باید مسیر را کارساز کرد
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این گفتوگو به پارهاى از ویژگىهاى ایرانیان اشاره شده و تأکید شده است که ایرانى براى ادامه حیات خویش باید با حفظ هویت ایرانى خویش، آن را کارساز کند و این کارساز کردن از طریق افکندن طرحى نو در اندیشه امکانپذیر است؛ یعنى باید در نحوه تفکر مردم تغییرات پایهاى ایجاد کرد.متن
دو دسته عوامل ثابت و متغیر، خوى تاریخى و منش یک ملت را شکل مىدهند. عوامل ثابت عبارتند از: اقلیم، طبیعت و جغرافیا. عوامل متغیر نیز حوادث عارض و تاریخى است. چند نکته مهم در مورد ایران مطرح است:
1. ایران جزء ملتهاى کهنسال است؛
2. نژادش در ترکیبى از آریاییان و برمیان و اقوامى دیگر پدید آمده است؛
3. در مرکز دنیاى شناختهشده و بر سر راه شرق و غرب قرار دارد؛
4. اقلیمى خشک و کمباران و پرآفتاب دارد؛
5 . بر سر راه و در کانون برخوردها بوده است و در هزینههاى نژادى، زبانى، فرهنگى و... یک وجهه تلفیقى به خود گرفته است؛
6. پیوسته در حال بیدارباش و دفاع بوده و در دفاع مستمر فرسوده و خسته شده است؛
7. در نتیجه به تفکر اشراقى گراییده که موجب پدید آمدن ادبیات شاعرانه قوى و غنى (جنبه مثبت) و از آن طرف فقدان انسجام، صنعت منطق، جبرپسندى، مبالغه و بارى به هر جهت گذراندن، خیالگرى و... (جنبه منفى) شده است؛
8. در عین ریشهگرفتگى در سنت، دوستدار نوآورى است.
این مواضع تا قبل از برخورد با تمدن صنعتى غرب، جریان کژدار و مریز آرامى طى مىکرد. ولى از صد سال پیش به این سو، ایران میان دو جریان کشیده شده است: یکى سنتگرایى و دیگرى نوخواهى.
ایرانى براى آنکه بتواند پایدارى ورزد و ادامه زندگى شایستهاى را تأمین کند، باید خود را با نیازهاى امروز تطبیق دهد. البته نیازهاى معقول؛ نه الگوبردارى کورکورانه. متأسفانه در صد ساله اخیر جوانب سطحى تمدن غرب بهآسانى گرفته شد؛ ولى در برابر جوانب عمیق آن، از نوع نظم فکرى، برنامهریزى، وقتشناسى و غیره مقاومت به خرج داده شد.
ایران به دلیل آنکه در سراسر تاریخ خود در موضع دفاعى قرار داشته، مردمش فرسوده و قضا و قدرى شدهاند. حکومتهاى استبدادى هم به دلیل تأمین نکردن حقوق افراد، مردم را با دو خصلت متضاد بار آوردهاند که هر دو با اعتدال مغایر است محافظهکارى و سرکشى ایران به یک دوران دراز امنیت و اعتدال نیاز دارد تا به او فرصت دهد که استعدادهاى طبیعى و ذاتى خود را به کار اندازد.
تلاش براى ایجاد هویت جدید، معنایش زندگى به اقتضاى زمان است. ایرانى نمىتواند و نباید هویت خود را تغییر دهد. تمام ارزش او در ایرانى بودن اوست. آنچه باید بکند این است که این هویت را کارساز کند. این کارساز کردن نیز آسان نیست. باید مانند ژاپنىها همه کوشش خود را به کار اندازد و طرحى نو دراندازد. این طرح نو همان تغییر در تفکر مردم است. باید از پایه تغییر کرد. این پایه، آموزش و اقتصاد و سازمانى است که بتواند مردم را در خطى بیندازد که راهگشا باشد. ایران امروز سخت محتاج نوعى موازنه فکرى میان اندیشه اشراقى و اندیشه منطقى است. همه انواع آموزش در کشور باید معطوف به این معنا باشد. براى این اقدام، فرصت بسیار کمى در پیش است.
ایرانى سنتگرا، نوپسند هم هست و مىتوان از این خصلت دوم براى روىآوردن به علم سود جست. اما باید نوگرایى را از سطح، متوجه عمق کرد.
اشاره
1. آقاى ندوشن نکات مهمى را مورد تأکید قرار دادهاند؛ از جمله: لزوم پرهیز از تقلید از دنیاى جدید و لزوم بهرهمندى عقلانى از آن، توجه به علم و تغییر پایهاى در این زمینه در عین حفظ اندیشه اشراقى. در برشمردن ویژگىهایى که وضع ما ایرانیان را ساخته است نیز به نکات خوبى اشاره کردهاند؛ از جمله اینکه در کانون منازعات بوده است و در طول تاریخ مورد هجوم بیگانه قرار گرفته و دائم در حال دفاع بوده است.
2. در عین حال مىتوان بر این ویژگىها افزود:
الف) دانشدوستى و دانشپرورى ایرانیان؛
ب) حقپذیرى و گشودگى نسبت به آن و آمادگى براى پذیرش تحول بنیادین؛ آن گونه که در طول تاریخ مواردى از آن را شاهد هستیم. پذیرفته شدن زرتشت در میان ایرانیان، گشودگى آنان نسبت به اسلام و پذیرش سهل و آسان آن نمونههاى جالبى هستند.
ج) گرایش به تشریفات و تعارفات و درگیر شدن در ظاهرآرایىهاى بیش از حد که موجب بازماندن از اصل و ضروریات مىشود؛
د) خو گرفتن به استبداد و تعلیمنیافتگى در جهت نحوه بهرهمندى درست از آزادى که موجب شده است به هنگام رخت بربستن استبداد، نتواند بهخوبى از فضاى آزاد استفاده کند و در نتیجه میدان را براى سوء استفادهکنندگان از آزادى و مشتى نخبگان گرایشدار خالى گذارده است.
با کاوش بیشتر مىتوان به ویژگىهاى دیگرى نیز دست یافت.
3. ویژگىهاى الف و ب تسهیلکننده تحول و پیشرفت هستند و ویژگىهاى ج و د براى آن به مثابه مانع به شمار مىروند. نکاتى از این دست، نه چندان نادانستهاند و نه برشمردن آنها چارهساز مشکلات. مهم، ارائه نظریههایى براى تحول است که در آن ساز و کار برنامه تحول آنچنان عرضه شود که بتوان با اطمینان از حفظ هویت تاریخى و میراث تمدنى خویش، راه را بر نوسازى و پیشرفت ایران باز کرد؛ وگرنه امروزه سخن گفتن از ضرورت نوسازى و لزوم حفظ سنتها اگر همگانى نشده باشد، دستکم در میان اهل قلم و اندیشه شیوع دارد؛ گو اینکه در این معرکه افراط و تفریطهایى نیز از دو جانب دیده مىشود.
حیات نو، 2/2/1380
1. ایران جزء ملتهاى کهنسال است؛
2. نژادش در ترکیبى از آریاییان و برمیان و اقوامى دیگر پدید آمده است؛
3. در مرکز دنیاى شناختهشده و بر سر راه شرق و غرب قرار دارد؛
4. اقلیمى خشک و کمباران و پرآفتاب دارد؛
5 . بر سر راه و در کانون برخوردها بوده است و در هزینههاى نژادى، زبانى، فرهنگى و... یک وجهه تلفیقى به خود گرفته است؛
6. پیوسته در حال بیدارباش و دفاع بوده و در دفاع مستمر فرسوده و خسته شده است؛
7. در نتیجه به تفکر اشراقى گراییده که موجب پدید آمدن ادبیات شاعرانه قوى و غنى (جنبه مثبت) و از آن طرف فقدان انسجام، صنعت منطق، جبرپسندى، مبالغه و بارى به هر جهت گذراندن، خیالگرى و... (جنبه منفى) شده است؛
8. در عین ریشهگرفتگى در سنت، دوستدار نوآورى است.
این مواضع تا قبل از برخورد با تمدن صنعتى غرب، جریان کژدار و مریز آرامى طى مىکرد. ولى از صد سال پیش به این سو، ایران میان دو جریان کشیده شده است: یکى سنتگرایى و دیگرى نوخواهى.
ایرانى براى آنکه بتواند پایدارى ورزد و ادامه زندگى شایستهاى را تأمین کند، باید خود را با نیازهاى امروز تطبیق دهد. البته نیازهاى معقول؛ نه الگوبردارى کورکورانه. متأسفانه در صد ساله اخیر جوانب سطحى تمدن غرب بهآسانى گرفته شد؛ ولى در برابر جوانب عمیق آن، از نوع نظم فکرى، برنامهریزى، وقتشناسى و غیره مقاومت به خرج داده شد.
ایران به دلیل آنکه در سراسر تاریخ خود در موضع دفاعى قرار داشته، مردمش فرسوده و قضا و قدرى شدهاند. حکومتهاى استبدادى هم به دلیل تأمین نکردن حقوق افراد، مردم را با دو خصلت متضاد بار آوردهاند که هر دو با اعتدال مغایر است محافظهکارى و سرکشى ایران به یک دوران دراز امنیت و اعتدال نیاز دارد تا به او فرصت دهد که استعدادهاى طبیعى و ذاتى خود را به کار اندازد.
تلاش براى ایجاد هویت جدید، معنایش زندگى به اقتضاى زمان است. ایرانى نمىتواند و نباید هویت خود را تغییر دهد. تمام ارزش او در ایرانى بودن اوست. آنچه باید بکند این است که این هویت را کارساز کند. این کارساز کردن نیز آسان نیست. باید مانند ژاپنىها همه کوشش خود را به کار اندازد و طرحى نو دراندازد. این طرح نو همان تغییر در تفکر مردم است. باید از پایه تغییر کرد. این پایه، آموزش و اقتصاد و سازمانى است که بتواند مردم را در خطى بیندازد که راهگشا باشد. ایران امروز سخت محتاج نوعى موازنه فکرى میان اندیشه اشراقى و اندیشه منطقى است. همه انواع آموزش در کشور باید معطوف به این معنا باشد. براى این اقدام، فرصت بسیار کمى در پیش است.
ایرانى سنتگرا، نوپسند هم هست و مىتوان از این خصلت دوم براى روىآوردن به علم سود جست. اما باید نوگرایى را از سطح، متوجه عمق کرد.
اشاره
1. آقاى ندوشن نکات مهمى را مورد تأکید قرار دادهاند؛ از جمله: لزوم پرهیز از تقلید از دنیاى جدید و لزوم بهرهمندى عقلانى از آن، توجه به علم و تغییر پایهاى در این زمینه در عین حفظ اندیشه اشراقى. در برشمردن ویژگىهایى که وضع ما ایرانیان را ساخته است نیز به نکات خوبى اشاره کردهاند؛ از جمله اینکه در کانون منازعات بوده است و در طول تاریخ مورد هجوم بیگانه قرار گرفته و دائم در حال دفاع بوده است.
2. در عین حال مىتوان بر این ویژگىها افزود:
الف) دانشدوستى و دانشپرورى ایرانیان؛
ب) حقپذیرى و گشودگى نسبت به آن و آمادگى براى پذیرش تحول بنیادین؛ آن گونه که در طول تاریخ مواردى از آن را شاهد هستیم. پذیرفته شدن زرتشت در میان ایرانیان، گشودگى آنان نسبت به اسلام و پذیرش سهل و آسان آن نمونههاى جالبى هستند.
ج) گرایش به تشریفات و تعارفات و درگیر شدن در ظاهرآرایىهاى بیش از حد که موجب بازماندن از اصل و ضروریات مىشود؛
د) خو گرفتن به استبداد و تعلیمنیافتگى در جهت نحوه بهرهمندى درست از آزادى که موجب شده است به هنگام رخت بربستن استبداد، نتواند بهخوبى از فضاى آزاد استفاده کند و در نتیجه میدان را براى سوء استفادهکنندگان از آزادى و مشتى نخبگان گرایشدار خالى گذارده است.
با کاوش بیشتر مىتوان به ویژگىهاى دیگرى نیز دست یافت.
3. ویژگىهاى الف و ب تسهیلکننده تحول و پیشرفت هستند و ویژگىهاى ج و د براى آن به مثابه مانع به شمار مىروند. نکاتى از این دست، نه چندان نادانستهاند و نه برشمردن آنها چارهساز مشکلات. مهم، ارائه نظریههایى براى تحول است که در آن ساز و کار برنامه تحول آنچنان عرضه شود که بتوان با اطمینان از حفظ هویت تاریخى و میراث تمدنى خویش، راه را بر نوسازى و پیشرفت ایران باز کرد؛ وگرنه امروزه سخن گفتن از ضرورت نوسازى و لزوم حفظ سنتها اگر همگانى نشده باشد، دستکم در میان اهل قلم و اندیشه شیوع دارد؛ گو اینکه در این معرکه افراط و تفریطهایى نیز از دو جانب دیده مىشود.
حیات نو، 2/2/1380