آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده مقاله ضمن تعریف چیستى و ساختار غرب‏اندیشى، به ذکر مشخصه‏هاى این اندیشه پرداخته است و پیامدهاى این تفکر را در بروز منکرات مورد بررسى قرار داده است.

متن

غرب‏اندیشى یک راه و رسم و یک تفکر است که در فرد و جامعه و تمدن و نحوه اندیشیدن مردم منطقه‏اى از جهان پیدا شده است؛ ره‏آوردى از یک تمدن افسارگسیخته محسوب مى‏شود که سر در دموکراسى دارد و از آبشخور لیبرالیسم سیراب مى‏گردد و چنان اثر گذارنده است که حتى نحوه احوال‏پرسى را هم شامل مى‏شود و به عنوان یک بیمارى در حال رشد، سر ستیز با سنت و آداب ملى و قومى و دینى دارد.
در روح این اندیشه که با تعارض شدید با مذهب آغاز گردیده است، میل به آزادى فرد و لیبرالیسم و در محتواى آن نفى خدامحورى و تکیه بر اصالت انسان به گونه‏اى مستقل وجود دارد. در این تفکر، انسان مطلق است و هرکه مطلق‏اندیش‏تر است، انسان‏تر است. در این اندیشه، انسان حیوانى اقتصادى مى‏باشد و همین نگرش باعث ویرانى پایه‏هاى اخلاق گردیده است. بهره‏بردارى عملى و توسعه ماشینى و دست‏یابى به حقایق پنهان طبیعت یگانه هدف در این اندیشه است و این مسأله که مفهوم حیات چیست دیرزمانى است که اهمیت عملى خود را در میان غربیان از دست داده است.
‏مشخصه‏هاى غرب‏اندیشى
1. خودباختگى: بارزترین مشخصه غرب‏اندیشان است به گونه‏اى که مثلاً آخوندزاده که خود را صاحب جریان خیالى پروتستانتیسم اسلامى مى‏دانست، به آسیایى‏ها نصیحت مى‏کند که چون از فهم حقوق بشریت عاجزند، رسوم بندگى و آداب انسانیت را از غرب بیاموزند.
2. راحت‏طلبى: غرب‏اندیش در فراغت کامل از هرگونه فکر و ابتکار است و چون هر قدمى را از روى حساب برمى‏دارد، شکارى به کار دیگران ندارد؛ چه رسد به اینکه در غمشان شریک باشد.
3. برترى جویى و استکبار: خود را برتر از سایرین مى‏شمارد و به کلى از شرق و اندیشه‏هاى شرقى بریده است؛ لذا خصلت تواضع و فروتنى را از یاد برده است.
4. خودمحورى: از دیدگاه غرب‏اندیش متأثر از لیبرالیسم و اومانیسم، انسان عاقل کسى است که در اندیشه خود باشد و در این مبنا، جایى براى فرهنگ ایثار و شهادت و حس مسؤولیت نیست.
5 . اعتقاد به اصالت لذت؛
6. دورى از تعبد و عبودیت: از آنجا که ذکر و دعا و مسجد را یادگار عهد باستان مى‏داند، «تکلیف» برایش بندى گران و نشانه‏اى از دوران جهل بشر است. مذهب را هم از دریچه نگرش ضدمذهبهاى مستشرق اروپایى ارزیابى مى‏کند.
7. اعتقاد به آزادى مطلق: در نزد وى، آزادى فاقد خط قرمز است و آزادى از هر بندى، حتى ولایت الهى، نشانه پیشرفت جامعه است. تمامى آزادى مورد نظر دموکراسى، در حصار تن است، نه فکر و اندیشه.
8 . مطلق بودن رهیافتهاى غربى: در اندیشه چنین شخصى، یافته‏هاى غربى جاى وحى را گرفته است.
این نکته واضح است که تساهل‏اندیشى و نفى قدسیتها که بنیاد همه منکرات است، به عنوان زمینه عملى زشتیهاى اجتماعى در غرب‏اندیش رسوخ کرده است. دل سپردن به خواسته‏هاى بى‏نهایت تن اولین ره‏آورد غرب‏اندیشى است. او براى ارضاى خواستها، از مرزها و حدود خارج مى‏شود و به مرحله شهوت‏طلبى است وارد مى‏شود و با فرو رفتن در غرقاب خیال به مسلخ شیطان مى‏رود. براى دادن پاسخ مساعد به تمنیات نفس، منکراتى چون غصب و دزدى و چپاول، احتکار و تجاوز به حریم شخصى دیگران و... را مباح مى‏داند و حق دیگران براى او مفهومى ندارد. تمامى این خیالات با عقل جزئى‏گرا و کمیت‏گراى غربى پشتوانه‏هاى کاذب مى‏یابد. ره‏آورد دیگر این اندیشه فقدان اخلاق اجتماعى است؛ زیرا اخلاق سلسله‏اى از بایدها و نبایدهاى منطقى و عقلانى است که به نفع فرد و جامعه است؛ اما اخلاق در اندیشه غربى ملاک روشنى ندارد و آنچه در حیطه اخلاق محترم است، امرى نسبى است. آزادى‏اى که کاپیتالیسم توده‏هاى اجتماعى را به آن دعوت مى‏کند، عریان از همه محدودیتها و ارزشهاى روحى است؛ زیرا در تعیین آن ارزشها هم آزادى هست. در چنین فضایى ارتباط مشروع زن و مرد هم به هرزگى و آلودگى مى‏گراید؛ لذا مى‏توان پدیده بدحجابى یا بى‏حجابى را معلول پذیرش اندیشه غربى دانست؛ زیرا اساساً کشور ما مرکز تقوا و عفاف بوده است و به همین جهت طرد نمادهاى مذهبى به عنوان صورتهاى خشنى از جاهلیت در دستور کار به لیبرالها دیکته شده است.
جام جم، 11/7/79

تبلیغات