مطالب مرتبط با کلیدواژه

مثنوی


۳۶۱.

حقیقت «جان شناسی» و راه کارها و پیامدهای آن از دیدگاه مولوی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مولوی مثنوی جان دل معرفت نفس حق تعالی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۲۰
مولوی جلال الدین بلخی از معرفت نفس به «جان شناسی» تعبیر می کند: «آن که تو جان خوانیش، کی جان بود جان شناسی پیشه ی مردان بود» (مولوی، 1380، ص 1045). ایشان حق تعالی را ««جانِ جانان» و ژرف ترین لایه ی وجودی انسان بر شمرده و برای جان و روح انسانی ویژگی های ذیل را بر می شمارد: جان، جام جهان نمای هستی است به گونه ای که همه ی عوالم هستی اعم از مادّه و مثال و عقل و الوهیت، نمونه و نماینده ای در وجود انسان دارند. مولوی فربه شدن جان انسان را در گرو خودآگاهی و با خبر بودن جان از حقایق غیبی می داند. ایشان بر این باورند که دل و جان انسان می تواند از مرتبه ی جمادی تا مرتبه ی فرا عقلی و فنای فی الله سیر و تکامل نماید و به مرتبه ای دست یابد که حقیقه الحقایق در او تعیّن و تجلی پیدا کند. از دیدگاه مثنوی آدمی نباید «من» خود را با «تن» خود اشتباه گرفته و در خانه ی بیگانه سکنی گزیند؛ زیرا دل انسان از یک فسحت و فراخی برخوردار است که می تواند به مقام «کون جامع» دست یابد. مراتب وجودی انسان از دیدگاه مولوی عبارت است از: 1- جسم؛ 2- روح؛ 3- عقل؛ 4- روح وحی؛ 5- فنای فی الله. مهم ترین موانع جان شناسی از منظر مولانا: انانیت، توجه افراطی به جنبه ی حیوانی و تن، گناهان و هوس ها می باشد. از سوی دیگر صیقل دادن دل مهم ترین راه کار برای دستیابی به معرفت نفس می باشد. در این پژوهش ماهیت جان انسان و مراتب باطنی او و نیز موانع و عوامل خودآگاهی شهودی از منظر مولوی مورد بازپژوهی قرار گرفته است.
۳۶۲.

استعاره مفهومی انسان کامل در دفتر اول مثنوی با تکیه بر دو عنصر دریا و خورشید(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استعاره مفهومی انسان کامل خورشید دریا مثنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۴
استعاره مفهومی در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقوله-های ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید می ورزد. مولانا از پدیده های طبیعی برای تبیین جهان بینی عرفانی استفاده می کند. از آنجا که توجّه مولانا بیش از همه پدیده های طبیعت به خورشید و سپس دریا است؛ در این تحقیق بر آن بوده ایم تا استعاره مفهومی ولی در دفتر اول مثنوی را با تکیه بر دو عنصر دریا و خورشید بررسی کنیم تا از این رهگذر اوصاف و نقش ولی را تبیین نماییم. در روش شناسی پژوهش، جامعه آماری دفتر اول مثنوی مولانا است. روش تحلیل اطلاعات، توصیفی با رویکرد تحلیل محتوا است. پژوهش نشان می دهد، «خورشید» و «دریا» در دفتر اول مثنوی مولانا، به عنوان دو عنصر پر رنگ، با همه نمودهای خود درخدمت تبیین جهان بینی مولانا نسبت به ولی و روشن کننده مفاهیمی چون «بقا، «اتحاد»، «فنا» و« لزوم ملازمت با پیر»است. مولانا با بهره گیری ازجنبه های استعاره ساز خورشید و دریا و خوشه های تصویری مرتبط و متضادّ شبکه ای از استعاره ها را آفریده که همگی معرف کلان استعاره «ولی خورشید است» و «ولی دریا است» می باشند. این خرده استعارها عبارتند از: ماه، ستاره، چراغ، صدف، ماهی و مروارید که همه آن ها نیز روشنگر و تبیین کننده نقش ولی هستند.
۳۶۳.

نقد روش شناسی و مقایسه تطبیقی و تحلیلی شیوه های جاسوسی براساس هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی با تأکید بر داستان «پادشاه جهود» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد و روش شناسی ادبیات تطبیقی داستان های ادبی و تاریخی مثنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲ تعداد دانلود : ۲
نقد روش شناسی و تحلیل آثار ادبی از موضوعات مهم در حوزه آثار علمی و پژوهشی است که می توان به تأثیر بینامتنی متون ادبی به ویژه در ادبیات داستانی پی برد و شباهت ها و تفاوت ها و میزان تأثیرپذیری آنان از یکدیگر را نقد و بررسی کرد. در پژوهش حاضر، نگارندگان کوشیده اند با استفاده از روش تحلیل محتوا و مقایسه تطبیقی، یکی از شگردهای جاسوسی در جنگ را در هفت داستان مشهور ادبی و تاریخی «پادشاه جهود و نصرانیان» در مثنوی و حیات الحیوان دمیری، «بوم و غراب» در کلیله و دمنه، «نبرد فیروزشاه با هیطالیان» در تاریخ طبری، «شغاد و رستم» در شاهنامه فردوسی، «نبرد زبا و جزیمه» در تاریخ بلعمی، «بی بی ستی و ابومسلم» در ابومسلم نامه نقد و بررسی و تفاوت ها و شباهت های این متون را ارزیابی کنند و از طریق تحلیل محتوای داده های داستانی، پی رنگ واحد آن ها را به وضوح نشان دهند. نتایج نشان داد که شیوه جاسوسی در داستان پادشاه جهود و نصرانیان در مثنوی و حیات الحیوان از حیث ساخت و محتوا قوی تر از سایر داستان هاست، زیرا شیوه نفوذ در آن بر پایه نوعی جنگ شناختی است که بدون هیچ درگیری نظامی با هدف تسلط بر قدرت شناخت و نشانه گرفتن باورهای دینی دشمن توانسته است در بین ترسایان اختلاف ایجاد کند و آنان را نابود سازد؛ اصلی که در داستان های دیگر رعایت نشده است.