در نقاشی ایرانی، پیکر انسانی دارای جایگاه ویژه ای است و نوع بازنمایی آن متأثر از نگرش خیال محور در سنت ادب فارسی است. جنید در ترسیم پیکر های انسانی برای نخستین بار به مضامین غنائی توجه کرده است و در آثارش به یک سبک کاملاً ایرانی دست یافته است که پیشقدم شیوه پیکرنگاری در ادوار بعدی نقاشی ایرانی محسوب می شود. موضوع این تحقیق بررسی شیوه های ترسیم و تناسبات پیکر بندی انسان در آثار جنید السلطانی است و هدف آن شناخت الگوهای احتمالی پیکرنگاری در نقاشی مکتب جلایری با استناد به آثار جنید است. سؤالات این مقاله عبارت اند از: 1. تنوع موضوعیپیکر ها در آثار جنید چگونه است؛ 2. الگو و تناسبات انسانی در پیکرنگاری جنید چگونه قابل تبیین است؟ این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته و برای سنجش تناسبات پیکر ها از طول (ارتفاع) سر هر پیکر به عنوان واحد اندازه گیری استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که جنید به سه نوع پیکرنگاری تغزلی توجه داشته است: «پیکر شاهان و شاهزادگان»، «پیکر نگهبانان و شکارچیان» و «پیکر غلامان». جنید مطابق دیگر اسلاف خود در ترسیم پیکر شاهان و شاهزادگان از یک الگوی معین که ریشه در سنت ادبیات و نقاشی ایرانی دارد بهره برده است. پیکرهایی بلند با قامتی برابر 7 سر از ویژگی های شکلی این الگوی پیکرنگاری است. الگوی ذکر شده با کمی تغییرات - قامتی برابر 6 واحد سر - به همراه چهره پردازی مغولی در پیکر نگهبانان و شکارچیان دیده می شود. در پیکر غلامان عدم تعادل و تناسبات بدن، آن ها را از دیگر پیکرها متمایز می کند و بیشتر نشان دهنده تیپی خاص در نگاره های جنید است که به ندرت در آثار دیگر هنرمندان تکرار می شود. وجه شاخص آن ها پیکره های لاغر است که با قامتی برابر 8 سر از دو گروه قبلی بلندتر هستند.