مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۴۱.
۳۴۲.
۳۴۳.
۳۴۴.
۳۴۵.
۳۴۶.
۳۴۷.
۳۴۸.
۳۴۹.
۳۵۰.
۳۵۱.
۳۵۲.
۳۵۳.
۳۵۴.
۳۵۵.
۳۵۶.
۳۵۷.
۳۵۸.
۳۵۹.
۳۶۰.
مثنوی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین نظریه هایی که معانی درونی و پنهان قصّه را مبنای تفسیر خود قرار داده، نظریه روان کاوی است. در عصر حاضر، با پیوند هر چه بیشتر ادبیات و روان شناسی، می توانیم راهی به سوی کشف معنای نهفته در متون بیابیم. نظریه فردیّت یونگ تحقق کهن الگوی خویشتن یعنی تعادل بین امور بیرونی و امور درونی که میل به سوی تکامل دارد را در فرد مرور می کند. برآنیم تا با این دیدگاه با خوانشی متفاوت این داستان از مثنوی را بازخوانی نماییم. از آن جا که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است، دارای قابلیت بررسی نقد کهن الگویی است لذا پژوهشِ حاضر سعی بر این دارد؛ با تحلیل محتوا، نمادها و کهن الگوهایِ داستان دقوقی را استخراج نماید و با فهم آن ها و تطابق با نمادِ برابر برای آن ها، براساس نظریه فردیت یونگ، این فرآیند را ترسیم نماید. نتیجه پژوهش حاکی از این است که مولانا در دستیابی به فرایند فردیت در این داستان، تعالی با اصولِ عرفانی را مطرح نموده است و در نهایت هدف مولانا که رسیدن به کمال و خودشناسی است با نظریه یونگ هم سویی دارد. این پژوهش با روش کتابخانه ای اِسنادی، با رویکرد تحلیلی توصیفی بررسی شده است.
جمال و جمال شناسی مولانا در مثنوی، با تکیه به غیب و شهادت، به مثابه استعاره اصلی اندیشه او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمال از نگاه مولوی تجلّی حق و بروز و ظهور لطف خداوند به هستی است. بنابراین جمال شناسی عارف دانشی است که به یاری آن می توان از نحوه ظهور نور تجلّی بر عالم شهادت، آگاهی یافت. مولانا در جایگاه عارفی بزرگ و کم نظیر، به ویژه پس از آشنایی با شمس که چشم سرش بسته و چشم دلش گشوده شد، در تمام اجزای هستی نور حق را مشاهده کرده و کوشیده است تصویری از این مشاهدات خویش ترسیم نماید. این مقاله سر آن دارد که بخشی از این دریافت را که شامل ذات جمال و جلوه های آن در جهان است، بررسی نماید. اطلاعات مربوط به مقاله با شیوه کتابخانه ای به دست آمده و این اطلاعات پس از مقوله بندی، با شیوه کیفی، توصیف، تحلیل و گزارش شده است. هدف نویسندگان بازشناسی طرز تلقی مولانا از جمال است و نتایج تحقیق نشان می دهد که او به دلیل استغراق در جمال و بهره گیری از شهود و اشراق، در حدی باور نکردنی به رابطه جمال و جمیل پی برده است. امّا نکته اصلی این است که او این زیبایی ها را در چارچوب استعاره مرکزی اندیشه اش؛ یعنی استعاره شهادت و غیب، گنجانیده است.
تحلیل کارکردهای زبان بدن در مثنوی جمشید وخورشید
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۱ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
47 - 64
حوزه های تخصصی:
زبان بدن تکنیکی ارتباطی به شمار می رود که انسان ها از آن برای بیان احساسات و دلالت های مختلف بهره می گیرند. زبان بدن ترجمان حالات و اندیشه های آدمی است که امروزه برای روان شناسان وجامعه شناسان - به دلیل اهمیّت آنها در انتقال معنا و تنظیم روابط بینافردی - جایگاه ویژه ای دارد که شاملِ هنر استفاده از حرکات بدن، آواها و حالت چهره، پوشش، مکان و زمان در جریان برقراری ارتباط با مخاطب است. می توان گفت ارزش تحلیل های این نشانه های غیرکلامی که بخشی قدمت چندین هزارساله دارد، در بازشناسی فرهنگی و اجتماعی و حتی زیباشناسی متون بیشتراست. بی گمان مثنوی جمشید وخورشید که سلمان ساوجی آن را درسال 763 به نام سلطان اویس به پایان برده است، نمایندۀ فرهنگ، تمدن و تفکر ایرانی است. از این رو، این مقاله درصدد پاسخ گویی به این سؤال است که آیا کارکرد هر یک از اجزای بدن در این اثر، همواره به دلالتی ثابت و پایدار به یک مقوله محدود می شود یا در بافت های گوناگون متفاوت است؟ روش این مقاله براساس ماهیّت و روش به شیوۀ (تحلیلی - توصیفی) محتوا است. هدف از این مقاله نیز نمایان ساختن خاصیّت اهمیّت و کارکرد ارتباطا ت غیرکلامی در مثنوی جمشید و خورشید است. در واقع این دو ساحت ارتباطی، دو وجه جدایی ناپذیر در انتقال معنا، مفاهیم و عواطف شخصیّت ها به شمار می روند.
بررسی تصورات از خداوند در مثنوی بر مبنای استعاره های مفهومی مربوط به حق
حوزه های تخصصی:
هنرمندان بزرگ در مواردی از راه تشبیه مفهوم خداوند را بیان می کنند، این تصاویر می توانند دربردارندۀ نگاه هنرمندِ متفکر نسبت به خداوند باشد. نظریۀ استعاره های مفهومی ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبه های پنهان این تصور و تصویر است. این پژوهش تلاش می کند استعاره های مفهومی به کار رفته دربارۀ حق را در مثنوی مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بررسی استعاره های مربوط به حق در مثنوی، از دقت نظر بیشتری برای یافتن تصویر و تصور حق در این اثر بهره مند است و می تواند زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا که در مثنوی متجلی شده است، برای ما روشن کند. ما برای رسیدن به نتایج منظم تر و روشن تر، از تقسیم بندی مصطفی ملکیان دربارۀ تصورات خداوند بهره گرفته و کوشیده ایم متشخص بودن و نامتشخص بودن آن ها را نیز بررسی کنیم. روش کار به این صورت بوده است که پس از استخراج استعاره های جزئی و شبکۀ مربوط به آن، استعاره های مادر را پیدا کرده ایم و سپس با تقسیم بندی ملکیان تطبیق داده ایم. این پژوهش نشان می دهد حق در مثنوی گاهی به صورت متشخص و گاهی نامتشخص آمده است. بیشتر تصویرهایی که مولوی از حق گزارش کرده، متشخص و انسان وار است. همچنین، مولوی از استعاره هایی «دوگانه» نیز استفاده کرده است که به خدایی اشاره می کنند که از یک نظر انسان وار و از نظر دیگر ناانسان وار است.
تحلیل روان شناختی چند تمثیل هزل آمیز ازمثنوی معنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائلی که ذهن پژوهندگان و ناقدان مثنوی را به خود مشغول کرده، تمثیل های هزل آمیزی است که به ویژه در برخی از آن ها، به بی پرواترین شکلی به مستهجن گرایی پرداخته شده است. برخی مثنوی پژوهان این موضوع را برنتافته و آن را با فضای معنوی متن ناسازگار یافته اند و گروهی آن را با دلایل مختلفی توجیه کرده اند. در مقالۀ حاضر، پس از توضیح مختصری در باب هزل، سعی بر این است که به مسائلی از قبیل جایگاه هزل در سنت شعری و عصر مولوی، اتفاقی یا هدفمندبودن انتخاب این گونه تمثیل ها و سپس بررسی و تحلیل روان شناختی آن، پرداخته شود. نتایج تحقیق که به شیوۀ تحلیل محتوا انجام گرفته، بیانگر آن است که وجود این گونه حکایت ها، علاوه بر رعایت حال مستمعان و جنبۀ تعلیمی آن ها، به گونه ای که در مثنوی مطرح شده است، نه تنها برانگیزانندۀ مخاطبان نیست، بلکه زشتی آن را بیشتر می نمایاند و از دیدگاه روان شناسی، باعث کاهش تمایل به پلیدی می شود و در پایان، به چرایی چینش این گونه تمثیل ها که از دفتر چهارم به بعد بازتاب بیشتری دارد، پرداخته شده است.
بررسی و تحلیل تشبیه های مربوط به اسما و صفات خداوند در مثنوی (با تکیه بر سه دفتر اول)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
23 - 38
حوزه های تخصصی:
تصور و تصویر خداوند در ذهن هر متفکر و هنرمند دینداری، بخش مهمی از جهان بینی اوست. این تصور از خداوند، مبنای چگونگی رابطۀ انسان با خدا، خودش، جهان و سایر انسان ها را تشکیل می دهد. تشبیه، ابزار مناسبی برای بیرون کشیدن جنبه های پنهان این تصوّر و تصویر است. این پژوهش در پی آن است که تشبیه های به کاررفته دربارۀ خداوند را در سه دفتر نخست مثنوی بررسی کند و زوایای پنهان دیگری را از تصور خدا در ذهن مولوی روشن سازد. برای بررسی و برداشت دقیق تر تصور خداوند در مثنوی، تشبیه های مربوطه از منظر وجه شبه با اسماء و صفات خداوند تطبیق داده شده اند. هرکدام از تشبیهات مربوط به خداوند در مثنوی به اسم یا اسمائی از خدا اشاره دارد. این پژوهش به شیوۀ توصیفی تحلیلی سامان یافته و نشان داده مولوی با ابزار تشبیه توانسته است، تصاویری برای مخاطب خلق کند که به اسماء و صفات الهی اشاره دارند. مولوی در تشبیهات خود، بیشتر از عناصر طبیعت و تصاویر زیبا استفاده کرده است. وجه شبه هایی نیز که میان مشبه (خدا و یا صفات او) با مشبهٌ به وجود دارد متناسب و هماهنگ با اسماء جمالی خداوند است. این نکته نشان دهندۀ تصوّر خدایی مهربان در اندیشۀ مولوی است. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که می توان تشبیهات مربوط به خداوند را در مثنوی، از منظر اشاره به اسماء الهی به سه دسته تقسیم کرد: تشبیه هایی که با نشان دادن یک تصویر به یک اسم، به دو اسم یا به سه اسم از اسماء الهی اشاره دارند.
طنزهای داستانی و موقعیتی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
39 - 75
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی از نظر صورت و محتوا یکی از تفکّربرانگیزترین منظومه های عرفانی داستانی در زبان فارسی است که به رغم تعلّق به سدۀ هفتم هجری، همچنان از جذابیت بسیاری در بین اندیشمندان و ادیبان برخوردار است. در این منظومه که عرفان اسلامی با استفاده از حکایت ها و تمثیل های کوتاه و بلند و گاه تو در تو به تحلیل و تبیین گذاشته شده از انواع طنزها نیز به فراوانی استفاده شده است، تا آنجا که این منظومه را به دلیل تحلیل جزء به جزء داستان ها و بهره گیری کامل از انواع طنزهای داستانی و موقعیتی، می توان یکی از کتاب های بی رقیب در حوزۀ ادبیات و عرفان به شمار آورد. گرایش مولانا به این دو نوع طنز و به مقدار کمتر به طنزهای زبانی و ادبی، همانند سایر شاعران به قصد طنزپردازی انجام نمی گیرد. او به دلیل اعتقاد به احسن بودن نظام خلقت و حکیمانه بودن آفرینش همۀ پدیده های هستی، با نوعی رفتار طبیعی و به دور از هر گونه تعمّد به تصویر واقعیت های زیستی و اجتماعی می پردازد و به تبعیت از این رفتار، طنز نیز که بخشی از کنش های همیشگی انسان ها در زندگی روزمرّه است به روایت های او وارد می شود. به بیان دیگر، مولوی در مثنوی به دلیل نگرش واقعیت گرایانه به انسان و اجتماع و پرهیز از افسانه های جنّ و جادو و انتخاب داستان های به نسبت معمولی از دنیای انسان ها که طنز نیز با آنها درآمیخته، هم به آموزه های صوفیانه و عرفان نظری، تا حدّ امکان جنبۀ عملی و باورپذیر می دهد و هم اثبات می کند که ذات زندگی همواره درآمیخته با مجموعه ای از طنزهای طبیعی است که زبان و ادبیات نقش چندانی در آفرینش آنها ندارند.
محکوم بی محاکمه: (نقد پژوهش های انجام شده دربارۀ نسخۀ ناسخۀ مثنوی عبداللطیف عباسی و معرفی نسخ خطی آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی در شبه قارّۀ هند، صیتی گسترده و قلمروی بزرگ داشته است. در دوران سلطنت گورکانیان به ویژه اکبرشاه (م. 984 شمسی / 1014 قمری) و شاه جهان (م. 1044 شمسی / 1076 قمری )، ادبای فارسی گوی هندوستان، شگفتی ها در زبان و ادب فارسی آفریده اند. یکی از این آثار بی تکرار، تصحیح و تحقیقی است که منشی دیوان شاه جهان، عبداللطیف عباسی گجراتی از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمّد بلخی، عارف و شاعر بزرگ ادبیات فارسی به دست داده است. این اثر که تا روزگار ما پای از نسخه های دست نویس فراتر نگذاشته بود، به تازگی با تصحیح متن و تحقیقاتی تکمیلی، به چاپ رسید و پنجره ای نو به متن پژوهی مثنوی گشود (عبداللطیف عباسی: 1400). این بررسی، بیانگر آن است که برخی از گزاره های نقدگونه بر این اثر، بدون تماس کافی و دقّت وافی در متن، به شکل کلّی و متأثّر از فضای عمومی پیرامون این اثر در محافل علمی و ادبی، مطرح شده و طبعاً در نسبت با واقعیت اثر، خطاهایی در آن راه دارد. همچنان که ستایش های بدون تدقیق نیز به همین عارضه مبتلاست. این مقاله با پرداختن به سیر پژوهش ها و داوری های قبلی، ضمن معرفی نسخه های خطی نسخۀ ناسخۀ مثنوی، می کوشد تا ارزش های ادبی و تاریخی این اثر را بیرون از غبار داوری های کلّی، به پژوهشگران معرفی کند. درعین حال، بدون افراط در تصدیق و تأصیل آن، پژوهشگران را به شناخت دقیق و فارغ از پیش داوری از این اثر و بهره گیری از فواید تاریخی انضمامی و اشتمالی آن دعوت کند.
بررسی تأثیر نهج البلاغه در مثنوی با رویکردی تطبیقی بر اساس مبحث توحید افعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجّه به توحید از اصولی است که همواره تمامی مسلمانان با تمامی گرایش های فرعی به آن معتقدند. بحث از توحید افعالی به عنوان یکی از مراتب سه گانۀ توحید (توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی) نیز از این قاعده مستثنا نیست. در این پژوهش، تلاش شده است تا به شیوۀ توصیفی تحلیلی و با تکیه بر رویکرد تطبیقی به اثرپذیری مثنوی از نهج البلاغه ، (به دلیل اشتراک و نوع همگونی دیدگاهی) در مبحث توحید افعالی پرداخته شود. این اشتراک دینی در دو سوی عالم و در دو زمان ناهمگون، انسان ها را به اشتراک دیدگاهی در مبحث توحید افعالی آشنا می سازد. هر دو برای اثبات یگانگی پروردگار و مراتب کمال انسانی، مراحلی قائل اند. هدف این نوشتار از برسی تطبیقی در دو اثر نهج البلاغه و مثنوی ، بررسی تأثیر و تأثر، تطبیق و روشن سازی ابعاد توحید افعالی در موضوعات خرد تر چون خالقیت، ربوبیت و مالکیت و ذکر بسامد و شباهت های دیدگاهی و گفتاری آن دو بزرگ (در برخی موارد، تفاوت ها) در ابعاد فوق است. نتایج بررسی حاکی از آن است که به طور قطع، مثنوی مولانا از نهج البلاغه تأثیر پذیرفته است. همچنین لازم به ذکر است که بیشترین تأکید مولانا در بحث توحید افعالی، بر «توحید در ربوبیت» بوده و در این حوزه، مطالب گسترده تری در مقایسه با نهج البلاغه دربارۀ توحید در مالکیت ذکر کرده است. و در آخر می توان گفت تأکید امام علی (ع) در نهج البلاغه نیز بیشتر در بحث «توحید در خالقیت» متمرکز بوده است.
فاصله ایمان و اعتقاد در نظریّه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
141 - 168
حوزه های تخصصی:
دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) به دلیل حوزه معنایی مشترک و کثرت کاربرد، نه تنها در نزد عامّه؛ بلکه در نزد خواص اعم از شاعران و نویسندگان نیز به جای هم استفاده می شوند و گویی مرزهای مفهومی متمایزی بین آن ها وجود ندارد. حال آنکه در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. به همین نسبت، «مؤمنان» و «معتقدان» نیز در ارتباط با امّهات دین؛ یعنی تلقّی از خداوند و نحوه ارتباط با او، شیوه ادراک هستی و تعامل با آن، ماهیّت تلقّی از دین و تجربه های دینی تفاوت های آشکاری با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که عموماً فاصله ای میان ایمان و اعتقاد نمی دیدند، مولانا ضمن اینکه مانند اغلب متفکّران و عارفان مسلمان «ایمان» و «کفر» را در مقابل هم قرار می دهد، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالمِ ایمان و اعتقاد را تبیین می کند و راه خود را از سایر شاعران عارف مسلکِ پیش از خود جدا می سازد. در منظومه فکری مولانا که بی شباهت با دیدگاه های فیلسوفانی مانند کی یرکگور نیست، ایمان، امری سیّال و مدام در حالِ شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربه فردیِ اقبال بنده به خداوند و با سیر انفسی به دست می آید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط اعم از افراد، کتب و اسناد و سیر آفاقی بروز می کند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل می شوند، صاحبان اعتقاد جزم گرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آن ها بتازند؛ اما صاحبان ایمان، مداراجو و با طمأنینه خاطر هستند. صاحبان ایمان، در رابطه ای بی پایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه می دهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطه ای معامله گرانه دارند و اگر دین می ورزند دین شان وسیله ای است برای دستیابی به خواست ه ای این جهانی و آن جهانی.
ناپختگی حسام الدین؛ عامل اصلی تأخیر دفتر دوم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
67 - 90
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش برانگیزترین موضوعات مثنوی معنوی، تأخیرِ به وجود آمده در سرودن دفتر دوم است. بسیاری از محققان به تبع افلاکی، فوت همسر حسام الدین و بی انگیزگی مولوی را از مهم ترین عوامل این تأخیر دانسته اند، اما برخی از محققان در این نظریه نه چندان معقول تشکیک کرده، نظرات ارزشمندی ارائه کرده اند. در این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی به یکی از عوامل این تأخیر که مورد توجه قرار نگرفته، پرداخته شده است. پس از مرگ صلاح الدین، بعضی از امور مولوی و مریدان به حسام الدین واگذار می شود، اما بنا به دلایلی ایشان رسماً به عنوان خلیفه برگزیده نمی شود. حسام الدین با اصرار از مولوی درخواست داشته که خلیفگی او را رسماً اعلام کند، اما ظاهراً مولوی عجله ای برای چنین انتسابی ندارد. این تعلیق، رنجش حسام الدین را در پی داشته است. در ابیات پایانی دفتر اول، دلگیری و رنجش حسام الدین به اوج می رسد و ظاهراً مولوی او را از خود می راند. این جدایی و قهر، دو سال به طول می انجامد تا اینکه حسام الدین رسماً خلیفه مولوی می شود و کتابت دفتر دوم را از سر می گیرد. دلایل برون و درون متنی، این مطلب را تبیین و تأیید می کند.
بررسی جایگاه و عملکرد شعر و اندیشه مولانا در آثار شهید مرتضی مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
319 - 348
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی خارج از فضای دانشگاه، در میان افراد، اندیشه ها و جریانات مختلف سیاسی و اجتماعی معاصر حضوری قاطع داشته است. مطالعه ادبیات در این ساحت بیش از هرچیز به معنای تبیین نقش و عملکرد آن در فراز و فرودهای تاریخی است. با توجه به این مسأله، در مقاله حاضر شعر و اندیشه مولانا جلال الدین محمد بلخی در آثار شهید مطهری به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین شخصیت های معاصر، ردیابی شده است. آثاری که مورد تحلیل محتوایی قرار گرفته اند بیشتر آثاری هستند که در نگاه نخست پیوند و ارتباط متعارف و شناخته شده ای با ادبیات فارسی برقرار نمی کنند؛ اما تعمّق و تأمل در این آثار نشان دهنده حضور چشمگیر و مؤثر ادبیات و مشخصاً اندیشه و شعر مولانا است که البته سویه تبیینی این گونه کاربرد بر سویه استدلالی آن غلبه دارد. نتایج همچنین نشان می دهد، شهید مطهری با استعمال برخی از حکایت های مثنوی و کاربست ساختار شعری مثنوی، به تقویت و تصدیق برخی از دیدگاه ها و از طرفی تضعیف پاره ای ازگفتمان های رقیب نایل شده است. از این منظر ضمن بازسازی نظرات استاد مطهری درباره مولانا، جایگاه شعر و اندیشه این شاعر و عارف برجسته در منظومه فکری شهید مطهری و متعاقباً جایگاه، ارزش و عملکرد ویژه آن در یکی از مهمترین جریانات سیاسی-اجتماعی معاصر مشخص می شود.
تحلیل تطبیقی نظریه «عدم خشونت» در اندیشه گاندی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
27 - 44
مولوی و گاندی، دو مصلح بزرگ جهانی متعلق به دو دوره، قوم و فرهنگ جداگانه هستند که در اندیشه و عمل، مشابهت های زیادی دارند. جستار پیشِ رو، تلاشی است درجهت پاسخگویی به این پرسش ها که آیا پیوندی بین اندیشه عدم خشونت گاندی و اندیشه های مولوی در مثنوی وجود دارد؟ وجوه اشتراک و بعضاً افتراق اندیشه های خشونت پرهیزانه این دو و دلایل آن کدامند؟ این پژوهش که از دیدگاه مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و به شیوه توصیفی و با رویکرد تحلیل محتوا انجام شده است، مشخص می کند که عدم خشونت (مهم ترین اندیشه گاندی) جزو مبانی فکری مولانا نیز محسوب می شود؛ زیرا علاوه بر شواهد صریحی که در مثنوی به خشونت پرهیزی اشاره دارد، محتوای عدم خشونت در آثار مولانا نیز گسترده و متنوع است و بخش وسیعی از اندیشه هایش به نحوی غیرصریح به اندیشه عدم خشونت گاندی پیوند می خورد؛ به عبارتی دیگر، تمام باورهای مولانا چون؛ تساهل ، دگرپذیری، شهرت گریزی، شمول گرایی و... در راستای توسعه و تعالی معنوی انسان است و برونداد و ماحصل آن چیزی نیست جز انسان خودساخته و کمال یافته ای که با خود و تمامی اجزای کاینات بر سر صلح و مهرورزی است و مهم تر ازهمه این ها اندیشه «عشق» در باور مولاناست که به تنهایی نفی صددرصد خشونت گرایی است؛ البته عدم خشونت در نگاه مولانا، صبغه عرفانی دارد، اما در نظرگاه گاندی، بیشتر وجهه سیاسی می گیرد.
واکاوی نشانه معنا شناسی مثنوی معنوی در حکایت مرد بغدادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
109 - 131
حوزه های تخصصی:
شانه معناشناسی از علوم نوینی است که به بررسی تحول نشانه ها در گفتمان برای دریافت سیر تحول معانی می پردازد. در این پژوهش به بررسی نظام های متعدد گفتمانی در حکایت مرد بغدادی از مثنوی معنوی می پردازیم که بر اساس رابطه تعاملی، ادراکی، سیال و پدیداری با جهان شکل می گیرد و سیر معانی در آن بر اساس تعامل سوژه با جهان هستی پدیدار می گردد. همچنین به بررسی ویژگی های کنِشی یا شوِشی گفتمان می پردازیم. رویکرد این پژوهش، بررسی نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر است که موجب معناسازی نوین گفتمانی می شود. ه دف اص لی ای ن پ ژوهش، بررسی کارکردهای نشانه معنایی است که سبب تداوم معنا و ماندگاری در گفتمان موردنظر م ی ش وند. این پژوهش به سؤالات زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط کنش گر منجر به تولید معناهای سیال می گردد؟ روش این تحقیق، تحلیلی و توصیفی است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می سازد و جریان معانی را از وضعیت یک نواخت و برنامه محور به وضعیتی سیال و پرتلاطم تبدیل کرده و دنیایی جدید از نشانه ها و معانی به تصویر می کشد.
مقاله ی کوتاه: واحد شمارش بخشهای شش گانه ی مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
177 - 194
حوزه های تخصصی:
کتاب مثنوی مولوی یکی از آثار عرفانی است که امروزه بخش های شش گانه اش را با تعبیر دفتر از هم بازمی شناسیم. در این پژوهش این نکته بررسی می شود که واحد شمارش این بخش ها در دوره ی مولوی و در نظر شارحان مثنوی، به ترتیب تاریخی چه بوده است؟ آیا از همان آغاز واحد شمارش بخش های مثنوی، دفتر بوده است یا مولانا و نزدیکانش غیر از بخش بندی کتاب به صورت مشهور امروزی از تعابیر دیگر استفاده می کرده اند. بررسی سیر تاریخی نشان می دهد که مولوی خود از تعابیر مختلفی ازجمله مثنوی و دفتر و... برای نامیدن بخش های شش گانه استفاده کرده و نکته ی قابل توجّه این است که شاعر خود بخش های شش گانه را با یک نام خطاب نکرده است. نزدیکان و مریدان مولوی هم تعبیری واحد برای اشاره به بخش های شش گانه ی کتاب نداشته اند؛ امّا قراینی در متون مربوط به زندگی مولوی هست که نشان می دهد برای اشاره به بخش های مثنوی معنوی، به تبعیّت از مولانا از تعبیر مثنوی استفاده می کرده اند. سپهسالار و افلاکی اصطلاح مثنویات را برای اشاره به بخش های مثنوی به کار برده اند. با توجّه به جمع بستن واژه ی مثنوی در مقام اشاره به بخش های مثنوی، این نکته بر ما روشن می شود که این واژه در نزد نزدیکان مولوی به منزله ی اصطلاحی خاص برای نامیدن بخش های شش گانه ی مثنوی بوده است. شارحان مثنوی هم اتفاق نظری درباره ی نامیدن بخش های مثنوی معنوی ندارند. از قرن یازدهم به بعد تعبیر عامّ دفتر به عنوان تعبیری خاصّ برای شمارش بخش های مثنوی به کار رفته است، همچنان که نام عامّ مثنوی که نام یکی از قالب های شعر فارسی است، خاصّ کتاب مولوی شده است.
تحلیل محتوای هستی شناسانه داستان های مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی آموزش تفکر و مناسبت آن با تربیت دینی مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل محتوای هستی شناسانه داستان های مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی آموزش تفکر و مناسبت آن با تربیت دینی مقطع ابتدایی بود. بدین منظور با روش تحلیل محتوای کیفی نخست مبانی نظری آموزش تفکر و تربیت دینی مطرح و ضمن اشاره به انتقادهای صورت گرفته از حافظه پروری از میان رویکردهای موجود، رویکرد محتوایی تبیین و در ادامه مضامین هستی شناسانه در این رویکرد معرفی و نهایتاً داستان هایی از مثنوی که مرتبط با ساحت های هستی شناسانه فلسفی (خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی) بود معرفی و نشان داده شد که هر داستان کدامیک از ساحت ها یا چند ساحت فلسفی را در درون خود دارد و مناسب استفاده در برنامه تربیت دینی دوره ابتدایی است. همچنین بیان گردید، حکایت های موجود در مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی نیازمند بازنویسی است، به گونه ای که این داستان ها که دارای غنای ادبی بالایی است باید ساده سازی شوند تا بتوانند ضمن فراهم نمودن زمینه تأمل و تفکر در کلاس، اهداف تربیت دینی مقطع ابتدایی که عمدتاً آشنایی با مضامین خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی است را به شکل مناسب تری فراهم نمایند.
کارکرد جمله های مرکب در مثنوی معنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بخش بزرگی از دل نشینی کلام مولوی به شیوه ی بیان و نحو کلام او مربوط می شود .مولوی پژوهان اغلب از گیرایی کلام مولوی سخن ها گفته اند؛ امّا بسیاری از رمزهای این زبان پوشیده مانده است؛ برای کشف این زیبایی ها هیچ راهی جز تحلیل زبان وی وجود ندارد. پس نگارندگان بر آن شدند تا با بررسی کارکرد نحوی و بسامد جملات مرکب در مثنوی به دریافت برخی از عوامل انسجامی این اثر مدد رسانند.این تحقیق بر اساس 1372 بیت از آغاز دفتر اوّل مثنوی انجام پذیرفته است و شیوه ی کار مبتنی بر روش آماری و تجزیه و تحلیل ساختاری و طبقه بندی جملات است. از این بررسی نتایج قابل توجّهی در ارتباط تنگاتنگ محتوای متن با ساختمان جمله ای زبان آن به دست آمده؛ در مثنوی جمله های مرکب به مراتب بیشتر از جمله های ساده مورد استفاده قرار گرفته است و از میان این جملات ، جمله هایی که از یک پایه و یک پیرو ساخته شده اند بسامد بیشتری دارند؛ این امر علاوه بر آن که انسجام متن را افزایش داده، با طولانی تر کردن جمله ها بستر مناسبی برای محتوای آموزشی مثنوی فراهم آورده است، در بعضی از این جملات مرکب، مولوی با حذف حرف ریط ، خواننده را آزاد گذاشته تا خود حرف ربط مناسب را برگزیده و با توجّه به آن جمله ی پایه و پیرو را انتخاب کند؛ و یا در بعضی از جملات مرکب پیچیده، بک جمله هم زمان دو نقشِ پایه و پیرو را دارد،به این معنی که نسبت به جمله پیش و پس از خود، نقش آن متفاوت می شود.
نشانه شناسی لایه ای «اَلست» در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
15 - 48
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی در پی کشف قراردادهایی است که به تولید معنا می انجامد و هر واژه را به عنوان یک نشانه در فرایند دال و مدلول و دلالت، تحلیل و موجبات درک عمیق تر واژه را فراهم می کند. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر علم نشانه شناسی لایه ای، به تحلیل واژه «اَلست» به عنوان یک نشانه انتزاعی که مدلول های متنوعی را می طلبد پرداخته است؛ زیرا مولانا این واژه را مانند دیگر واژگان قرآنی دستخوش تحول معنایی کرده و تصرفات بدیعی در آن ایجاد نموده است و هرگاه به این عبارت استناد می کند، پیوندهای معنایی خاصی را با مفهومی خاص بیان می کند. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که مولانا این واژه را در حوزه های معنایی با کارکرد هنری ویژه ای بکار برده و با این حوزه های معنایی ارتباط برقرار کرده است و با تسلط بر دقایق علوم عرفانی، فلسفی، تاریخی، روانی و از همه مهم تر قرآن و احادیث، توانسته مفاهیم این علوم را در خلال این واژه بگنجاند و صرفا قصد لفاظی و سخن آرایی از این واژه را نداشته است.
مقایسه برخی تأویل های متفاوت مولوی از آیات قرآن در «فیه مافیه» و «مثنوی معنوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
1-19
حوزه های تخصصی:
مولوی جلال الدین از شاعران بزرگ قرن هفتم هجری است که آثار او مملو از گنجینه هایی گران بها از معارف الهی، آیات و احادیث است. مولوی درآثار خویش گاهی برداشت های دیگرگونه ای از آیات و احادیث ارائه می کند که حاکی از احاطه عمیق شاعر به علوم اسلامی به ویژه علوم قرآنی است. فهم کلام ایشان در بسیاری از موارد بدون اشراف و آگاهی داشتن از این برداشت های دیگرگونه امکان پذیرنیست؛ زیرا در برخی موارد شاعر از یک آیه در دو متن یا دو موقعیت خاص، دو برداشت متفاوت ارائه می کند. فهم این نوع آیات و احادیث در سخنان مولوی گاهی مستلزم درک معانی مجازی برخی کلمات و عبارات است که به نمایندگی از اشخاص و اشیا و نظایر آن ها چهارچوب ظاهری کلام را شکل می بخشند. این عبارات وکلمات به منزله رموزی هستند که راه بردن به آن ها و دست یافتن به حقیقت مفهوم آن ها، جز از طریق گشودنشان ممکن نیست. هدف پژوهندگان در این مقاله این است که نشان دهند مولوی به تناسب موقعیت-های متفاوت و بسته به مقتضای شرایط و هم چنین رویکرد متفاوت تربیتی، تأویل های گوناگونی از یک آیه قرآن انجام می دهد. در این مقاله با مقایسه برداشت های دیگرگونه مولوی در فیه مافیه و مثنوی شریف از یک آیه، می کوشیم خوانندگان را در فهم سخن مولوی یاری دهیم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مولوی از یک آیه در شرایط خاص تربیتی برداشت ها و تأویل های متفاوتی داشته است.
بررسی دلایل موفقیت ترجمه های کلمن بارکس در آمریکا از آثار مولانا و ارتباط معنوی آن ترجمه ها با متن اصلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
93 - 112
حوزه های تخصصی:
آشنایی اخیر جوامع غربی، خاصه امریکاییان با مولانا و اشعار او، مدیون ترجمه های کلمن بارکس، باید بوده باشد! مترجمی که نخستین بار درسال 1976، به همت دوست خود یعنی رابرت بلای، با مولانا و اشعار او آشنا شد. کلمن بارکس درحالی دست به ترجمه اشعار مولانا زد که کوچکترین آشنایی ای با زبان و ادبیات فارسی نداشت و با استفاده از ترجمه های پیشین که توسط آربری و نیکلسن انجام گرفته بود، به ترجمه دوباره این اشعار پرداخت و سبب شد تا اشعار شاعری مسلمان از دیار شرق، صدرنشین کتاب های پرفروش در آمریکا باشد. در پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش که در پی یافتن سبب های موفقیت ترجمه های کلمن بارکس در آمریکا از آثار مولانا و ارتباط معنوی آن ترجمه ها با متن اصلی است؛ بررسی تعدادی از ترجمه های بارکس، از کتاب های مختلف او، با کمک نظریه آندره لفور، نظریه پرداز حوزه ترجمه، با توجه به روش توصیفی و تحلیلی و با مقایسه آن ترجمه ها، با متن اصلی این موضوع که اینک اهمیت جهانی یافته است، به بحث و بررسی گذاشته شد.