مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
معرفت
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اسفند ۱۳۹۷ شماره ۱۲ (پیاپی ۶۴)
15-40
منظور مانهایم از تدوین کتاب ایدئولوژی و اُتوپیا درواقع، طرح اصول کلی و مبانی جامعه شناسی شناخت است. پرسش بنیادین و آغازین او دربارة «چگونه اندیشیدن» آدمیان است. او در این کتاب، شیوۀ اندیشیدن افراد و به ویژه روشن فکران را باتوجه به زمینة اجتماعی و تاریخی زمانه ای که اندیشه در این ظرف مکانی زمانی صورت می پذیرد موردبحث قرار می دهد. به دنبال همین امر، تدوین کتاب ایدئولوژی و اتوپیا ، محصول دورة تاریخی بحران زدۀ کنونی، به ویژه در زمانة پرتلاطم کشورهای مجارستان و آلمان در سال های بین دو جنگ جهانی و به قدرت رسیدن فاشیزم در اروپاست. او کوشش می کند به مبانی چگونگی تفکر و شناخت دست یابد، ولی البته راهی برابرهایی از این بحران فکری نمی یابد. هرچند او خود تحت تأثیر همین شرایط از زادگاهش بوداپست و مجارستان به آلمان و سپس به انگلستان مهاجرت می کند. برخی مفسران کتاب مانهایم را اثری فلسفی دانسته اند، ولی او به نظر خودش می کوشد تا با دست یافتن به مبانی عینی و واقعی تفکر و شناخت و باتوجه به اصل نسبت گرایی (ارتباطی) اندیشه با شرایط تاریخی اجتماعی از مباحث انتزاعی فلسفه فاصله بگیرد.
بنیان های اخلاق هندو: نظریه کرمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت زندگی آدمی در طول دوران حیات خویش در این جهان و در سرای باقی همواره تحت تاثیر اعمال و کردار و گفتار خویش است. کرمه به معنای عمل کردن است و ثمره عملی که تحت تأثیر خواسته ها و غرائز انسانی انجام شود، در چرخه زندگی های بعدی یا در سمساره نتیجه می دهد. با درک کرمه در اخلاق هند، می توان وضعیت زمان حال فرد را توجیه کرد و نیز از تولدهای بعدی در آینده جلوگیری بعمل آورد. به منظور کسب کرمه خوب باید از دهرمه پیروی کرد و دستیابی به معرفت، باعث از بین رفتن کرمه می شود. به استثناء چارواکه، تمام نظام های هندی با نظریه کرمه، کم و بیش توافق دارند. همه چیز تحت سیطره قانون کرمه است؛ اما این قانون در نزد سانکهیه و میمانسا مستقل از اراده الهی است و در ادیان بودایی و جین، خدایان هم تحت تأثیر قانون کرمه هستند
دلایل نقلی بر ناتوانی بشر از شناخت خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله دلایل نقلی، شامل قرآن و روایات معصومین: بر ناتوانی بشر از شناخت خدا بوسیله ابزارهای شناختی بشری شامل عقل، وهم، خیال و فکر بررسی شده و با بیست و دو دسته آیه و روایت، تأکید و تأیید شده است. البته بشر فاقد معرفت خدا نیست، بلکه به در این معرفت دخالتی ندارد. معرفت خدا، فعل خدای متعال است و بشر نسبت به آن منفعل است، خدای سبحان تفضلاً این معرفت را به انسان بخشیده است. انسان مختار می تواند نسبت به معرفت موهبتی خدای متعال موضع بگیرد، یا آن را بپذیرد و اقبال کند، یا آن را منکِر شود و ادبار کند، که بدین جهت مستلزم و مستوجب ثواب یا عقاب الهی می گردد. آیات و روایات نشان می دهند که خدای متعال در عقل، وهم، خیال و فکر انسان نمی آید تا برای او معرفتی بشری حاصل شود. بعلاوه معرفت خدای متعال، فعل خدا است، بشر در آن، دخالتی ندارد و این معرفت قبل از نشئه دنیا به انسان اعطا شده است.
کارکرد معرفتی زبان نزد فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چیستی «زبان» و و ویژگی های آن، از جمله مسائلی است که از دیرباز ذهن و اندیشه عالمان و متفکران را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی نخستین متفکر اسلامی است که در آثار خویش به تفصیل به فلسفه زبان و زبان شناسی پرداخته است. اما نوشتار حاضر، ناظر به فلسفه زبان و زبان شناسیِ فارابی نیست که در این باره قبلاً تحقیقاتی به انجام رسیده است؛ بلکه مسئله اصلی آن، نقش و کاربرد زبان در معرفت یا شناخت است؛ یعنی اینکه مقوله زبان به طور کلی چه محصول معرفتی یا شناختی برای انسان به همراه دارد. از دید امروزین، در پاسخ به این مسئله، به ویژه باید به دو دانش توجه کنیم: زبان شناسی شناختی و معناشناسی شناختی، که البته فارابی به این دو دسترسی نداشته است. با این حال، مدعای نوشتار حاضر این است که او کارکرد معرفتی یا شناختیِ قابل توجهی برای زبان درنظر گرفته و ابعاد و ویژگی های مهمی از آن را مشخص کرده است و اگرچه یافته های او در این عرصه در قیاس با دستاوردهای معاصرین، ممکن است ناچیز به نظر آید، اما نقش کاملاً تأسیسی او در این عرصه غیرقابل انکار است. روش تحقیق در نوشتار حاضر، از جهت نحوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای و از جهت نحوه تحلیل داده ها، عقلی است.
بررسی تطبیقی پیوند فضیلت، معرفت و خیر در اندیشه ی افلاطون و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رابطه ی فضیلت، معرفت و خیر با یکدیگر یکی از محورهای اساسی در فلسفه ی اخلاق محسوب می گردد و نوع نگاه به این رابطه طبیعتا پیامد هایی در رابطه با اصالت علم یا اصالت عمل و یا دیدگاه سومی را به دنبال دارد.در این زمینه افلاطون- فیلسوف بزرگ یونان باستان- و ملاصدرا-اندیشمند بزرگ فلسفه ی اسلامی- هر دو در مسئله فضیلت نگاه منحصر به فردی دارند که مؤید ارتباط تنگاتنگ اخلاق، معرفت شناسی و هستی شناسی است.این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی- توصیفی، ضمن بررسی مبانی فلسفی افلاطون (از جمله نظریه ی ایده) و ملاصدرا (از جمله مراتب تشکیکی وجود و نیز نگاه ویژه به نفس و حرکت استکمالی آن)، تشابهات و تناظر آراء آن دو را بیان کند و تفاوت ها و افتراقات موجود در این زمینه را مورد واکاوی و تحلیل قرار دهد.با تشریح مسئله فضیلت و تحلیل ساختاری آراء و نیز توجه به مبانی فلسفی متفاوت آن دو اندیشمند، این همانیِ وجودی معرفت، فضیلت و خیر را می توان دریافت. یگانگی سه مقوله ی مذکور با تکیه بر محوریت معرفت، و احاطه ی مفهومی آن بر فضیلت و خیر می باشد؛آنچنانکه تحقق معرفت، به معنای حصول فضیلت و نیز پیدایش خیر است.
بررسی انتقادات به «روش انتقالی» بلور در مورد نظریۀ «معرفت عینی» پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
211-233
حوزه های تخصصی:
جامعه علمی، مانند هر اجتماع دیگری، متشکل از ساختار های اجتماعی مربوط به خود است که برای شناختن آن می بایست، به شناختن موضوعاتی مثل سیر تکامل تاریخی آن، ساختار علم و... همت گماشت. در همین رابطه، مطلبی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است مساله هنجار ها در علم –مجموعه ای از ارزش های بنیادین حاکم بر جامعه های علمی_ است. هنجار ها در علم از آن جهت مهم هستند که به عقیده برخی ساختار رفتار در جامعه علمی را توصیف می کنند. نسبت به مساله هنجار ها در علم، رویکرد های متفاوتی وجود دارد. دو نظریۀ مهم در این بین عبارت اند از دو نظریه ای که کارل پوپر و دیوید بلور به آن ها پرداخته اند: الف) هنجارها در علم حاصل توافقی اجتماعی اند. (بلور، 1991) و ب) هنجارها در علم اموری انتزاعی و افلاطونی هستند. (پوپر، 1972) در این نوشتار قصد دارم علاوه بر شرحی کلی بر نظریات پوپر و بلور، انتقاداتی که از سوی مدافعین پوپر بر بلور وارد شده است را بررسی نمایم.
تحلیل نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر آن است که نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی را با حکمت عملی بررسی و تحلیل کند. برای این هدف و به کمک روش تحلیل مفهومی، در آغاز با اشاره به تعریف کاربرد و هم چنین فعل و عمل، به تحلیل مفهوم علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی می پردازد. سپس مفهوم فرونسیس نزد ارسطو و هم چنین حکمت عملی نزد فیلسوفان مسلمان را مطالعه و تحلیل می کند. با بررسی تعاریف متفاوت حکمت عملی نزد حکمای مسلمان، آرای آنان را با فرونسیس ارسطو می سنجد. آنگاه به بررسی نسبت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی و حکمت عملی اهتمام می کند و وجوه افتراق و اشتراک آنها را تحلیل می نماید. با توجه به تفاوت سرشت علوم انسانی و اجتماعی کاربردی که تکنولوژی به شمار می رود با حکمت عملی که فضیلت محسوب می شود، سرانجام این پرسش چونان یک مسئله ی باز مطرح می شود که آیا منطقا فرونسیس می تواند از علوم انسانی و اجتماعی محض چونان حکمت نظری، در رهنمون شدن انسان به سوی عمل فضیلت مند بهره مند شود؟ و در صورت امکان آیا این امر، گونه ای از علوم انسانی و اجتماعی کاربردی به شمار می رود؟
تحقیقی در نقش تصور و تصدیق در شکل گیری دو گونه جهان اخلاقی نزد ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزد بوعلی سنخ تصورات ذهنی ما است که به تصدیق ماهیت جهان آنگونه که آن را می شناسیم، منجر می شود. ابن سینا در فلسفه خود با دو سنخ تصور روبه رو است: تصوری که منبع آن ادراک معقولات است و تصوری که منبع آن تمام سطوح ادراکی انسان غیر از قوه عاقله است. این دو سنخ تصور نیز به ساخت دوگونه جهان در ذهن مخاطبان بوعلی منجر می شود: جهانی معقول و جهانی مخیل. انسان بر اساس شناخت خود از عالم در آن به عمل می پردازد. عمل ناشی از شناخت معقول عالم، عقلانی است و جهانی اخلاقی را برای ما به وجود می آورد؛ اما عمل ناشی از شناخت غیرعقلانی عالم، جهانی غیراخلاقی را برای مخاطبان بوعلی به وجود می آورد. پس از بیان نحوه ایجاد این دو عالم اخلاقی و غیراخلاقی در برابر مخاطبان بوعلی، مشخص م ی شود که شکل گیری جهان اخلاقی در نظر انسان بسته به میزان معرفت او از عالم است. حضور انواع تصورات در ذهن و نیز نحوه صورت بندی آنها بسته به میزان معرفت افراد متفاوت است و منجر به شکل گیری دو گونه جهان اخلاقی و غیر اخلاقی در افراد مختلف خواهد شد.
تحلیل ارتباطات در تعامل متن دینی و مخاطب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه متن و مخاطب و تأثیرگذاری متن در مخاطب- به ویژه- در فضای متون دینی موضوع قابل توجهی از زاویه علم ارتباطات است. در ادبیات دینی اسلامی، گزاره دینی یا «حدیث» - و با قدری مسامحه- «خبرواحد»، به عنوان یک واحد کلام، شناخته شده است. اما جایگاه و کارکرد یک گزاره دینی در تولید یک معرفت دینی چگونه است؟ این کارکرد، احیانا تحت سیطره دستگاه فقهی قرار گرفته است و با تعابیری چون «حجیت»، از آن سخن رفته است. اما این کارکرد و جایگاه، نسبت به تولید یا انتقال معرفت، قابل واکاوی است. از یک سو، به میزان کاربرد یک گزاره دینی در طول تاریخ، حجم معارف مبتنی بر آن نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر، ایجاد ارتباط مستقیم بین معرفت دینی و یک گزاره دینی، منطقی نیست. اساسا - با تأکید بر حوز های غیر فقهی- هیچ یک از معارفی که ما در قالب خبرواحد، تلقی می کنیم، در فضای خلا و بدون توجه به معارف تمدنی، مورد قبول واقع نمی شود. در رهیافتی ناظر به تحلیل میراث حدیثی شیعه نیز باید گفت که نگاه کمی به احادیث و مبتنی بر ارتباط مستقیم گزاره دینی و معرفت، الگوی کارآمدی در تحلیل جایگاه اجتماعی سیاسی معصوم به شمار نمی رود.
تحلیلی بر معرفت تاریخی حافظ شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
215-238
حوزه های تخصصی:
دیوان حافظ ، تجسم و عصاره ی منظرها، سرگذشت ها و حافظه ی هستی شناسانه و تاریخی ماست، که در یکی از پرآشوب ترین دوره های تاریخی، رسالت پویایی جهان بینی ایرانی را، به گونه ای شگفت انگیز ادا نموده است. در این میان، پیش داشت ها و ویژگی های بینش تاریخی حافظ در اشعارش، مسأله ی غامض و قابل درنگی است که چندان به آن پرداخته نشده است. این جستار با روشی توصیفی- تحلیلی و استعانت ممکن از مباحث نظری هایدگر پیرامون وجود انسانی«دازاین»، با تمرکز بر دیوان حافظ شیرازی، زمینه ها و آبشخورهای بینش تاریخی وی و همچنین ویژگی های آن را در کانون توجه خود قرار داده است. دریافته های این تحقیق نشان می-دهند که طرح بینش تاریخی حافظ در اشعارش، برانگیخته از دنیای تاریخی، تاریخمندی و خودفهمی اوست. واقع بودگی، افکند گی و پیش فهم های تاریخی حافظ ، ظرفیت ها و امکانات خاصی را در شکل گیری بینش تاریخی وی فراهم نموده است. موقعیت مهم زمانی و مکانی حافظ، در کنار آشنایی عمیق او با قرآن، شاهنامه و متون تاریخی و فرهنگی گذشته، موجب شده تا نظام معرفت تاریخی وی در برخی از آثارش، با مفاهیم و ویژگیهایی چون: تاریخ به مثابه ی ابزاری در خدمت حکمت و عبرت، مشیت واختیارباوری، توجه ویژه به جام جم، اهتمام به کاربست عناصر، مفاهیم و شخصیت های اسطوره ای و تاریخی ایران، اسلام و جهان، تعریف و در قالب ایهام، تلمیح و تمثیل، به گونه ای سحرانگیز و ازلی در دیوانش متجلی شود.
مبانی معرفت شناختی عشق ازدیدگاه افلاطون و مولوی با تکیه بر محاورات ضیافت، فایدروس، ثئای تتوس و دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
231 - 272
حوزه های تخصصی:
عشق از مباحث مشترک میان عرفان و فلسفه است. طبق دیدگاه افلاطون و ملاحظات عاشقانه مولوی ، عشق به عنوان یک منبع عقل االهی، مدرِک کل شمرده می شود. در مقاله پیش رو به شباهت های این دو دیدگاه فلسفی و عرفانی در باب عشق می پردازیم. درتبارشناسی اندیشه و تجربه زیسته مولوی در ساحت عشق و نوع فهم کلی حاکم بر صورت بندی او از مفاهیم عاشقانه، نقب به بنیاد تاریخی، فلسفی این نوع نگرش، ضروری می نماید. در این مسیر، سایه اندیشه افلاطونی به عنوان خاستگاه و مرجعیت ارزش گذار فضیلت محور در عرصه عشق، مطرح می شود. در این رویکرد تطبیقی فلسفه و عرفان در پدیده عشق، جهت تعیین نقش معرفت حسی، عقلی و شهودی، با روش دیالکتیک افلاطون مواجه هستیم که در نُه محاوره مختلف از جمله فایدروس، ضیافت، جمهوری و ثئای تتوس بدان پرداخته است. با تکیه براین مباحث، ما درآثار مولوی به ویژه دیوان شمس، ضمن طرحواره هایی در غزل، با لایه های برهانی معرفت شناسانه ای روبرو می شویم که با نگاه افلاطون در باب معرفت و عشق هم پوشانی دارد و نشانگر تأثیر پذیری مولوی از نوع نگرش هستی شناسانه و فضیلت محور افلاطون است.
تبیین عقلی تأثیر فضایل و رذایل بر معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۷
121-138
حوزه های تخصصی:
ادراک آدمی که مبادی متعدّدی دارد، از عوامل بیرونی و درونی تأثیر می پذیرد. بخشی از این تأثیرات، باعث اعوجاج در معرفت و بخشی دیگر سببِ تسریع و یا باعث ایجاد نوعی جدید از معرفت و بصیرت می شوند. از منظر آیات و روایات و از نگاهِ حکما و علمای اخلاق، فضایل و رذایل، بخشی از عوامل تأثیرگذار بر معرفت بشری به حساب می آیند. این اثرگذاری گاهی در مقام روی آوری و میل به کسب معرفت یا تسریع در فهم یا ایجاد برخی از ادراکات اشراقی به سبب فضیلت مندی و زمانی نیز در اعوجاج یا محرومیت از انواعی از ادراکات به سبب رذیلت مندی قابل اثبات است که البتّه میزان این تأثیرگذاری ها و شدّت و ضعف آن در ادراکات مختلف متفاوت می باشد. مسئله ای که در این مقاله می کوشیم به پاسخ آن دست یابیم آن است که این اثرگذاری را چگونه می توان با روش عقلی تحلیل و بررسی کرد. به گمان نویسندگان مقاله، می توان از طریق «تحلیل مبانی انسان شناختی اخلاق فلسفی»، «لزوم سنخیت بین علّت و معلول»، «وجود ارتباط بین عواطف و معرفت» و بالأخره «عاملیت فضایل و رذایل برای نورانیت و ظُلمانیت نفس»، تبیینی عقلانی از تأثیر فضایل و رذایل بر معرفت بشری را با روش تحلیلی ارائه داد.
معرفت شناسی از دیدگاه امام علی (علیه السلام) با تأکید بر دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، معرفت شناسی از دیدگاه امام علیه السلام باتأکیدبر دلالت های تربیتی آن، درقالب مراتب، منابع، ابزار، موانع و پیامدهای معرفت همچنین شرایط علی و واسطه ای و راهبردهای کسب معرفت از دیدگاه امام علی(ع) و تبیین دلالت های تربیتی آن است. درراستای دستیابی به این هدف، هشت سؤال طراحی شد. روش این پژوهش، روش نظریه پردازی داده بنیاد و مواد و محتوای این تحقیق کتاب های ارزشمند نهج البلاغه، غررالحکم و سایر منابع روایی شیعه دربردارنده سخنان آن حضرت بود. نتایج و یافته های پژوهش نشان داد که شرط علی کسب معرفت «هدایت الهی»؛ شرط میانجی آن «تقوای الهی»؛ مراتب معرفت شامل: «شک، ظن و یقین»؛ منابع معرفت شامل «وحی و الهام، عقل، قلب، فطرت، آیات آفاقی (طبیعت) آیات انفسی (انسان) و تاریخ» و ابزار معرفت شامل: «تدبر در قرآن، خردورزی (تعقل/ تفکر)، حس، کشف و شهود، عبرت گیری و تأسی به سیره اهل بیت» است. همچنین موانع معرفت شامل: «پیروی از هواى نفس، دنیاپرستی، محبت غیر خدا، شهوت پرستی، آرزوهای طولانی، اطاعت از فاسقان و هم نشینی با آنان، مزاح و شوخی بیجا و بیش ازحد، عجب و خودپسندی، فتنه، طمع، فقر، وسوسه هاى شیطانی، خشم و غضب، جدل، به کارنبستن علم، غرور، کوته بینی و شبهه» و پیامدهای معرفت شامل: «تمیز حق از باطل، برخورداری از اجر شهید، کسب ایمان، حفظ دین، زهد، کسب فضیلت، کسب بصیرت، کسب معنویت، حکمت، آگاهی به زمان خویش، خداشناسی و آمرزش» و راهبردهای توسعه معرفت شامل: «اخلاص، ایثار، سیر درآیات آفاقی (طبیعت) و آیات انفسی (خودشناسى)، ذکر و یاد خدا، تزکیه نفس و تجربه» است. نتایج و یافته های پژوهش نشان داد که دلالت های تربیتی مناسب معرفت شناسی از دیدگاه امام علی(ع) در بعد اهداف تربیت شامل «قرب الهی» به عنوان هدف آرمانی، چهار هدف کلی و تعدادی اهداف فرعی همچنین روش ها و موضوعات تربیتی مناسب با آن بود.
چند نکته در باب حجیت جمعیه قرآن و عترت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۶ «ویژه قرآن و حدیث»
101-119
حوزه های تخصصی:
نویسندگان در توضیح مدعای خود در مورد خلافت اجتماعیه قرآن و عترت، به این نکته اشاره می کنند که قرآن کلام الله یعنی تجلّی خدا است و این صفت واقعی است نه معانی نفسی و ذهنی. از این تجلّی خداوند، هر کسی به اندازه استعدادش بهره می برد؛ استعدادی که به درجه تعبد و اطاعت او بر می گردد یعنی درجه تسلیم در برابر خلفای راستین خدا. بدین روی وجهی از حدیث ثقلین، یعنی خلافت اجتماعیه قرآن و عترت روشن می شود. متقابلاً عصیان این خلفای راستین، فرو افتادن در ورطه ضلالت شیاطین را در پی دارد. نتیجه دیگر این مباحث آن است که هر کس به درجه بالاتری در این معرفت و اطاعت دست یافت، باید با کسانی که در درجه پایین تر هستند، به رفق و مدارا رفتار کند.
بررسی و جمع بین روایات شناخت و عدم شناخت عقلی خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۶ «ویژه قرآن و حدیث»
120-144
حوزه های تخصصی:
عقل قوی ترین ابزار شناختی انسان است. ما بسیاری از پدیده های جهان هستی را به وسیله عقل می شناسیم. ولی از شناخت بسیاری پدیده ها نیز ناتوانیم. وقتی عقل امکان شناخت بسیاری از مخلوقات را نداشته باشد با آن که صفت محدودیت دارند، به طریق اولی از شناخت خالق نامحدود ناتوان است. روایات فراوان این ناتوانی عقل از شناخت خدا را تأیید می کنند. البته روایاتی اندک، مخالف ابتدائی این معنا است. هدف این نوشتار، جمع بین روایات شناخت و عدم شناخت عقلی از خدای سبحان می باشد. این نکات در مقاله بررسی می شود که عقل مخلوقی والا مرتبه است، و مانند مخلوقات دیگر به معرفت خدا سرشته شده است، لذا می توان خود عقل را مفطور به فطرت خدایی یعنی توحید دانست. پس روایاتی که در آن از معرفت عقل نام برده شده است، نشان دهنده کشف خود عقل نیست، بلکه اعطا و بخششی از جانب خدا به عقل است. در این مقاله، از توضیح و تبیین های دانشوران شیعی استناد شده است.
تبیین اصل تقدم مکان بر رفتار بر اساس تحلیل وجودی معماری اسلامی-ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال چهارم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳
17-26
حوزه های تخصصی:
پرداختن به مسئله ارتباط بین اثر معماری، خالق اثر و مخاطب، بدون پرسش از واقعیت و چگونگی حصول معرفت، ممکن نیست. معماری اسلامی به عنوان پدیده ای انسانی محصول آگاهی انسان درباره کلیه جنب ههای مختلف علمی، مهندسی، هنری و...است. بنابراین روشن کردن چیستی و چگونگی آگاهی و معرفت و روش ها و ابزا رهای فهم آن می تواند کمک شایانی به فهم و ادراک اثر کند. بدین سان این پژوهش در ابتدا با حرکت از مفهوم به مصداق، شناختی از معرفت، انسان، جهان و واقعیت ارائه می کند. در ادامه با حرکت از مصداق به مفهوم به واکاوی چگونگی ظهور و ادراک دانایی در اثر معماری اسلامی پرداخته می شود. روش تحقیق این پژوهش استدلال منطقی است. بنابراین در ابتدا جها نبینی اسلامی بر اساس حکمت متعالیه به عنوان آخرین و مهمترین تحول عمده حکمت اسلامی طرح می شود، این رویکرد سامانه ای قوی با روشی منطقی است و از شفافیت نظری قوی جهت تفهیم تعریف مؤلفه هایی همچون هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و جهان شناسی برخوردار است. پس از تبیین اصول ساختا رهای ذهنی طبق جها نبینی اسلامی طرح شده، به نحوه پیدایی اثر معماری توسط خالق اثر و چگونگی ادراک آن ب هوسیله مخاطب و ارتباط اثر با واقعیت بر اساس علل چهارگانه و پنجگانه، غایی و مثالی، فاعلی، مادی و صوری که در مقام صوری بحث لحاظ شده اند، پرداخته می شود. نحوه ایجاد معماری اسلامی به عنوان علت فاعلی و ظهور اندیشه و خیال به عنوان علت غایی و مثالی و فعلیت توده و فضا به عنوان عل تهای مادی در قالب صورت مکان به عنوان علت صوری، هدف این پژوهش است و چگونگی تبلور هر یک در الگوی حیاط مرکزی از حیث انطباق اندیشه و عمل مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجه مهم این تحقیق تقدم وجودی مکان بر رفتار است که فضا را ذیل مکان قرار م یدهد.
سویه های معرفت آفرینی فضایل در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
7 - 42
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای پژوهش در معرفت شناسی غربی و دینی در دهه های گذشته، ارزیابی نقش فضایل اعم از اخلاقی و فکری بر معرفت است و نظریه پردازان زیادی، از نوع و میزان اثرگذاری فضایل فکری و اخلاقی بر معرفت سخن گفته اند. از مبانی وجودشناسانه و رهیافت های نوین ملاصدرا و پیروان او به سه مقوله: علم (چیستی، منابع و موانع)، نفس و فضایل می توان پاسخ های جدیدی به این مسأله اصطیاد کرد. صدراییان با تعیین معیار برای چیستی فضایل، از کم و کیف نقش کلیدی فضایل و رذایل اخلاقی و فکری در فرآیند معرفت سخن گفته اند. البته سیاق و گاه تصریح سخنان نشان می دهد ایشان اغلب معرفت حقیقی و والا یا همان معرفت به امور متعالی را در گرو آراستگی به فضایل اخلاقی می دانند؛ اما فضایل فکری را پیش نیاز غالب معرفت ها می شمارند. این پژوهش با مروری بر فضیلت گرایی معرفتی معاصر، در پی کشف سویه های چنین نگرشی در معرفت شناسی صدرایی است. گذار از تعریف رایج ارسطویی از فضیلت، اشاره به مصادیق جدیدی از فضایل فکری و همچنین ترسیم دقیق فرآیند اثرگذاری فضایل بر معرفت، از ویژگی های این سنت فلسفی است.
اصطلاح شناسی مفهوم علم در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، پس از بیان مقدمه ای در باب چیستی اصطلاح شناسی و مراد ما از آن در اینجا، حدود پنجاه لفظ و اصطلاح مربوط به مفهوم فلسفی «علم» یا نزدیک به معنای آن، از طریق استقرا برشمرده می شود و از میان آنها، واژگان «شعور»، «ادراک»، «معرفت»، «علم»، «عقل» و «تعقل» با بحث های علم شناسی فلسفی متناسب تشخیص داده شده، جهت بررسی برگزیده می شوند. در مرحله بعد به بیان معناشناسی لغوی این الفاظ پرداخته می شود؛ سپس مفهوم فلسفی این اصطلاحات و تفاوت آنها با یکدیگر، با استناد به آثار فیلسوفان بیان می گردد و در مرحله بعد به کاربردشناسی این اصطلاحات، در آثار فلاسفه پرداخته می شود و در نهایت، بهترین و مناسب ترین واژگان برای ابعاد مختلف علم شناسی فلسفی، نظیر بعد معرفت شناختی و هستی شناختی علم پیشنهاد می گردد.
هابرماس و بنیان های شبه استعلایی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
149-170
حوزه های تخصصی:
ﻧﻮﺷﺘﻪی پیش رو ﺷﺮح و ارزیابی ﺑﺨﺸﻰ از افکار یورﮔﻦ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎس و فیلسوف آﻟﻤﺎﻧﻰ، در حیطه ی ﻣﻌﺮفت شناسی اﺳﺖ که در متون فارسی به آن کمتر توجه شده است. یکی از اهداف پروژه تحقیقاتی او نزدیک کردن داﻧﺶ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ یا زیست جهان بوده و هدف این نوشتار نیز ارائه شرحی نظام مند از این کوشش هابرماس و تقابل های فکری وی با دیگر نحله های فلسفی-اجتماعی است. «علائق شبه استعلایی» یکی از مفاهیم کلیدی است که در این فرایند نقشی حیاتی دارد و دانش را از ساحت سوژه استعلایی به ساحت فرآیند تاریخی که از نیازهای عملی برخواسته مرتبط می کند. به همین جهت، این نوشتار ﺑﻪ دﻧﺒﺎل روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﻨﺎ، کارکرد و ریشه های این مفهوم ﺑﻮده است. از این حیث، در ﺑیﻦ آﺛﺎر او دو کتاب از جایگاه مرکزی ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ: داﻧﺶ و ﻋﻼﺋﻖ اﻧﺴﺎﻧﻰ و ﻧﻈﺮیه ی کنش ارﺗﺒﺎﻃﻰ. یافته ها نشان می دهند که: 1-ﭘﺮﺳﺶﻫﺎیی که ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس در این کتاب در ﺻﺪد ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮیی به آﻧﻬﺎ اﺳﺖ در واقع ﭘﺮﺳﺶﻫﺎی کانت ﻫﺴﺘﻨﺪ: «شرایط عام امکان شناخت». 2-علائق شبه استعلایی ریشه در زیست انسانی دارد که تحول اساسی در نظریه های انتقادی است. 3- معرفت شناسی هابرماس درصدد احیای ارزش های روشنگری و رهایی از سلطه است. 4- هابرماس از طریق صورت بندی علائق شناختی با سایر نحله های فکری وارد مناظره می شود ( فرا رفتن از مکتب فرانکفورت، نقد پست مدرنیسم و دیگر نحله های فلسفی).
معرفت شناسی معاصر و فلسفه فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
63 - 91
حوزه های تخصصی:
معرفت پیشینی اجمالاً معرفت حقایقی است که از ابتدا فارغ از تجربه و صرفاً به نحو عقلی قابل ادراک هستند. کانت معرفت پیشینی یا ماتقدم را در مقابل معرفت پسینی یا ماتأخر قرار داد و آن را به معرفت مستقل از تجربه تعریف کرد. معرفت شناسان معاصر غربی بر مبنای تعریف کانت، چهار تعریف تکمیلی از معرفت پیشینی به دست داده اند. در کنار این بحث، مسئله آگاهی فطری به معنای مورد نظر افلاطون، دکارت و برخی دیگر از عقل گرایان در سنّت فلسفی غرب نیز مطرح است. آگاهی فطری بدین معنا، اجمالاً آگاهی ای است که منشأ هستی و وجود آن تجربه نباشد. به باور غالب معرفت شناسان معاصر غربی، آگاهی فطری به این معنا غیر از معرفت پیشینی است. در نوشتار حاضر نشان داده خواهد شد که فارابی اگرچه در آثار خویش از معرفت پیشینی صراحتاً سخن نگفته، از معرفت بدیهی و مفاهیم مرتبط با آن از قبیل معرفت اوّلی، ضروری، یقینی و... فراوان بحث کرده است. مدعای نوشتار حاضر، استنباط این مطلب است که فارابی به گونه ای از معرفت پیشینی به معنای نخستِ مورد نظر معرفت شناسان معاصر غربی معتقد است؛ او همچنین آگاهی فطری به معنای فوق را آشکارا رد می کند.