آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده محترم با معرفى مفاهیم وابسته به تکثرگرایى غربى، تقلید جاهلانه برخى نویسندگان اسلام‏گرا را تقبیح مى‏کند و عوامل بازدارنده گفتمان اسلام و غرب را برشمرهد؛ سپس چگونگى برخورد صحیح با مسأله تکثرگرایى را تبیین مى‏کند و در پایان به روشن نمودن بستر طرح مسأله تکثرگرایى مى‏پردازد. از نظر نویسنده، لزوم برنامه‏ریزى صحیح به شکلى که امکان بازسازى هویت جامعه را از حیث عقلانى و روانى فراهم سازد و کارآمدى و نشاط آن را بازگرداند، راه حل بحران فعلى است.

متن

در گذشته جهان شاهد تنوع و تکثرى به مراتب افزونتر بود که در چارچوب «جهان‏شمولى نخستین اسلام» قرار داشت. از اوایل دهه هفتاد با برپایى صدها سمینار تلاشهایى صورت گرفت تا تصویرى زشت از مسلمانان در حافظه تاریخ ترسیم شود. متأسفانه عواملى باعث گردید مسلمانان قادر به گفتمان با غرب نباشند. این عوامل عبارت‏اند از:
1. ناامیدى مسلمانان و اظهار عجز آنان از پى‏ریزى یک روش‏شناسى صحیح که بتواند فکر یا فرهنگ یا تمدن دیگرى را در چارچوب اسلامى خود پذیرا باشد؛
2. مسلمانان ساختارى بسته پیدا کرده‏اند و نمى‏توانند از یافته‏هاى جهان‏شمول نخستین فراتر روند؛
3. بازگشت جهان اسلام به چارچوبهاى اقلیمى‏گرى که موجب شده بدوى‏گرى‏هاى معاصر نتواند مسلمانان را فراتر از مرحله جاهلیت ببرد؛
همچنین برخورد نامناسب اسلام‏گرایان نوگرا و اعراب قومیت‏گرا با قرآن باعث شد اسلام‏گرایان از سه چیز محروم بمانند: 1. درک گستردگى پیام قرآن؛ 2. ناممکن بودن درج محتویات آن پیام در یک چارچوب اقلیمى، قومى، ملى و جغرافیایى؛ 3. ارتباط موضوعى و دقیق آن پیام با عرب‏گرایى قرآن که فرایند ترجمه، به تنهایى نمى‏تواند جانشین آن باشد.
‏تکثرگرایى
«تکثرگرایى» ترجمه یک مفهوم غربى است که ریشه در یک منطق مادى‏گرایانه دارد و از فلسفه یونان اقتباس شده است؛ زیرا آنها فیلسوف را جانشین پیامبر مى‏دانند و بر خود روا مى‏دارند که اندیشه او را بپذیرند، یا رد کنند و بدین ترتیب ایده نسبیت اندیشه‏ها نزد آنها تولد یافت و در مرحله بعد نبوت را انکار نمودند و اندیشه مقدس شمردن آرا به لحاظ مرجع را کنار نهادند و نظریه متن مقدس رد شد و در عوض توسعه سکولاریستى به عنوان الگوى معرفتى رواج یافت و به هر فرد عادى‏اى حق تولد آرا و افکار و قانون‏گذارى و نقص و تغییر آن اعطا شد و بدین ترتیب فردگرایى در نظام لیبرالى غرب شکل گرفت. متأسفانه نویسندگان مسلمان در یک راهبرد تقلیدى با معضل تکثرگرایى به چالش پرداخته‏اند و عده‏اى دیگر پوسته‏اى شرعى را بر آن افزوده‏اند و با جمع‏آورى آیات و روایاتى تلاش کرده‏اند توجیهى براى صحت و مشروعیت تکثرگرایى به معناى رایج و غربى آن فراهم آورند؛ در حالى که تنها راه حل این معضل، ذهنى است که از حلقه تقلید به سوى اجتهاد رفته و قدرت تشخیص ارتباط مفاهیم با زمینه‏هاى فرهنگى را داراست.
فهم و حل تکثرگرایى‏
براى نزدیک شدن به مسأله تکثرگرایى از جنبه معرفت‏شناسى توجه به نکات ذیل لازم است:
1. از لحاظ معرفت‏شناختى، تکثرگرایى مقوله‏اى است که چالش با آن تنها پس از اذغان به این قضیه ممکن است که هیچ فرد یا گروه بشرى، نسبت به ادعاى اختیار داشتن تمام حقیقت، داراى حق ویژه‏اى نیست؛ زیرا احاطه به حقیقت جز براى خداوند امکان‏پذیر نیست. چنان‏چه در آیه شریفه است: «و به شما از دانش جز اندکى داده نشده است» و حتى خدا به پیامبرش مى‏گوید به منکران خداوند بگو «و انا و ایاکم لعلى هدى او فى ضلال مبین» اگر تکلیف درباره مقوله‏اى به این پایه ایمان بدیهى، گفتگو با راهبردى بى‏طرفانه باشد، آنگاه در مورد موضوعات اجتهادى (اختلافى) و تشکیلات سازمانى و مانند آن هیچ نگرانى وجود ندارد و به هر حال هرچند ما موضع وحدت حقیقت نه تکثر آن را اختیار کنیم که موضعى صواب است. بى‏تردید معرفت انسانها نسبت به حقیقت داراى تکثر و نسبیت است زیرا سازوکارها و فرایندهاى ادراکى و درجات فهم آنها متفاوت است و پذیرش این اصل مستلزم اقرار به تأمین حق انتخاب براى تمام انسانها به عنوان یک پیش شرط اساسى است.
اکنون موضع اسلامى، پى‏ریزى این مفاهیم از خلال دریافت امت اسلامى و قواعد فکرى‏ و الگوى معرفت‏شناختى است. با این رهیافت مى‏توانیم «تنوع‏گرایى» را به عنوان مفهومى اسلامى به جاى تکثرگرایى برگزینیم. تنوع‏گرایى متکى بر یک ریشه عمیق فلسفى است مبنى بر اینکه خداوند جهان هستى و انسان را متنوع آفریده است؛ لذا پیامبر مأمور مى‏شود هیچ کس را نسبت به آنچه خود اختیار مى‏کند ملزم و مجبور نسازد. اما تنوع انسانى براى شناسایى است.
شورا نیز یک مفهوم اصیل اسلامى و جایگزین ارزش دموکراسى است که داراى قدرت ارائه تمامى کارکردهاى دموکراسى است بدون اینکه به عوارض جانبى آن دچار گردد.
آیا میان دین و دموکراسى رابطه تأثیر و تأثر یا علّى وجود دارد؟ ماکس وبر مى‏گوید: «پروتستانیسم یک شرط ضرورى براى مفهوم دموکراسى و تمرین آن است» و «نمور» روشنفکر عرب این تلازم را چنین شرح مى‏دهد: «نقطه واقعى در مناسبات میان دموکراسى و معرفت دینى به این صورت است که معرفت دینى، یک آگاهى توأم با فروتنى را خلق مى‏کند که پیش‏فرض تمرین دموکراسى است.»
نظم نوین جهانى، مقوله تکثرگرایى را براى ما مطرح مى‏سازد تا چالش جدیدى در ادامه چالشهاى متعدد و مستمر آن باشد. مراکز پژوهشى در آمریکا، هنگام فروپاشى شوروى سابق اهداف ذیل را از ترویج ایده تکثرگرایى دنبال مى‏کردند:
1. اعلام وضعیت ناپایدار نظامهاى تمامیت‏خواه؛
2. گشودن باب تأسیس و تقدیم ایدئولوژى‏هاى جایگزین نظام کمونیستى؛
3. ترویج نظام لیبرالى به مثابه یک حاکمیت جهانى؛
4. ترویج مقلدپرورى، خصوصاً در دنیاى اسلام و بدین ترتیب، غرب اسلام را در چارچوب نظامهاى بسته و تمامیت‏خواه ثبت کرد و از آنها خواست که موضع خود را در برابر تکثرگرایى شفاف کنند و از آنها یک سلسله فتاوا در باب احکامى مانند ارتداد و حدود و تعزیرات و جامعه مدنى خواستار شدند. اغلب برادران ملى‏گرا مى‏دانند که تجربه مدرنیسم براى دنیاى عرب جز گسیختگى و عقب‏ماندگى چیزى به ارمغان نیاورد و حاکمیت ملى به یک تابعیت فراگیر جهانى تبدیل شد و مشروعیت داخلى به یک حکومت زور فروکاسته شد.
راه حل چیست؟
خطرناکترین مقوله‏اى که امکان دارد یک ملت یا جامعه با آن مواجه شود این است که‏ حاکمیت آن، مشروعیت و کارآمدى خود را از دست بدهد که در این هنگام وظیفه روشنفکران آن است که برنامه‏اى پدیدآورند که امکان بازسازى هویت جامعه را از حیث عقلانى و روانى فراهم سازد و بهبود و کارآمدى و نشاط به آن باز گردد.
اشاره‏
1. نویسنده محترم هرچند با ردّ نسبیت حقیقت و تعدد آن موضع صحیحى انتخاب کرده است، اما گرفتار نسبیت در معرفت حقیقت و تعدد و تکثر آن شده است؛ در حالى‏که استدلال وى براى نسبیت و تعدد در معرفت حقیقت مخدوش و ناصواب مى‏باشد. وى بر این مدعاى خود سه دلیل اقامه مى‏نماید: الف) آیه شریفه‏اى که مى‏فرماید: «به شما به جز اندکى از علم داده نشده است»؛ یعنى تنها خدا به حقیقت احاطه دارد و معرفت همه‏جانبه آن تنها براى او امکان‏پذیر است. در پاسخ باید گفت: مقصود آیه شریفه آن نیست که شما به شناخت هیچ حقیقتى نائل نمى‏شوید، بلکه مراد آن است که شما به برخى از حقایق دست مى‏یابید، نه همه آنها.
ب) خداوند به پیامبرش مى‏گوید: «به منکران خدا بگو من یا شما در هدایت یا گمراهى آشکارى هستیم» و اگر تکلیف در باب موضوع ایمانى به این بداهت، گفتگوى بى‏طرفانه است، در مورد موضوعات اجتهادى و اختلافى تکلیف روشنتر است.
این استدلال نیز روش گفتگو در باب مسائل دینى را مشخص مى‏کند، نه اینکه اثبات کندکه هیچ موضوع اعتقادى قطعى و یقینى وجود ندارد و بر تحقق باورها نباید اصرار ورزید.
ج) اختلاف درجات فهم آدمى و ساز و کارهاى آن، موجب پذیرش تکثر در معرفت است و بالتبع موجب اقرار به تأمین حق انتخاب براى تمام انسانهاست.
دلیل مذکور نیز مخدوش است؛ زیرا تفاوت فهمها بدان گونه و درجه نیست که هیچ فهم یقینى و ثابتى وجود نداشته باشد (بدیهیات و نصوص قطعى دین)؛ بلکه این تفاوت مایه عدم دستیابى عده‏اى به پاره‏اى از حقایق و یا عدم سرعت دستیابى عده‏اى دیگر به حقیقت است که پس از تلاش در جهت تبیین، چه بسا بسیارى از اینها نیز به معرفت حقیقت دست یابند. اما مقصود از مسأله حق انتخاب، اگر حق انتخاب مطلق است، این با نسبیت‏گرایى مطلق و تکثرگرایى بى‏ضابطه سازگار است؛ چراکه با اثبات وجود برخى قطعیات عقلى و دینى این حق انتخاب در چارچوب آن شکل مى‏گیرد.
2. جایگزینى تنوع‏گرایى اسلامى به جاى تکثرگرایى اگر به معناى نسبیت و تعدد مطلق در معارف‏ است، به آنچه در بند اول گفته شد مخدوش است و اگر به معناى پذیرش وجود اختلاف در پاره‏اى از زمینه‏هاست، سخنى حق است؛ ولى موجب حق انتخاب مطلق نمى‏گردد.
حیات نو، 14 و 23/7/79

تبلیغات