مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
خود
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۷ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
23 - 38
ایرانیان در درازای تاریخ خود، حوادث بنیان براندازی را تجربه کرده اند که هر یک از آن حوادث برای محوشدن ایرانیان در اقیانوس تاریخ کافی بود. شکست هخامنشیان و نابودی ساسانیان از جمله آن حوادث به شمار می آیند، اما ایرانیان از هر دو حادثه پیروز بیرون آمدند. این که بحران هویت در شاهنامه چگونه مطرح شده است، و روایت های شاهنامه برای آن بحران چه راه حلی ارائه می دهند، سؤال هایِ اصلی این پژوهش اند. در شاهنامه استقرار حکومت مرکزی قدرتمند و بازتولید ساختارها از عوامل اصلی تداوم حیات و هویت ایرانی به شمار آمده اند. حکومت ها از طریق جنگ و فرهنگ، با آفرینش «دگری» تخیل خودی/ بیگانه را فعال می کردند. هرگاه تمرکز حکومت از میان می رفت و تقابل با دیگری کم رنگ می شد، بحران هویت آغاز می شد. فردوسی علاوه بر این عوامل، عنصر اساسی زبان را هم اضافه کرد. احیا و حفظ زبان پارسی به ویژه در دوره فروپاشی حکومت ساسانیان، منجر به تقویت حافظه تاریخی ایرانیان شده است. بنابراین پژوهش حاضر در پی آزمون فرضیه خود، به خوانش متن شاهنامه در قالب تفسیرگرایی پرداخته است و با مقایسه دو حادثه تسلط یونانیان و اعراب مسلمان بر ایران، کفایت علّی و کفایت معنایی را در نظر داشته است.
طراحی الگوی مفهومی عشق برند بر مبنای نظریه کنش متقابل نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
744 - 768
حوزه های تخصصی:
هدف: بر مبنای نظریه کنش متقابل نمادین، انسان تنها موجودی است که پدیده ها را از راه تعامل خود (من) با ذهن در زمینه جامعه تفسیر می کند و می شناسد. در پژوهش حاضر، ماهیت عشق برند های کالایی بادوام در بازارهای مصرفی، در قالب الگویی مبتنی بر نظریه کنش متقابل نمادین و با هدف تفکیک جوهر و اعراض آن تبیین شده است. روش: از منظر هدف، پژوهش بنیادی است و در دسته پژوهش های کیفی مبتنی بر مصاحبه عمیق مرحله ای قرار دارد. تحلیل داده ها بر مبنای روش تحلیلی نظریه داده بنیان و در قالب شیوه تحلیل مضمون انجام شد. جامعه آماری پژوهش، افراد درگیر در فرایند تصمیم خرید برندهای کالایی در کلان شهرها بود که به روش گلوله برفی و با کفایت نظری، 7 مشارکت کننده برای نمونه پژوهش انتخاب شد. یافته ها: با استفاده از چارچوب سه گانه خود، ذهن و جامعه، الگویی ماهیتی با تفکیک جوهر و عرض آن طراحی شد. تعداد 50 مفهوم در قالب 19 مضمون شناسایی و تفکیک شد که از این تعداد، فقط 5 عنصر مربوط به جوهر عشق برند است. 6 مفهوم نیز در قالب عوامل زمینه ای شناسایی شد که مفهوم عشق برند آنها شکل می گیرد. نتیجه گیری: عشق برند مفهومی شناختی غریزی است که وجه تمایز آن از مفاهیم مشابهی همچون دوستی، شهوت، پیوند و اعتیاد به برند در پنج عنصر عقده های فردی، احترام، نمادگرایی غلبه بر جدایی و یکتایی است. در ضمن عوامل زمینه ای طبقات اجتماعی، گروه های اجتماعی، پیشینه تاریخی و مردسالاری و زن سالاری در شکل گیری مفهوم عشق برند اهمیت دارند.
آرمان بازاندیشانه - آرمان ازخودبیگانه در پرورش دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۴
237 - 258
حوزه های تخصصی:
آینده و آرمان موضوعاتی هستند که امروز بیش از هر روز مسأله مند شده اند. در وضعیت ابهام ناامید کننده ای که آینده را فرا گرفته، نیاز فردی، موفقیت شخصی و آینده ی نزدیک، تلاش ها را به خود معطوف کرده و آرمان جمعی و آینده ی دور به موضوع ثانوی تبدیل شده است. در چنین وضعیتی «خود» پیوند ش را از زمینه ی اجتماعی می گسلد، از جامعه، تاریخ و از خویش بیگانه می شود و به شیءوارگی میل می کند. دانشگاه و تربیت دانشگاهی در این میان چه نقشی ایفا می کند؟ پرسش مشخص مقاله آن است که دو دسته رشته ی علوم طبیعی و علوم اجتماعی با این ازخودبیگانگی چه نسبتی دارند؟ دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نمونه ی نوعیِ یک دانشکده ی علوم انسانی و دانشکده ی فنیِ دانشگاه تهران به عنوان یک نمونه ی نوعیِ دانشکده ی علوم طبیعی درنظر گرفته شد. با 15 دانشجو از هر یک از این دو دانشکده درباره ی آرمان ها و آرزوهای شان مصاحبه ی عمقی انجام شد. براساس نتایج به دست آمده، قانون علیت تک خطی و تعین گرایانه ی حاکم بر پرورش در فضای علوم طبیعی و فنی، به جهان انسانی نیز سرایت می کند. در فضای این رشته ها جامعه نه موجودیتی مستقل، که جمع جبری مجموعه ی افراد منفرد دیده می شود و آینده و آرمان چیزی بیش از موفقیت های شخصی دانسته نمی شود. در مقابل، در فضای سیال و چندپارادایمی حاکم بر علوم انسانی، رابطه ی فرد-جامعه رابطه ای پیچیده، چندجانبه و رفت وبرگشتی درک می شود. موفقیت شخصی و آرمان جمعی درهم تنیده تلقی می شود و آرمان، نه موفقیت فردی در قالب وضع موجود، که خواستِ تغییر در وضع موجود دانسته می شود.
تحلیل مولفه های فردیت یونگی درداستان زندانی مفلس ازمثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین و پرکاربردترین روش هایِ نقد ادبی معاصر، نقد کهن الگویی یا نقد اسطوره ای است، که به بررسی ماهیت کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. آرا و نظریات روان شناسان و روانکاوان معاصر، دریچه تازه ای را به روی خواننده می گشاید و پیوند آثار ادبی با علوم دیگر رانشان می دهد. این بینش، باعث آشکار شدن زوایای پنهان یک اثر ادبی یا عرفانی می شود. فرایند فردیت از دیدگاه یونگ، نوعی پختگی و رشد روانی انسان است که؛ لازمه رسیدن به آن، تعامل یکپارچه تمام ابعادِ روانی شخصیت فرد است؛ نمونه بارز این کهن الگوهای سیر فردیت، در مثنوی معنوی که جزو بهترین نمونه های آثار عرفانی می باشد، تجلی یافته است. این مفاهیم در کالبدی از تمثیل ها و نمادها ارائه شده است، که ذهن آگاه و ناآگاه خواننده را درگیر می سازد، بنابراین مثنوی، بستری مناسب برای نقد کهن الگویی می باشد. یونگ و مولانا درصدد هستند، تا راه دستیابی انسان به کمال را به طور عملی ترسیم نمایند؛ مقوله ای که در این پژوهش بر آن تاکید شده است. با فعال شدن کهن الگوها، ارسال فراخوان پیوستگی و یگانگی به قلمرو خودآگاه روان و سیر فردیت یابی آغاز می شود. در داستان زندانی مفلس از دفتر دوم مثنوی، مولفه های فرآیند فردیت، رمزگشایی شده و نشان داده می شود که چگونه با گذر از مشکلات و سایه های درون و انعطاف پذیری پرسونا، بین خودآگاه و ناخودآگاه هماهنگی ایجاد شده است؛ در نهایت با تحلیل رمزهای مولانا با کهن الگوهای یونگی فرآیند فردیت و خودشناسی در زندانی مفلس نشان داده می شود. داده های این مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای فراهم آمده و با روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است.
مکان و هویت شخصی: نقش محیط کالبدی در شکل گیری «حس خود»
منبع:
معماری اقلیم گرم و خشک سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۳
97 - 108
حوزه های تخصصی:
در زندگیِ همه ما مکان هایی وجود دارند که خود را بدون آن ها نمی توانیم تصور کنیم. هر یک از آن ها بخشی از «من» یا «خود» ما را می سازند. آنچه روانشناسان بدان «هویت شخصی» می گویند. مفهوم روانشناختیِ «هویت مکانی»، معرف جنبه هایی از هویت شخصی فرد است که به واسطه تجربه مکان ها حاصل می شود؛ اما در توضیح جنبه ی کالبدیِ هویت شخصی، نظریه های مختلفی وجود دارد که تفاوت میان آن ها را می توان ناشی از تفاوت میان تعریف آن ها از مفهومِ«خود» دانست. در تعبیر سنتی، «خود» مجموعه ای از ویژگی هاست که فرد را از دیگری متمایز می کند. اما در تعبیر متأخرتر، «خود» مجموعه ای از معناهاست که فرد میان تجربه های زندگی اش می سازد. در تعبیر نخست «خود» ماهیتی «مفهومی» دارد و در تعبیر دوم از جنس «روایت» است.این مقاله می کوشد تا با اتکاء بر متون نظری و با مرور مفاهیم روانشناختی مرتبط، از منظر تعبیر دوم توضیح دهد که چگونه یک محیط کالبدی مشخص مکان با هویت شخصی افراد ارتباط می یابد.چنان که توضیح داده خواهد شد، آن چه باعث می شود یک مکان- رویدادِ مشخص، در تصویرِ فرد از خودش اهمیت بیابد، نه خودِ آن مکان- رویداد بلکه «نسبتی» است که میان فرد و آن مکان- رویداد شکل گرفته است و هر بار به کمک داستان ها و صحنه های وابسته به آن بازسازی می سازد. می توان گفت نقش علوم طراحی در شکل گیری نسبتی میان فرد و مکان- رویدادها، زمانی بارز می شود که بتوانند به کمک ایجاد و تقویت «کیفیت هایی واسطه ای» میان فرد و یک مکان مشخص، امتزاج این دو، و امکان پدید آمدن داستانی مشترک میان «من» و «مکان» را میسر کنند.
مسأله «من» در نگاه گلن استراوسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
186 - 213
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در فلسفه ذهن بحث از «من» است که فلاسفه با تعابیر مختلف خود، هویت شخصی، نفس و روح از آن یاد کرده اند. نظریات متفاوت فلاسفه درباره هستی و حتی چیستیِ این مفهومِ به نظر ساده و بدیهی، آن را به یک مسئله فلسفی تبدیل نموده است. استراوسن فیلسوفی فیزیکالیست است که با تعبیر«خود» به این مسئله پرداخته است. وی از یک سو قائل به وجود «من تجربی» است؛ اما از سوی دیگر، ویژگی هایی چون استمرار، شخصیت و عاملیت را منکر شده است. درحالی که به نظر می رسد این مؤلفه ها، ویژگی هایی اساسی برای معنای «من» می باشند. نوشتار حاضر با روش تحلیلی-انتقادی سعی می کند از بستر تحلیل مؤلفه های مفهوم «من» مورد نظر استراوسن، به این سؤال بپردازد که وی چگونه با عدم پذیرش این سه ویژگی، وجود «من» را باورکرده است. در این راستا، ابتدا دیدگاه استراوسن درباره ماهیت و وجود «من» تحلیل شده و پس از ارزیابی دیدگاه او این نتیجه حاصل می شود، که حذف این سه ویژگی ناشی از نقاط ضعفی چون اتخاذ مبنای فیزیکالیستی، رویکرد تجربه گرایی و روش پدیدارشناسانه و نگاه ذهنی صر ف به «من»، نیز خلط دو مقام ثبوت و اثبات و ضعف در تبیین ویژگی وحدت درطول زمان است.
بررسی رمان جای خالی سلوچ بر اساس نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر رمان جای خالی سلوچ (1358) از دولت آبادی(1319) را در چارچوب نظریه داغ ننگ گافمن(1963( بررسی می کند. نظریه گافمن، روابط میان افراد در زندگی روزانه را تحلیل می کند. رمان خالی خالی سلوچ، روایت زندگی زن روستایی به نام «مِرگان» در روستای دور افتاده «زمینج» است که می کوشد پس از ناپدید شدن ناگهانی شوهرش، خانواده را حفظ کند، در این راستا خود و فرزندانش متحمل انواع آزار جسمی، جنسی، سرخوردگی روحی و عاطفی، تحقیر، خیانت و بی وفایی می شوند. مقاله سعی دارد تا با روش توصیفی -تحلیلی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که کدام مضمون و درونمایه نظریه داغ ننگ گافمن در رمان جای خالی سلوچ نمود بیشتری دارد؟ براساس نتایج تحقیق، مهم ترین داغ ننگ و برچسب زنی ها در رمان جالی خالی سلوچ، بی هویتی، ناامنی و انزجار است. داغ بی اعتباری، احساس شومی سرنوشت، ناامنی وعقده حقارت و به تبع آن بر انگیختگی حس کین توزی و انتقام است که بیش از هر چیز دیگر مرگان را در بر می گیرد. مرگان و دیگر زنان داستان، اشخاصی رنجور، پریشان و سرگشته، ناامید، مضطرب و افسرده هستند که گرفتار چنبره سرنوشت اند. دولت آبادی به روایت زندگی این افراد می پردازد که احساس بی هویتی و سرگشتگی می کنند.
آرنت؛ خود و ارادۀ خودانگیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۸۶
97 - 117
حوزه های تخصصی:
بخش عمده نظرات آرنت درباره «اراده» در آخرین اثر او یعنی حیات ذهن آمده است که بیشتر به تاریخ اراده، یعنی تجربه و تلاش های فیلسوفان برای نوشتن درباره این تجربه ها، اختصاص دارد. حکم آرنت تقریباً درباره همه این تلاش ها این است که آن ها نتوانسته اند حق تجربه های موردنظر را ادا کنند و این شکست ریشه در سوگیری در تفکر دارد؛ بنابراین، شاید فرضیه ای معقول به نظر بیاید که قصد آرنت ارائه تبیینی بسنده تر درباره اراده بوده است. هرچند آرنت تبیینی واضح از نظریه خویش درباره اراده به دست نمی دهد، اما اظهارات متعددی درباره آن دارد و ذهن را با این پرسش مواجه می کند که آیا این اظهارات می توانند تبیینی منسجم به دست دهند یا خیر. بنابراین، سؤالات ذیل پیش رو قرار می گیرد: این قوه چیست؟ این قوه چطور با سایر قوای بشر و با «خود» یا «منِ اراده کننده» ارتباط برقرار می کند؟ رابطه این قوه با کنش چگونه است؟ توجیه آرنت از مفهوم خود و اراده خودانگیخته چیست؟ چرا آرنت بر اراده خودانگیخته تأکید دارد و آن را از تفکر جدا می داند؟ و درنهایت، آرنت در رسیدن به تبیین منسجم از اراده خودانگیخته موفق عمل کرده یا خیر.
تدوین مدل مفهومی مرکزیت بخشی نابهنجار به خود در منابع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل مفهومی ساختاری مرکزیت بخشی نابهنجار به خود در منابع اسلامی و بررسی میزان روایی آن بود. نخست با رویکردی کیفی در قسمت جمعآوری متون و رسیدن به متون برگزیده، از روش حوزههای معنایی و در قسمت تحلیل متون، از روش تحلیل محتوای کیفی سیه و شانون (2005) به شیوه تحلیل محتوای قراردادی استفاده شد؛ بدین منظور سه مرحله کدگذاری انجام و 526 کد در مرحله کدگذاری باز، 74 کد محوری در مرحله اول، 15 کد محوری در مرحله دوم، 3 کد انتخابی به عنوان مقوله عمده و یک مقوله هسته مرکزی شناسایی و مدل مفهومی سازه مرکزیتبخشی نابهنجار به خود ترسیم گردید. سپس در رویکردی کمّی با به کارگیری روش ارزیابی نظرات کارشناسان، شاخص روایی محتوایی مدل از یازده متخصص به روش نمونه گیری هدفمند سنجیده شد. یافته های پژوهش نشان داد که سازه مرکزیتبخشی نابهنجار به خود دارای چهار مؤلفه خودرضایتی، خودبرتری، خودنمایشی و خودفزونی، 36 نشانه، شش شرط علّی (عدم شناخت خود یا جایگاه آن، عدم شناخت خداوند یا جایگاه او، خوددوست داری ذاتی، خودکم بینی، علاقه ذاتی به دیده شدن، بی نهایت طلبی ذاتی) و یازده پیامد می باشد.
الگوی خود در زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی در بستر روایت زندگی آن ها: یک مطالعه کیفی
مقدمه: آشفتگی خود یک جنبه مهم از اختلال شخصیت مرزی است؛ اما درباره ماهیت آن دانش زیادی وجود ندارد. هدف: هدف پژوهش، تدوین الگوی خود در زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی بود. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و از نظر رویکرد کیفی بود. جامعه آماری، زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی مشهد بعلاوه روانشناسان و روانپزشکان مشهد و تهران در سال ۱۴۰۰ بود. تعداد ۱۵ زن با رگه اختلال شخصیت مرزی به وسیله نمونه گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه شخصیت مرزی لیشنرینگ (۱۹۹۹) از بیمارستان ابن سینا مشهد و ۸ متخصص نیز از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و با تحلیل مضمون کدگذاری شدند. یافته ها: در تحلیل داده ها پنج مضمون اصلی؛ شناخت از خود، عاملیت خود، خود تنها، خود و آسیب، خود و احساسات شناسایی شد. شناخت از خود با مضامین عدم خودآگاهی و بی ثباتی، عاملیت خود با مضامین بیرونی و درونی، خود تنها با مضامین طرد، درک نشدن، اجتناب، خود و آسیب با مضامین آسیب شناسی خود و آسیب به خود، خود و احساسات نیز با مضامین احساسات مثبت و منفی معرفی شدند. نتیجه گیری: خود در زنان با رگه اختلال شخصیت مرزی، تحت تأثیر تجربیات آسیب زننده روابط اولیه و در نتیجه انباشت احساسات پردازش نشده که باعث رفتارهای تکانشی می شود، نامنسجم، بی ثبات با شناخت کم از خود و عاملیت ضعیف در مواجهه با مسائل زندگی بود؛ بنابراین از الگو و مضامین استخراج شده می توان برای شناخت جامع تر این افراد استفاده کرد.
نمایندگی/ سخن گوییِ جهان اسلام: چیستی ادّعا و کیستی مدّعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره اول زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲
101 - 130
زایش هویّت، هنگامی امکان پذیر می شود که در پیوندهای دوسویه، بر «خود/ دیگران»، تأکید شود. پرسش«چه کسی می تواند سخن گوی جهان اسلام باشد؟»، کمینه، از دو منظر قابل بررسی است: سخن گوی جهان اسلام از منظر خودِ جهان اسلام کیست و چه شاخص هایی باید داشته باشد؛ و، دیگران یا همان مخاطبان ِجهان اسلام، در عالم واقع، چه کسی را سخن گوی جهان اسلام می دانند و حاضرند سخن اش بشنوند و پاسخ اش گویند. در این مقام، دو گونه می توان سخن گفت: هنجاری و توصیفی. ازیک سو، می توان انتزاعی و آرمانی سخن گفت و تعیین تکلیف نمود و بدون درنظرگرفتن واقعیّت های عینی جهان، از ویژگی های سخن گوی جهان اسلام سخن راند و بر دیگران وظیفه دانست که از او تبعیت کنند و امّ القرای جهان اسلام اش بخوانند. راه دیگر، البتّه از عالم واقع می آغازد و درصدد برمی آید درک کند که «دیگران» یا مخاطبان ِجهان اسلام، چه کسی را به عنوان سخن گوی جهان اسلام، معتبر می شمارند. بنابراین، می بایست، یک بار به خودِ کشور اسلامی مدّعی سخن گویی دقّت کرد، و یک بار، به دیگریِ جهان اسلام. نگارندگان در این مقاله، ضمن مطرح ساختن پرسش هایی ذهنی و فلسفی، با بهره گیری از نظریه عمومی ارتباطات و با تکیه بر متد روش شناسانه امیک/ اتیک، تلاش می کنند نشان دهند که پاسخ به پرسش چه کسی نماینده و سخن گوی جهان اسلام است، بسیار دشوار است و نیازمند پژوهشی چندزاویه ای است که در آن، می بایست هم از روش های پژوهش توصیفی بهره گرفت و هم از شیوه های میدانیِ پژوهش و متدهای هم پیوند با پژوهش کیفی. کاری است بسی سخت در پاسخ به پرسشی که در آغاز، بسیار سهل و ساده به نظر می آید.
تحلیل جامعه شناختی قصه «خیشخانه هرات» از تاریخ بیهقی (براساس نظریه «کنش متقابل نمادین»)(مقاله علمی وزارت علوم)
تاریخ بیهقی یکی از متون تاریخی است که ابوالفضل بیهقی آن را نوشته است. این کتاب دربردارنده اطلاعات دقیق و درستی از دوره غزنویان است. «خیشخانه هرات» یکی از حکایت های موجود در این کتاب است که به چگونگی ارتباط سلطان محمود با فرزندش مسعود می پردازد. کاربست نظریه «کنش متقابل نمادین» در این حکایت موجب می شود تا با بررسی ارتباطات کلامی و غیرکلامی میان شخصیت ها، شناخت و درک دقیق تری از اوضاع و احوال دربار غزنوی و زندگی روزمره آنها، در اختیار مخاطب قرار گیرد. نظریه «کنش متقابل نمادین» با تأکید بر موضوع نمایش و تظاهر، ظرفیت های جدیدی را در حوزه تعاملات و ارتباطات انسانی معرفی می کند. پیش فرض این است که وجود متغیرهایی مانند «نمایش دروغین»، «ایدئال سازی»، «رازآمیزی»، «تبانی تیمی»، «تزویر»، «چندخویشی»، «حفظ کنترل نمایشی»، «کنش و واکنش» در حکایت یادشده، کاربست نظریه «کنش متقابل نمادین» را باورپذیر می کند. تحلیل این متغیرهای جزوی در «خیشخانه هرات» می تواند نمادی از یک واقعیت فراگیر و کلان جامعه شناختی تلقی شود که نشان دهنده فضای ناپایدار فرهنگی و اجتماعی و همچنین پنهان کاری و رازآمیزی، تفتیش، تظاهر، بی انسجامی و بی اعتمادی بسیار در دوره و دربار غزنویان است. در این مقاله با تحلیل کیفی و توصیفی تلاش می شود تا نشانه های جامعه شناختی موجود در این حکایت بررسی شود.
بررسی مسئله «خود» و «دیگری» در آثار میرزا ملکم خان ناظم الدوله(مقاله علمی وزارت علوم)
جامعه ایران در عصر قاجار و آستانه مشروطه جامعه ای استبدادزده و مستضعف بود و مواجهه با «غرب/ دیگریِ» متمدن و مقتدر، عمق عقب ماندگی ها و نابسامانی های این مملکت را نمایاند و «خودِ» ناآگاه و بی دانش ایرانیان را در برابر چشمان بهت زده آنان قرار داد. میرزا ملکم خان ناظم الدوله، منورالفکر دوران پیشامشروطیت، با آثار و رساله هایش در تهییج و چرخش افکار مردم به سوی «دیگری» و گریز از خویشتن سهم بزرگی داشت. او کوشید تا با زمینه سازی برای تغییر گفتمان قاجار و استقرار گفتمان دموکراسی، جامعه درحال احتضار ایران را احیا کند. پرسش اصلی این مقاله چگونگی بازتاب «خود» و «دیگری» در مکتوبات ملکم و تأثیر رویکرد او در شکل گیری هویت ایرانی متجدد است. پژوهش حاضر نشان می دهد ملکم با اتخاذ سازوکارهایی سیاسی، ضمن افشاگری اوضاع داخلی کشور و نقد صریح شرایط موجود، همچنین تلاش برای به حاشیه راندن و حذف گفتمان دیرین سلطنت طلبی در ایران، به برجسته سازی گفتمان اروپایی و تقدیم جایگاه «دیگری» ارتقادهنده و توسعه بخش به غرب و فرهنگ و مظاهر تمدن غربی می پردازد و مساعی قلم وی مصروف استقرار گفتمان آزادی خواهِ قانون مدار ازطریق حذف «خود» و پذیرش «غیر» است. در این تحقیق، مسئله «خود» و «دیگری» از منظر ملکم، با بررسی مجموعه آثار وی و کاربست روش توصیفی تحلیلی بررسی می شوند.
بازنمایی و ترسیم ابعاد هویت «دیگری» سفرنامه نویس، مورد پژوهی: سفرنامه پیترو دلا وله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
1064 - 1094
بی گمان سفرنامه ها در راستای تبیین هویت ملت ها بر پایه نظرات «دیگری» به عنوان ابزاری مؤثر مطرح هستند. درحقیقت سفرنامه نویس در مسیر شناخت «دیگری» و به نوعی شناخت «خود» گام برمی دارد و فزون بر توصیف «دیگری» تصویرشده، «خود» تصویرگر را نیز معرفی می کند. در این راستا شباهت ها و به ویژه تفاوت های فرهنگی که گاه مطابق الگوهای فکری پیشین سفرنامه نویس و در مواری بر پایه تعصبات گوناگون شکل گرفته اند دربرگیرنده اطلاعات گسترده ای درخصوص هویت فرد تصویرگر می باشند. مکتب فرانسوی تصویرشناسی، به ویژه پژوهش های پاژو، ابزاری مناسب با هدف بررسی مفهوم هویت در سفرنامه ها ارائه می کند. در این جستار سفرنامه پیترو دلا وله را با هدف تحلیل دیدگاه وی به عنوان «دیگری» ایتالیایی-اروپایی و ترسیم ابعاد هویتی سفرنامه نویس بررسی می کنیم. دلا وله با توصیف شرایط گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و در مواردی قیاس این شرایط با آنچه نزد ملت خود، اروپاییان یا ترکان عثمانی رایج بود، اطلاعات ارزشمندی از ایران و ایرانیان دوره صفویان ارائه می کند؛ لیکن با نکته سنجی می توان از این مکتوبات در راستای شناخت «خود» سفرنامه نویس بهره جست.
مولفه های کالبدی موثر بر خودآگاهی در محیط
حوزه های تخصصی:
محیط کالبدی، مجموعه ای از قابلیت ها را برای تأمین معانی ذهنی خود در جهت زندگی بهتر و رشد شخصیت افراد، به کار می گیرد. از عمیق ترین لایه های شناخت در این مسیر، خودآگاهی است(امامی نائینی،1388) که به انسان اجازه می دهد تا مسائل را از دیدگاه دیگران ببیند و به خویش، عملش و همچنین عزت نفس عمومی افتخار کند. بنابراین اهمیت موضوع خودآگاهی از یک سو و تاثیر محیط در ایجاد این مهم از سوی دیگر، موجب گردید که این پژوهش به دنبال رابطه بین کالبد محیط و خودآگاهی باشد و بر این اساس به این پرسش پاسخ دهد که «چه مؤلفه های کالبدی از محیط می تواند مؤثر بر خودآگاهی باشد؟». ساختار پژوهش حاضر ترکیبی از تحقیق بنیادی و کاربردی است که به واسطه تحقیق کیفی و به روش توصیفی-تحلیلی، با جمع آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. در نهایت پژوهش اذعان دارد که محیط به سه روش شامل به واسطه شناخت قبلی، به واسطه داشتن باور و توسط مشاهده و کسب اطلاعات از آن، می تواند بر خودآگاهی افراد موثر باشد که روش اول در ارتباط با گذشته و تاریخ، بیشتر در فضاهای بینابین درون و بیرون، روش دوم در ارتباط با ابعاد معنوی انسان، هم در فضاهای مکث و هم فضاهای حرکتی و روش سوم در ارتباط با اصل تعامل است که در فضاهای جمعی، چندمنظوره و فضاهای حرکتی با قابلیت نظرگاهی، صورت می پذیرد. نکته قابل تامل در این بررسی ها این است که در دو روش اول خودآگاهی، ویژگی های فضایی محیط کالبدی، تنها در جهت نشانگی و نمادگرایی است که خودآگاهی درونی را به دنبال دارد؛ اما در روش سوم خودآگاهی، ویژگی های فضایی محیط کالبدی، علاوه بر این موارد، در جهت ایجاد تعامل بین افراد صورت می پذیرد و این امر نشان دهنده این است که این روش از سطح بالاتری از سایرین، برخوردار است که نه تنها شامل خود واقعی، آرمانی، معنوی و مادی می شود بلکه خود اجتماعی که خودآگاهی بیرونی را به دنبال دارد را شامل می گردد.
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
283 - 316
حوزه های تخصصی:
تحلیل تطبیقی مفهوم «خود» و «دیگری» در سگ ولگرد اثر صادق هدایت و تیمبوکتو از پل استر جامعه انسانی همواره با تقابل ها و تعامل های دوگانه و فلسفه حضور مواجه بوده است. مفهوم «خود» و «دیگری» وجهی از این امر است که در نظریات فلسفی-اجتماعی هگل، هوسرل، کی یرکگور، باختین و لویناس نمود داشته است. این جُستار با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای و با استفاده از روش تحلیل محتوا و بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی و با تکیه بر وجوه نظری یاد شده، مفهوم خود و دیگری را در دو داستان سگ ولگردِ هدایت و تیمبوکتویِ پل استر واکاوی و تحلیل نموده و در آن ضمن بیان معنای خود و دیگری، اصول مهم فکری هدایت و استر در مواجهه با دیگری، ابعاد فرجام شناسی در سطح دو روایت و عدمِ دیگپرپذیری به مثابه یک کنش اجتماعی را نشان داده است.
نقد و تحلیل اکوسایکولوژی در رمان جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی با نگاهی به نظریه ساختار شخصیّت فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
217 - 235
حوزه های تخصصی:
اکوسایکولوژی به مطالعه ی روان انسان در رابطه با محیط زیست می پردازد. روانی که بر اساس نظریه ی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آن جا که به وارد کردن خدا در جهان بینی فرد اهمیت می دهد در تقابل با آراء فروید قرار می گیرد. حال ما با روشی توصیفی- تحلیلی به این سؤال خواهیم پرداخت که طبیعت بر روح و روان و نوع رفتار و کنش های افراد جامعه ی داستانی جای خالی سلوچ دولت آبادی چه تأثیری داشته است؟ تا سلطه ی عقل را که چنین بحران هایی در ساختار شخصیّتی خانواده ی سلوچ رقم زده و باعث شده تعادل ایگوی آن ها بر هم بخورد، نشان دهیم. نتایج پژوهش بیانگر این است که سلطه ی عقل در این رمان با مکانیزه کردن کشاورزی توسط میرزا حسن بدون توجه به سازگاری با محیط و افراد آن سلوچ را با تکانش های آشوبناک "نهاد"، مرگان را با سوگواری و ماخولیا، ابراو را با ناتوانی "ایگو"ی وی در تعادل برقرار کردن بین "نهاد"، "فراخود" و جهان بیرونی، عباس را با اختلال شخصیّت ضد اجتماعی و هاجر را با اختلال شخصّیت وابسته مواجه کرده است. سلطه ی عقل چون بدون توجه به تاب آوری محیط و افراد آن منطقه به کار گرفته شده، تعادل ایگوی شخصیّت های رمان را به هم زده و آنان را دچار اختلالاتی در شخصیّت کرده است که علت چنین اختلالاتی را می توان در عدم مشارکت عاطفی ناخودآگاه شخصیّت های رمان با پدیده های طبیعی به تأثیرپذیری از جهان سرمایه داری و اومانیسم عصر روشنگری دید.
تحلیل سیر فردیت یونگی در داستان دقوقی از مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین نظریه هایی که معانی درونی و پنهان قصّه را مبنای تفسیر خود قرار داده، نظریه روان کاوی است. در عصر حاضر، با پیوند هر چه بیشتر ادبیات و روان شناسی، می توانیم راهی به سوی کشف معنای نهفته در متون بیابیم. نظریه فردیّت یونگ تحقق کهن الگوی خویشتن یعنی تعادل بین امور بیرونی و امور درونی که میل به سوی تکامل دارد را در فرد مرور می کند. برآنیم تا با این دیدگاه با خوانشی متفاوت این داستان از مثنوی را بازخوانی نماییم. از آن جا که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است، دارای قابلیت بررسی نقد کهن الگویی است لذا پژوهشِ حاضر سعی بر این دارد؛ با تحلیل محتوا، نمادها و کهن الگوهایِ داستان دقوقی را استخراج نماید و با فهم آن ها و تطابق با نمادِ برابر برای آن ها، براساس نظریه فردیت یونگ، این فرآیند را ترسیم نماید. نتیجه پژوهش حاکی از این است که مولانا در دستیابی به فرایند فردیت در این داستان، تعالی با اصولِ عرفانی را مطرح نموده است و در نهایت هدف مولانا که رسیدن به کمال و خودشناسی است با نظریه یونگ هم سویی دارد. این پژوهش با روش کتابخانه ای اِسنادی، با رویکرد تحلیلی توصیفی بررسی شده است.
تحلیل کنش متقابل خاقانی در برابر « دیگری» با تکیه بر نظریه کنش متقابل نمادین
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تحلیل کنش خاقانی در برابر دیگری با تکیه بر نظریۀ کنش متقابل نمادین است. حوزۀ اصلی این نظریه، اجتماعی و مهم ترین نظریه پرداز آن «جورج هربرت مید» است. این نظریه به بررسی کنش های روزمره بین مردم و جامعه و رفتار های برخاسته از آن در گروه های مختلف می پردازد که این کنش ها در سه بعد روان شناختی، اجتماعی و فلسفی - عرفانی قابل تحلیل اند. روش پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی و بر اساس اسناد کتابخانه ای است و اشعار انتخابی، مطابق با نظریۀ کنش متقابل نمادین و با تکیه بر بعد اجتماعی بررسی شده اند. در این مقاله بعد اجتماعی کنش شاعر بر اساس مفهوم «دیگری» که شامل گروه های تأثیر گذار خانواده، ممدوحان و رقیبان شعری هستند، واکاوی شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کنش شاعر در برابر ممدوحان، کنشی ستایشی - خواهشی، در برابر خانواده، کنشی عاطفی - ستایشی و در برابر رقیبان، کنشی انتقادی است. بر اساس تحلیل های صورت گرفته روی اشعار، می توان گفت کنش خاقانی در گروه های یادشده به صورت واکنش سریع ظهور نمی یابد، بلکه از طریق تفسیر و تعبیر رفتار دیگران در ذهن به وقوع می پیوندد و رفتار اجتماعی «خود» شاعر را در برابر «دیگری» تنظیم می کند. این تفسیر و انتقال معنا های ذهن در ابعاد یادشده، با کمک تعابیر و نمادهای زبانی در شعر او متجلّی شده است.
تحلیل جامعه شناختی مفهوم خود از دیدگاه حسین نصر در نسبت با جامعه شناسی کنش متقابل نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان نظریه های کلان و خرد جامعه شناسی نوعی گسست معرفتی وجود دارد. برخی از این نظریه ها اصالت را به ساختارهای کلانی مانند جامعه و برخی آن را به افراد و مفاهیم خرد مانند رفتار و کنش مربوط می دانند. برای اتصال این دو سطح مفاهیمی مانند «خود» می توانند کارگشا باشند. خود از مفاهیم اصلی مکتب کنش متقابل گرایی نمادین به شمار می آید که در آرای اندیشمندان اجتماعی مسلمان مانند حسین نصر نیز مدنظر قرار گرفته است. در این پژوهش مقایسه این دو دسته از نظریه پردازان صورت گرفته و این مقوله بررسی شده است که آیا نصر با رویکردی متفاوت قادر به اتصال سطح خرد و کلان است. این پژوهش کیفی و از نوع اسنادی است و از منابع دسته اول و دسته دوم در آن استفاده شده است. با توجه به یافته های تحقیق، این دو دسته از نظریه پردازان تفاوت هستی شناسی و معرفت شناسی با یکدیگر دارند. کنش متقابل گرایان واقعیت را فراگردی اجتماعی می دانند که حاصل کنش متقابل افراد است، اما حسین نصر معتقد است واقعیت سلسله مراتبی عینی (وجود) دارد که از سطح مادی تا ذات حق (خداوند) گسترده است. همچنین سلسله مراتبی ذهنی (آگاهی) دارد که مراتب مختلفی از جمله درک طبیعی انسان از خود، جهان خارجی و درنهایت آگاهی به خود مطلق را شامل می شود. علاوه براین با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد نصر با رویکردی متفاوت به پیوند میان سطوح خرد و کلان پرداخته است.