فلسفی شدن حقوق
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکی از مهمترین شاخههای «فلسفههای مضاف» فلسفه حقوق است و از اهداف فلسفه حقوق این است که برای مفاهیم اساسی علم حقوق، پشتوانه نظری و فلسفی مهیا کند. نمونه چنین تلاشی در تاریخ تفکر عالم اسلام مسبوق به سابقه است. علم اصول فقه به نوعی تلاش در این عرصه است که نویسنده این مقاله آنرا نشان داده است.
فلسفه در دوران باستان بر همه علوم پوشش داشت. حکمای یونان باستان، فلسفه را در یک تقسیم اصلی به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم میکردند. اما به تدریج علوم از فلسفه فاصله گرفتند. ولی در قرون اخیر بار دیگر فلسفه بر سر رشتههای دیگر علوم سایه افکند و این امر به علت فزونطلبی فلسفه نبوده بلکه معلول نیازی بود که در دیگر بخشهای علوم احساس میشد. جهان دانش در مغرب زمین، با تأثیرپذیری از عنوانی که هگل فیلسوف قرن نوزدهم آلمان برگزیده بود؛ یعنی «فلسفه حقوق» به تدریج فلسفههای مضاف را رواج داد. مثل فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه علم، فلسفه منطق و... . به هر حال فلسفههای مضاف مجموعهای از تأملات عقلی است که در مورد یکی از رشتههای دانش نظیر تاریخ یا هنر و یا حقوق ملحوظ نظر است. به تعبیر فنی سنتی، در فلسفههای مضاف تحلیل عقلانی حول مبادی تصدیقیه علوم صورت میگیرد. در عالم اسلام از همان قرون اولیه، دانشی تحت عنوان علم اصول فقه که میتوان آنرا فلسفه حقوق اسلامی نامید در دامن ادبیات اسلامی شکل گرفت. در سدههای اخیر نحوه تعامل بین «اصالت» و «عصرگرایی» یکی از مهمترین مسائلی است که احیاگران دینی به آن پرداختهاند. چالش بین عالمان اسلامی در مسائلی چون عقل و نقل (وحی) ـ مصلحت و نص ـ ثابت و متغیر ـ اجتهاد باز و اجتهاد بسته همه در گرو تبیین این تعامل است.
مجلدات سهگانه کتاب فلسفه حقوق استاد کاتوزیان پیامی ضعفی و حتی گاهی صریح دارد و آن این است که، برای توسعه دانش حقوق به جز گام برداشتن در حوزه فلسفه حقوق، راه و چارهای وجود ندارد. و آن به این علت است که، حوزه اندیشه تفکر و تعقل را باید از حوزه اطلاعات و محفوظات که در جای خویش حتی میتواند از مقوله فضل باشد، کاملاً جدا دانست و دانش حقوق در مقوله نخستین جای دارد نه در دسته اخیر. دانش حقوق؛ تفکر، تأمل و تفقد است و بر اندیشه ورزی، استنتاج و به معنای جامع کلمه بر همان واژه سنتی «اجتهاد» استوار است. جهانیشدن حقوق، مدیون فلسفه حقوقی و فلسفی شدن حقوق است. اگر امروز اصول اساسی اعلامیه حقوق بشر جهانیشدن و مورد پذیرش خردمندان قرار گرفته، به خاطر عقلانیت و به کارگیری موازین عقلی است.
فلسفی شدن حقوق موجب میگردد که نظام تقنین با هنجارهای اجتماعی منطبق باشد، جامعه شناسان عامل هنجار را به رفتارهای انسان نسبت میدهند و مبنای هنجار را در نظم اجتماعی میدانند. آنان معتقدند که حقوق و قانون یکی از نظمهای هنجاری موجود در جامعه است، که در کنار سایر هنجارها قرار میگیرد و از جهت مبنایی با آنها مشترک است. درحالیکه بسیاری از حقوقدانان ـ که به صاحبان مکتب تحققی حقوق شناخته شدهاند، هنجارهای حقوقی را از هنجارهای اجتماعی تفکیک میکنند.
برخی از مکتبهای فقهی وجود داشتهاند که بر تفکیک و عدم ارتباط میان شریعت ناهنجارهای اجتماعی اصرار ورزیده و سعی داشتهاند که، الزام بیچون و چرای آنرا با منشأهای الاهی توجیه کنند. از جمله اندیشه اشعریان که در تاریخ تفکر اسلامی، فقط به حوزه کلام محدود نمیشد، آثار عملی فکر آنان ریسمانی بود که بر تعقل و تفکر بشری در فهم احکام شریعت پیچیده میشد و او را از هر گونه چون و چرا در مساله شریعت باز میداشت.
معتزله به صراحت عقل را «شارع» دانستند. البته معتزله در این مقام به عنوان اندیشمندان مسلمان و مؤمنین به خداوند سخن میگفتند. از متکلمان معتزلی، مانند واصل بن عطا به عنوان بنیانگذار فرقه معتزله، نخستین کسی است که به صراحت یکی از منابع فقه را «عقل سلیم» دانسته است. پیروان مکتب اعتزال کلامی در تفقد به معتقدین به نگرش «تعلیل» یا به تعبیر روز به «فلسفه فقه» شناخته شدند.
ابنجنید اسکافی شخصیتی استثنایی در بین فقیهان امامیه است. وی در صراحت حجیت قیاسی و عمل به اجتهاد الرأی را مطرح میکرد و بر این عقیده بود که، تفکر امامیه با قیاس و رأی سازگار است، نخستین کسی که به فکر اخباریگری ساختار و تدوین بخشید محمدامین استرآبادی بود. او با تألیف کتاب الفوائد المدنیه که در 1031 ق در مکه معظمه به پایان رسانیده، نظریههای حوزه حلّه را که محقق کرکی از آن نحله بود، مورد انتقاد قرار داد و آنها را برگرفته و متأثر از اصول اهل سنت دانست. او معتقد است نهضت اخباریگری عکسالعملی افراطی است نسبت به حرکت تمامیت گرای علمای جبلالعامل و در رأس آنان محقق کرکی در دوران صفویه ایران. قانون مدنی ایران که حدود یک قرن پیش تنظیم شد و از همان روزهای نخستین جایگاه خود را، در جهان تقنین باز کرد و کماکان در کنار پیشرفتهترین قوانین بشری جهان عرض اندام میکند، راز بقا و استحکامش آن است که بر یک سلسله اصول و مبانی محکم مبتنی و از پشتوانه حکمت عملی برخوردارند.
فلسفه در دوران باستان بر همه علوم پوشش داشت. حکمای یونان باستان، فلسفه را در یک تقسیم اصلی به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم میکردند. اما به تدریج علوم از فلسفه فاصله گرفتند. ولی در قرون اخیر بار دیگر فلسفه بر سر رشتههای دیگر علوم سایه افکند و این امر به علت فزونطلبی فلسفه نبوده بلکه معلول نیازی بود که در دیگر بخشهای علوم احساس میشد. جهان دانش در مغرب زمین، با تأثیرپذیری از عنوانی که هگل فیلسوف قرن نوزدهم آلمان برگزیده بود؛ یعنی «فلسفه حقوق» به تدریج فلسفههای مضاف را رواج داد. مثل فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه علم، فلسفه منطق و... . به هر حال فلسفههای مضاف مجموعهای از تأملات عقلی است که در مورد یکی از رشتههای دانش نظیر تاریخ یا هنر و یا حقوق ملحوظ نظر است. به تعبیر فنی سنتی، در فلسفههای مضاف تحلیل عقلانی حول مبادی تصدیقیه علوم صورت میگیرد. در عالم اسلام از همان قرون اولیه، دانشی تحت عنوان علم اصول فقه که میتوان آنرا فلسفه حقوق اسلامی نامید در دامن ادبیات اسلامی شکل گرفت. در سدههای اخیر نحوه تعامل بین «اصالت» و «عصرگرایی» یکی از مهمترین مسائلی است که احیاگران دینی به آن پرداختهاند. چالش بین عالمان اسلامی در مسائلی چون عقل و نقل (وحی) ـ مصلحت و نص ـ ثابت و متغیر ـ اجتهاد باز و اجتهاد بسته همه در گرو تبیین این تعامل است.
مجلدات سهگانه کتاب فلسفه حقوق استاد کاتوزیان پیامی ضعفی و حتی گاهی صریح دارد و آن این است که، برای توسعه دانش حقوق به جز گام برداشتن در حوزه فلسفه حقوق، راه و چارهای وجود ندارد. و آن به این علت است که، حوزه اندیشه تفکر و تعقل را باید از حوزه اطلاعات و محفوظات که در جای خویش حتی میتواند از مقوله فضل باشد، کاملاً جدا دانست و دانش حقوق در مقوله نخستین جای دارد نه در دسته اخیر. دانش حقوق؛ تفکر، تأمل و تفقد است و بر اندیشه ورزی، استنتاج و به معنای جامع کلمه بر همان واژه سنتی «اجتهاد» استوار است. جهانیشدن حقوق، مدیون فلسفه حقوقی و فلسفی شدن حقوق است. اگر امروز اصول اساسی اعلامیه حقوق بشر جهانیشدن و مورد پذیرش خردمندان قرار گرفته، به خاطر عقلانیت و به کارگیری موازین عقلی است.
فلسفی شدن حقوق موجب میگردد که نظام تقنین با هنجارهای اجتماعی منطبق باشد، جامعه شناسان عامل هنجار را به رفتارهای انسان نسبت میدهند و مبنای هنجار را در نظم اجتماعی میدانند. آنان معتقدند که حقوق و قانون یکی از نظمهای هنجاری موجود در جامعه است، که در کنار سایر هنجارها قرار میگیرد و از جهت مبنایی با آنها مشترک است. درحالیکه بسیاری از حقوقدانان ـ که به صاحبان مکتب تحققی حقوق شناخته شدهاند، هنجارهای حقوقی را از هنجارهای اجتماعی تفکیک میکنند.
برخی از مکتبهای فقهی وجود داشتهاند که بر تفکیک و عدم ارتباط میان شریعت ناهنجارهای اجتماعی اصرار ورزیده و سعی داشتهاند که، الزام بیچون و چرای آنرا با منشأهای الاهی توجیه کنند. از جمله اندیشه اشعریان که در تاریخ تفکر اسلامی، فقط به حوزه کلام محدود نمیشد، آثار عملی فکر آنان ریسمانی بود که بر تعقل و تفکر بشری در فهم احکام شریعت پیچیده میشد و او را از هر گونه چون و چرا در مساله شریعت باز میداشت.
معتزله به صراحت عقل را «شارع» دانستند. البته معتزله در این مقام به عنوان اندیشمندان مسلمان و مؤمنین به خداوند سخن میگفتند. از متکلمان معتزلی، مانند واصل بن عطا به عنوان بنیانگذار فرقه معتزله، نخستین کسی است که به صراحت یکی از منابع فقه را «عقل سلیم» دانسته است. پیروان مکتب اعتزال کلامی در تفقد به معتقدین به نگرش «تعلیل» یا به تعبیر روز به «فلسفه فقه» شناخته شدند.
ابنجنید اسکافی شخصیتی استثنایی در بین فقیهان امامیه است. وی در صراحت حجیت قیاسی و عمل به اجتهاد الرأی را مطرح میکرد و بر این عقیده بود که، تفکر امامیه با قیاس و رأی سازگار است، نخستین کسی که به فکر اخباریگری ساختار و تدوین بخشید محمدامین استرآبادی بود. او با تألیف کتاب الفوائد المدنیه که در 1031 ق در مکه معظمه به پایان رسانیده، نظریههای حوزه حلّه را که محقق کرکی از آن نحله بود، مورد انتقاد قرار داد و آنها را برگرفته و متأثر از اصول اهل سنت دانست. او معتقد است نهضت اخباریگری عکسالعملی افراطی است نسبت به حرکت تمامیت گرای علمای جبلالعامل و در رأس آنان محقق کرکی در دوران صفویه ایران. قانون مدنی ایران که حدود یک قرن پیش تنظیم شد و از همان روزهای نخستین جایگاه خود را، در جهان تقنین باز کرد و کماکان در کنار پیشرفتهترین قوانین بشری جهان عرض اندام میکند، راز بقا و استحکامش آن است که بر یک سلسله اصول و مبانی محکم مبتنی و از پشتوانه حکمت عملی برخوردارند.