آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

دکتر سروش در این گفتار به دو مفهوم «عید فردى» و «عید جمعى» اشاره مى‏کند. وجه جامع این دو، موفقیت بعد از تلاش است. ایشان به سه عید جمعى در سده اخیر در ایران اشاره مى‏کند: مشروطیت، نهضت ملى و انقلاب اسلامى که دوتاى اول به عزا تبدیل شد و در مورد سومى نیز ضمن ابراز امیدوارى، هشدار مى‏دهند.

متن

ما دو عید بزرگ دینى و یک عید بزرگ ملى داریم. عید ملى ما نوروز است که به لحاظ جایگاه زمانى در بهترین زمان نشسته است. اول بهار، وقتى که جهان طبیعت و زندگى نفس مى‏کشد، خرمى و سبزى از در و دیوار مى‏بارد، مراحل دشوارى، سختى و سردى و تاریکى را پشت سر مى‏گذارد و به اعتدال مى‏رسد، نو و سبز مى‏شود و ما به تبع او خرمى مى‏کنیم و جامه نو مى‏پوشیم.
اما آن دو عید مذهبى: عید قربان، عید غریبى است. عید پرمعنایى است. عید قربان در اصل روزى است که حجّاج در منا قربانى مى‏کنند؛ حاجیانى که از راه‏هاى دور و با تحمل مرارت‏هاى بسیار و به امید رسیدن به کمالى و پاداشى، اعمالى را که شرع معین کرده، انجام مى‏دهند و در روز عید قربان قربانى مى‏کنند. قربانى کردن یک حیوان که قربانى کردن نماد نفس است، حکایت از این دارد که آدمى آماده قربانى کردن شده است.
عید فطر از آن هم روشن‏تر است. یک ماه رمضان، هر کسى به قدر پیمانه و ظرفیت از دریاى بیکران برکت و نعمت‏الهى بهره مى‏برد. آن وقت عید فطر مى‏رسد؛ یعنى همان دورانى که آدمى پس از طى مقدمات، آماده نتیجه گرفتن است و آماده میوه چیدن است. این میوه‏ها در سرزمین روان آدمیان تهیه مى‏شود و آدمیان با حصول شکوفایى و با فربهى گوهر جان و فزونى بصیرت و روشنایى درون، این عید را در درون خودشان تجربه مى‏کنند.
آدمى وقتى نو مى‏شود، دو عنصر در او باید نو شود. در آن صورت است که معناى عید به تمام معنا محقق مى‏شود. یکى اینکه اندیشه‏هاى او نو شود؛ دیگر آنکه انگیزه‏هاى او نو بشود. آنهایى که مى‏خواهند عید حقیقى را در خود تجربه کنند، به درون خودشان مراجعه کنند و سراغ این عنصرهاى مهم ساختارى آدمى بروند و آنها را نو کنند. نو کردن ایمان، نو کردن وجود آدمى است. آدمى همان ایمان است. ایمان سرمایه زندگى آدمى است. ایمان یعنى عهدى که انسان با خدا دارد. ایمان یک پیمان است. تجدید این عهد و پیمان و نو کردن آن عین نو کردن وجود آدمى است.
تا اینجا سخن از عید فردى بود. اما به سبب اینکه آدمى، مدنى بالطبع است، جانورى است اجتماعى، عید ما تعریف جمعى و تحقق جمعى هم دارد. شادمانى دسته‏جمعى، حرکت و فعالیت دسته‏جمعى و آنگاه بهره‏بردارى دسته جمعى، نوعى عید شدن و عید کردن است.
ما در طول یک قرن گذشته سه عید بزرگ داشتیم؛ عید تاریخى و اجتماعى و عید دسته‏جمعى. عید اول ما انقلاب مشروطیت بود. در آنجا جامعه ما پوست انداخت و تحول عظیم و بنیادین پیدا کرد. مردم آگاهانه پا به میدان‏هاى فعالیت‏هاى اجتماعى - سیاسى نهادند و منشأ یک تحول بزرگ شدند؛ خواستار قانون شدند. انقلاب مشروطیت را باید یک عید محسوب کرد. اما جشن مشروطه مبدل به عزا شد. به قول یکى از بزرگان مشروطه، انگور انداخته بودیم که سرکه شود، شراب شد. شاید مهم‏ترین عاملش همان ساختار فرهنگى کشور ما بود. سنت همیشه دو نقش دارد: یکى نقش آزادکننده و یک نقش گرفتارکننده. ما سنن بسیارى در جامعه داریم و داشتیم. تا جایى که پشتوانه ما هستند و به ما هویت مى‏بخشند، مطلوبند و نیکو، اما همین که تبدیل به زنجیر مى‏شوند و ما را در گذشته نگه مى‏دارند، بد مى‏شوند. سنت استبدادى ما پس از مشروطه هم کارگر افتاد و دوباره ذهنیت و عملکرد اجتماعى ما را و فرهنگ اجتماعى ما را به سمت استبداد سوق داد و نگذاشت چهار صباحى باقى بماند. آمد و سیل‏وار شست و برد و دوباره همان اندیشه استبدادى حاکم شد و این عید ما عزا شد؛ تا آمدیم به نهضت ملى نفت رسیدیم. آن هم چیزى از انقلاب کم نداشت؛ یک تحول عظیم، یک مقابله و مبارزه بزرگ و شجاعانه، در افتادن با نیروها و قدرت‏هاى بزرگ شیطانى و جهانى، بیرون کردن آنها و باز پس گرفتن اموال و ثروت ملى از دست آنها. اما این جشن هم مبدل به عزا شد و براى ما و کثیرى از مردم یأسى دائمى و عمیق برجا نشاند.
رسیدیم به انقلاب اسلامى که یک عید دیگر و یک جشن و سرور بزرگ عمومى بود به مقیاسى بسیار وسیع‏تر از آنچه در انقلاب مشروطه و یا در نهضت مقاومت ملى رخ داده بود. جوان‏ترها آن ایام را به یاد نمى‏آورند، اما بزرگ‏ترها به یاد مى‏آورند که حقیقتاً از هر جشنى براى ملت ما بزرگ‏تر بود. سرور و غرورى در این مردم پدید آمده بود که با هیچ چیزى قابل قیاس نبود. این انقلاب نعمت بزرگ و فاخرى بوده است که خداوند به ما عطا کرده. آنهایى که قبل از انقلاب را به یاد دارند، مى‏دانند که این تحول چه عید مبارکى بود که در زندگى تاریخى این قوم اتفاق افتاد و چه نعمت بزرگى بود که خداوند به این ملت عنایت کرد. به هیچ وجه نباید گذاشت خداى ناکرده این عید عزا شود و به سرنوشت آن دو عید قبلى مبتلا شود.
اشاره‏
براى هرکسى که فضاى دوران پیش از انقلاب اسلامى را درک کرده باشد، روشن است که این انقلاب، پدیده‏اى است بس میمون و مبارک و از اتفاقات بسیار نادرى است که همواره باید از آن به عظمت یاد کرد. اهمیت این انقلاب نه تنها در ناحیه شکل‏گیرى، بلکه در دل آرمان‏هایى است که در منظر جهانیان گشود. حکومت بر مبناى دین و اجراى عدالت اسلامى خلاصه تمام شعارهایى است که عاملان این انقلاب عظیم سر مى‏داده‏اند.
با وجود این نباید از نظر دور داشت که آرمان‏هاى یک انقلاب، چه بسا به‏مرور زمان دچار تفسیرهاى مختلفى گردد و همین امر باعث شکل‏گیرى انتظارات کاملاً متضاد از آن انقلاب گردد و این نکته بسیار مهمى است که در آسیب‏شناسى هر انقلاب و از جمله انقلاب اسلامى باید مدّ نظر داشت. اینجاست که باید دل‏سوختگان و علاقه‏مندان به آرمان‏هاى والاى یک انقلاب همواره در مقام پالایش انقلاب از تفسیرهاى ناصحیح باشند؛ در عین اینکه از افتادن در ورطه ذهنیت‏گرایى و دور شدن از واقعیت‏ها و عینى کردن اهداف انقلاب باید پرهیز داشت.
در هر صورت همان‏طور که در این مقاله آمده است، همواره باید نگران آینده انقلاب بود و مفاهیمى از قبیل اسلامیت، عدالت، آزادى و استقلال که از جمله آرمان‏هاى مهم این انقلاب است همواره مد نظر باشد و سعى گردد در میان نخبگان مؤثر جامعه اسلامى نوعى همگرایى در عینى کردن این آرمان‏ها فراهم گردد. گرچه نمى‏توان وجود رویکردهاى متفاوت نسبت به هر یک از مفاهیم اساسى را انکار کرد اما از طرفى نیز نمى‏توان این واقعیت را نادیده گرفت که بدون وجود همگرایى و توافق بیشتر در نحوه به اجرا درآوردن این مفاهیم، برداشتن گام‏هاى مؤثر در این راه ناممکن است.
ایران، 22 و 27/12/79

تبلیغات