مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
مثنوی
حوزه های تخصصی:
ایهام یکی از زیبا ترین شگردهایی است که در کلام ابهام ایجاد می کند و خواننده را به درنگ وامی دارد و می توان آن را از انواع هنجار گریزی معنایی برشمرد و به خاطر پیچیدگی خاصی که در کلام ایجاد می کند مورد توجه سخندان قرار گرفته است. عالمان علم بدیع از دیر باز در پی تعریفی برای روشن کردن انواع آن بوده اند. برخی تعریفی که برای ایهام توریه آورده اند مربوط به ایهام تناسب است. در حالیکه در ایهام تناسب فقط یک معنی در کلام وجود دارد و معنی دوم غایب است. ایهام در شعر تعدادی از شاعران از جمله عصار تبریزی نمود و تشخص خاصی دارد و می توان او را شاعر ایهام پرداز نامید. در مثنوی «مهر و مشتری» انواع ایهام: ایهام تناسب، ایهام در ایهام، ایهام تضاد، ایهام ترجمه، ایهام استخدام، ایهام تبادر و ایهام عکس بسامد بسیار زیادی دارد و از این منظر می توان ایهام را از ویژگی های سبکی عصار تبریزی محسوب کرد. تا کنون پژوهشی در باره ی ایهام در اشعار این شاعر انجام نگرفته و اشعار شاعران بزرگی چون حافظ و خاقانی مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیقات انجام گرفته در مورد عصار تبریزی بیشتر مربوط به عرفان و ریخت شناسی مثنوی مهر و مشتری است و جنبه های زیبایی شناسی او از نظرها دور مانده است. بدین خاطر این پژوهش در نوع خود می تواند کاری تازه باشد.
بررسی و تحلیل فرآیندهای اندیشگانی در داستان «پادشاه و کنیزک» سروده مولوی بر مبنای دستور نقش گرای هالیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
253 - 274
حوزه های تخصصی:
نظریه نقش گرایی رویکردی شناختی است که تجربه های انسان را از طریق نظام گذرایی زبان بیان می کند. در واقع مقدار زیادی از تجربه روزانه ما به وسیله اعمال، رویدادها، تفکرات و تصورات ما شکل می گیرند و تعریف می شوند و نظام زبان این نقش مهم را بر عهده دارد که اعمال و اقدامات گوناگون جهان را منعکس کند. در دستور نقش گرای نظام مند هالیدی فرانقش اندیشگانی از اهمیت خاصی در انتقال تجربیات برخوردار است. کاربرد فرآیندهای نقش اندیشگانی: مادی، ذهنی، رابطه ای، رفتاری، وجودی و بیانی از طریق فعل نمود می یابند و هدف این پژوهش نیز بررسی داستان پادشاه و کنیزک با استفاده از متغیرهای نقش اندیشگانی است که با تحقیق در فعل شناسی این داستان در مثنوی مولانا و تشخیص و تعیین انواع فرآیندها بر اساس نقش و معنی امکان پذیر شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد که فرایندهای مادی، کلامی و رابطه ای دارای بسامد بیشتری هستند و بر این اساس شخصیت ها اغلب نقش گوینده، مخاطب، حامل و شناخته را دارند. بنابراین تعیین بسامد انواع فرآیندهای فعلی و چگونگی کاربرد آن در این داستان می تواند به عنوان شاخصی سبک شناسی به حساب آید. از این رو پژوهشگران در این پژوهش کوشیده اند با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به این پرسش پاسخ دهند که چگونه می توان با سبک شناسی فعل به طرز فکر شاعر و تحلیل متن دست یافت؟
تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان
حوزه های تخصصی:
در بررسی عناصر داستان، شخصیت عنصری است که تأثیر بسیاری بر سایر عناصر دارد. پژوهش حاضر«تحلیل و تطبیق شخصیت های صحابه و مشایخ در روایات مثنوی و مآخذ آن بر اساس نظریه ریمون کنان» می باشد که با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است. مولوی در بعد شخصیت، انواع شخصیت های صحابه و مشایخ را به تناسب نوع قصه و پیام آن به کار می گیرد و شخصیت ها مطابق با تعاریف امروزی در مثنوی مجال حضور می یابند. هدف از این پژوهش، شناساندن توانایی های مولوی در شخصیت پردازی داستان های مربوط به مشایخ و صحابه با توجه به تکنیک های نوین شخصیت پردازی و داستان نویسی است. مولوی در شخصیت پردازی داستان های مشایخ و صحابه و بیان جزئیات حکایات چندان به مآخذ وفادار نیست و به تناسب بافت کلام و تبیین مقاصد ذهنی خود، در روایات زیرمتن تغییراتی داده است. راوی روایت های مثنوی از ابزارهای شخصیت پردازی به بهترین شکل در قالب گفتگو، توصیف و کنش برای بازتاب ویژگی های شخصیت های عرفا و صحابه استفاده کرده و معمولاً در این امر، از هر سه شیوه مستقیم و غیرمستقیم و تلفیقی بهره برده است. که شیوه غیرمستقیم و به ویژه عنصر گفتار و کنش اعم از عادتی و غیرعادتی کاربرد بیشتری دارد.
تحلیل ابیات و روایات دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
263 - 291
حوزه های تخصصی:
بدخوانی خلاق نظریه ای ست که هارولد بلوم آن را بر مبنای بینامتنیّت؛ یعنی روابط میان متون و تأثیرپذیری آثار ادبی از یکدیگر مطرح کرده است. بر این اساس، همواره کشاکشی میان شاعران و نویسندگان جدید با گذشتگان وجود دارد. بلوم در مهمترین اثر خود به نام «اضطراب تأثیر» بر رابطه دوسویه اما ستیزه جویانه مؤلفان جدید با مؤلفان گذشته تأکید کرده است. شاعران و نویسندگان جدید برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ متون گذشته با بدخوانی خلاق به روش هایی برای خلق آثار جدید دست می زنند و با این کار می کوشند تا خود را از پیشینیان برتر بدانند. در این پژوهش دگرگونی هایی را که مولوی به منظور رهایی از اضطراب تأثیرپذیری آثار پیشین، اعمال کرده است و نسبت های بدخوانی خلاق بلوم در مثنوی را به شیوه تحلیلی تطبیقی بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که روش خلاقانه مولوی در آفرینش داستان ها و حکایات و برای رها کردن خود از تأثیر متون گذشته، مصداق بدخوانی خلاقانه ای است که بلوم مطرح می کند و به این منظور از شگردهای گوناگونی مانند تداعی، ایجاد مضامین تعلیمی و دینی و حکمی، تغییر در عناصر داستان و فرافکنی بهره برده است.
تحلیل نشانه- معناشناسی حکایت سلطان محمود و غلام هندوی در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه معناشناسی در متون ادبی، ازجمله علوم جدیدی است که درک و شناخت بیشتری از متن، در اختیار خواننده می گذارد. در این پژوهش با بررسی گفتمان، از زاویه های تازه ای به متن نگریسته می شود که دریچه تازه ای از معانی را به روی خواننده می گشاید. در این مقاله براساس حکایت سلطان محمود و غلام هندو از دفتر ششم مثنوی مولانا، به بررسی نشانه معناشناسی حکایت یادشده و تحلیل معنایی داستان پرداخته می شود. در این پژوهش، نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر بررسی می شود که به معناسازی در گفتمان می انجامد. همچنین ویژگی های کنِشی یا شوِّشی گفتمان در حکایت بررسی خواهد شد. نکته مهم این است که نشانه ها در فرایندی تعاملی به معناآفرینی و خلق بُعد هنری و زیبایی کلام می انجامند. در گفتمان مولانا، نشانه ها از ویژگی های سیال و پویا برخوردارند. ه دف اص لی ای ن مقاله، تحلیل و بررسی سیالیّت و طغیان نشانه ها در این حکایت است که چگونه سبب سیالیّت و تداوم معنا در گفتمان می شود. این پژوهش به پرسش های زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط گفتمانی به تولید معناهای سیّال می انجامد؟ با توجه به عرفانی بودن مثنوی معنوی ، کدام نظام گفتمانی نمود بیشتری دارد؟ در این پژوهش به بررسی این مسئله پرداخته می شود که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می کند و سالک را به مرحله خطرپذیری سوق می دهد؛ نیز چگونه جریان معانی را از وضعیت یکنواخت و برنامه محور به وضعیتی سیّال و پرتلاطم تبدیل می کند.
کاربست نظریه کنش های گفتاری در خوانش متن داستان شهری و روستایی مثنوی
منبع:
شفای دل سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰
1 - 16
حوزه های تخصصی:
استفاده از نظریه های جدید زبان شناسی در تحلیل متون ادبی، چشم اندازهای تازه ای برای پژوهشگران حوزه زبان شناسی و ادبیات فارسی گشوده است. نظریه کنش گفتار سرل، ازجمله نظریه های مهم در حوزه تحلیل متن است که معانی ثانوی کلام را با توجه به بافت سخن بررسی می کند. با بررسی متن از این دیدگاه، می توان به زوایای پنهان متن پی برد. بدین لحاظ در این پژوهش تلاش شده است تا کنش های گفتاری داستان شهری و روستایی از دفتر سوم مثنوی، بر اساس نظریه جان سرل (1979) بررسی شود؛ ازاین رو پژوهش حاضر، با روش تحلیلی- توصیفی و با رویکرد آماری، به تحلیل و توصیف بسامد کنش های گفتاری در داستان یادشده پرداخته است که نتایج پژوهش نشان داد که با توجه به مضامین و توصیه های اخلاقی و عرفانی داستان های مولانا در مثنوی، از میان کنش های پنج گانه سرل، بیشترین بسامد را کنش های اظهاری و ترغیبی از نوع مستقیم دارند.
تحلیل نشانه - معناشناختی حکایت طوطی و بازرگان از مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه - معناشناسی، روشی نوین در نقد ادبی است که هیچ گاه ادعای جایگزینی، دیگر رویکردهای نقد ادبی را نداشته است، بلکه در پی آن است که پنجره های نوینی را در معنا بگشاید که متفاوت از برداشت های شناختی و سطحی است. این روش، ژرفا و ارتباط کلمات را باهم به چالش می کشاند، و ما را به سوی مفاهیمی تازه و پویا رهنمون می سازد. این پژوهش در صدد است، با روش توصیفی - تحلیلی؛ حکایت (طوطی و بازرگان) یکی از ارزنده ترین حکایت های رمزی و تمثیلی دفتر اول مثنوی را از دریچه نشانه - معناشناختی بررسی نماید، تا براین اساس راهکارهای تبیین معنا و شرایط عبور کنش گر از مرزهای ساختاری محدود و رسیدن به معنای استعلایی و زیبایی شناختی تبیین گردد. طوطی فاعل کنشی - شوشی، در مرتبه ای فراتر از یک مرغ معمولی آن قدر بالا می رود که با فاصله گرفتن از مادیات، به مرغ جان و راهبر مبدل گشته و در راستای وحدت الهی متعالی می گردد و بازرگان فاعل کنشی در مواجه با تنش عاطفی عمیق، دگرگون شده و در گسست با خود در مسیر سعادت گام برمی دارد و به شناخت شهودی می رسد.
بررسی پدیده عزلت گزینی از دیدگاه مولانا و کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
168 - 137
حوزه های تخصصی:
بسیاری از رنج های روانی انسان ریشه در رفتار والدین با وی در دوران کودکی دارد. کارن هورنای روان شناس نئوفرویدی، نظریّه «روان رنجوری» را بر اساسِ رنج های روانی و عوارضِ آن ها بنا کرده است. هورنای معتقد است شخص روان رنجور به مکانیسم های دفاعی «مهرطلبی»، «برتری طلبی» و «عزلت گزینی» پناه می بَرَد، امّا این مکانیسم ها تسکین موقّت روان رنجوری را به دنبال دارد و ممکن است منجر به تشدید ناراحتی وی شوند. مولانا نیز، به عنوان عارفی مردمی که رفتار اقشار مختلف جامعه را به دقّت زیر نظر داشته، در پرتو علوم و معارف گران قدر اسلامی، راهکارهایی را برای درمان روان رنجوری افراد ارائه کرده است که شباهت هایی با مکانیسم های نظریّه کارن هورنای دارد. این مقاله به روش تحلیلی تطبیقی، نمودهای مختلف «عزلت گزینی» را در مثنوی بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که عزلت گزینی روان رنجورانه نمودهای بیشتری در رفتار شخصیت های مثنوی دارد. همچنین مولانا برای صحبت، در تکامل انسان و اجتماع شأنی عظیم قائل است و عزلت گزینی را در صورتی جایز می داند که به هیچ وجه امکان معاشرت وجود نداشته باشد. وی برای عزلت گزینی انواع متعددی چون عرفانی، اجتماعی و روان رنجورانه قائل است و عزلت گزینی روان رنجورانه را بیشتر ناشی ازعواملی چون جهل، حسد، نفرت، عدم درک فلسفه اختلافات انسانی و عدم درک متقابل می داند.
خوانش زبان صناعی «نی نامه» مثنوی مولوی بر مبنای الگوی «قرائت تنگاتنگ» سلینا کوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی «نی نامه» مثنوی مولوی بر مبنای الگوی «قرائت تنگاتنگ» سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزئیات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیّرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوه توصیفی- تحلیلی می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد که راهبرد شاعر در به کارگیری زبان صناعی در «نی نامه» مثنوی چیست؟ و کارکرد هریک از صناعات در تحقّق اهداف این متن و انسجام کلّی آن چگونه است؟ نتایج نشان می دهد که صناعات به کار رفته در «نی نامه» طی یک فرایند منسجم، در دو گروه کلّی جای می گیرند:1) مرتبط با «بشنو»؛ 2) مرتبط با «نی». گروه نخست با افزایش موسیقی کلام، مخاطب را به «شنیدن» ترغیب می کند؛ اصل وحدت در کثرت و فناپذیری جهان اضداد را به نمایش می گذارد و گروه دوم، جلوه هایی از «از خودتهی شدن»، هروله روح آدمی برای رهایی از قفس تن، مجازی بودن دنیای ما، غیر قابل درک بودن عشق و غیره را.
تمثیل های متناقض نمای زن در لابه لای اصول تعلیمی تربیتی مثنوی معنوی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۳
112 - 130
حوزه های تخصصی:
زن در عرصه فرهنگ و ادب پارسی ، سمبلها و نمادهای گوناگون و بعضا متضادی را به خود دیده است. دگرگونی این عنصر با توجه به دیدگاههای چامه سرایان و نویسندگان، سبب دگردیسی باورها و متون ادبی و در پاره ای جهات منجر به روابط بینامتنی با آثار و عقاید دیگران گردیده است. هدف این بررسی نمایان ساختن نقش های تمثیلی زن در مثنوی معنوی است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی نقش های تمثیلی زن در مثنوی معنوی صورت گرفته است. بر پایه این پژوهش مشخص می شود افزون بر نقش های مثبت زن، عناصر سمبلیک دیگری مانند: مکر، شهوت، عقل و ... در آشکار کردن تمثیل های منفی ذهنی بسیار سهم داشته که مولانا به صورت تمثیلی از این موضوع جهت بیان مقاصد خود و تفهیم نقطه نظرات خود استفاده می کرده است. نویسنده این پژوهش، تمثیل های مثنوی در مورد زنان را در دو جایگاه متفاوت و برپایه منسجم تری از مفاهیم یافته است.
تقابل سازی با کلان نماد «باز» در مثنوی و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه از ساختار ذهن و زبان انسان سرچشمه می گیرد و سپس در نظام های نشانه ای دیگر به کار می رود؛ ازین رو در متون ادبی، تقابل ها یکی از اساسی ترین نشانه ها و الگوهای تحلیل هستند که بستر درک مفاهیم ذهنی را فراهم می کنند. در این نوشتار تقابل های خُرد مثنوی و غزلیات شمس، با انتخاب نمونه «تقابل سازی با کلان نماد باز» استخراج، تحلیل و مقایسه شده است. تقابل هایی که با کلان نماد «باز» در مثنوی ساخته شده اند، اغلب در یک رابطه طبیعی و منطقی با مضامین تقریباً مشترک قرار دارند؛ و باز در بیشتر موارد نماد روح الهی و اولیاء است و در این معانی مولانا عالم روحانی را مقابل عالم جسمانی قرار می دهد. اما در غزلیات، حیواناتِ مقابلِ باز متفاوت هستند. نیز، هنجارشکنی و رابطه غیرطبیعی در روابط تقابلی، هم از لحاظ بسامد، هم از حیث تنوع، شاخص تر است و به تبع آن، تصویرهای تقابلی طبیعی و غیرطبیعی بیشتر و متنوع تر است. هنجارگریزی ها بیشتر به رفعِ تقابل و وحدت قطب های مقابل یا جابه جایی قطب های مثبت و منفی با روش های مختلف اشاره دارد. نمونه هایی از تقابل و هنجارشکنی آن در هر دومتن با لفظ و مضمون مشابه و مشترک وجود دارد و در برخی موارد هم تقابل ها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شده اند.
تحلیل تطبیقی معنویت فطری در مثنوی مولوی و خدای ناخودآگاه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
285 - 332
حوزه های تخصصی:
یکی از پایه های مکتب معنادرمانی ویکتورفرانکل خدای ناخودآگاه است. به باور فرانکل سرکوب اعتقاد به خداوند سبب روان رنجوری می شود و درمان آن به خودآگاه درآوردن یادکرد تعالی است. درک خدای ناخودآگاه شهودی است و تمامی انسان ها در موقعیت اضطرار ناخودآگاه از طریق دعا با خداوند ارتباط برقرار می کنند. به باور مولوی نیز معنویت فطری و درک آن شهودی است. در مثنوی تمام انسان ها فارغ از هر دین و مسلکی در تنگناهای زندگی با دعا به درگاه خداوند التجا می کنند. رویکرد تطبیقی در مقایسه معنویت فطری در مثنوی با نظریه خدای ناخودآگاه فرانکل ابعاد و گستره تفکر مولوی را بهتر آشکار خواهد ساخت. پژوهش حاضر به روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه همسویی و یا تفاوت های این دو دیدگاه در چیست؟ فرضیه این است که باوجود برخی تشابهات، تفاوت هایی در سرچشمه های آن ها دیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که فرانکل از منظر روان شناسی نمود خدای ناخودآگاه را در رابطه علت و معلولی اضطرار انسان و دعا برای گشایش می داند، اما مولوی قرارگرفتن در موقعیت اضطرار را عنایت الهی و زمینه ساز قرب به او می شمارد. فرانکل انسان را آغازگر رابطه با خداوند می شمارد، اما مولوی توفیق و عنایت حق را ایجادکننده رابطه می داند. فرانکل نگاهی کارکردی و فایده گرا به ایده خدا دارد، اما مولوی نگاهی وجودی و غایت مند.
نوآوری های ادبی و بلاغی در منظومۀ عاشقانۀ «دول رانی و خضرخان» امیرخسرو دهلوی
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۴
90 - 108
حوزه های تخصصی:
امیر خسرو دهلوی از عارفان و شاعران مشهور پارسی گوی هندوستان، در نیمه دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری است. او مرید نظام اولیا (متوفی ۷۲۵ ه.ق) بود و تربیتی که از او یافت، در حوزه تصوف به او مقام و مرتبه ویژه ای بخشید. منظومه عاشقانه « دُوَل رانی و خَضِر خان» در قالب مثنوی و به بحرهزج مثمن مقصور یا محذوف در 4519 بیت سروده شد. موضوع این مثنوی عاشقانه، در حکایت واقعی عشق خضر خان، پسر علاء الدیّن محمّد شاه خلجی با «دیول دی» دختر راجه گجرات است. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ می دهد که با وجود تقلیدی بودن منظومه غنایی دولرانی و خضرخان از خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی گنجوی، برجسته ترین ابداعات و نوآوری های امیرخسرو در این اثر غنایی کدام است؟ براساس دستاورد تحقیق مهم ترین ابداعات امیرخسرو در این منظومه عاشقانه، کاربرد استعارات نو و تشبیهات تازه، هنجارشکنی در به کارگیری التزام بی بدیل، ده نامه نویسی عاشقانه و اجرای طرحواره قالب قصیده و غزل در قالب مثنوی دولرانی و خضرخان است.
کارکرد جمله های ساده و مرکب در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
بخش بزرگی از گیرایی کلام مولانا به شیوه بیان و نحو کلام او مربوط می شود که بسیاری از رمزهای آن همچنان پوشیده مانده است. برای کشف این زیبایی ها، هیچ راهی جز تحلیل جزئی نگرانه زبان او وجود ندارد. در پژوهش حاضر، نگارندگان با بررسی بسامد و کارکرد نحوی جملات ساده و مرکب مثنوی یکی از عوامل انسجام متن را واکاوی می کنند. این تحقیق برمبنای 1372 بیت آغاز دفتر اول مثنوی انجام شده و شیوه کار مبتنی بر روش آماری و تجزیه و تحلیل ساختاری و طبقه بندی جملات است. از این بررسی نتایج درخور توجهی درباره ارتباط تنگاتنگ محتوای متن با ساختمان جمله ها به دست آمده است. طبق بررسی های به عمل آمده، بسامد کاربرد جمله های مرکب نسبت به جمله های ساده بیشتر است و از میان انواع جمله های مرکب، جمله هایی که از الگوی «پایه+پیرو» تشکیل شده اند بسامد بیشتری دارند. این طرز جمله بندی مثنوی سبب انسجام متن شده است و بستر مناسبی برای محتوای آموزشی مثنوی فراهم آورده است. به علاوه، با این بررسی مشخص شد که مولانا در دریافت معنای جمله های مرکب مخاطب خود را فعالانه شرکت می دهد، به طوری که گاه حرف ربط را از ساختمان جمله حذف کرده و به خواننده اجازه داده است که براساس گزینش هریک از دو جمله پایه یا پیرو، حرف ربط مناسب را خود برگزیند، یا در جمله های مرکب پیچیده، یک جمله هم زمان دو نقشِ پایه و پیرو را دارد؛ به این معنی که نسبت به جمله پیش و پس از خود، نقش آن متفاوت می شود.
تحلیل تطبیقی و بین رشته ای مسئولیت پذیری در نظریه معنادرمانی ویکتور فرانکل و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر تحلیل تطبیقی و بین رشته ای مسئولیت پذیری در معنادرمانی ویکتور فرانکل، روان پزشک اتریشی و مولانا، شاعر و عارف نامدار ایرانی است. در معنادرمانی آزادی اراده و مسئولیت پذیری توأمان و نمایانگر انسان بودن است. به باور فرانکل شناخت مسئولیت راهی برای کشف معنای زندگی است. مولانا نیز مسئولیت پذیری را مبنای زندگی می داند و انسان را به پذیرش مسئولانه اعمال در دنیا و آخرت رهنمون می سازد. او همچون فرانکل ما را در قبال خداوند، خود، دیگران، موقعیت و سرنوشت مسئول می شمارد و از فرافکنی برحذر می دارد. هدف از این پژوهش بیان شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو اندیشمند درخصوص مسئولیت پذیری و مقایسه یک نظریه مطرح روان شناسی با اندیشه عرفانی تعلیمی مولاناست. پژوهش بین رشته ای حاضر به روش توصیفی تحلیلی درصدد پاسخ به این پرسش هاست که وجوه هم سویی یا تفاوت های احتمالی این دو دیدگاه در چیست؟ دستاورد پژوهش بیانگر این است که آبشخورهای دو اندیشه برای بیان یک آموزه واحد متفاوت است. فرانکل از منظر روان شناسی وجودگرا و مولانا بر اساس آموزه های قرآنی و عرفان اسلامی به مسئولیت پذیری پرداخته است. فرانکل معتقد به کشف مسئولیتی منحصربه فرد در تمامی جنبه های زندگی است؛ اما مولانا غیر از باورمندی به مسئولیت های خاص هر فرد، مسئولیت های بنیادین انسانی را نیز بیان کرده است. به عقیده فرانکل انسان در دنیا مسئول انتخاب هایش است؛ اما در نگاه مولانا انسان نه تنها در دنیا مسئولیت انتخاب هایش را بر عهده دارد؛ بلکه با اعمال دنیایی پاداش و جزای اخروی خویش را نیز رقم می زند. فرانکل مسئولیت گریزی را نتیجه ناتوانی در کشف معنا می شمارد و مولانا آن را حاصل غلبه نفس اماره و ریشه بسیاری از بی اخلاقی ها می داند.
تکرار در مثنوی معنوی و حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
129 - 151
یکی از انواع موسیقی شعر، موسیقی درونی است که بیشتر به صورت تکرار آوایی دیده می شود. این نوع موسیقی در کنار قافیه و ردیف علاوه بر این که به هماهنگی آوایی بیت کمک می کند، از نظر معنایی نیز دارای اهمیت است. گویندگان به دلایل مختلفی نظیر تأکید بر یک موضوع، نشان دادن اهمیت آن و جلب نظر مخاطب، به تکرار می گرایند. تکرار دارای انواعی است که با نام های مختلف در آرایه های لفظی مطرح می شود: واج آرایی، جناس، تکرار هجا، تکرار کلمه، شبکه معنایی، ردالصدر علی العجز، ردالعجر علی الصدر و ... در این پژوهش با هدف شناخت ویژگی های آوایی مثنوی مولوی و حدیقه سنایی، به روش توصیفی-تحلیلی این دو اثر را از نظر نحوه تکرارها، مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده ایم که تکرار کلمه یکی از عناصر مهم در این دو اثر به شمار می رود. تکرار کلمه در مثنوی هدفمندانه تر بوده و به انسجام معنایی و روابط طولی ابیات کمک کرده است. انواع دیگر تکرار از جمله: تکرار در آغاز ابیات متوالی، تکرار از ابتدای مصراع ها، واج آرایی، شبکه معنایی، تکرار هجا، تکرار مصوت نیز در مثنوی مولوی و حدیقه سنایی دیده می شود اما در هر دو اثر به شیوه ای هنرمندانه بدون گرایش به تکلف ایجاد شده است.
بررسی مؤلفه های تربیت درونی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۵
49 - 76
«تربیت درونی» یا «اکتشافی» مبتنی بر فطرت آدمی است و یکی از ناب ترین شیوه های تربیتی است که در دوره معاصر بسیار به آن توجه شده است؛ روان شناسان جدید تربیتی این روش را یکی از مؤثرترین شیوه های تربیتی به شمار می آورند. عارفان پهنه ادب فارسی نیز توجه ویژه ای بر تربیتِ مبتنی بر فطرت داشته اند. مولوی در مثنوی معنوی ، به اصل «تربیت» توجه ویژه ای دارد. تربیت در مثنوی ازجمله مفاهیمی است که مولانا برای نهادینه کردن آن در وجود انسان ها در کنار اموری مانند خدا، معرفت، سیرو سلوک، اعمال عبادی به درونی شدن آن نظر داشته است. این مقاله با هدف بررسی ابعاد تربیت درونی در مثنوی مولوی، درپی پاسخ به این پرسش است: مهم ترین مؤلفه های تربیت درونی که اندیشمندان و روان شناسانِ امر تعلیم و تربیت نیز به آن تأکید داشته اند در مثنوی معنوی کدام است؟ بدین منظور نگارندگان به روش توصیفی تحلیلی، مؤلفه های تربیت درونی را در شش دفتر مثنوی مولوی تحلیل و بررسی کرده اند. با توجه به دستاورد پژوهش، تأکید بر زبانِ عمل، تدریجی بودن امر تربیت، تقلیدنکردن، ثروت محرومیّت، حذف کردن به جای ارائه کردن، عادت ستیزی و توجه به تمایزهای فردی از مهم ترین مؤلفه های تربیت درونی در مثنوی است که جزئیات و مباحث مربوط به آن در محورهایی جداگانه تحلیل و بررسی شده است.
بررسی تطبیقی «انسان معنوی» در اندیشه مولانا و وین دایر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۰
107 - 137
مسأله واکاوی حقیقت انسان از اساسی ترین تأملات فلسفی، دینی و جامعه شناسی است. در مکاتب عرفانی نیز شناخت ویژگی های انسان معنوی و راه های وصول وی به سعادت، در رأس امور قرار دارد. عالمان و عارفان بی شماری چه در غرب و چه در شرق به این موضوع پرداخته و به نتایج متفاوتی دست یافته اند. در این جستار با روش توصیفی تطبیقی، به بررسی نظام اندیشگانی دو عارف بزرگ دنیا، مولانا جلال الدین محمد بلخی و وین.ولتر دایر پیرامون مسأله «انسان معنوی» پرداخته و وجوه همسان و غیرهمسان اندیشه این دو عارف تبیین می شود. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که وجوه اشتراک نظرات این دو عارف بسیار بیشتر از وجوه افتراق آن ها است. این امر از تأثیر فراوان دایر از آموزه های مولانا و نیز همسانی آبشخورها و مشارب تجربی آنان؛ یعنی عرفان حقیقی یا حقیقت عرفان حکایت دارد. از جمله اصلی ترین نقاط اشتراک این دو، می توان به مفهوم «وحدت وجود» و از مهمترین وجوه افتراق میان آن دو می توان به مسأله «اعتقاد به عقوبت» اشاره کرد.
مقایسه تطبیقی اشکال گوناگون تشبیه در حدیقه سنایی و مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
در تحلیل آثار کهن ادب فارسی، اغلب محتوا و درونمایه اشعار موضوع سخن بوده است و کمتر ساختار اشعار و ارتباط اجزای سخن مورد بررسی قرار گرفته است. تشبیه، به عنوان یکی از فنون و ابزارهای بیانی، پایه شکل گیری بسیاری از تصاویر شعری است. شاعر ازطریق این فن با طبیعت و ماورای آن ارتباط برقرار می کند و ساختار ذهنی خود را با آن شکل می دهد. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی و مقایسه تشبیه و طبقه بندی انواع آن در حدیقه سنایی و دفتر نخست مثنوی مولانا می پردازد. مقایسه اشکال گوناگون تشبیه در حدیقه و مثنوی، نشان دهندهآن است که سنایی و مولانا، هر یک، بیشتر از چه ساختارها و عناصری در سبک تعلیمی برای ادای مقاصد خویش سود جسته اند. براساس یافته های این پژوهش، تشبیه از نوع معقول به محسوس در مثنوی، و محسوس به محسوس در حدیقه پرکاربردترین تشبیهات هستند. در تقسیم بندی های دیگر، پس از تشبیه بلیغ که پرتکرارترین تشبیه در هر دو اثر است، تشبیه جمع در حدیقه و تشبیه مفروق در مثنوی در صدر قرار دارند. همچنین پدیده های طبیعی در هر دو اثر بیشترین عناصر به کاررفته در مشبه ها را به خود اختصاص داده اند، که این امر می تواند تحت تأثیر طبیعت گرایی رایج در عرفان و تصوف باشد که در بسیاری موارد طبیعت را نیز دارای روح و حرکت می داند. نیز یکی از پرتکرارترین مشبه ها در این دو اثر «انسان» و پربسامدترین مشبه به «آب» است. این شباهت در نوع خود جالب توجه است و نیاز به واکاوی دارد.
«حیرت» ناشناخته وادی عرفان از منظر مولانا و عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
بنای جهان بر هاله ای از اسرار پنهان استوار است که سالک را در وادی عرفان با چالش های بزرگی رو در رو می سازد و او را قدم به قدم در این منزلگاه با چراغ های روشنی که به نور معرفت افروخته به سرمنزل مقصود می رساند. بی گمان حاصل مواجهه او با رازها و اسرار نهفته جهان هستی «حیرت» خواهد بود. عجز و ناتوانی او در حلقه سرگردانی تا به کشف و شهود و تجلی نیانجامد معرفت و فنا حاصل نخواهد شد و سالک همواره طالب افزونی حیرت خویش است و مصداق این کلام مشهور پیامبر (ص) که «ربّ زدنی تحیراًفیک»، در این میان ششمین درگاه عرفان که سالک را در مسیر پر تلاطم عشق و حقیقت به ذات حقیقت لایتناهی وصل خواهد کرد، حیرت است. بسیاری از عرفا از مقام حیرت و نقش آن در خلق اندیشه های عمیق به شکل های متفاوت سخن گفته اند. مولانا در مثنوی نگاه عاشقانه و ژرفی به حیرت دارد و تنها به چشم یک مسیر به آن نگاه نمی کند بلکه آن را از مهم ترین راه ها در سلوک عرفانی برای وصال معشوق می داند. در منطق الطیر عطار یکی از وادی هایی که سالک و عارف در سلوک عرفانی خود برای رسیدن به خودشناسی و خداشناسی باید آن را طی کنند «حیرت» است و شاید به تعبیری سی مرغ عاشق از سر حیرت است که در کوچه پس کوچه های هفت شهر عطار «سیمرغ» را می آفرینند.