مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۰۱.
۳۰۲.
۳۰۳.
۳۰۴.
۳۰۵.
۳۰۶.
۳۰۷.
۳۰۸.
۳۰۹.
۳۱۰.
۳۱۱.
۳۱۲.
۳۱۳.
۳۱۴.
۳۱۵.
۳۱۶.
۳۱۷.
۳۱۸.
۳۱۹.
۳۲۰.
مثنوی
مثنوی «آلات جنگ» سروده میرزا محمدطاهر قزوینی، از آثار منظوم و ارزشمند قرن یازدهم و اوایل دوازدهم هجری است. این اثر دارای 800 بیت می باشد و در قالب مثنوی سروده شده است. در این پژوهش بر اساس روش توصیفی – تحلیلی ، ضمن معرفی مختصری از نویسنده و معرّفی اثر ارزشمندش به بررسی مختصّات سبک شناسانه این اثر پرداخته شده است. قزوینی در این کتاب سعی دارد در قالب کلامی موزون و منظوم و با بهره گیری از صورخیال و صناعات شعری به معرّفی آلات و ادوات جنگی عهد صفوی بپردازد. شاعر برای غنی کردن اشعار و اندیشه های خود از تلمیحات و اشارات تاریخی بهره جسته است. نکته قابل توجّه این است که در تصویرسازی و تصویرآفرینی با جنگ ابزارها در مثنوی «وصف آلات جنگ»، میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، متأثر از دوره صفویه بوده و این اثر از نخستین دیوان هایی است که آلات و ابزارهای جنگی جدید، مانند تفنگ و سلاح های آتشین را به تصویر کشیده است. وحید قزوینی بارها در کتاب خود به داستان ها، روایات دینی، حوادث تاریخی و اسلامی و شخصیت های بزرگواری چون پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) پرداخته و در کنار این مباحث، آشنایی خوبی نیز به ادبیّات فارسی و عربی دارد و به این داستان ها و شخصیت ها گاه اشاره می کند. بررسی سطوح فکری، زبانی و ادبی این اثر بی شک مسیر شناخت از تفکر و رویّه علمی و ادبی این شاعر را برای علاقه مندان و پژوهشگران هموارتر می کند.
پیوند عقل و عشق در معنی دادن به زندگی، در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
اگرچه مولانا در پاسخ به این پرسش که «معنای زندگی چیست؟» به صراحت سخن نمی گوید، در عمل، تمام آن چه در مثنوی گفته به نوعی با زندگی و معنای آن سروکار پیدا می کند. زیرا مثنوی از آغاز تا انجام، مخاطبی ره گم کرده را در نظر دارد، که جای خالی معنا را در زندگی اش احساس می کند؛ اما مشغله های زندگی مادی، راه ورود او را به زندگی معنوی مسدود کرده است. از آنجا که هرکس به شیوه ای خاص به زندگی معنا می دهد، مولانا در خلال ارائه تصویری از مولفه های زندگی معنادار خود، می خواهد به مخاطب در، یافتن این مؤلفه ها کمک کند. امّا البته یافتن نشانه ها که در زندگی شکوهمند، ژرف و گسترده مولانا، با توجه به نظم پریشان مثنوی، آسان نیست. اما از آن جا که جهان بینی مولانا، از دو سرچشمه عقل و عشق آب بر می گیرد، او این دو را در جهت دادن به زندگی هر انسانی، مقوله هایی تعیین کننده به شمار می آورد. مقاله حاضر با این فرض آغاز می شود که عقل و عشق و ملایمات هر یک، به مثابه دو مقوله متقابل و متعامل که اصلی ترین مولفه های زندگی معنادار است، توانایی آن را دارند که اولاً هر معنایی را که در نهایت عاطفی یا عقلانی است، از صافی خود عبور دهند و ثانیاً گنجایش آن را دارند که هر اندیشه متقابلی به یاری آن ها تأویل گردد. این مقاله که داده هایش با روش کیفی تحلیل و توصیف شده با هدف نشان دادن پیوندپذیری عقل و عشق به مثابه دو مولفه اصلی زندگی مادی و معنوی انسان، نگارش یافته است. مهم ترین دستاورد این پژوهش این است که زندگی هر انسان، تنها می تواند در پیوند عقل و عشق، معنادار شود. زیرا عقل حوزه خردمندانه و عشق قلمرو عاطفی زندگی را به مثابه دو ساحت بنیادین وجود او، تکامل می بخشد.
جلوه های طنز در دفتر دوم مثنوی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
227 - 248
طنز نوعی ترفند ادبی زیباست که زشتی ها و کاستی های بشر را به شیوه ای طعن آمیز همراه با نیشخندی پنهان جهت اصلاح اجتماعی بیان می کند. بحث و بررسی درباره طنز و آثار طنزآمیز زبان فارسی، به دلیل کمبود و نقصان منابع و اطلاعات بسیار دشوار است چرا که این نوع مهم ادبی کمتر به صورت مستقل مورد بررسی قرار گرفته و بیشتر با هزل و خصوصا هجو آمیخته شده است. طنز شیوه ای خاص در بیان نظم و نثر است که بسیار مؤثر و گیراست و به وسیله آن مهم ترین مطالب و مباحث را با لطیف ترین و در عین حال تیزبینانه ترین دیدگاه ها و بُرنّده ترین کلمات بیان می دارند. طنز نقش مهمی در آگاهی و بیداری توده ها دارد زیرا اغلب، حقایق آشکار و تلخ را به زبانی ساده و قریب به فهم مردم بیان داشته و عقیده ای را دقیقاً در ذهن آنان جایگزین می سازد. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای انجام گرفته به جایگاه طنز در مثنوی و شرح حکایت های طنزآمیز آن پرداخته و مشخص می شود که طنز به وفور در مثنوی به کار برده شده و مولانا از این حکایت ها جهت بیان دیدگاه ها و نکات اخلاقی، فلسفی، عرفانی، مذهبی و... استفاده کرده است.
جلال الدین بلخی بیرون از بازی جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
1 - 22
مثنوی را چنان خوانده اند که گویی مولوی قائل به جبر یا اختیار بوده یا میان این دو تردّد داشته است. اینجا با تفسیری تازه آشکار می سازیم که وی چگونه از هر دوی این ها دوری می جوید. سخنانِ وی در این باره آنجا استوار و ایجابی است که خواسته باشد بر رخنه های یک طرف (گاه جبر و گاه اختیار) انگشت بگذارد و آن طرف را پس بزند؛ و این به معنای تأیید یا استوار ساختنِ طرفِ مقابل نیست. مولوی جبریون و اختیاریون را کارگرانِ مناقشه ای بی پایان می داند، مناقشه ای که مقدّرِ عزتِ حق تعالی است تا رازی مگوی را پوشیده بدارد. ما تا توانستیم کوشیدیم که سراسر مثنوی را بکاویم و همه ابیات متناسب را در یک بافتارِ پیوسته معنا کنیم، نه آنکه بیت یا ابیاتی را برگزیده و آن را بیرون و گسسته از جریانِ کلیِ متن تفسیر کرده باشیم. پس اساس کار ما متن خود مثنوی بوده، گرچه به آثار شارحان نیز اشاراتی داشته ایم تا بلکه تازگی و تفاوتِ خوانش ما با دیگر خوانش ها معلوم تر شود؛ خوانشی که مولوی را به راستی - و نه به تعارف - بر راهی می داند که جدای از راه متکلمان و فیلسوفان بوده است.
جایگاه و اهمیت گروه در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گروه یکی از مهم ترین پدیده های اجتماعی است. مولوی در مثنوی، بارها به مفهوم گروه اشاره کرده و مریدان و مخاطبان را به سلوک گروهی سفارش کرده است. آنچه مولوی درباره گروه گفته بسیار پویاست؛ به طوری که نظرات وی را به عنوان دانشی نظری می توان به کار بست و بومی ساخت. در این مقاله، تلاش ما آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، نظرات مولوی را درباره گروه مورد بررسی قرار دهیم و به این پرسش ها پاسخ دهیم: 1- معیارهای تشکیل گروه کدامند؟ 2- فواید تشکیل گروه چیست؟ 3- آسیب های گروه چیست؟ پس از بررسی مثنوی به این نتایج دست یافتیم: 1- مولوی معیار تشکیل گروه را شباهت افراد می داند. 2- او فواید تشکیل گروه را ضرورت پیمودن راه، اجرای دستورات دین، از بین رفتن ناامیدی و... می داند. 3- مولوی آسیب های گروه را بی وفایی اعضای گروه، نداشتن هدف مقدس، رهبر ناآگاه، هم گروهی با افراد نادان و ناشایسته و... بیان می کند.
بازتاب اندیشه های عرفانی طریقت چشتیّه در مثنوی های امیرخسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
283 - 301
حوزههای تخصصی:
چشتیّه طریقتی صوفیانه و تأثیرگذار در هندوستان است. این طریقت جایگاه خود را به عنوان یک سیستم عرفانی برجسته تثبیت کرده است. امیرخسرو دهلوی شاعر مطرح هندوستان متأثّر از آموزه های این طریقت به آفرینش آثار ادبی خویش پرداخته، با بهره گیری از معارف صوفیانه طریقت چشتیّه، دیدگاه های عرفانی خویش را تبیین نموده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی در پی آن است تا جنبه های عرفانی مثنوی های داستانی امیرخسرو را مورد بررسی قراردهد. آن چه مسلّم است، محوری ترین آموزه های فرقه چشتیّه که در آثار این شاعر نمودیافته است، عبارتند از: توحید، تجلّی، وحدت وجود، مشیّت و عنایت الهی، عشق و ازلی بودن آن، سریان عشق در جهان هستی، عشق مجازی، شفقت، سماع، پیر، ترک تعلّقات، رباضت و تجرید، که از این میان توحید، وحدت وجود، شفقت، مشیّت و اراده، الهی، شوق و نمونه هایی از این دست بررسی شده است که نتایج حاصل از این بررسی حاکی از این حقیقت است که اصول صوفیانه طریقت چشتیّه در آثار امیرخسرو دهلوی تأثیر مستقیم داشته و تعبیرات و اصطلاحات این فرقه در راستای تعلیم و ترویج این طریقت به کارگرفته شده است.
تحلیل تطبیقی دژهوش ربا با گنبد سرخ در هفت پیکر نظامی
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهارم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۳
11 - 31
حوزههای تخصصی:
دژهوش ربا یاقلعه ذات الصور که مثنوی معنوی با آن به پایان می رسد، یکی از مهم ترین و جذاب ترین داستان های مثنوی است که تاکنون شرح های مختلفی بر آن نوشته شده است.گنبد سرخ نظامی در هفت پیکر هم در مجموعه آثار نظامی جایگاه ویژه و والایی دارد. با توجه به وجود پاره ای مشابهت ها بین این دو داستان، در مقاله حاضر سعی شده است تا با دیدی تطبیقی این دو داستان، تحلیل و بررسی شوند. نتیجه تحقیق حاکی از این است که یا مولانا درسرودن دژ هوش ربا تحت تأثیر گنبد سرخ نظامی بوده است و مانند دیگر داستان های مثنوی آن را در جهت اهداف و مقاصد خود به کار گرفته است و یااینکه هردو از منبع مشترک دیگری استفاده کرده اند.
مقایسه دنیا از منظر حضرت علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه و دیدگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۸
51 - 67
حوزههای تخصصی:
بی تردید جهان و آنچه در آن است برای وصول به کمال بنا شده است؛ بنابراین، بهره برداری از دنیا اگر در مسیر کمال باشد، مقدمه کمال نیز محسوب می شود. در نظرگاه حضرت علی، علیه السّلام، دنیا، آن زمان مذموم است که به هوس های زودگذر آن دل بسته شود و متعلّقات آن در راه رضای حق تعالی مورد استفاده قرار نگیرد. از نظر مولوی دنیا همچون زن جادوگری است که سحر و جادویش باعث فریب آدمیان می شود. زندان است و انسان ها زندانیان گرفتار در این زندان؛ صحرای خشک و لم یزرعی است و انسان ها همچون قوم بنی اسرائیل گرفتار در این صحرا. جوینده دنیا دچار شقاوت است و جوینده آخرت دارنده سعادت.
جلوه های جبر و اختیار در لزومیات معرّی و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۴
69 - 89
حوزههای تخصصی:
جبر و اختیار از دیرپاترین و مناقشه انگیزترین مسائلی است که همواره مورد بحث و جدال متکلمان و اندیشمندان اسلامی بوده است. از جمله این متفکران در ادب عربی ابوالعلاء معرّی شاعر و فیلسوف بنام سده چهارم و پنجم هجری است که اندیشه های خود را پیرامون قضا و قدر و سرنوشت آدمی در دیوان «لزومیات» که حاصل نزدیک به نیم قرن عزلت شاعر است گرد آورده است. در ادب فارسی نیز مولوی شاعر و عارف نام آور سده هفتم هجری در «مثنوی» از جبر و اختیار و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. نوشتار حاضر بر آن است که در چشم اندازی تطبیقی به بررسی هم گونی ها و ناهمگونی های دیدگاه این دو شاعر نامی به مسأله جبر و اختیار در دیوان های «لزومیات» و «مثنوی» بپردازد. روش پژوهش کتابخانه ای است و داده ها با روش تحلیل محتوا بررسی و تحلیل شده است.
مفاهیم روح و نفْس در قرآن و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
101 - 113
حوزههای تخصصی:
واژه «روح » از واژه های پر رمز و راز و اسرار آمیز در حوزه های دین و روان شناسی است. مولانا روح را امری از طرف خدا می داند که برای دیگران امری ناشناخته است. باید وجهه مادی نفسانی را رها کرد و آنچه می ماند روح است که خداوند به انسان عنایت کرده است. نویسنده معتقد است که از روح تعاریف و برداشت های مختلفی ارائه شده و مفسران در قرآن به شرح ابعاد گوناگون آن اشارات مهم و کاربردی پرداخته اند. هر جا از حیات و آثار آن نشانی هست، نشانگر وجود مرتبه ای از روح است. واژه روح 37 بار در قرآن کریم آمده است.
بررسی راهبردهایی در ایجاد ارتباط مؤثر بین فردی از نگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۹
317 - 340
حوزههای تخصصی:
ارتباط بین فردی و تعاملات اجتماعی رکن جدایی ناپذیر زندگی انسان است که از بدو تولّد تا پایان عمر ملازم اوست. مولانا ارتباط های انسان را در چهار نوع شرح داده است: با خدا، خود، دیگران و جهان هستی. از دید مولانا لازمه درک ارتباط با دیگران و داشتن روابط اجتماعی سالم، ارتباط با خود است. او با بهره گیری از آموزه های قرآنی، سیره معصومین، تجربیّات روحانی و قدرت فهم انسان شناسانه ممتازش، به خوبی توانسته است به پیچیدگی شخصّیت و روح انسان پی برد، و با اشراف بر ویژگی های روانی انسان و شناخت نیازهای بشری، راهبردهای ارزشمندی را برای سلامت روح و جسم انسان، داشتن زندگی سالم و ارتباط مؤثر ارائه کند.نگارندگان در این پژوهش می کوشند، بعد از شرح دو ارتباط انسان با خود و دیگران و خودپذیری به عنوان مقدمه ای بر خودشناسی، نگرش مولانا و راهکارهای او را در برقراری ارتباط صمیمانه بین فردی در «مثنوی» بیان کنند و با روش توصیفی- تحلیلی با واکاوی در «مثنوی» و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی آن راهبردها بپردازند.
کاربرد کهن الگوهای رنگ در مثنوی معنوی بر پایه نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
469 - 489
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهن الگویی متون می باشد که مبتنی بر نقد روان شناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ ، روان شناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. به اعتقاد وی، روان آدمی از سه سطح خودآگاه، ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تشکیل شده است. عمیق ترین سطح روان، ناخودآگاه جمعی است که اسطوره ها، افسانه ها و باورهای هزاران ساله بشر از دل آن بیرون آمده است. یونگ فرآورده های ناخودآگاه جمعی را، نمونه های اولیه، کهن الگو می نامد که مظاهر مختلفی مانند مادر، پیر خردمند، قهرمان، آنیما، آنیموس، تولد مجدد، سایه و نقاب دارد. بر اساس نظر یونگ صور مثالی به تنهایی محتوایی ندارند بنابراین خود را در قالب نمادهایی در رؤیا و اساطیر به ظهور می رسانند. امروزه کهن الگو از مباحث اصلی نقد ادبی و به ویژه نقد اسطوره ای است و جست وجو در نمادهای کهن الگویی، از مسائل مورد علاقه پژوهش گران ادبیات عرفانی به شمار می آید. از آنجایی که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است که پهنه بیکران نمادهای کهن الگویی است و دارای قابلیت بررسی کهن الگویی است، لذا در این تحقیق، نمادهای کهن الگویی «مثنوی معنوی» مولانا در طبقه کهن الگوی فرعی و در زیرشاخه رنگ مورد بررسی قرار گرفت.
مقایسه تجلی سیمای پیران و مشایخ در دیوان عطار نیشابوری و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
335 - 363
حوزههای تخصصی:
سیمای پیر در عرفان اسلامی دارای جایگاه ویژه ای است. کتاب های عرفانی نیز کم و بیش، به ترسیم و توصیف سیمای پیر پرداخته اند و اهمیت و لزوم آن را به روشنی برشمرده اند که در این میان «حدیقه» سنائی ، «منطق الطیر» عطار ، «مثنوی» مولوی و دیوان حافظ دارای اهمیت خاص و نقش بنیادی بوده اند. این بزرگان با آفرینش این آثار به فهم هرچه بیش تر اوضاع و احوال عرفانی شاعران بزرگ از ورای آموزه های عرفانی و تجربیات شخصی آنان کمک شایانی کرده اند. مقایسه سیمای پیر در این چهار اثر در روشن شدن هرچه بهتر برخی از زوایای اعمال و رفتار پیر و درک صحیح این متون بی تأثیر نخواهد بود. عطار و مولوی شخصیت پیر را با تعابیر متعددی نظیر شیخ، ساقی و رند و با بهره مندی از نام مقدس انبیای الهی مانند عیسی(ع) ، خضر(ع) ، و رسول اکرم(ص) به خواننده می شناساند. این نوشتار در صدد است به تبیین و تشریح سیمای پیران و مشایخ در اندیشه های صوفیانه عطار و مولوی بپردازد.
کاربرد کهن الگوهای رنگ در مثنوی معنوی بر پایه نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
365 - 384
حوزههای تخصصی:
یکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهن الگویی متون می باشد که مبتنی بر نقد روان شناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ ، روان شناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. یونگ ، فرآورده های ناخودآگاه جمعی را، نمونه های اولیه، کهن الگو می نامد که مظاهر مختلفی مانند مادر، پیر خردمند، قهرمان، آنیما، آنیموس، تولد مجدد، سایه و نقاب دارد. بر اساس نظر یونگ صور مثالی به تنهایی محتوایی ندارند بنابراین خود را در قالب نمادهایی در رؤیا و اساطیر به ظهور می رسانند. امروزه کهن الگو از مباحث اصلی نقد ادبی و به ویژه نقد اسطوره ای است و جست وجو در نمادهای کهن الگویی، از مسائل مورد علاقه پژوهشگران ادبیات عرفانی به شمار می آید. از آنجایی که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و «مثنوی» را در قالب یک اثر رمزی سروده است که پهنه بیکران نمادهای کهن الگویی است و دارای قابلیت بررسی کهن الگویی است، لذا در این تحقیق، نمادهای کهن الگویی «مثنوی معنوی» مولانا در طبقه کهن الگوی فرعی و در زیرشاخه رنگ مورد بررسی قرار گرفت.
تدبیر خام و حسادت ناروا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات قرآنی (فدک سبزواران) سال اول زمستان ۱۳۸۹ شماره ۴
57 - 75
حوزههای تخصصی:
داستان یوسف و زلیخا از جذاب ترین قصه های قرآنی است که ذوق و اندیشه پویای شاعران و راویان را بر آن داشته که به طبع آزمایی در مورد این قصه بپردازند. خاوری نیز از آن گروه شاعرانی است که توانایی خود را در سرودن این قصه به کمال نشان داده است. از طرفی برای نشان دادن چهره واقعی این شخصیت الهی و فرزند صدیق یعیوب، باید قرآن را منبع اساسی بیان زندگی او قرار داد. در بررسی تطبیقی این کتاب با قرآن کریم و تفسیر المیزان روشن شد که شاعر با رعایت جنبه های دینی تاریخی، اخلاقی و غیره، از قرآن برای سرودن مثنوی خود استفاده کرده و حتی پند و اندرز حکیمانه خود را در قالب قصه برای خوانندگان عرضه کرده است. او با قدرت مبالغه آمیز خود به خوبی از عهده پردازش داستان بر امده و بخش های دیگری نیز به آن افزوده است و جذابیت قصه را چند برابر کرده است. این مقاله بر این است تا ضمن مقایسه موضوعی داستان با سه منبع قرآن، تفسیر المیزان و یوسف و زلیخای خاوری تحلیل ساده روان شناختی نیز از قصه ارائه کند.
نماد عنکبوت و زنبور عسل در قرآن و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال پنجم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۷
157 - 172
حوزههای تخصصی:
مولانا حیوانات و حکایت های آن ها را برای بیان و تعلیم آموزه های اخلاقی، فلسفی و عرفانی هنرمندانه از دل شعر، تمثیل و رمز تصاویر زیبا و نغز می آفریند و کلام خود را در کمال زیبایی به نمایش می گذارد، و از کنایات، ضرب المثل ها و باورهای عامیانه مربوط به هر حیوان در بیان این آموزه ها استفاده می کند. بر همین اساس مقاله حاضر با عنوان بررسی تطبیقی دو حیوان عنکبوت و زنبور عسل در قرآن و «مثنوی» را مورد بررسی قرار داده ایم.
بررسی تطبیقی شیوه بیان داستان های قرآنی در مثنوی معنوی و تفسیر کمبریج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال هشتم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲۹
49 - 74
حوزههای تخصصی:
«مثنوی معنوی» حاصل تطور و سیر قصه ها در طول زمان است. این قصه ها راه شناخت ورود به دنیای مولانا و آشناشدن با خلاقیت وی در عرصه داستان پردازی است. «تفسیر کمبریج» نیز از تفاسیر مهمی است که مخصوصاً از جنبه ادبی اهمیت دارد و دارای داستان هایی است که به اقتضای مطلب در جای جای کتاب پراکنده اند. این داستان ها در «مثنوی معنوی» و «تفسیر کمبریج» می توانند از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار بگیرند. در این تحقیق، مقایسه ای تطبیقی میان داستان های «مثنوی معنوی» و «تفسیر کمبریج» انجام شده است. در این امر که نوعی خوانش ارتباطی است، ارتباط دو متن را به یکدیگر آشکار می کند.
بررسی جایگاه ایزد وای (باد) در اوستا و مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وای، نام ایزدی بزرگ و مقتدر در ایران باستان است که مظهر باد بوده، یکی از یشت های اوستا به او اختصاص دارد. از یشت ها و سایر متون زرتشتی چنین برمی آید که این ایزد گاه جایگاهی حتی بالاتر از اهورامزدا دارد و بازتاب درخشانی در آیین های باستانی دارد. وای به دلیل قدرت و نفوذ خود، همچون دیگر ایزدان پیش از زرتشت، به راحتی در مزدیسنا حل نشد و نابسامانی هایی را در این آیین پدید آورد؛ از سوی دیگر نظر به اهمیت و جایگاه پدیده «باد» در آثار برخی عرفا همچون سنایی، عطار و مولانا بر آن شدیم به بررسی مناسبات باد در مثنوی و اوستا و مقایسه جایگاه باد در دو نگرش اساطیری و عرفانی بپردازیم. پرسش این پژوهش، که با روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده، این است که آیا ایزد باد، با آن مایه اهمیت و عظمت، بروز و ظهوری در عقاید عرفانی پس از اسلام یافته است یا خیر و آیا می توان نشانه ای یافت مبنی بر اینکه فهم عرفانی مولانا از مقوله باد، متأثر از اندیشه های ایران باستان است؟ ظاهراً اهمیت تماثیل باد نزد مولانا بیشتر به قرآن و نگرش های اسلامی بازمی گردد؛ اما نتیجه ای که در پایان به دست می آید مؤید نوعی اثرپذیری غیرمستقیم و منبعث از ناخودآگاه جمعی ایرانی درخصوص این ایزد فراموش شده است.
مثنوی های کوتاه در ادب فارسی (تا قرن هشتم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
297 - 324
حوزههای تخصصی:
معمولاً از قالب مثنوی به دلیل آزادی در کاربرد قافیه و ردیف و محدود نبودن تعداد ابیات در سرودن اشعار بلند روایی و مباحث مبسوط استفاده می شود و علمای بلاغت نیز همواره اشاره به بلندی اشعار قالب مثنوی داشته اند. با وجود این، در ادبیات فارسی مثنوی های بسیار کوتاهی وجود دارد که عدد ابیات آن به 10 نیز نمی رسد. هدف این مقاله بررسی سیر و محتوای این نوع اشعار، جنبه های بلاغی و دلایل گرایش شاعر به سرودن آن هاست. سرودن این اشعار از قرن ششم آغاز شده و تا قرن هشتم نزدیک به 100 مثنوی کوتاه در موضوعاتی مانند مدح، تعلیم، نامه های کوتاه و تقاضایی، ثبت تجربیات سراینده و اشعار مناسبتی سروده شده است. نیازهای آموزشی و تعلیمی، تمایل شاعران به پرداخت معانی رایج در قوالب غیرکلیشه ای، کم رنگ شدن اهمیت زبان پرطمطراق، تمایلات مخاطبان، افزودن صمیمیت لحن و رواج و محبوبیت قالب مثنوی در گرایش شاعران به سرودن مثنوی های کوتاه نقش مؤثری داشته است.
بررسی دلالت های ضمنی در مثنوی با توجه به تناسب واژگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دلالت ضمنی یکی از رویکردهای نشانه شناسی است که با معناهای پنهان و ژرف ساخت متون به مثابه کلیت های نظام مند سروُکار دارد و درپی آن است تا با تکیه بر بافت کاربردی واژه و ویژگی های مخاطب، از ظاهر نظام های نشانه ای عبور کند و به لایه های زیرین متن دست یابد. مثنوی به دلیل ساختار تأویل پذیر و تودرتو، قابلیت بررسی از این دیدگاه را دارد و با واکاوی دلالت های ضمنیِ آن می توان به انسجام و وحدت اندام وار و نیز مفاهیم پنهان بسیاری پی برد. هدف این پژوهش، تبیین چگونگی دلالت های ضمنیِ برآمده از تناسب الفاظ در مثنوی است؛ ازاین رو در پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا از دیدگاه نشانه شناسی گفتمانی، برخی از دلالت های ضمنی مثنوی از دو منظر بررسی و تحلیل می شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دلالت ضمنیِ برآمده از تناسب الفاظ در مثنوی به دو شکل دیده می شود: در شکل اول، باهم آیی و تناسبِ واژگان برجسته یک رویداد یا داستان دینی و تاریخی مشهور در محور هم نشینیِ بیت، تداعی کننده آن رویداد برای مخاطب و القاکننده معنای ضمنی دیگری است که با ظاهر بیت و زمینه اصلی بحث در محور عمودی شعر نیز هماهنگی دارد. در شکل دوم، شاعر، واژگان و فرازهای برجسته از داستانی مشهور و مرتبط را با کلام خود می آمیزد؛ ولی این نشانه های زبانی، معنای ثانویّه ای به بیت نمی بخشد؛ بلکه حضور آن واژگان در تعدادی از ابیات متوالی، مخاطب را به دلالت ضمنیِ موجود در کلیّت ابیات رهنمون می کند.