مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
مثنوی
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
117 - 149
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود یکی از مفاهیم بنیادین در عرفان نظری و عملی است و در سنت ما نمایندگان بزرگی چون ابن عربی و مولانا دارد. مولانا، عارف بزرگ قرن هفتم، در آثارش به گونه های مختلف و اغلب به صورت تمثیلی به طرح و تبیین این مفهوم می پردازد. چنین تفکری محدود به سنت اسلامی و ایرانی نمی شود و در میان اقوال و آثار اندیشمندان و حکیمان و نویسندگان دیگر ملل هم می توان رد پای این مفهوم را یافت که با توجه به سنت فکری- فرهنگی حاکم بر آنان از جلوه های متفاوتی برخوردار است. نویسنده و اندیشمند مشهور روسی، لِف تالستوی، در جستجوهای معنوی خود برای یافتن معنای زندگی، از حکمت ها، آیین ها و ادیان مشرق زمین بهره ها گرفت. در این میان، یکی از موضوعاتی که همچون رشته نخی نامرئی در تمام آثار تالستوی امتداد پیدا می کند، مفهوم وحدت است. او در داستان «قزاق ها»، در رمان حماسی «جنگ و صلح»، در «مرگ ایوان ایلیچ»، در حکایت های تعلیمی، در مجموعه «راه زندگی» و ... به طرح ایده وحدت وجود می پردازد. در این پژوهش بر آنیم به این پرسش به طور عام پاسخ دهیم که دیدگاه وحدت وجودگرایانه مولانا و تالستوی چگونه در آثارشان بازتاب یافته است؟ با بررسی هایی که داشته ایم، اشارت های تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود این قابلیت و ظرفیت را دارند که در پرتو تلقی مولویانه از وحدت وجود با روشی توصیفی-تطبیقی مورد بازخوانی و بررسی قرار گیرند. از این رو، ما در این نوشتار با رویکرد ادبیات تطبیقی آمریکایی به طرح و شرح شباهت های موجود میان اندیشه مولانا و تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود می پردازیم.
تحلیل لوگوس (زبان) در مثنوی معنوی و غزلیات شمس با رویکرد هستی شناسانه ی هایدگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
53 - 78
حوزه های تخصصی:
هستی و وجود، راهبر اصلی مباحث فلسفی در آرای هستی شناسی مارتین هایدگر است. وقتی هایدگر از لوگوس سخن می گوید، درحقیقت در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریافت حقیقت هستی و وجود است. برای حصول به این امر، هایدگر در طرح بحث خود از لوگوس در پیوند با امر حقیقی، لوگوس را در ساحاتی چون لوگوس به مثابه ی سخن گفتن، لوگوس به مثابه ی صدق و کذب (آشکارگی و پوشانندگی)، لوگوس به مثابه ی بازتاب دهنده و... بررسی می کند. نکته اینجاست وقتی که در پرتو چنین تلقی از لوگوس در اندیشه ی هایدگر، به خوانش مثنوی و غزلیات شمس می پردازیم، تحقق عینی وجوه مختلف لوگوس (زبان) را به نحوتأمل برانگیزی در اشعار مولانا مشاهده می کنیم، چنان که گاهی به دو وجه آشکارگی و پوشانندگی لوگوس (زبان) توجه نشان می دهد و در مواقعی زبان را به مثابه ی امری پوشاننده فرض و گاه آن را به غبار و حجاب نیز تشبیه می کند. همچنین در ابیاتی بر این نکته اصرار می ورزد که زبان در توصیفِ حقیقتِ هستی، ناقص و نارسان است و توانایی بازتاب حقیقت را ندارد. نوشتار حاضر طرح و تحلیل چگونگی این فرایند خواهد بود.
نقش فراست و شهود صوفیانه مولوی در تکوین اشعار مثنوی و دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۷۲-۲۹
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، تأثیر فراست و شهود صوفیانه مولوی در تکوین اشعار مثنوی و دیوان شمس به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. سؤال اصلی تحقیق، آن است که آیا فراست و شهود صوفیانه مولوی در روند تکوین اشعار او تأثیری داشته است؟ رویکرد تحقیق، بررسی تکوینی و هدف از آن اثبات فراست و بصیرت صوفیانه مولوی و چگونگی تأثیر آن بر تکوین اشعار اوست. در متن مقاله نیز با ارائه شواهد، به بررسی مصادیق فراست و شهود صوفیانه مولوی در آثارش و نیز ارتباط مبتنی بر شهود صوفیانه مولوی با مخاطبان خاص و عام او و چگونگی تأثیر آن ها در تکوین ابیات مثنوی و دیوان شمس پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که فراست و شهود صوفیانه مولوی در تکوین دیوان شمس به میزان بیش از نود درصد و در تکوین اشعار مثنوی به میزان بیش از شصت درصد مؤثر بوده است. ازاین رو در تفسیر یا نقد اشعار مولوی، نباید آن ها را بدون توجه به قراین و مقتضیات حالی، مقامی و مقالی و عوامل برون متنی، از جمله مخاطبان خاص و عام مولوی و ارتباطات متقابل صوفیانه آنها بررسی و تحلیل کرد.
تحلیل نشانه معناشناختی «مکان نمادین» در داستان دقوقی از مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۱۲۴-۹۵
حوزه های تخصصی:
مکان به عنوان یک عنصر مهمِ تولید معنا در هر روایت محسوب می شود و تجلی آن در گفتمان ها، یا عینی و فیزیکی است یا انتزاعی؛ لذا آن گاه که وجه عینی مکان ضعیف شود، ویژگی تخیلی و استعلایی می یابد و وجه نمادین آن در اولویت قرار می گیرد. داستان دقوقی روایتِ واقعه و مکاشفه عرفانی است. مکاشفه فراتر از محدوده شناخت های عادی است؛ به همین دلیل برای بیان آن از زبان رمز استفاده می شود. به دلیل ماهیت مکاشفه و زبان رمز در داستان دقوقی، حضور مکان ها در زبان کارکردی استعاری و نمادین دارد. این مکان ها به دو دسته کلیِ «مکان های واقعه» و «مکان های سیال» تقسیم می شوند. هدف از پژوهش حاضر این است که با برجسته کردن عنصر مکان و استعاره مکان و با عطف توجه به جنبه مکاشفه عرفانی و نمادهای عرفانی و وجه بینامتنیت مکان ها در این داستان، کارکرد نشانه معناشناسی مکان نمادین، چگونگی حضور مکان ها در کنش زبانی، فرایندهای تبدیل مکان به فرامکان و استعلای آن و کارکرد گفتانی آن را بررسی کند. این پژوهش نشان داد که زبانِ این روایت برای توصیفِ مکاشفه و القای آن، از اصطلاحات و تصاویرِ مکانیِ بسیاری مانند دریا، ساحل، بیابان و درخت به عنوان استعاره هستی و وجود، بهره برده و توانسته است قابلیتِ کینونیت بخشی و شفاف سازی گفتمان را که مشتمل بر بسیاری از حقایق و امور عرفانی است، ارتقا دهد. همچنین مکان ها به واسطه حضورِ سوژه از کارکردهای پدیداری، استعلایی و اسطوره ای برخوردارند.
مناسبات بینامتنی تلمیحات قرآنی مثنوی و غزلیات شمس با تأکید بر قصّه ابراهیم علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر مثنوی مولانا با ترجمه های انجام شده، یکی از شاخص ترین متن های زبان وادبیات فارسی است که بیشترین نظریه های ادبی جدید را در خود پذیرا می باشد. یکی از این نظریه ها، موضوع بینامتنیت است. این اثر گرانسنگ فارسی همچنان که با آثاری چون کلیله و دمنه، اسرارنامه، منطق الطیر، معارف، مقالات شمس و...ارتباط و پیوستگی متنی دارد، با دیگر آثار مولانا از جمله فیه مافیه و غ زلیات شمس نی ز دارای پیوند های بینامتنی می باشد مولوی با توجّه به انس عمیقش با قرآن و نیز به سبب سابقه اشتغال خانوادگی اش به حرفه وعظ در آثار خود از قرآن کریم و قصه های مربوط به پیامبران بسیار بهره برده است لذا مقاله حاضر به بررسی مناسبات بینامتنی شخصیت های قرآنی مشترک دیوان شمس و مثنوی به ویژه قصّه ابراهیم (ع) از منظر بیش متنیت ژنت می پ ردازد و منظور از ای ن رابطه بیش متنی، هرگونه ارتباطی است که متن ب (بیش متن/مثنوی) را به متن الف(پیش متن/غزلیات شمس)متّصل می کند. در این مقاله ضمن بیان تفاوت های ساختاری دو اثر غزلیات شمس و مثنوی، قصّه ابراهیم علیه السلام در این دو اثر از منظر بینامتنیت با روش تحلیلی- توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد تا با نشان دادن شباهت ها و تفاوت های بینامتنی ، به خوانشهای نو و متفاوت مولوی از آن قصّه دست یابیم و از این رهگذر به تبیین تدبّر عمیق مولوی در قرآن و سازوکار ذهن و زبان خلّاق او در بیان مفاهیم پویای عرفانی توجّه نماییم
زیباشناسی تمثیل و تحلیل ساختاری ادبیات تمثیلی مولانا بر مبنای نظریه فلسفی صورتهای مثالی
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱
57 - 74
حوزه های تخصصی:
نظریه فلسفی جهان مثالی که پیش از نظریه عالم مُثُلی افلاطون در اندیشه های زرتشت و حکمت خسروانی ریشه داشته است، در اندیشه حکیمان و عرفای مسلمان چون مولانا نیز بسیار تأثیرگذار بوده است. این نظریه در زیباشناسی هنری رویکرد خاصی را پدید می آورد که بر پایه صدور معقول در محسوس و و نزول از وحدت به کثرت مبتنی است و شکلی از ادبیات تمثیلی یا رمزی را به وجود می آورد که ساختی دوگانه به اثر می بخشد. در این ساختار تمثیل جانشین مجازی معقول در صورت محسوس است. این تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، یک پدیدارشناسی سه بعدی به تمثیل می دهد: روساخت روایی، استعاره مثالی (نمونه وار) بین صورت و حقیقت (وجه شبه تمثیل) و ژرف ساخت فکری (معنا) یا ممثل فلسفی. این ساختار در پیوند میان نمادگرایی و مطلوب گرایی متبلور می شود. در آثار مولانا- به خصوص مثنوی - پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار روایی قصه های مثنوی می توان تحلیل کرد. در این جستار، ضمن بررسی سیر تحول نظریه فلسفی جهان مثالی در ارتباط با نمادگرایی و ادبیات تمثیلی و بررسی بنیادهای زیباشناسی تمثیل در ارتباط با این نظریه، به تحلیل ساختاری نمودهای فکری و ادبی این نظریه در جهان بینی و ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی می پردازیم.
بررسی سهم نوجوانان از مفاهیم تعلیمی- تربیتی مثنوی (براساس داستان های بازنویسی شده جعفر ابراهیمی شاهد و احمد نفیسی از مثنوی)
حوزه های تخصصی:
نوجوانی، سن و سال جست و جوهای جدید برای یافتن راه زندگی و توجه به مطالب متنوع، علمی و.. است و نوجوان تحت تاثیر امور و مسائل ادبی و فرهنگی قرار می گیرد. استفاده از آثار مختلف ادبی و مکتوب به نوجوان کمک می کند تا اطلاعات و تجارب تازه ای درباره مسائل مختلف به دست آورد، بینش خود را وسعت بخشد و با فرهنگ ملی خود آشنا شود. یکی از این متون کهن و ارزشمند، مثتوی معنوی است. انتقال مفاهیم تعلیمی در قالب داستان و حکایت-های جذاب، باعث نهادینه شدن این مفاهیم در شخصیت کودک و نوجوان و همچنین باعث پرورش قوه تخیل و پرسشگری آن ها می شود. هدف این پژوهش بررسی مفاهیم تربیتی در داستان های بازنویسی شده از مثنوی برای نوجوانان است و در واقع پاسخ به این سوال که نویسندگان بازنویس تا چه اندازه توانسته اند مفاهیم تربیتی و پیام های آموزشی مثنوی را به این نسل انتقال دهند؟ و اینکه چه شیوه هایی می تواند در انتقال این مفاهیم موثر باشد؟ در اکثر بازنویسی های انجام شده از مثنوی به دلیل ضعف در پردازش ساختار داستانی و عدم خلاقیت نویسندگان، انتقال مفاهیم و پیام های ارزشمند مثنوی به خوبی صورت نگرفته است و به جای بازنویسی و ایجاد خلاقیت در ارائه مفاهیم تربیتی، شاهد شرح و ترجمه و بازنویسی واژه به واژه(ساده) داستان ها و حکایات هستیم.
تأثیر بلاغت کلام مولوی در تفضیل حقیقت بر عقل در مثنوی
حوزه های تخصصی:
در این نوشته جایگاه عقل را از دیدگاه مولوی بررسی کرده ایم در دو حوزه مربوط به معارف بحثی اهل استدلال و دریافت ها و تجارب شهودیِ متعلق به عرفان. از دریافتهای شهودی تنها به معرفت الله توجه کرده و از آن بنا به دلایلی به حقیقت تعبیر کرده ایم. ملاک بررسی ما صرفا مثنوی مولوی است نه تمام آثار او. در مثنوی عقل در آفرینش و جوهر، از نظر کارکرد و مدیریتِ معیشت مادی و کسب معارف بحثی و دانش های حسی و تجربی مقامی بسیار بلند و بی مانند دارد چنان که هیچ جوهری به شرف آن نمی رسد و مولوی از آن با اوصاف والا یاد می کند. با وجود این در دیدگاه وی عقل به حوزه «حس دیگر»، معارف ذوقی و شهودی، دریافت های ماورای منطق مادی، درک خوارق عادات و معجزات انبیا و خصوصا درک جمال حق و وصول به حقیقتِ معرفت که عشق ثمر عالی ترین درجه آن است، راه ندارد.
نگاهی متفاوت به داستان «شیر و نخجیران» مثنوی از منظر نظریه «اقسام عقلانیت»
حوزه های تخصصی:
مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستان های خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصربه فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و سپس روش ایشان را با نظریه قائل به «اقسام عقلانیت» می سنجد و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی تأثیر حالات روان شناختی و فضایل عقلانی آدمی را در شیوه استدلال او موثر می داند. هرچند چنین شیوه ای در چارچوب منطق ارسطویی و حتی منطق جدیدِ برآمده از سنت تحلیلی مذموم است؛ اما رویکردهای امروزین در بحث عقلانیت چنین شیوه ای را اجتناب ناپذیر، رایج و جاری می داند زیرا استدلال و حجت انگیزی اساساً در عالم واقع و در زندگی روزمره از چنین سبک و سیاقی پیروی می کند بنابراین می توان این ادعا را مطرح ساخت که چه بسا مولوی از این حقیقت ظریف غافل نبوده است.
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعه موردی داستان «شیر و نخجیران»)
حوزه های تخصصی:
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزه انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته می شود. مولوی در جای جای مثنوی با شیوه «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی می داند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریه ها، نوع منطقی آن را مباح می داند هرچند، بر اساس شیوه منحصر به فردی که در نوع خطابه خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم می زند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه می رسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم می زند و گاهی در میانه داستان بفراخور شرایط به شیوه خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی می کند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنه تمثیل پوشیده و غایب نگه می دارد.
«بررسی مقایسه ای دعا از منظر مولانا و کاترین پاندر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
285 - 310
حوزه های تخصصی:
«دعا» به معنی طلب و درخواست کردن است. براساس نظریات معنویان جهان، «دعا» به عنوان یکی از بهترین راه های ارتباط با خدا و از برترین عبادات معرفی شده است. از آنجا که «دعا» در بهداشت روانی افراد مؤثر است، پژوهش ها و مطالعات مقایسه ای در این حوزه از ضروریات معرفتی به شمار می آید و در ایجاد آرامش روحی و روانی افراد به صورت کاربردی مطرح می شود که یکی از نتایج آن، کاهش اضطراب و نزاع در جامعه است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مقایسه «دعا» از منظر مولانا و کاترین پاندر پرداخته است تا با بررسی مقایسه ای قدرت دعا از منظر مولانا در کتاب مثنوی معنوی به عنوان نماینده عرفان اسلامی با نظرات کاترین پاندر در کتاب قدرت دعا به عنوان نماینده عرفان مسیحی، درخصوص شباهت ها و تفاوت های اندیشگانی این دو عارف به نتیجه ای پایدار دست یابد. بررسی های بعمل آمده نشان داد که پاندر و مولانا از جهات بسیاری همچون لزوم اخلاص و موهبت الهی بودن دعا با یکدیگر اشتراک دارند اما مهم ترین اختلاف نظر آن ها در ماهیت دعاست زیرا توجه مولانا در دعا به امور معنوی و توجه پاندر به امور مادی است.
بازتاب دگردیسی سه حکایت منتخب مثنوی «توکل نخچیران، سه همسفر مسلمان، ترسا و جهود و اعتماد کردن به وفای خرس» در روایات شفاهی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی یکی از فاخرترین آثار ادب پارسی است که جلوه های فراوانی از ادبیات و فرهنگ ما در آن متبلور است. ریشه برخی از حکایات مثنوی در ادبیات شفاهی است که از دیرباز در آثار ادبی چهره نموده است. وجود روایات شفاهی معاصر از برخی قصه های مثنوی بیانگر این است که قصه های مثنوی در ادبیات و فرهنگ ما به گونه مرتب تکرار و بازروایی شده است. دگردیسی و تغییر شکل قصه های مثنوی در ادبیات شفاهی موضوعی است که تاکنون مورد عنایت پژوهشگران قرار نگرفته است. تفاوت در شکل و ساختار قصه ها، تغییر بارز شخصیت های قصه ها و تأویل های متفاوت ازجمله دگردیسی هایی است که روایات شفاهی و قصه های مثنوی را متمایز کرده است. سه حکایتی که مبنای کار برای نمایاندن دگردیسی میان قصه های مثنوی و روایات شفاهی گزینش شده اند عبارت اند از: «بیان توکل نخچیران»، «حکایت آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود» و «اعتماد کردن به وفای خرس». داده های پژوهش بیانگر این است که مولوی بسیاری از مفاهیم والای عرفانی را در قالب روایت ها و رمزگان های متنی ارائه می دهد، اما بیشتر روایت های شفاهی جنبه سرگرم کننده دارند. همچنین تمایل روایات شفاهی به اخلاق مبتنی بر عقل معاش و تمایل حکایات مثنوی به اخلاق فردی خاص مولاناست
بررسی دلایل مولانا در دفاع از اختیارِ انسان
منبع:
حکمت نامه مفاخر سال سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
109-142
جبر و اختیار یکی از مهم ترین مسایل کلامی و فلسفی است که ذهن هر انسانِ ژرف اندیشی را به خود مشغول می دارد. مسئلکه جبر و اختیار بحثی صرفاً نظری نیست و هر موضعی که انسان در برابر آن برگزیند، خواه ناخواه بر همکه شئون زندگیِ او تأثیر می گذارد. مطالعکه تاریخ جوامع اسلامی ، به ویژه سرزمین عزیز ما ایران، به خوبی نشان می دهد که جبرگرایی باعث ظلم پذیری، استبدادزدگی، اندوهناکی و بی اعتنایی به فرهنگ کسب و کار شده است. این ملاحظات باعث می شوند هر کسی که دل در گروِ رشدِ شخصیِ خویش دارد و به آبادانی و پیشرفت ایران زمین علاقه مند است، نسبت به مسئلکه جبر و اختیار حساسیت بورزد و تقریری از آن به دست بدهد که آسیب های کمتر و منافع بیشتری داشته باشد و روحیکه مسئولیت پذیری، وظیفه شناسی و کوشش را در مردم سرزمین مان تقویت کند. نگارنده با چنین نگاهی، به سراغ مولانا رفته است؛ زیراکه او را یکی از جدی ترین طرفداران اختیار و آزادی انسان می داند و گمان دارد که سخنان او می تواند برای رهایی از آسیب های ناشی از جبرگرایی بسیار سودمند باشد. مقالکه پیش رو راجع به چهار موضوع اصلی سخن می گوید؛ نخست این نکته را تبیین می کند که مسایلی از قبیل جبر و اختیار هیچ گاه پاسخ قطعی نمی یابند و بحث و جدال دربارکه آنها همیشه وجود خواهد داشت. پس از آن دربارکه دشواری های بحث جبر و اختیار در مثنوی بحث می کند و در این زمینه چهار نکته را با خوانندکه گرامی در میان می گذارد. سومین موضوعی که مورد توجه قرار می گیرد، مسئلکه علل گرایش انسان ها به جبرگرایی است. از میان علل فردی و اجتماعی این مسئله، بیشتر بر روی دو علت که مورد توجکه مولانا بوده اند، انگشت می گذارد. این دو علت عبارتند از: هولناکی و دشواری اختیار و فرافکنی. چهارمین موضوعی که مورد بررسی قرار می گیرد، بحث دلایل مولانا در دفاع از اختیار است. در این بخش هشت دلیل که مولانا برای اختیار اقامه کرده است، بررسی می شود.
اسرار در کلیات شمس
منبع:
حکمت نامه مفاخر سال سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
199-228
سرّ در عرفان لطیفه ای است در دل که محل مشاهده است. از سویی دیگر رابطه ای نهانی است میان انسان و خدا که در تجربکه اکنون خویش را آشکار می سازد. یکی از پربسامدترین مفاهیم در کلیات شمس، مفهوم راز است. مولانا به دلیل حالات عمیق عاطفی و به دلیل لمس عرصه های ناآگاه حین سرودن غزل ها، درک ویژه ای از راز دارد و این تجربه را به دلیل سرمستی با ما در میان می گذارد. از این رو در این پژوهش با غور در کل دیوان شمس عرصه های راز و تجربه های رازآمیز او مورد بررسی و طبقه بندی و با آرای ع ارفان و نظر گابریل مارسل فیلسوف اگزیستانسیالیست مورد مقایسه قرارگرفت. راز از نظر او امری والا و در پیوند با انسان است که انسان در شوری از عشق، حیرت و بی خبری می تواند بدان دست یابد.در نظرگاه او درک راز هستی و عشق تنها با آمیختن انسان در هستی و عشق میسر است، نه با میل انسان به تملک و چیرگی حقیقت. راز از این جهت عرصه ای زبانی نیست و با مشاهده در پیوند است. زبان در این تجربه یا به سکوت می رسد و یا به تجربه ای نمادین ورای زبان عادی مبدل می شود. بارزترین ویژگی دیوان شمس برجستگی عاشق در درک راز است. عاشق در دیوان شمس به اسرار بدل می شود و راز اصلی را در خویش می یابد. این مرکزیت انسان در عشق و یگانگیش با معشوق، راز بزرگ در دیوان شمس است.
مثنوی خوانی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳
55 - 68
حوزه های تخصصی:
مثنوی خوانی از زمان خود مولانا آغاز شد و در زمان حیات او عده ای به مثنوی خوانی معروف بودند؛ اما پس از شکل گیری طریقت مولویّه و تبدیل شدن آن به یک نظام خاص تصوف که برخی اصول و آداب خاص بدان راه یافت، مثنوی خوانی نیز از حالت ابتدایی و ساده ی اولیه آن خارج شد و برای آن نیز اصول و قوانینی وضع شد که در زمان مولانا وجود نداشت. اعطای مقام مثنوی خوانی به اشخاص، طی مراسمی با آدابی خاص انجام می شد و مجالس مثنوی خوانی و شرح و تدریس مثنوی نیز تابع اصولی ویژه بود. خوانش مثنوی محدود به مملکت عثمانی نبود، بلکه در ممالک و سرزمین های دیگر نیز رونق زیادی داشت. در این مقاله، درباره ی متن خوانی که مثنوی خوانی نیز از انواع آن است، سخن گفته ایم و در ادامه درباره ی مثنوی خوانی در بوسنی و هرزگوین و نقاطی دیگر، نیز خوانش مثنوی در بین غیر مولویان بحث کرده و در پایان به معرفی شماری از مثنوی خوانان معروف پرداخته ایم.
عوامل اجتماعی مؤثر بر تحول شخصیت از دیدگاه مولانا در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
123 - 140
حوزه های تخصصی:
از آنجا که مثنوی مولوی اثری تربیتی - عرفانی است، شاعر سعی کرده است پندها و اندرزهای خود را در مورد مسائل اجتماعی در قالب داستان، حکایت و تمثیل بیان کند و همچنین افکار و عقاید عرفانی خود را بیان کند. بنابراین داستان ها، حکایت ها و تمثیل های مثنوی بسیار متنوع است. این تنوع، باعث تعدد و تنوع شخصیت ها در مثنوی می شود؛ آنچه اساس هر داستان است شخصیت های آن است که عامل یا روال وقایع هستند. در واقع، جهان داستانی مثنوی مملو از شخصیت هایی است که مولانا از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی برمی گزیند و آنان را آگاهانه در راستای اندیشه ها، دیدگاه ها و اعتقادات حکمی، عرفانی و فلسفی خود قرار می دهد. مولانا هوشمندانه خصلت های روانی طبقاتی شخصیت های جهان قصه هایش را لحاظ می کند و شخصیت های داستانی نیز متناسب با آن خصلت ها و ویژگی ها نقش خود را ایفا می نمایند. این مقاله به بررسی برخی از مهم ترین عوامل اجتماعی مؤثر در تحول و شخصیت پردازی مولانا و ویژگی های شخصیت ها در داستان های مثنوی می پردازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که: مولانا در بسیاری از قصه های مثنوی با طرح حکایت ها و داستان هایی ساده و عموماً برگرفته از زندگی توده مردم به رهیافت ها و استنتاج هایی تأمل برانگیز در کنش و واکنش شخصیت ها می رسد. ذهن تأویل گر و معناگرای مولانا همواره در پس اشیاء و شخصیت های داستان و امور مادی و محسوس کیفیتی معنوی را جستجو می کند تا خواننده و مخاطب خود را بر خوان معانی رنگینی بنشاند که شایسته اهل طریقت است.
مثنوی: قالب شعر فارسی یا عربی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۹)
177 - 190
مثنوی یکی از قالب های پرکاربرد در ادبیات فارسی است و غالباً در داستان سرایی و شرح و بیان داستان های طولانی به کار می رود. از دیگر سو، مزدوج نیز در ادبیات عربی پیشینه ای کهن دارد. آیا قالب مثنوی توسط ایرانیان ابداع شده یا همان است که عرب ها به جای آن از واژه مزدوج استفاده می کنند؟ در این مقاله سعی شده است با توجه به کهن ترین مزدوج های ادبیات عربی و قدیم ترین مثنوی های شعر فارسی، به این پرسش پاسخ داده شود.
تحلیل شرح مثنوی میر نوراللّه احراری و مقایسه ی آن با شروح دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۳۹۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
79 - 105
قرآن کتاب راهنمای جاودانه بشریت، به زبان وحی و به واسطه پیامبر اکرم (ص) بر جامعه انسانی نازل شد. ارشادات و تنبیهات این اثر آسمانی، در بسیاری از کتب دست نوشته بشر، شرح و توضیح شد که از آن میان، مثنوی معنوی مولانا جلال الدین، منحصر به فرد است و شاید بتوان گفت بیشترین سهم را در ترویج فرهنگ و آموزه های قرآنی و دینی داشته است. این کتاب ارزشمند را به گفته بزرگان ادب و عرفان، باید به نوعی تفسیر عرفانی قرآن کریم دانست، چرا که از دو خصلت اساسی قرآن برخوردار است: اول اینکه همانند قرآن دارای ظاهر و باطنی نهفته و چند لایه است، و دوم اینکه همچنان که در قرآن داستان ها و تمثیل ها برای عبرت آموزی بیان می شوند، مولانا نیز در مثنوی برای شرح و بسط مفاهیم، به آوردن داستان ها و حکایات متوسل می شود تا هرکس بر حسب استعداد و به قدر فهم خود از آن بهره گیرد. از زمان تألیف این کتاب گرانبها تاکنون ، مباحث و شروح بسیاری پیرامون آن به وجود آمده است که هر یک از زوایه خاصی به آن نگاه کرده اند و بعضاً به حل دشواری های موجود در راه فهم مطالب آن، همت گماشته اند، یکی از این شروح را شاه میرمحمد نوراللّه احراری دهلوی نگاشته است که در آن علاوه بر توجه به کتب شرح متقدمین و نقد و بررسی آن ها، به توضیح مشکلات بسیاری از ابیات پرداخته است که تا زمان خود او، برای محصلان این کتاب، محل سؤال بوده اند. این شرح سپس مورد استفاده و استناد شارحان دیگری از جمله ولی محمد اکبر آبادی و خواجه ایوب پارسا قرار گرفته است.
نقدی بر احادیث و قصص مثنوی (تأثیر فرهنگ و ادب ایران قبل از اسلام در مثنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۶)
141 - 166
از آفت های بزرگ در شرح و تحلیل متون ادب فارسی، به ویژه مثنوی، جلال لدین بلخی، استناد بسیار به امثال و اشعار عربی و بی توجهی به فرهنگ و ادب باستانی ایرانیان است. کافی است نگاهی به فهرست اشعار و امثال عربی مربوط به شرحهای مثنوی بیندازیم تا حضور سنگین آنها را دریابیم. در این میان چیزی که مورد غفلت قرار گرفته، اندیشه و فرهنگ ایران باستان است که بدبختانه جایگاه مناسبی در شرح متون ادب فارسی ندارد. با آنکه بخش عمده آثار پهلوی و ایرانی از دست رفته ولی در متون ادب عربی، درباره ایرانیان و فرهنگ باستانی این مرز و بوم آنقدر مطلب به شکل پراکنده ولی متنوع و غنی وجود دارد که می تواند جای خالی متون پهلوی از میان رفته را پر کند و می توان ادعا کرد که مهم ترین منبع فرهنگ ایران باستان منابع عربی است. در این مقاله نشان می دهیم که نه تنها سرچشمه بسیاری از مضامین حکمی مثنوی عربی نیست بلکه بسیاری از این مضامین ایرانی است و این ادب عربی است که وامدار زبان و ادب ایران باستان است و لازم است ادیبان و صاحب نظران ما به این رویکرد توجه لازم مبذول نمایند. سبب انجام این پژوهش، تأثیر فراوان دو کتاب احادیث مثنوی و مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی در پژوهش های مربوط به مثنوی است.
بررسی تطبیقی استعاره شناختی عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه استعاره های شناختی یا مفهومی اولین بار توسط لیکاف و جانسون مطرح شد. طبق نظر ایشان، استعاره دیگر تنها عنصری بلاغی و مختص زبان شعر نیست، بلکه اساس تفکر انسان، استعاری است. ابتدا استعاره های شناختی ابتدا در زبان روزمره بررسی شد، اما با توجه به انتزاعی بودن آثار هنری، ادبی و عرفانی، آرام آرام جای خود را در مطالعات عرفانی باز کرد. عشق به عنوان کلید ی ترین عنصر عرفان، نقش مهمی در متون عرفانی به ویژه عرفانه عاشقانه و ذوقی دارد. این پژوهش برمبنای نظریه استعاره شناختی لیکاف و جانسون، به دنبال شناخت عمیق تر تبیین/فهم عشق در مثنوی های عطار و مثنوی مولانا از منظر شناختی است. در این مقاله عشق به عنوان حوزه مقصد در نظر گرفته شده و حوزه های مبدأ آن در مثنوی های دو شاعر بررسی شده اند. سپس مقایسه ای بین حوزه های مبدأ عشق در آثار ایشان صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علی رغم شباهت دیدگاه دو شاعر نسبت به عشق، بین نگاه مولانا و نگاه عطار، تفاوت هایی وجود دارد. عطار بیشتر به جنبه های قهاریت عشق توجه داشته است، حال آنکه مولانا بیشتر به جنبه های فنا، سرمستی و لذت و ذی شعور بودن عشق توجه دارد. در واقع، سیر تلقی عشق از عطار به مولانا، از قهاریت، کشندگی و نابودگری عشق، به سمت اتحاد، درد و رنج آمیخته با لذت، و شمولیت عشق بوده است.