آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این گفت‏وگو به بررسى پاسخ سؤالاتى در زمینه اثبات پلورالیسم دینى و قرائت‏هاى مختلف از دین از طریق اختلاف فتاوى پرداخته مى‏شود و با فرق نهادن بین این دو موضوع و بررسى اختلاف فتواها ادعاى مذکور مردود شمرده مى‏شود. همچنین صامتیت قرآن و ناطقیت ائمه اطهارعلیهم السلام که در نهج‏البلاغه آمده است مورد بررسى قرار مى‏گیرد و نهایتاً نتیجه گرفته مى‏شود تمام مراتب قرآن براى مردم روشن نیست اما مرحله یا مراحلى از آن قابل دست‏یابى مردم مى‏باشد و در آخر به این موضوع پرداخته مى‏شود که مسأله پلورالیسم دینى را از نگاه درون دینى هم مى‏توان بررسى کرد.

متن

آیا مى‏توان از اختلاف فتواى فقها یا نظرات مختلفى که بزرگان فلسفه دارند، کثرت‏گرایى دینى را نتیجه گرفت؟

اصل اختلاف فتواى فقها را کسى منکر نیست؛ بلکه حساسیت در قرائت‏هاى مختلف از دین، بر سر نسبى‏گرایى کلى است که آیا ما هیچ فهم مشترکى داریم یا نه؟ ما مى‏گوییم تاریخ فقه و معارف و تاریخ ضروریات کلامى شاهد بر آن است که ما مشترکات فراوانى داریم.
آیا مى‏توان گفت اشتراکاتى که فقها و متکلمان دارند زاییده اشتراکاتى است که در پیش‏فرض‏ها دارند که اگر در آن پیش‏فرض‏ها اختلاف پیدا کنند، فتوا هم عوض مى‏شود؟
این درست است، ولى نمى‏توان گفت پیش‏فرض‏ها تماماً قابل خدشه و تغییرند؛ مثلاً یکى از پیش‏فرض‏ها، مسأله پیش‏فرض‏هاى زبانى در فهم محاورات است که انکار آن نه تنها مایه بسته شدن باب فهم کتاب و سنت است، بلکه در فهم عادى نیز همین‏طور است؛ زیرا ما زمانى حرف همدیگر را مى‏فهمیم که این الفاظ، طبق یک قرارداد و بناى عقلایى، کاشف از یک معنایى باشد که القا مى‏کنیم. پس برخى از پیش‏فرض‏ها قابل رفع ید نیست و به همین دلیل است که مى‏توانیم حرف یکدیگر را بفهمیم. مثلاً فرض کنید اینکه قرآن حق است یک پیش‏فرض است که در صورت انکار آن نمى‏توانید بگویید که من مسلمان هستم. همچنین است توحید. بنابراین پیش‏فرض‏هاى ثابتى وجود دارد که نتیجه آن فهم‏هاى مشترک مى‏شود.
تفاوت میان کثرت‏گرایى دینى و قرائت‏هاى مختلف از دین چیست؟
دو بحث است: یکى کثرت‏گرایى در خود دین و دیگرى کثرت‏گرایى در فهم دین که این عین نظریه قرائت‏پذیرى است.
اگر شریعت صامت نیست، چرا در نهج‏البلاغه به قرآن «کتاب اللَّه صامت» و به معصوم «کتاب‏اللَّه ناطق» اطلاق شده است؟
هرچند ممکن است در تفسیر کلام امیرالمؤمنین در نهج‏البلاغه در این باره اختلاف باشد، اما واقعیت آن است که ائمه ظهورات کتاب را حجت دانسته‏اند و مسلمانان مى‏توانسته‏اند به قرآن استشهاد کنند و در روایات ما در باب عرضه اخبار به کتاب‏اللَّه و در باب تعارض و... ادله‏اى داریم که مى‏گوید روایات زمانى معتبرند که مخالف کتاب‏اللَّه نباشند؛ پس مى‏شود زمانى مخالفت را فهمید و نفرموده‏اند فقط از امام سؤال کنید. پس معلوم مى‏شود رجوع به کتاب‏اللَّه و ظواهر آن حجت فى‏الجمله است و ما نمى‏توانیم بگوییم به طور کلى صامت است و این روایات کم نیستند و علما و اصولیون به آن عمل کرده‏اند. بنابراین باید دید معناى این سخن چیست. شاید معنا این باشد که قرآن با تمام بطون خود براى ما حاضر نیست و روایاتى در تأیید این معنا داریم که ائمه خودشان را صاحب تأویل مى‏دانستند. اینکه قرآن خود را «تبیان کل شى‏ء» و یا «بیان للناس» معرفى مى‏کند، اگر قرآن صامت باشد، چه چیزى براى ما دارد؟ آیا چیزى که صامت است بیان مى‏شود؟ معلوم مى‏شود منظور از صامت بودن قرآن، جمیع مراتب آن نیست؛ بلکه مرتبه‏اى از قرآن براى همه بعد از فحص و تحقیق حجت است.
آیا کثرت‏گرایى دینى از منابع دینى قابل استنباط است؟ یا فقط باید از شیوه برون‏دینى استفاده کرد؟
کسانى که بحث نسبى‏گرایى را مطرح مى‏کنند، نگاه بیرون از دین دارند و مدعى‏اند دعاوى قبض و بسط، دعاوى نسبى‏گرایى دینى، بیرون دینى و از سنخ معارف درجه دوم است؛ ولى واقعیت این است که کثرت‏گرایى به معناى نسبى‏گرایى، هم بحث برون‏دینى دارد و هم درون‏دینى. به اعتقاد بنده آیات متعددى دلالت مى‏کند که نسبى‏گرایى مطلق در فهم دین حرف باطلى است؛ مانند آیه «هذا بیان للناس». اگر بنا باشد هر فهمى از قرآن، بشرى و مخلوط یا خطا باشد، «بیان للناس» درست نمى‏شود. آیات و روایاتى که امر به پیروى از نبى مى‏کند اگر ما نمى‏توانیم به فرمایشات پیامبر واصل شویم، اتباع از نبى چه معنا دارد؟ لذا ما مى‏توانیم به مرتبه‏اى از کلام پیامبر و کلام خدا واصل شویم.
آیا تکافؤ ادله در حقانیت ادیان، کثرت‏گرایى دینى را اثبات نمى‏کند؟
خیر؛ زیرا اولاً ما مى‏توانیم دین خود را به طور قاطع اثبات کنیم و لازمه آن نفى ادیان دیگر است؛ بنابراین اصل پیش‏فرض سؤال درست نیست؛ ثانیاً پلورالیسم مى‏خواهد بگوید همه ادیان راهى به واقعیت دارند؛ اما تکافؤ ادله نمى‏تواند این را ثابت کند؛ زیرا تکافؤ ادله تنها مى‏گوید ما هیچ کدام دلیل متقن نداریم و این ثابت نمى‏کند که همه ادیان حقند. همچنین تکافؤ ادله که واقعیت را تغییر نمى‏دهد. تکافؤ ادله هم که باشد، جمع نقیضین ممکن نیست. یک دین مى‏گوید تثلیث درست است؛ دیگرى مى‏گوید درست نیست.
ایران، 9/12/79

تبلیغات