقل در منش و روش، اهل مباحثه است. جنبش دانشجویى باید به جاى محافظه‏کاران، خواسته‏هاى خود را بر خاتمى متمرکز کند و فقط از او بخواهد تا حقوق از دست رفته دانشجویان را استیفا کند.
‏اشاره
اگر جنبش دانشجویى، با همین اصطلاح، واقعیت داشته باشد، در جامعه امروز ما بیش از آن‏که ماهیت فرهنگى - اجتماعى داشته باشد، بار مطالبات سیاسى را بر دوش مى‏کشد و بیش از آن جریانى است سیاست‏زده. جریانات مختلف سیاسى که بیشتر در قالب شبه احزاب عمل مى‏کنند، همگى درصددند که از دانشجویان پرتوان یارگیرى کنند. این پدیده به طور اصولى مانع از آن است که جنبش دانشجویى راه هموار خود را تا رسیدن به وضعیت مطلوب روشنگرانه خود طى نماید. شاخصه اصلى جریان دانشجویى و دانشگاهى، عقلانیت رفتارى است و این ویژگى تنها در بسترى شکوفا خواهد شد که دانشگاه از شأن واقعى خود تبعیت کند و نظام اسلامى نیز این شأن و جایگاه را به‏خوبى دریابد. شکوفایى علم و دانش، از مسیر دانشگاهى عبور خواهد کرد که انتظار نیروهاى «بر قدرت» و «در قدرت» از آن، تابع مصالح موقت و کوتاه‏مدت و جغرافیاى قدرت در جامعه نباشد.
حیات نو ، 17/4/80

تبلیغات