آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

در این گفتگو به تاریخچه و تبیین مفهوم روشنفکرى دینى و دسته‏بندى گفتمانهاى روشنفکرى دینى پرداخته شده است. در این تقسیم‏بندى روشنفکران دینى در پنج گفتمان دینى گنجانده شده‏اند که عبارتند از: گفتمان لیبرالى اندیشه دینى به نمایندگى مهندس بازرگان؛ گفتمان اصلاح‏طلب (رفرمیست) به نمایندگى مرحوم مطهرى؛ گفتمان نوسنت‏گرا به نمایندگى سید حسین نصر؛ گفتمان نولیبرال به نمایندگى سروش و گفتمان رادیکال - انتقادى به نمایندگى شریعتى. نویسنده این گفتمان را بهترین گفتمان معرفى مى‏کند سپس این دسته‏بندى را قابل تطبیق بر روشنفکرى دینى جهان اسلام دانسته است. وى معتقد است که آینده روشنفکرى دینى در ایران بستگى شدید به عملکرد نظام دینى ایران دارد که اگر موفق نباشد روشنفکرى غیردینى بر روشنفکرى دینى مسلط خواهد شد.

متن

روشنفکرى دینى گرایشى از جنبش عمومى روشنفکرى در کشور ماست که سابقه آن به آغاز مشروطه مى‏رسد. روشنفکرى دینى عارضه یا زایده یا انحرافى در جریان روشنفکرى نیست، بلکه مفهوم روشنفکرى در ایران در بدو تولد، در قالب روشنفکرى دینى زاده شد.
روشنفکران دینى عموماً کسانى‏اند که رهیافت همسان و هماهنگى به دین و مدرنیته دارند. رویکرد و رهیافت روشنفکران دینى هم به سنت و هم به مدرنیته رهیافتى انتقادى و گزینشى است در حالى‏که برخى گرایشات روشنفکرى غیردینى مواجهه‏اى صورى با مدرنیته دارند. تجربه مدرنیزاسیون ایرانى نشان داد که ناگزیریم براى بومى کردن مدرنیته از بستر دین عبور کنیم. لذا استقرار دموکراسى بدون توجه به دین منجر به استبداد مى‏شود، چنان‏که در دوره رضا شاه اتفاق افتاد.
البته هرچند روشنفکر دینى یک مخرج مشترک واحد دارد، امّا در این فضاى واحد شاهد گرایشها و الگوهاى متفاوتى هستیم که من نام آنها را پارادایمهاى روشنفکرى دینى مى‏گذارم. من در تقسیم‏بندى خودم در مورد روشنفکران دینى هم به منطق تئوریک نظر دارم و هم به منطق روش‏شناختى و هم به استراتژى روشنفکران دینى هم دیدگاه‏هاى بنیادى ایشان در خصوص دو مقوله مهم دین و مدرنیته مدنظر بوده است، هم روشى که در همزیستى دین و مدرنیته پیش گرفته‏اند و هم استراتژى عملى آنها. لذا چون در تفکر مهندس بازرگان پارادایم آزادى برجستگى فراوانى دارد، این گفتمان را گفتمان لیبرالى اندیشه دینى نامیده‏ام. در این گفتمان با رهیافت علوم طبیعى به دین نگریسته مى‏شود.
گفتمان دیگر گفتمان اصلاح‏طلب یا رفرمیست است که منطق موردنظر در این گفتمان، منطق مدرسى و فلسفى است. محورهاى مورد اتکاى این گفتمان آزادى با تفسیرى ویژه و عدالت در شکلى خاص است. نماینده این گفتمان را مرحوم مطهرى مى‏دانم. ایشان سعى مى‏کنند اصلاحاتى در دین و عمدتاً در فقه صورت دهند تا امکان نوعى همزیستى با مفاهیم مدرن حاصل شود. به هر حال اگر ما روشنفکرى را با «فکر» تعریف کنیم، نه با منطق گروه اجتماعى و یا منطق صنفى، در آن صورت مى‏توان ایشان را روشنفکر دانست، هرچند روحانى است.
گفتمان سوم روشنفکرى دینى گفتمان نوسنت‏گراست که سید حسین نصر نماینده بارز آن است. وى تأکید بر مواریث دینى دارد و روش او فلسفى و مدرسى یونانى است و برخلاف رفرمیستها به نقادى مواریث دینى باور ندارد. لذا بیشترین فاصله را با مدرنیته دارد. اما به هر حال براى ارتباط دو دنیاى کهن و مدرن مى‏کوشد، اما نه اینکه در هم منحل شوند، بلکه براى اینکه به یک همسخنى مسالمت‏آمیز برسند. در این گفتمان دغدغه آزادى و عدالت نیست و شاید نوعى دافعه هم نسبت به آزادى دارد.
گفتمان چهارم روشنفکرى دینى گفتمان نولیبرال است. رهیافت این گفتمان نه براساس علوم طبیعى بلکه براساس فلسفه علم است که نماینده این گفتمان را آقاى سروش مى‏دانم. در این گفتمان بر عرفان و آزادى تکیه مى‏شود اما از عدالت و برابرى در آن خبرى نیست، ضمن آنکه عرفان متعلق به یک حوزه و آزادى متعلق به حوزه دیگرى دانسته شده است. این گفتمان مواجهه‏اى کمتر انتقادى نسبت به غرب دارد؛ انتقادات این گفتمان به غرب انتقاداتى موردى و اخلاقى است نه ساختارى و بنیادى.
گفتمان پنجم روشنفکر دینى، گفتمان رادیکال - انتقادى است. در این گفتمان شاهد رهیافت تاریخى - هرمنوتیکى به دین و مدرنیته هستیم؛ یعنى مى‏کوشد از بیرون، سنت و دین را به کمک عقل نقاد مورد ارزیابى قرار دهد و هم از درون با درک و دریافتى هرمنوتیکى، تفسیر و تأویلهاى دست اول خود را از دین عرضه کند. این گفتمان بر سه محور عرفان و اخلاق، آزادى و دموکراسى، عدالت و برابرى تکیه همسانى دارد، ضمن آنکه برخلاف گفتمان چهارم میان این سه محور ربط و نسبتى ارگانیک و ساختارى قائل است. نماینده این گفتمان دکتر شریعتى است و باور به ربط بین این سه محور مایه برترى این گفتمان بر سایر گفتمانهاى روشنفکرى دینى است. مضافاً اینکه در این گفتمان هم به نقد رادیکال مدرنیته مى‏پردازد، هم دین را مورد نقادى رادیکال و ساختارى قرار مى‏دهد. حال آنکه گفتمانهاى قبلى یا دین را مورد نقادى بنیادى قرار مى‏دهند و مدرنیته را مصونیت مى‏بخشند (مثل گفتمان نولیبرال) و یا مدرنیته را مورد نقد رادیکال قرار مى‏دهند و دین را به چالش نمى‏گیرند (مثل گفتمان نوسنت‏گرا). چون این گفتمان روشنفکر دینى مى‏خواهد از همساز کردن مدرنیته و دین فراتر برود، آن را گفتمان فرامدرن مى‏نامم و مرادم از فرامدرن پست مدرن نیست؛ زیرا مدرن و پست مدرن در تقسیم‏بندى سنت‏گرایان در زمره مدرنها مى‏گنجد. این گفتمان فرامدرن مى‏خواهد براساس سه محور از دین و مدرنیته عبور کند. این سه محور اتفاقاً محورهایى هستند که در دنیاى مدرن مطرح شده‏اند که عبارتند از: الف) محور وجودى و هستى‏شناسى که در عرفان متجلى است؛ ب) محور سیاسى که آزادى و دموکراسى و فردیت دقیق فلسفى را دنبال مى‏کند و ج) محور اجتماعى که در برابرى و نوعى سوسیالیسم تبلور پیدا مى‏کند. روش‏شناسى این گفتمان هم یک روش‏شناسى و معرفت‏شناسى انتقادى و هرمنوتیکى است که با توسل به عقل نقاد به نقد بیرونى نظر دارد و با رفتن در دین و توسل به عقل هرمنوتیکى مى‏کوشد متون مقدس را بازخوانى و در ساختار جدید خود احیا کند.
این تقسیم‏بندى نوعى تیپ‏شناسى ایده‏آل از نوع ماکس‏وبرى است و ارزش روش‏شناختى دارد و براى طبقه‏بندى گفتمانها به‏کار مى‏آید و لزومى ندارد که تک‏تک افراد و مصادیق را در آن بگنجانیم. قطعاً کسانى هم یافت مى‏شوند که در فضاى خالى میان گفتمانها قرار مى‏گیرند مانند آقاى شبسترى و کدیور. این تقسیم‏بندى من دسته‏بندى گرایشهاى اندیشه دینى نیست بلکه تقسیم‏بندى روشنفکرى دینى بوده است؛ زیرا آنچه براى من مهم بوده است دخالت دادن کسانى است که نسبت به دین، سنت و مدرنیته نگاه کمابیش انتقادى و اصلاح‏طلبانه داشته‏اند. خردگرایى و عقلانیت در تمام افرادى که در این گفتمانهاى پنج‏گانه هستند کاملاً مشهود است. البته گفتمان دیگرى وجود دارد که تحت تأثیر فلسفه هایدگر است ولى گفتمان پست مدرن وطنى را شکل مى‏دهد. این گفتمان را ذکر نکردم چون به طور متعارف این گفتمان هیچ وقت جزو جریان روشنفکرى به شمار نمى‏آید؛ زیرا اساساً این گفتمان با مفهوم روشنفکرى و به طور کلى با مفاهیم مدرن و خود مدرنیته مشکل دارد. جهان عرب نیز کمابیش گفتمانهایى همانند گفتمانهاى پنج‏گانه ما دارد و با کمى تسامح مى‏توان گفت که این تقسیم‏بندى روشنفکرى دینى در سطح جهان هم قابل طرح است. مثلاً در جهان عرب حسن حنفى به شریعتى نزدیکتر است و نصر حامد ابو زید به سروش. اندیشه نوگراى اقبال لاهورى آنقدر عمیق و اساسى است که باید آن را آفریننده گفتمانهاى مختلف دانست تا گفتمانى خاص. درباره آینده روشنفکرى دینى باید گفت شرایط جهانى به نفع تعمیق آزادى و دموکراسى، توجه به عدالت و برابرى و پناه بردن به اخلاق و معنویت خواهد بود، اما آینده تفکر دینى در کشور ما به شدت بستگى دارد به عملکرد نظام جمهورى اسلامى و تجربه سیاسى حکومت دینى که اگر ناموفق باشد باید منتظر ظهور پرشتاب و پردامنه تفکرات سکولار و لائیک بود و روشنفکرى دینى زیر فشار روشنفکرى غیردینى خواهد بود و اگر موفق باشد تفکر عمومى روشنفکرى فضا را بر تفکر عمومى سنتى تنگ خواهد کرد و با توجه به بافت فکرى جامعه و پرشهاى عام شایع میان مردم و مطالبات آنها شاهد گرایش مردم به سمت تفکر انتقادى خواهیم بود و از این جهت گفتمان رادیکال - انتقادى در آینده روشنفکرى ما جایگاه خاصى خواهد یافت و بار دیگر مورد بازخوانى قرار خواهد گرفت.
اشاره‏
1. ایشان در تعریف «روشنفکرى دینى» دو قید آورده‏اند: یکى رهیافت همسان و هماهنگ به دین و مدرنیته و دیگرى رهیافت انتقادى و گزینشى به سنت و مدرنیته. امّا روشن نکرده‏اند که منظور از «رهیافت همسان و هماهنگ» دقیقاً چیست و محدوده نگرش انتقادى و گزینشى تا کجاست؟ بدیهى است که این تعریفِ مبهم طیفى از صاحب‏نظران از مراجع تقلید و عالمانى چون امام خمینى‏قدس سره، میرزاى نائینى و شهید صدر گرفته تا طرفداران سرسخت مدرنیته را که معتقد به تفسیر مفاهیم دینى براساس فرهنگ مدرن هستند، شامل مى‏شود. این تعریف نه تنها با ارتکاز عمومى از این واژه تطبیق نمى‏کند، بلکه در عمل نیز چندان گرهى از این بحث نمى‏گشاید. به اجمال مى‏توان گفت که «روشنفکر دینى» کسى است که على‏الاصول فرهنگ جدید غرب را پذیرفته و سعى در سازگار نمودن یا سازگار نشان دادن مفاهیم و اندیشه‏هاى دینى با فرهنگ مدرنیته دارد. با این وصف، کسانى را که ایشان به عنوان «نوسنت‏گرا» و «روشنفکران اصلاح‏طلب» از آنها یاد کرده است، روشنفکر دینى نمى‏توان شمرده. چنان‏که آنها نیز خود این عنوان را نپذیرفته‏اند.
2. در تقسیم‏بندى روشنفکرى معیار واحدى در نظر گرفته نشده است. براى مثال، گاه به جنبه روش فلسفى و دین‏شناختى اشخاص توجه شده و گاه به میزان توجه هر گروه به نقد و اصلاح در سنت و مدرنیته و گاه به تفسیر آنها از مقولاتى چون عدالت و آزادى. بدیهى است که جهاتِ یادشده لزوماً بر یکدیگر منطبق نمى‏شوند و براى هر کدام باید تقسیم‏بندى متفاوتى را صورت داد.
3. سه محورى که نویسنده براى گفتمان پنجم (رادیکال - انتقادى) مطرح مى‏کند، چنان‏که خود تصریح کرده است، از مؤلفه‏هاى اصلى فرهنگ مدرنیته است. با این حال، معلوم نیست که چگونه این جریان را «فرامدرن» نام نهاده است و معتقد است که «مى‏خواهد براساس این سه محور از دین و مدرنیته عبور کند.» وانگهى، «عبور از دین» به چه معناست و چگونه مى‏توان از دین عبور کرد و همچنان روشنفکر دینى بود؟ همچنین، منظور ایشان از «نقد ساختارى و بنیادى دین» معلوم نیست و به این ترتیب باید تعریف ایشان را از دین و اسلام جویا شویم. چنان‏که پیداست، ایشان به جاى دین، «عرفان» را پیشنهاد کرده است که در این صورت باید گفت منظور از عرفان کدام است و دین عرفانى چه نسبتى با عقاید، احکام و شعایر اسلامى دارد.
4. آقاى آغاجرى معتقد است که جریان پنجم به ربط ارگانیک سه مقوله عرفان (اخلاق)، آزادى (دموکراسى) و برابرى (عدالت) معتقد است. ولى تاکنون این ربط و نسبت از سوى ایشان و همفکرانشان ارائه نشده است و آنچه مرحوم شریعتى براساس الگوى چپ در ایران ارائه کرد، بعید است که امروزه مورد تأیید ایشان باشد.
5 . نکته پایانى آنکه ایشان سرنوشت روشنفکر دینى را به عملکرد نظام جمهورى اسلامى وابسته دانسته است. این نگرش بسیار تنگ و محدود مى‏نماید و بسیارى از حقایق را نهفته مى‏دارد. اولاً؛ سرنوشت نظام امروزه تا حدود زیادى به مواضع و عملکرد روشنفکران دینى وابسته است و به طور کلى، جریان روشنفکرى امروز نیز همچون دوران مشروطیت و نهضت ملى در یک آزمون خطیر تاریخى قرار دارد. ثانیاً، به گمان ما گره مسائل روشنفکرى دینى در ایران تنها با دست تدبیر خود روشنفکران گشوده مى‏گردد، تدبیرى که ایشان را از تقلید و واگویى گفته‏هاى دیگران برهاند و تولید اندیشه‏هاى نوین براساس ریشه‏هاى دینى و ملى را در دستور قرار دهد. واقعیت این است که تاریخ روشنفکرى ما بیشتر بازتاب ایدئولوژى‏ها و مکاتب فکرى رایج در غرب (مارکسیم، اگزیستانسیالیسم، لیبرالیسم و...) بوده است. ثالثاً روشنفکر دینى در دهه گذشته سخت با روشنفکرى سکولار پیوند خورده و در بسیارى از مواضع عملى و اندیشه‏اى به وحدت و هم‏پیمانى نزدیک شده است. انتخاب و تصمیم روشنفکران مسلمان بر سر دو راهه‏اى که امروز میان روشنفکران سکولار و جمهورى اسلامى به وجود آمده است، سخت مهم و تعیین‏کننده است.
ایران، 26/8/79 و 3/9/79

تبلیغات