گذری بر توسعه از دیدگاه امام خمینی (ره)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده مقاله با ذکر تاریخچه ادبیات توسعه در غرب و خاورمیانه، جهت گیرى نظام غرب را در توسعه، به سمت اقتصاد و آن را ناشى از جهان بینى مادّى حاکم بر اندیشه غرب معرفى مى کند و جهت گیرى توسعه در اسلام را از دیدگاه امام، تربیت و رشد معنوى انسان مى داند. از نظر نویسنده، فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگى دو پیش شرط توسعه هستند و توسعه فرهنگى نیز از دیدگاه غرب و اسلام مبتنى بر تعریف انسانى است که این تعریف از دو دیدگاه با یکدیگر متفاوت است.متن
اقتصاد اسلامی
ادبیات توسعه از سال 1950 و پس از جنگ دوم جهانى آغاز شد و از همان آغاز، مبنا را بر توسعه اقتصادى قرار دادند. هدف از این کار نیز آماده کردن بستر لازم براى ورود و گسترش سرمایه دارى آمریکایى بود. توسعه غربى به معناى سمت گیرى نظام سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جهت رشد اقتصادى است و به عبارت دیگر باید اقتصاد زیربناى همه برنامه ریزى ها باشد. بینش خاصى که جهان را مادى تفسیر مى کند اساس این نگرش در توسعه است. در خاورمیانه نیز مفهوم توسعه به تدریج با غربى شدن یکسان انگاشته شد و تقلید از ارزشها و شیوه هاى زندگى غربى رواج یافت. اما در نظام اسلامى هدف، فربه شدن جامعه در بعد مادى نیست; بلکه جنبه هاى روحى نیز مدّنظر است; از این رو سیستم اقتصادى این مکتب در جهت رشد معنوى انسان است. از نگاه حضرت امام(قدس سره)، توسعه در اسلام به معناى ارتقاى کلّ جامعه و نظام اسلامى به سوى زندگى انسانى تر است. براى تدوین اهداف توسعه اقتصادى ابتدا باید هدف غایى نظام تبیین شود تا توسعه اقتصادى در ربطى منسجم با هدف غایى و تحت سیطره آن شکل گیرد. امام خمینى(قدس سره) هدف غایى نظام را همان هدف انبیا(علیهم السلام)، یعنى تربیت انسان و اساس هر چیزى را سیر الى الله و شکستن بت نفس مى دانند و معتقدند توسعه اقتصادى یک راه است; نه هدف. به اعتقاد امام، هیچ کس حق ندارد از اسلام که هدف اساس است بگذرد.
پیش شرطهاى توسعه
1. فرهنگ توسعه:
هیچ ملتى نمى تواند به توسعه دست یافته، عدالت را حاکم کند، مگر آنکه پیش از آن، شرایط و زمینه هاى لازم را فراهم کند. فرهنگ توسعه این است که جامعه را براى پذیرش اصول و اهداف توسعه آماده کنیم و راه را براى حاکمیت و نهادینه شدن آن فراهم سازیم. به فرموده حضرت امام(قدس سره) تا این ملت بنا را بر این نگذارد که باید همه چیز از خودمان باشد و قطع رابطه اقتصادى و فرهنگى از خارج کنیم، نمى توانیم استقلال پیدا کنیم.
2. توسعه فرهنگى:
فرهنگ دامنه اى گسترده دارد و تحول در بخشهاى دیگر، تابعى از این متغیّر اصلى است. استقلال فرهنگى نشانه حیات، قدرت، استقلال و موجودیّت یک جامعه است. از دیدگاه امام خمینى(قدس سره) توسعه ابعادى فراتر از بعد اقتصادى دارد و محور توسعه نیز انسان و پروش او است. در نگاهى وسیعتر مى توان گفت توسعه اقتصادى و تکنولوژیکى حتى در دیدگاه غرب و بلوک شرق نیز مبتنى بر ساختار فرهنگى و تعریف انسان است، با این تفاوت که دیدگاه اسلام از انسان و جهان با دیدگاه دیگران تفاوت دارد. توسعه غربى بر مبناى لیبرالیسم انسان مدار است; امّا در اسلام مسأله تعالى معنوى، تهذیب نفس، مبارزه با فساد، تقوا، عدالت اجتماعى، روح اخوّت اسلامى، ارزشهاى دینى، آزادى از قید و بندها، سیر الى الله و حیات طیّبه انسانى مطرح است. لفظ «توسعه اقتصادى» را در فرهنگ امروزى به معناى تکامل مى گیرند; امّا از آنجا که اسلام براى روح مجرد و فطرت الهى اصالت قائل شده است، توسعه اقتصادى و تکامل هم معنا نیستند; بلکه تکامل در رسیدن به عبودیت الهى است; بنابراین روشن است که اگرچه توسعه اقتصادى لازم است، اما رسیدن به مقام عبودیت لزوماً با توسعه اقتصادى همراه نیست; بلکه برعکس، با قناعت و زهد ملازمه دارد. اگر حکومت اسلامى مى خواهد براى تکامل به معناى وسیع آن برنامه ریزى کند، باید در مرحله اول موانعى که راه تعالى روحانى بشر را به سوى خدا سدّ کرده اند از سر راه بردارد که یکى از آنها فقر مادى است. هدف حکومت اسلامى در مبارزه با فقر نیز دستیابى به عدالت اجتماعى است.
در یک جمع بندى کلى مى توان به اهمیت این امور اشاره کرد: وسعت مفهوم توسعه از دیدگاه اسلام، اثرپذیرى توسعه اقتصادى، اجتماعى و سیاسى از توسعه فرهنگى، لزوم بیدارى و عدم خودباختگى در برابر تهاجم فرهنگى غرب، مقابله با تمایلات افسار گسیخته انسان غربى، آینده نگرى و مبارزه براى حاکمیت اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم) و تربیت و هدایت مغزها.
ادبیات توسعه از سال 1950 و پس از جنگ دوم جهانى آغاز شد و از همان آغاز، مبنا را بر توسعه اقتصادى قرار دادند. هدف از این کار نیز آماده کردن بستر لازم براى ورود و گسترش سرمایه دارى آمریکایى بود. توسعه غربى به معناى سمت گیرى نظام سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جهت رشد اقتصادى است و به عبارت دیگر باید اقتصاد زیربناى همه برنامه ریزى ها باشد. بینش خاصى که جهان را مادى تفسیر مى کند اساس این نگرش در توسعه است. در خاورمیانه نیز مفهوم توسعه به تدریج با غربى شدن یکسان انگاشته شد و تقلید از ارزشها و شیوه هاى زندگى غربى رواج یافت. اما در نظام اسلامى هدف، فربه شدن جامعه در بعد مادى نیست; بلکه جنبه هاى روحى نیز مدّنظر است; از این رو سیستم اقتصادى این مکتب در جهت رشد معنوى انسان است. از نگاه حضرت امام(قدس سره)، توسعه در اسلام به معناى ارتقاى کلّ جامعه و نظام اسلامى به سوى زندگى انسانى تر است. براى تدوین اهداف توسعه اقتصادى ابتدا باید هدف غایى نظام تبیین شود تا توسعه اقتصادى در ربطى منسجم با هدف غایى و تحت سیطره آن شکل گیرد. امام خمینى(قدس سره) هدف غایى نظام را همان هدف انبیا(علیهم السلام)، یعنى تربیت انسان و اساس هر چیزى را سیر الى الله و شکستن بت نفس مى دانند و معتقدند توسعه اقتصادى یک راه است; نه هدف. به اعتقاد امام، هیچ کس حق ندارد از اسلام که هدف اساس است بگذرد.
پیش شرطهاى توسعه
1. فرهنگ توسعه:
هیچ ملتى نمى تواند به توسعه دست یافته، عدالت را حاکم کند، مگر آنکه پیش از آن، شرایط و زمینه هاى لازم را فراهم کند. فرهنگ توسعه این است که جامعه را براى پذیرش اصول و اهداف توسعه آماده کنیم و راه را براى حاکمیت و نهادینه شدن آن فراهم سازیم. به فرموده حضرت امام(قدس سره) تا این ملت بنا را بر این نگذارد که باید همه چیز از خودمان باشد و قطع رابطه اقتصادى و فرهنگى از خارج کنیم، نمى توانیم استقلال پیدا کنیم.
2. توسعه فرهنگى:
فرهنگ دامنه اى گسترده دارد و تحول در بخشهاى دیگر، تابعى از این متغیّر اصلى است. استقلال فرهنگى نشانه حیات، قدرت، استقلال و موجودیّت یک جامعه است. از دیدگاه امام خمینى(قدس سره) توسعه ابعادى فراتر از بعد اقتصادى دارد و محور توسعه نیز انسان و پروش او است. در نگاهى وسیعتر مى توان گفت توسعه اقتصادى و تکنولوژیکى حتى در دیدگاه غرب و بلوک شرق نیز مبتنى بر ساختار فرهنگى و تعریف انسان است، با این تفاوت که دیدگاه اسلام از انسان و جهان با دیدگاه دیگران تفاوت دارد. توسعه غربى بر مبناى لیبرالیسم انسان مدار است; امّا در اسلام مسأله تعالى معنوى، تهذیب نفس، مبارزه با فساد، تقوا، عدالت اجتماعى، روح اخوّت اسلامى، ارزشهاى دینى، آزادى از قید و بندها، سیر الى الله و حیات طیّبه انسانى مطرح است. لفظ «توسعه اقتصادى» را در فرهنگ امروزى به معناى تکامل مى گیرند; امّا از آنجا که اسلام براى روح مجرد و فطرت الهى اصالت قائل شده است، توسعه اقتصادى و تکامل هم معنا نیستند; بلکه تکامل در رسیدن به عبودیت الهى است; بنابراین روشن است که اگرچه توسعه اقتصادى لازم است، اما رسیدن به مقام عبودیت لزوماً با توسعه اقتصادى همراه نیست; بلکه برعکس، با قناعت و زهد ملازمه دارد. اگر حکومت اسلامى مى خواهد براى تکامل به معناى وسیع آن برنامه ریزى کند، باید در مرحله اول موانعى که راه تعالى روحانى بشر را به سوى خدا سدّ کرده اند از سر راه بردارد که یکى از آنها فقر مادى است. هدف حکومت اسلامى در مبارزه با فقر نیز دستیابى به عدالت اجتماعى است.
در یک جمع بندى کلى مى توان به اهمیت این امور اشاره کرد: وسعت مفهوم توسعه از دیدگاه اسلام، اثرپذیرى توسعه اقتصادى، اجتماعى و سیاسى از توسعه فرهنگى، لزوم بیدارى و عدم خودباختگى در برابر تهاجم فرهنگى غرب، مقابله با تمایلات افسار گسیخته انسان غربى، آینده نگرى و مبارزه براى حاکمیت اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم) و تربیت و هدایت مغزها.