مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
معرفت
منبع:
پژوهش های قرآنی سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۹۱)
119 - 148
حوزه های تخصصی:
صحابه بعد از پیامبر و امام علی (ع) نخستین افرادی هستند که با تأثیر پذیری از تعلیمات آن دو بزرگوار، اقدام به تفسیر قرآن نمودند. استاد معرفت در کتاب « التفسیر الاثری الجامع » با استناد به روایات اهل بیت(ع)، تعریف جدیدی از معنای اصطلاحی «صحابه» ارائه کرده و بر اساس آن، به تعدیل و توثیق تمام صحابه پرداخته و اعتبار مطلق آثار تفسیری ایشان را نتیجه گرفته اند. این نوشتار پس از مفهوم شناسی «صحابی» و بیان و بررسی دیدگاه استاد در این باره، به نقد سندی و متنی آن دسته از روایات عترت که مستند ایشان برای اثبات حجیّت و اعتبار تفسیر صحابی بوده، پرداخته و برداشت استاد از این روایات را مورد بررسی قرار داده است. به نظر نگارنده، مفهوم «صحابی» یک حقیقت لغوی یا عرفی است که گستره معنایی آن محدود به عده ای انگشت شمار نمی شود. همچنین در روایات اهل بیت (ع) هیچ دلیلی بر اعتبار ویژه تفسیر صحابه از آن جهت که صحابه اند، وجود ندارد؛ زیرا این روایات اشکال سندی و دلالی دارند.
نقش معرفت شناختی عواطف در پیدایش اعتقادات (شرح و بررسی دیدگاه الجین)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
2 - 29
حوزه های تخصصی:
مطابق دیدگاه رایج، احساسات و عواطف همواره مانع تعقل صحیح هستند و برای این که تفکری سالم داشته باشیم لازم است تا آن جا که ممکن است ساحت معرفتی را از هرگونه تأثیرپذیری از عواطف برحذر بداریم. کثرین الجین، کلیت این دیدگاه را نفی می کند و معتقد است که در بسیاری از موارد عواطف و احساسات بازدهی معرفتی درست و قابل اعتمادی دارند. اما به نظر می رسد اولاً استدلال الجین قابل دفاع نیست و ثانیاً حتی اگر بتوان تصویر صحیحی از دیدگاه او ارائه داد، آن چیزی نیست که در دیدگاه رایج نفی شود.
بررسی تحلیلی مبانی و نتایج دیدگاه رابطه ضروری معرفت و عمل اخلاقی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سقراط بر آن بود که معرفت و شناخت نیکی ها و بدی ها نه تنها برای عمل اخلاقی و کسب فضیلت ضروری است، بلکه تنها علت آن نیز شناخته می شود؛ یعنی معرفت علت لازم و کافی عمل اخلاقی و کسب فضیلت است و کسی با آگاهی و معرفت (خواسته و دانسته) مرتکب بدی نمی شود. بدین ترتیب رابطه ضروری میان معرفت و عمل اخلاقی برقرار است. افلاطون با پذیرش این دیدگاهِ استاد خود، آن را بر مبانی معرفت شناختی خاص خود و ایده مُثل استوار می کند. این نظریه، طبق مبانی ای که افلاطون برای آن ترسیم می کند، لوازم، آثار و نتایج خاصی دارد که علی رغم وجود شباهت هایی میان این دیدگاه و نظریه های دیگر، باز هم از سایر نظریات متمایز بوده و بحث های بسیاری را متوجه خود کرده است. مهم ترین انتقادات وارد شده بر این دیدگاه از سوی ارسطو طرح شده است. در عین حال، ارسطو در پایان بررسی های خود، تا حدودی به این دیدگاه نزدیک می شود و با شرایطی آن را تلقی به قبول می کند، اما این دیدگاه همچنان منتقدان فراوانی دارد.
گواهی به مثابه منبع تولید معرفت؛ بررسی و تحلیل دیدگاه جنیفرلکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هفدهم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
75 - 95
حوزه های تخصصی:
گواهی بهعنوان یکی از منابع معرفت، نقش بی بدیلی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد. هرچند پرسش های فراوانی درباب موضوع گواهی مطرح است، اما پرسش محوری نوشتار حاضر که به سیاق مباحث معرفت شناسی تحلیلی تحریر یافته است، این است که آیا گواهی افزون بر این که منبع انتقال دهنده معرفت است، منبع مولّد معرفت نیز هست یا نه؟ فردگرایان پاسخشان منفی است، اما جامعه گرایان بر این باورند که گواهی می تواند منبع مولد معرفت نیز باشد. البته، اهمیت این پرسش به اندازه ای است که پاسخ مثبت به آن موجب ظهور دیدگاه های جامعه گرایانه در معرفت شناسی شده است. در این مقاله پس از ذکر دیدگاه جنیفر لکی، یکی از جامعه گرایان، اشکالات وارد بر آن بررسی و به آنها پاسخ داده شده است.
نگاهی به مبناگرایی سنتی در فلسفه غرب؛از یقین دکارت تا خطاناپذیری بونجور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
82 - 101
حوزه های تخصصی:
دکارت، به عنوان یکی از نمایندگان برجسته مبناگرایی سنتی، برای دستیابی به یقین، شک عام دستوری را نقطه آغاز قرار می دهد و بر اساس آن، در نخستین گام به وجود خود یقین می کند و از این طریق، معرفت به خدا و جهان را تبیین می کند. او در مسیر فکری خود تلاش می کند از اعتبار حواس که احتمال خطا دارند، بکاهد و ارزش بیشتری به شهود ذهنی دهد. دکارت وضوح و تمایز را ملاک حقیقت می داند و مصونیت از هر شک ممکن را معیاری برای یقین به شمار می آورد. بونجور که از معرفت شناسان معاصر است، در دفاع از مبناگرایی سنتی، با بیان انتقاداتی بر دکارت، می کوشد تا نظریه یقین دکارت را از نقدها بپیراید و به معیاری جدید برای خطاناپذیری باورها برسد. نظریه «آگاهی سازنده» بونجور راهی در تبیین باور خطاناپذیر می باشد. آگاهی سازنده یک مرحله هوشیاری غیر مفهومی است که با فرایند توصیفی می توان آن را به باور مفهومی تبدیل کرد. از این منظر، دیدگاه بونجور با اندیشه علم حضوری در فلسفه اسلامی قابل مقایسه است، با این تفاوت که از دیدگاه بونجور، در باورهای برآمده از آگاهی غیر مفهومی احتمال خطا وجود دارد، ولی توجه به آن معقول نمی نماید.
تحلیل مفهوم معرفت از نظر ابن سینا بر اساس معرفت شناسی معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
2 - 21
حوزه های تخصصی:
تعریف سنتی مفهوم معرفت عبارت است از «باور صادق موجه». مفهوم «تصدیق یقینی» که در عبارات ابن سینا معادل علم تصدیقی دانسته شده است، مؤلفه های تقریباً مشابهی با مفهوم معرفت گزاره ای دارد. از نظر ابن سینا تصدیق یقینی یا همان علم تصدیقی عبارت است از تصدیق یک قضیه به سبب علم به علت موجبه صدق آن قضیه. علت صدق قضایای یقینی بدیهی درون این قضایا، و علت صدق قضایای یقینی نظری بیرون از این قضایا است. همچنین در این تعریف ابن سینا تقریر ویژه ای از شرط توجیه دارد. توجیه در تحلیل او نوعی از خطاناپذیری است؛ به گونه ای که باورهای موجّه کاذب امکان ورود به مصداق های علم تصدیقی را ندارند.
نوزیک، معرفت و شرط حساسیت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
77 - 96
حوزه های تخصصی:
رابرت نوزیک تلاش می کند با استفاده از شرطی های خلاف واقع تحلیل بدیلی از معرفت ارائه دهد که نه تنها مصون از مثال های نقض گتیه وار باشد، بلکه بتواند از عهده حل مثال های نقضی که دیگر تحلیل های بدیل هم از حل آنها عاجزند برآید. تحلیل او افزون بر دو شرط صدق و باور، دارای دو شرطی خلاف واقع است که مهم ترین آنها، شرط سوم نوزیک، در مکتب های فلسفی به عنوان شرط حساسیت شناخته شده و مباحث فراوانی درباره آن شکل گرفته است. از جمله، کالین مگین و سول کریپکی در مقالات جداگانه ای کوشیده اند نشان دهند که این شرط با مشکلاتی مواجه است که آن را ناپذیرفتنی می سازد. در این مقاله، پس از شرح نظریه برگزیده نوزیک، به بیان انتقادهای مگین و کریپکی خواهم پرداخت و خواهم کوشید نشان دهم برخی از این انتقادها را نوزیک می تواند به گونه ای پاسخ دهد، اما نتیجه نهایی این است که دو مثال نقض کریپکی نشان می دهند شرط حساسیت پذیرفتنی نیست.
تأثیر متقابل ملکات نفسانی و معرفت از منظر نصیرالدین طوسی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیستم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
78 - 103
حوزه های تخصصی:
زمینه ساز بودن فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی برای ملکات نفسانی و نیز تأثیر متقابل ملکات نفسانی و معرفت از دیرباز در متون اخلاقی اسلامی مورد توجه بوده است. نصیر الدین طوسی در نظام اخلاقی ای که با رویکرد فلسفی ارائه می دهد، این تأثیر متقابل را از دو جهت بررسی کرده است. همچنین وی اقسام فضیلت و رذیلت و تأثیر آن دو بر فرایند شکل گیری معرفت و نیز نقش معرفت در کسب فضیلت ها و رذیلت ها اخلاقی را به تفصیل به تصویر کشیده است. تقسیم فضیلت ها و رذیلت ها به اخلاقی و عقلانی، نوعی گرته برداری صوری از مباحث معرفت شناسی اخلاقی معاصر است که در این نوشتار تلاش می شود پیشینه محتوایی آن در آثار نصیر الدین طوسی معرفی گردد.
بازگفت منطقی و بررسی ادله ضرورت دین از دیدگاه حکیمان شیعه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیبست و یکم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
145 - 174
حوزه های تخصصی:
در حوزه اندیشه دینی ادله متعددی برای اثبات ضرورت دین ارائه شده است. این مقاله به بازگفت منطقی و بررسی این ادله از دیدگاه حکیمان شیعه - ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا - می پردازد. این حکیمان پنج برهان بر ضرورت دین اقامه کرده اندکه عبارتند از: مدنیت، سعادت، هدایت، معرفت و عنایت. در میان این برهان ها، برهان مدنیت مورد اتفاق همه است و با باور به مدنی بالطبع بودن انسان، او را نیازمند اجتماع و سپس قانون عادلانه دانسته اند که در نهایت با تحقق آن ضرورت دین را اثبات می کنند. ابن سینا با طرح مسئله سعادت و شقاوت اخروی و اینکه راه شناخت و وصول به سعادت تنها به واسطه نبی است، ضرورت دین را اثبات می کند. در سه برهان دیگر که در آرای ملاصدرا آمده است، به تفصیل به ضرورت وجود نبی که همان ضرورت دین در جهت هدایت انسان، معرفت رب و عنایت حق تعالی است پرداخته شده است.
پرتوی بر فیلسوف تاریک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم فروردین ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
1-15
هراکلیت افسوسی (550-480 پ م) از دیرباز فیلسوف تاریک نامیده می شود. نخستین بار تیمون اهل فیلیونت [i] ، طنزنویس قرن سوم پیش از میلاد، سبک بیان هراکلیت را «معمّاوش» [ii] نامید. صفت سبک، سپس، به صاحب سبک داده شد. سرانجام هراکلیت فیلسوف «تاریک» [iii] نام گرفت. بنابرین عنوان کتاب پیشینه ای دیرینه دارد. درباره پیش سقراطیان، به فارسی، منابع دیگری در اختیار نداریم، مگر نخستین فیلسوفان یونان ، از مرحوم شرف الدین خراسانی، یا جهان شناسی هراکلیتوس افسسی هم راه با متن و ترجمه پاره نوشته های برجای مانده از او ، از مهدی کهندانی؛ ازاین رو باید به فیلسوف تاریک خوشامد گفت. کتاب، نوشته داریوش درویشی، چاپ نشر پرسش، 1391، و پژوهشی است در آرای هراکلیت، فیلسوف پیش سقراطی، و برگردان سخنان وی به زبان فارسی. در این مقاله نظری به مباحث کتاب می افکنیم و به یادآوری نکته هایی درباره اندیشه های هراکلیت و داوری های نویسنده درباره آن ها بسنده می کنیم. حاصل بررسی نشان می دهد که این کتاب برای خواننده فارسی زبان ارزشی دوگانه دارد: یکی گردآوری برگردان های رایج کنونی، ازجمله برگردان های فارسی، از سخنان هراکلیت به هم راه اصل یونانی هریک؛ دوم بررسی پاره ای از مباحث اساسی اندیشه او.
دورنمایی از وقایع قرن نهم هجری از دیدگاه دولتشاه سمرقندی در کتاب «تذکرهالشعراء» با تأکید بر نقش علما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
69 - 86
حوزه های تخصصی:
دولتشاه سمرقندی، از جمله تذکره نویسان قرن نهم هجری است که در کتاب مهم خود، تذکره الشعراء، گزیده ای از احوال و آثار علما و شعرای دوره اسلامی، به خصوص قرن 8 و 9 هجری را تدوین کرده و در امتداد آن، نظرات قابل توجهی در باره وقایع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوره مورد بحث در اختیار قرار داده است. پرسش پیشِ رو، این است که سیر حوادث در تذکرهالشعراء چگونه در ذهن مؤلف پردازش شده است و علما چه جایگاهی در آن دارند؟ یافته های تحقیق، حاکی از آن است که دولتشاه به این دلیل که اهل قلم، اهل دولت و اهل دل بوده است، نسبت به کمبودهای این عرصه ها شناخت کامل داشته و گاهی با اغماض و گاهی با شهامت، به آنها پرداخته و در مورد علما به همین شیوه مسائلی را مطرح می کند که در شناخت دوره، راهگشاست. دولتشاه، شخصیتی اعتدالی و مردمی بود و در خود، آن وارستگی را می دید که علمای عصر خویش را به نصیحت درباریان جهت رسیدگی به حال رعیت ترغیب کند. روش تحقیق در این مقاله، تاریخی تحلیلی است و در کنار آن، از الگوی هرمنوتیک قصدگرا استفاده خواهد شد. این روش، از این جهت برگزیده شده که ضمن لحاظ اصل متن و زمینه شکل گیری آن، به قصد و هدف مؤلف نیز توجه گردد.
بررسی و تحلیل اعتمادگرایی از منظر گلدمن و پلنتینگا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۹
37 - 65
حوزه های تخصصی:
بر اساس بررسی و تحلیل دو نظریه مهم اعتما دگرایی فرایندی آلوین گلدمن و فضیلت محور آلوین پلنتینگا، می توان صورت بندی کلّی ای از نظریه های اعتمادگرایانه ارائه داد و بر این اساس وجوه تمایز این نظریه ها از نظریه های درون گرایانه و سایر نظریه های برون گرایانه را تعیین کرد. مؤلفه های مشترک نظریه های اعتمادگرایانه فرایندی گلدمن و فضیلت محور پلانتینگا عبارت اند از: مؤدی به صدق بودن، عدم لزوم آگاهی فاعل شناسا به ماهیت باور، جایگزینی ارزشمند بودن فرایند و ابزار ادراکی باور به جای ارزشمند بودن باور، ناوظیفه گرا بودن، توجه به عوامل معرفتی و غیرمعرفتی بیرون از باور، توجه به ویژگی های فاعل شناسا و محیط شکل گیری باور، وسعت دامنه معرفت، اجتماع محور بودن و نتیجه گرا بودن. نظریه های اعتمادگرایانه با این شاخص ها از دو دسته نظریه های درون گرایانه و سایر نظریه های برون گرایانه متمایز می شوند. درعین حال باید توجه داشت که نظریه های اعتمادگرایانه با اخذ مؤلفه های هنجارمندی، نظام صدق ساز، مطابقت با واقع و باورهای پایه خطاپذیر به برخی از نظریه های مبناگرایانه گرایش پیدا می کنند. نظریه پلنتینگا با لحاظ مؤلفه هایی- همچون فضایل معرفتی، موفقیت و تکامل- مشابه نظریه های مبتنی بر فضیلت است و نظریه گلدمن با در نظر گرفتن ارتباط علّی امر واقع با باور، به نظریه های طبیعت گرایانه نزدیک می شود.
بررسی تطبیقی ساختار معرفت در مکتب پوزیتیویسم و فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
135-144
حوزه های تخصصی:
پوزیتیویسم، در دو چهره کنتی و منطقی، مدعی انحصار معرفت به امور محسوس و موهوم یا بی معنا بودن مفاهیم و گزاره های متعلق به امور متافیزیکی اعم از فلسفی، دینی و اخلاقی است. این مکتب در فرایند و ابعاد معرفت بشری از پاسخگویی به منشأ تصورات، منشأ تصدیقات و قلمرو معرفت ناتوان بوده و راه به شکاکیت می برد؛ اما حکمت صدرایی با دقت های عقلی عمیق بر مفهوم معرفت، علاوه بر ارائه معیار قاطع در تعریف معرفت، ملاک تقسیم آن به حضوری و حصولی، احکام معرفتهای تصوری و تصدیقی را تبیین کرده است. براساس این مکتب، معرفت های تصوری و تصدیقی هم منشأ حسی و هم منشأ فراحسی دارند و به تبع این، مفاهیم و گزاره های فراحسی، ازجمله معرفتهای دینی و اخلاقی، قابل درک، تبیین و اثبات صدق می باشند. پژوهش حاضر براساس آراء موجود در منابع دو مکتب، محورهای یادشده را در دیدگاه دو مکتب بررسی و در نهایت معناداری، ارزش و عقلانیت معرفتهای دینی و فراحسی را در حکمت صدرایی ارائه کرده است.
تحلیل بسترهای ایمان از منظر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمان فرایندی است که از مقدمات و بسترهای زمینه ساز شروع می شود و در نقطه ای به عزم ایمان منجر می شود و از آن پس شدت می گیرد. از آن رو که تبیین فرایند ایمان در قرآن از بایسته های قرآن پژوهان و دین شناسان است، در این مقاله تلاش شده است بسترهای ایمان ساز و نقش آنها بررسی شود. بدین منظور، با دقت تمام، آیات قرآن بررسی شد و هرچه در بیان قرآن به عنوان مقدمه ایمان برای مؤمنان ذکر شده بود، جمع آوری گردید. این مقدمات پس در چهار دسته زمینه های اخلاقی، معرفتی، ایمانی و کرداری جای گرفت. مطابق یافته های پژوهش، ایمان افزون بر معرفت، نیازمند بسترهای اخلاقی و رفتاری است و هر نهادی زمینه پذیرش ایمان را ندارد. همچنین هر مرحله از ایمان نیز در افزایش مراتب بعدی ایمان نقش زمینه ای دارد و برای رسیدن به ایمان مطلوب، ضروری است.
رمزپردازی معرفت در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
141 - 156
حوزه های تخصصی:
رمزپردازی روشی است که از دیرباز در دو ساحت عینی و معرفتی برای انتقال معانی استفاده شده است. در ساحت عینی یک پدیده به عنوان رمزی از یک حقیقت یا معنا تلقی می گردد و از کاربردهای مهم آن در عرصه معرفت بیان معانی و حقائق متافیزیکی در قالب رموز است؛ لذا همواره ادیان و مکاتب مختلف عرفانی و باطنی از این شیوه بهره برده اند. در فرهنگ اسلامی نیز در آثار سهروردی و عرفا به شکل گسترده ای این امر نمایان است. با توجه به جایگاه مهم حکمت متعالیه در حکمت اسلامی این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که فرایند رمزپردازی در عرصه معرفت در اندیشه ملاصدرا چگونه است؟ آیا در چارچوب معرفتی وی می توان روشی را برای کشف رمز و دستیابی به حقیقت رمزها ارائه داد؟ تحلیل و بررسی آموزه هایی نظیر ادراک خیالی، شهود، تأویل و معرفت نفس می تواند ما را در رسیدن به مطلوبمان یاری رساند؛ بر اساس نتایج حاصله چارچوبی فراهم می گردد که بنیانی عقلانی و قوی برای رمزپردازی در عرصه معرفت خواهد بود و همچنین معیاری را برای ارزیابی و تشخیص رمزپردازی های صحیح و عقلانی در اختیار قرار می دهد.
نحوه و حدود معرفت به موجودات بر مبنای اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
165 - 185
حوزه های تخصصی:
بدون تردید، مبنای نخست حکمت متعالیه در بعد هستی شناسی، همان اصالت وجود است که بر اساس آن، چیزی جز وجودها و آثار وجودی آن ها، در دار هستی یافت نمی شود. ملاصدرا در جاهای مختلف آثار خویش، بیان می کند که معرفت حقیقی به وجودات تنها از طریق علم و کشفِ شهودی میسّر است. پرسشی که اینجا، خودنمایی می کند، این است که چگونه می توان بر اساس اصالت وجود، به وجودات، علم حضوری و حصولی پیدا کرد و چنین علمی تا چه حدّی می تواند ما را به شناخت حقیقی رهنمون شود؟ پاسخ اجمالی این است که علاوه بر علم حضوری با همه اقسامش، از طریق معقولات ثانیه فلسفی و مفاهیم ماهوی نیز می توان تا حدودی به موجوداتِ خارجی معرفت پیدا کرد و افزون بر ادراکات حضوری و حصولی عقلی، از طریق حواس نیز با موجوداتِ محسوس مواجه می شویم و از طریق همین مواجهه، به آن ها علم پیدا می کنیم. بنابراین اقسامی از علم حضوری و مفهومی (عقلی) و حسی به موجودات داریم؛ لکن باید دانست که هر معرفتی حدّ و چارچوب خاصّی دارد و دانستن این حدّها، خود، بخشی از حکمت است.
مبانی تعیّن فرهنگی اجتماعیِ اعتباریات در المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش، «تعیّن فرهنگی اجتماعی معرفت اعتباری»، از منظر مرحوم علامه طباطبائی در المیزان است. سؤالات پژوهش عباتند از: خاستگاه معرفت های اعتباری چیست؟ عوامل اجتماعی فرهنگی به چه میزان در تعیین آنها مؤثرند؟ این معارف در چه سطحی شکل می گیرند؟ عامل مسلط در آنها چیست و بالاخره، هدف و محور اصلی تغییرات در معرفت های اعتباری چه چیزی است؟ برخی از نتایج این پژوهش در پاسخ به این پرسش هاست که مرحوم علامه طباطبائی، خاستگاه اصلی معرفت های اعتباری را فطرت و طبیعت انسان می داند. تأثیر عوامل اجتماعی فرهنگی را یک تأثیر اضطراری معرفی می کند. سطوح مختلف فردی، گروهی، حزبی و مانند آن، برای این معارف در نظر می گیرد. با وجود تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی بر آنها، عامل اصلی تعیین کننده بر آنها را فطرت و طبیعت می داند. بالاخره، اصلی ترین هدف تغییرات در معرفت های اعتباری را اعتباریات پسینی قلمداد می کند. در این جستار، از روش های توصیفی تحلیلی، تحلیل محتوا و روش اسنادی استفاده برده ایم.
قرآن، منطق، انسان و اکتشاف نفس الأمر جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۹۴
163 - 194
حوزه های تخصصی:
واقعیت نهایی و حقیقت غایی چیست؟ از دیدگاه قرآن عظیم چگونه و با چه ابزاری می توان به نفوذ در نفس الامر جهان توفیق یافت؟ آیا با یک منطق ساده و تک بعدی مثل ذهن استدلالی می توان به معرفت مطلوب مذهب در باب جهان پیچده و انسان پیچیده تر دست یافت؟ هر متدی برای هر علمی جهت کشف واقعیت مناسبت ندارد. قیاس برهانی در علوم طبیعی بی ثمر است؛ چنان که استقرای علمی در ریاضیات و فلسفه بی اثر است. چه عاملی گذر از دنیای قدیم به دوران جدید را مهیا کرد؟ بی شک منطق مناسب که فرانسیس بیکن و دیگران بدان همت گماردند. قرآن حکیم هم برای شناخت غایت خلقت آدم و عالم منطقی پیشنهاد می کند و علاوه بر عواملی دانشی چونان لُب و تعقل، تدبر، تفکر، تفقه، توسم، علم و یقین از عوامل گرایشی، کنشی و منشی مثل تذکر، تقوا، اسلام، ایمان، انابه، احسان، اراده، سؤال، عبودیت، تبعیت، صبر، شکر، سمع، اعتصام، هدایت و ولایت نام می برد و تأکید می کند که برای فهم اصل واقعیت یا لایه هایی از آن اسبابی سخت اثرگذار هستند. در یک کلام قرآن منطق حق عینی را به جای منطق صدق ذهنی پیشنهاد می کند. منطق صدق بخشی کوچک از منطق حق بوده و در صورت فقدان برخی عوامل عقیم می ماند. اشاره به منطق گسترده اسلام برای فهم مطلوب واقعیت از منظر دین، فلسفه تمایز و تولد این نوشتار به شمار می رود.
نسبت نفس و معرفت(نقد علم حصولی) با تاکید بر انتقادهای سهرودی از مشائیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
261-278
حوزه های تخصصی:
مساله نفس از دیرباز توجه اندیشمندان مختلف را به خود معطوف داشته وموجب پیدایش عقاید گوناگون درباره آن شده است. این پژوهش در قسمت نخست به بیان نظرات فارابی و ابن سینا در مورد «تعریف» پرداخته و سپس انتقادات سهروردی بر فلسفه مشائی را در این زمینه بیان نموده ودر پایان به بیان دیدگاه سهروردی می پردازد. زیرا شناخت نفس و مظاهر و تجلیّات آن اساس و مایه شناخت موجودات به شمار می رود. بعنوان ضرورت انجام می توان گفت نفس ما به چه طریقی به شناخت می رسد؟ مشایین قائل به شناخت اشیاء از طریق مشخص کردن حد ورسم آنها می باشند. سهروردی دیدگاه آنها را مورد نقد قرارداده واینگونه تعریف ها را نادرست می داند و دیدگاه تازه ای برمبنای هستی شناسی خود که مبتنی بر نور است ارائه می دهد.به اعتقاد وی نفس بدلیل نور بودنش نزد خود، ظاهر است ونور هر چقدر که نورانیتش بیشتر باشدخود آگاهی بالاتری دارد.او روشهای استدلالی وعلم حصولی را برای بدست آوردن معرفت کافی ندانسته وشناخت شهودی را لازمه آن می داندو با برابر دانستن نفس با نور به بیان دیدگاه های خودش می پردازد.
مفهوم تجربه نزد متفکران نو-کانتی و تأثیر آن بر نوشته های اولیه ی والتر بنیامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
429-450
حوزه های تخصصی:
مفهومی از تجربه که در نظام معرفت شناسانه کانت پرداخته می شود، به رغم اهمیتی که در مقام یکی از ارکان اساسی نظام انتقادی دارد، به نحوی طنزآلود تا چند دهه پس از مرگ کانت در پرده می ماند. کشف و بازیابی مفهوم کانتی تجربه مرهون مساعی متفکرانی است که عموماً ذیل عنوان مکتب نو-کانتی شناخته می شوند. در مقاله حاضر، با تمرکز بر آثار یکی از برجسته ترین چهره های نو-کانتی، هرمان کوهن، نشان می دهیم که تجربه مورد نظر کانت چگونه می تواند از تلقی متعارفی که بر پایه دوگانه سوژه/ابژه بنا می شود فراتر رفته و به خاستگاه معرفت واصل شود. پس از آن، خواهیم دید که این تجربه خاستگاهی چگونه برانگیزاننده «فلسفه آینده»ای می شود که والتر بنیامین، در نوشته های اولیه خود در دهه 1910، طرح آن را پی ریخته است. اما این به هیچ وجه به معنای آن نیست که بنیامین صرفاً مسیر متفکران نو-کانتی را ادامه می دهد: چنانکه مشاهده خواهیم کرد، برای نیل به خاستگاه تجربه، بنیامین «نقشه نبردِ» تاریخی-الهیاتی ای را به کار می گیرد که با نقشه مورد استناد متفکران نو-کانتی – و خود کانت – تفاوت های اساسی دارد.