نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

مباحثی که در این باب مطرح می‏شود از این قرار است: واقعیت یافته‏های علمی یا ذهنی بودن آنها، اثبات جهانی خارج، اقسام رئالیسم، ضد رئالیسم و ارتباط آگاهی با واقعیت.
واقع‏گرایی یا رئالیسم علمی، یکی از مباحث اساسی فلسفه علم است. شاید مهم‏ترین سؤال فلسفی در مورد علم آن باشد که آیا عناصر آن واقعی هستند یا نه. برای مثال آیا الکترون وجود دارد یا تنها واژه‏ای نظری در فیزیک است که برای توضیح پدیده‏های تجربی به‏کار می‏رود. در تاریخ، فلسفه همواره یکی از مهم‏ترین مباحث جهان خارج و اثبات وجود و واقعیت آن بوده است. زیرا همیشه فلاسفه‏ای بوده‏اند که واقعیت جهان خارج را زیر سؤال برده‏اند. فلاسفه همیشه سعی در اثبات وجود عالم خارج داشته‏اند و نتوانسته‏اند آن‏را اثبات کنند. به قول کانت «این مایه ننگ فلسفه است که هنوز نتوانسته وجود جهان خارج اثبات کند. اما فلاسفه گاه از همان ابتدا و بعضی در زمان معاصر به این نتیجه رسیده‏اند که، این موضوع یک مشکل و مسأله دروغین است. هایدگر در پاسخ به کانت می‏گوید «و شرم آورتر این است که فلاسفه هنوز هم می‏خواهند جهان خارج را اثبات کنند». به نظر می‏رسد وجود عالم خارج و واقعیت بیرونی، آن‏قدر بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد. در واقع این اعتقاد که اشیای واقعی مستقل از ما وجود دارند، به عنوان جزئی از تفکر ما درآمده است و حتی می‏توان گفت این عقیده برای زنده ماندن لازم است. اعتقاد به وجود جهانی خارج از ما، خیلی راحت‏تر از اعتقادات دیگر است. در واقع می‏توان گفت که رئالیسم، عقل سلیم علم است. در بین دانشمندان و فلاسفه طیف گسترده‏ای از گرایش نسبت به واقعیت جهان خارج وجود دارد. رویکرد رئالیستی، رویکردی عقلی و مطابق با عقل سلیم است که از زمان قدیم وجود داشته است. در واقع تمام فیزیکدانان از ارسطو (که فیزیک را حکمت طبیعی می‏نامید) گرفته تا گالیله و نیوتن و اینشتین همگی رئالیست بوده و به واقعیت و عینیت جهان خارج اعتقاد داشتند. از لحاظ روش‏شناختی می‏توان رئالیسم را به سه دسته تقسیم کرد: 1. رئالیسم متافیزیکی؛ 2. رئالیسم علمی؛ 3. رئالیسم موجبیتی. طبق نگرش متافیزیکی به رئالیسم، جهان خارج مستقل از ذهن وجود دارد و به حیات خودش ادامه می‏دهد و اینکه ما با آن جهان بر هم کنش داریم یا نه، امری جداگانه است. این یک نگرش هستی‏شناختی است. رئالیسم علمی وجود جهان خارج را می‏پذیرد و آن‏را قابل فرمول‏بندی و پیش‏بینی‏پذیر می‏داند. یعنی طبق این دیدگاه می‏توان قوانین طبیعت را آن‏گونه که هستند کشف کرد و به فرمول‏بندی آن پرداخت. این یک نوع دیدگاه معرفت‏شناختی است. در رئالیسم موجبیتی روابط علّی وجود دارند و قوانین طبیعت به حوادثی مربوط می‏شوند که از رابطه علّی بین اشیا ناشی می‏شوند. این هم رویکردی هستی‏شناختی است. ضد رئالیست‏ها گروه‏های مختلفی دارند: 1. ابزار گرایان؛ 2. اثبات گرایان؛ 3. پدیده گرایان. اما یک مسأله دیگر وجود دارد و آن زبان علم و قبول موجودات انتزاعی در آن است. سؤال این است که آیا نظریه و زبان، علم اجازه ورود موجودات انتزاعی را به خود می‏دهد؟ آیا چنین استفاده‏ای به معنی قبول واقعیت این موجودات است یا نه؟ مکتبی که اعتقاد دارد نباید در زبان و به خصوص زبان علم موجودات انتزاعی را وارد کرد، نام‏گرایی نامیده می‏شود. اما دانشمندان نمی‏توانند چنین چیزی را بپذیرند. همان طور که می‏دانیم موجودات انتزاعی زیادی در زبان علم وجود دارند. اعداد نمونه بارز این موجودات هستند. همین آگاهی از وجود موجودات انتزاعی در زبان علم ممکن است باعث شود که، گروهی این انتزاعی بودن را به چیزهای دیگر هم تسری دهند و مفاهیمی مانند ذرات را هم انتزاعی بدانند. به نظر می‏رسد که این مباحث فقط مختص روزهای تعطیل فیزکدانان و دانشمندان باشد.

تبلیغات