مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
معرفت
حوزه های تخصصی:
افلاطون در جست وجوی معرفتی است که آدمی را به فضیلت اخلاقی و سعادت برساند؛ اما معرفت شناسی او گاه به نتیجه ای سلبی می انجامد، و تنها حاکی از آن است که به یاری روش دیالکتیک، یا هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان، یا مادام که روح در قالب جسم اسیر است؛ نمی توان به معرفت رسید. شهود پاسخی ایجابی است که افلاطون برای پرسش معرفت شناسی خود می یابد. او در آثار میانی خود، به سه طریق اصلی، دستیابی به شهود را ممکن می داند، که هر یک در پی نوعی عروج حاصل می آید. اصلی ترین آنها، که شرح آن در فایدروسمی آید، شهودی است که روحِ مجرد با عروج به ساحت الوهیت به دست می آورد. این شهود تنها از روحی برمی آید که پیشتر به مرتبه ای از معرفت رسیده و خود را با فضیلت های اخلاقی از دلبستگی های جسمانی رهانده و سبکبال ساخته باشد. دوم، شهود زیبایی در مهمانی؛ و سوم، شهود یادشده در تمثیل غار در کتاب هفتم جمهوری ا ست. افزون بر این سه طریق، افلاطون در کتاب نهم جمهوریبه نوعی شهود در خواب اشاره دارد. چنین می نماید که طریقه های دوم و سوم و نیز شهود در خواب وابسته به شهود مذکور در فایدروس اند؛ چراکه در این جهان به دست می آیند، و هرگونه کسب معرفت در این جهان، یادآوری شهودی ا ست که روح مفارق پیش از حلول در تن حاصل آورده است.
رازورزی و رمزگرایی در فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تبیینِ جنبه های گوناگون رازورزی و رمزگرایی، یا آنچه احتمال چنین برداشتی از آن می رود، در فلسفه افلاطون است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون از برخی جنبه های رازورزی و رمزگرایی پیشینیانش تأثیر پذیرفته و آنها را به طریق خاصی در نظام معرفت شناختی و آموزشی خویش به کار برده است. نزد او، این جنبه ها را در (1) نمونه هایی از تفسیر باطنی و رمزی برخی گفته ها یا نوشته های رازآمیز، و (2) نشانه هایی از آموزشِ سری و محرمانه مراد به مرید، و (3) توصیه هایی به رازداری و خودداری از انتشار آموزه های سری به منظور پنهان داشتن آنها از عموم مردمان و نااهلان می توان یافت.
معرفت ذات الهی از نظر شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر شاه نعمت الله ولی، ادراک ذات الهی توسط حس، وهم، خیال و عقل ناممکن است. اما با کشف و مشاهده تام می توان به معرفت ذات الهی رسید. معرفت ذات فقط از طریق خود ذات امکان پذیر است؛ یعنی ذات الهی توسط غیر نمی تواند شناخته شود؛ زیرا غیری وجود ندارد تا بتواند عارف ذات شود. انسان با فنا از وجود مقید خود به ذات حق باقی می گردد. اما تعین از انسان کاملاً مرتفع نمی شود، فقط شاهد اتصال وجود مقید خویش به وجود مطلق می گردد. حاصل این شهود رفع دوئیت میان او و ذات است و چون ذات از خویش غایب نیست، عارف ذات می شود. اما این معرفت او از حیث بشریت و وجود مقید او نیست، بلکه از آن حیث است که به ذات واصل است. پس در واقع ذات است که عارف ذات است و انسان شاهد این معرفت می شود. در این صورت، هم عین انسان باقی است و هم معرفت ذات امکان دارد.
مسأله هنر نزد افلاطون با تأکید بر شهود مثال خیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خود را در هنر نیز آشکار می سازد. در تفکر افلاطون اولاً فلسفه یک کموا نظری در حد طاقت بشری است؛ ثانیاً راه نشان دادن این معرفت نظوری بوه اخلاق سیاست و هنر این است که هم برای حکیم و هم برای آحاد جامعوه یک کما عملی باشد. افلاطون غایت حکمت را شووود ماوا خیور و ایون شوود را شرط انجام هر کار شخصی یا اجتماعی دانست از این رو هر چیو ز از جمله هنر تابع غایت تحقق ماا خیر است. به اعتقاد افلاطوون هروونوه هنری که به حقیقت بیاعتنوا باشود فاقود ارزس اسوت؛ زیورا خیوری در آن نیست و هر اندازه هنوری بوه حقیقوت نزدیوک تور باشود بوه هموان نسوبت ارزشمند است. هرچند در آثار افلاطون چنین مطلبی به صراحت ذکر نشوده است؛ اما می توان وفت نفسِ هنرمندی که به مقام شوود ماوا خیور رسویده است با خلق اثر هنری مظور و جلوه صفاتی نظیور خلاواق مبودب بودیع و مصوّر میشود و با فعل هنری خود به مبدأ عالم شباهت مییابد.
مقایسه گزاره بدیهی و گزاره پیشینی در مسأله توجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت در حوزة فلسفی اسلامی و غربی، به باور صادق موجّه تعریف شده است؛ عنصر محوری توجیه، همواره مورد بحث در میان محقّقان معرفت شناس بوده است. فیلسوفان معرفت شناس مسلمان، با تکیه بر تقسیم معرفت به بداهت و نظریّت، بداهت را به عنوان گزارة پایه معرّفی نموده و مبناگروی را بر اساس ابتناء نظریّات بر بدیهیّات، طرّاحی کرده اند. مقصود از بداهت در این نوشتار، استقلال از فکر است. لیکن تقسیم معرفت به پیشینی و پسینی، نتوانسته است چنین کارآمدی را داشته باشد؛ به عبارت دیگر، در فلسفة غرب، گزارة پیشینی نتوانسته است تکیه گاه توجیهی برای گزارة پسینی باشد. مقصود از پیشینی در این نوشتار از میان تعاریف هشت گانه مذکور در مقاله، عدم وابستگی توجیه گزاره به تجربه به معنای حسّ ظاهر است. در این مقاله، فارغ از کمبودی که در بیان معرفت شناسان غربی در این زمینه وجود دارد، نحوة توجیه مبناگرایانة گزاره های پیشینی و پسینی - با الهام از الگوی فلسفة اسلامی- با رویکردی تحلیلی تبیین شده است.
بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی فمینیستی حاصل واکاوی دخالت عنصر«جنسیت» در فرایند معرفت است. آموزه های حاکم بر جریانات ساختارگرایی، پساساختارگرایی و پست مدرنیسم، بسترساز و الهام بخش فمینیست ها در تنسیق اصول معرفت شناسی فمینیستی است. این نوشتار، پس از پاسخ گویی به این سؤال که در معرفت شناسی فمینیستی، جنسیت چه تأثیری در معرفت دارد، به بررسی و نقد نظریات معرفت شناختی فمینیستی با تکیه بر مبانی معرفت شناختی فلسفه اسلامی پرداخته است. رویکرد سلبی و انتقادی، و رویکرد ایجابی و اثباتی، دو رویکرد موجود در معرفت شناسی فمینیستی است. در رویکرد سلبی، فمینیست ها قائل به تأثیر نگاه و منافع مردانه در علوم کنونی و مردانگی دانش و لزوم تولید علم زنانه شدند و در بخش ایجابی معرفت شناختی فمینیستی، اصول معرفت شناختی حاکم بر علم زنانه توسط فمینیست ها تبیین شد. پژوهش حاضر پس از بیان این دو رویکرد، به شیوه توصیفی، مشکلات علم فمینیستی و گرفتاری معرفت شناسی فمینیستی در باتلاق نسبیت گرایی را بیان نمود. سپس نسبیت گرایی که مبنای معرفت شناسی فمینیستی است بارویکرد فلسفه اسلامی نقد شد. وجود بدیهیات و بداهت شناخت آنها، نفی مادیت علم و اثبات تجرد آن، شالوده نسبیت گرایی را در هم می شکند، در نتیجه تأثیر فاعل شناسا در فرایند معرفت، نه به عنوان سازنده معرفت بلکه به عنوان دریچه ای متمایز به حقیقت که مکمل افق های دیگر معرفتی است، بیانگر نقش جنسیت در معرفت است. طبق این تحلیل، هرچند جنسیت می تواند افق های جدیدی را فراروی علم بگشاید، این افق ها متناقض و مقابل هم نخواهند بود. این نتیجه به معنای خط بطلانی بر ادعا و آرمان معرفت شناختی فمینیستی مبنی بر مردانگی دانش و تدوین علم زنانه خواهد بود.
پیامبر و مشرکان: از چالش معرفت تا چالش هویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۳
115-140
حوزه های تخصصی:
پیامبر اسلام از همان ابتدای رسالت خود مأموریت یافت تا خدایی را که به معرفت او دست یافته بود به ساکنان شرک زده ی مکه معرفی کند و آنها را به توحید و یکتاپرستی فراخواند. او می دانست که ساختار متصلب فکری و اجتماعی مکه انجام چنین مأموریتی را با دشواری هایی همراه خواهد کرد. به رغم موانع موجود، پیامبر چه شیوه ای را در مواجهه با مشرکان در پیش گرفت و چگونه توانست کارنامه ی کامیابی را برای خود رقم بزند؟ یافته های این پژوهش که مبتنی بر روش کیفی و رویکرد توصیفی تحلیلی است، نشان می دهد که نوع مواجهه ی پیامبر با مشرکان قریش در دوره مکی متفاوت از دوره مدنی بود. او در دوره ی مکی کوشید تا از موضع معرفتی، نظام فکری و اعتقادی آنها را به چالش کشد و با تکیه بر توحید اسلامی به نفی و طرد انگاره شرک روی آورد؛ اما در دوره ی مدنی، با عنایت به شکل گیری هویت نوین دینی سیاسی در دولت شهر مدینه، توانست هویت سیاسی و دینی مشرکان مکی را پس از نزول آیات جهاد به چالش بکشد و سرانجام با فتح مکه و غلبه ی گفتمان توحیدی، اندیشه ی یکتاپرستی را بر این شهر مستولی سازد و کارنامه درخشانی را برای خود رقم بزند.
مرزشناسی و مرزداری در رویکرد تأسیسی به علم دینی با تأکید بر حوزه علوم تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۴ بهار ۱۳۹۷ شماره ۹۴
119 - 138
باقری (1391) با طرح رویکرد تأسیسی، یکی از رویکردهای معطوف به علم دینی، تلاش کرده تا با مصداق یابی در علوم تربیتی، گزاره هایی فلسفی در این حوزه از علوم انسانی فراهم آورد؛ به این امید که این گزاره ها بتوانند در مقام سخت هسته ای فلسفی، هدایتگر برنامه های پژوهشی–علمی باشند و علمی دینی را در این حوزه پایه گذاری کنند. یکی از چالش های پیش روی این رویکرد، وجود ابهام در برخی مفاهیم مطرح در آن است. این ابهام، گاه فهم هایی از آن را مطرح کرده که با ادعاهای اساسی آن در تعارض قرار گرفته است. این مقاله بر آن است تا با خوانشی دوباره از این رویکرد و با تمرکز بر مرزهای مفهومی مندرج در آن، تفسیرهای روا و ناروا از آن را متمایز و برخی فهم ها از آن را نقادی کند. رویکرد روشی این مقاله، نوعی تحلیل مفهومی و تحلیل زبانی در هندسه این دیدگاه خواهد بود. هفت مرز مفهومی اساسی در این مقاله مد نظر قرار گرفته اند که برخی از آنها بدین قرارند: مرز میان علم به معنای خاص تجربی و دانش به معنای عام، مرز میان مفروض بودن و مصون بودن پیش فرض ها، مرز میان نسبیت معرفتی و نسبیت معرفت شناختی و مرز میان داوری تجربی و باور دینی
بررسی موانع شناخت از دیدگاه مولانا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
شناخت راز هستی و حقیقت انسان، از جمله اصلی ترین تعالیم بسیاری از ادیان و مکاتب فلسفی و عرفانی به شمار می رود تا او را به هدف اصلی خلقت هدایت نماید. خودشناسی، امکان رسوخ بی واسطة بشر به تجلی الهی را میسر می سازد. مولانا، با الهام از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، به شیوه های گوناگون به اهمیت خودشناسی و تبیین انواع راه های ارتباطی آن با خداشناسی پرداخته است. اگرچه شناخت نفس ناطقه موجب شناخت خدا می شود، اما برای رسیدن به نور معرفت و حصول کمال، که نتیجة تصفیه باطل و گسیختگی از عالم ظاهر و پیروی از پیران راستین است، باید موانع شناخت را که سد تکامل نفس یا حجاب حق به شمار می آید، از میان برداشت. در این مقاله، مهم ترین موانع حجاب از منظر مولانا مورد توصیف و تحلیل قرار گرفته است. مهم ترین موانع شناخت از نظر وی، عبارتند از: شهوت و هوی و هوس، حب دنیا، تقلید کورکورانه و حرص و آز.
معرفت نجات بخش با نظر بر احوال نفس مطمئنه و جیون موکتی در مکتب ودانته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزه های نجات شناسانه در متون مقدس اسلام و هندو، بیانگر ویژگی ها و احوال وارستگان است. توصیف احوال نفس مطمئنه در قرآن، دلالت بر امکان نجات پیش از مرگ دارد. مفهوم «اوپه نیشدی» زنده آزاد (جیون موکتی) نیز بر فرزانه ای اطلاق می شود که نجات رهایی از رنج هستی را درحال زنده بودن تجربه می کند. منابع معتبر هر دو سنت، حکایت از برخورداری وارستگان از تجارب و احوال مشابه و نقش محوری معرفت در نیل به رهایی دارند. این مقاله، با هدف شناسایی موضوع معرفت نجات یافتگان، به مقایسة ویژگی ها و احوال «زنده آزاد» و «نفس مطمئنه» می پردازد. بنابراین، پژوهش، سرور و آگاهی زنده آزاد، سرور و آگاهی محض بوده، واقعیتی متمایز از نفس او محسوب نمی شود. اما معرفت و بهجت نفس مطمئنه، واقعیتی متمایز و چون دیگر تجارب و احوال او، محصول تجلی صفات جمالیه و جلالیه حق در آینه نفس است.
ماهیت زهد علوی در اندیشه امام خمینی ره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زهد از کلیدواژه های مهم در علم اخلاق است. در این تحقیق برآنیم تا با روش توصیفی تحلیلی از دریچه آثار امام خمینی ره به این مقوله بنگریم. در آثار ایشان سه شاخص اصلی برای زهد معرفی می شود که با آنچه از فرهنگ علوی در این خصوص می شناسیم، منطبق است. توجه به این نکته که اعراض مطرح شده در تعریف زهد، اعراضِ قلبی است نه جسمی ؛ فتح بابی مهم در این مسئله است، و زهد را بر خلاف تصور رایج، از عملی جوارحی، به فعلی جوارحی جوانحی، مبدل می سازد. این مقولة اخلاقی در این نگاه، به عاملی محرک تبدیل می شود که زاهد را بصورت جدی به عرصه اجتماع و مواجه شدن با معضلات جامعه سوق می دهد. هستی شناسی حاکم بر اندیشة امام خمینی ره از ارکان اساسی در صورت بندیِ این تصویر از زهد و زاهد است. ایشان به عنوان یک حکیم صدرایی، نمایی از عالم و آدم و فلسفه زندگی او ترسیم می کند، که چنین تصویری را نیز از این مفهوم اخلاقی رقم می زند. زهد در این نگاه، فعال است نه منفعل.
نزاع درباره«هنجار»، در معرفت شناسی طبیعی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۷
183 - 198
حوزه های تخصصی:
کواین سعی دارد مسائل غیر علمی ای که به شکل سنتی در معرفت شناسی مطرح بودند، از معرفت شناسی طبیعی شده خود حذف کند، و معرفت شناسی را به مثابه علم؛ یا به تعبیری به مثابه فصلی از روانشناسی تجربی مطرح کند. ییگوان کیم در انتقاد به کواین، مدعی است رویکرد کواین مستلزم حذف هرگونه عنصر هنجاری از معرفت شناسی است و از آنجا که -بر اساس استدلال کیم- خود مفاهیم «معرفت» و «باور» مفاهیم هنجاری هستند، در نتیجه نه معرفت و نه باور، نمی توانند موضوع معرفت شناسی طبیعی شده کواین باشند. در اینجا نشان می دهیم، عنصر هنجاری، به دو معنا در فلسفه کواین قابل دفاع است، ولی قبول عنصر هنجاری، ظاهرا با دفاع کواین از اصل تحقیق پذیری معنا، سازگار نیست. نهایتا سعی داریم این ناسازگاری ظاهری را با تفسیری از اصل تحقیق پذیری کواین، از بین ببریم.
چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
51 - 85
حوزه های تخصصی:
نوشتار پیش رو پژوهشی است ناظر به چیستی فلسفه معرفت و قلمرو آن و در صدد است ساختار این حوزه دانشی را به گونه ای نوآورانه طراحی و پیشنهاد کند. در این مسیر، به تبیین ماهیت، مؤلفه ها، اجزا و جوانب مختلف فلسفه معرفت به صورت یک جا پرداخته می شود؛ زیرا به دلیل لزوم جامع نگری، عملاً امکان خُردشدن در اجزای این حوزه دانشی وجود ندارد. فلسفه معرفت، اجمالاً عبارت است از: تأمل عقلی بیرون نگرانه درباره «معرفت». این حوزه دانشی، شامل سه مبحث اصلی است: چیستی شناسی معرفت، هستی شناسی معرفت و معرفت شناسی؛ البته مبحث اخیر، امروز خود به دانشی مستقل تبدیل شده است و توجه ویژه ای را می طلبد. این حوزه دانشی، از سنخ فلسفه های مضاف به امور یا مقوله ها و قسمی معرفت درجه دوم است. ادبیات علمی و پیشینه پژوهشی و آموزشی فلسفه معرفت در ایران و جهان، اهمیت و ضرورت نظری و کاربردی و اهداف اصلی و فرعی آن، تعریف آن، هویت معرفتی آن، جایگاه آن در میان رشته های متعارف، مسائل اصلی و فرعی، کلی و خاص، و کلاسیک و جدید آن، ساختار منطقی - معرفتی آن، حوزه های تمحض «پیش نیاز»، «هم نیاز» و «پس نیاز» آن، مباحث اصلی نوشتار حاضر را تشکیل می دهند. همچنین در این نوشتار نشان داده خواهد شد که فلسفه معرفت و معرفت شناسی با رویکرد اسلامی امکان پذیر است و می تواند در مسیر تحقق قرار گیرد
شیوه های معرفتی درحدیقه ی سنایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی یا نظریه شناخت،اساساً یکی از مباحث مهم در حوزه های فکری است که توسط فلاسفه و علمای تعلیم و تربیت مورد بررسی و مطالعه قرار می گیردوازمباحث مهم درفرهنگ اسلامی هم بوده ودرآثاربزرگان ادب وعرفان بازتاب گوناگونی داشته است. سنایی، که ازشاعران عارف درقرن پنجم وششم است درحدیقه به زیبایی ازآن بهره گیری کرده است. این مقاله با هدف بررسی وتحلیل جایگاه معرفت درحدیقه سنایی باروش پژوهشی در این توصیفی تحلیلی نگارش شده است.یافته های مقاله نشان می دهدکه سنایی آشکار ونهان دیدگاه های معرفتی خود را ارایه داده است و مشاهده می شود که ابزارشناخت ومعرفت، حسی، عقلی وشهودی است و بیشتراندیشه های سنایی درمعرفت عقلی وشهودی جمع است ضمن اینکه عقل را هم تازمانی راهگشای معرفتی می داندکه لطف حق راهنمایش باشد,معرفتی که موردپذیرش وکاربردمتصوفه است مبتنی برشهودووحال ومبانی روحانی است وآنچه اززبان متصوفه در این وادی جاری است بیشترجنبه نمادین ورمزآلود داردوبازبان قال به تصویردرآمده است .
مقایسه مسأله «نجات» در دو مکتب بودایی مادیَمیکه و شین شو جودو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
157 - 174
یکی از مهم ترین آموزه های دین بودا، مسأله رنج در زندگی انسان است. بودیزم اساساً به دنبال نجات انسان از رنج است. تعالیم اولیه بودا راه رهایی از رنج را آگاهی صرف از وجود رنج می دانست؛ اما با گسترش بودیزم در میان فرهنگ های مختلف و بسط اجتماعی آن، مکاتب مختلفی از بودیزم شکل گرفت که مسأله رنج و راه رهایی از آن را به گونه دیگری نسبت به تعالیم اولیه بودا تبیین می کردند. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که راه نجات انسان از چرخه رنج چیست؟ پاسخ این پرسش در دو مکتب مهم بودایی مادیمیکه و شین شو جودو بررسی شده است. در این پژوهش مفهوم نجات و نحوه دست یابی به آن و همچنین عوامل مؤثر در کسب آن در این دو مکتب بررسی شده است. نتایج حاصل از این پژوهش که به روش توصیفی و مقایسه ای انجام شده است نشان می دهد که در مکتب مادیمیکه، نیروانه بدون وصول به معرفت برتر محقق نمی شود. این نوع از معرفت را ناگارجونا «شونیاته» می نامد که انسان با نفی معرفت نسبی آن را کسب می کند؛ اما در مکتب شین شو راه نجات انسان تکرار خالصانه ذکر نام «آمیدا»ست و نه هیچ عمل دیگری. در مکتب شین، انسان باید تنها با تکرار ذکر آمیدا خود را شایسته لطف او کند.
امکان، مراتب و غایت معرفت مبتنی بر ادراک زیبایی در نظام معرفتی فخرالدین عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
253 - 282
حوزه های تخصصی:
در نظام معرفتی فخرالدین عراقی تلقی وحدت وجودی از خلقت عالم به شکل ستایش زیبایی های جهان اعیان به مثابه تجلیات حسن الهی ظاهر می شود. این مقاله با هدف تبیین معرفت شناختی ادراک زیبایی در اندیشه عراقی، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی ابتدا به تبیین جایگاه زیبایی در نظام فکری وی می پردازد و سپس مراتب و غایت ادراک زیبایی را در این نظام بررسی می کند. از جمله یافته های پژوهش این است که در نظر عراقی ادراک زیبایی محسوس، امکان و زمینه و شرط لازم برای معرفت حقّ در تجلیات گوناگون آن و سلوک معرفت شناختی به سوی اوست. تلقی زیبایی محسوس به مثابه تجلی حسن الهی با عنایت حقّ و جذبه ای از سوی او آغاز می شود و طی مقامات سلوک و در نهایت وصال و بقا باز با عنایت و جذبه برای کامل ترینان محقق می گردد. سیر در مراتب معرفت شناختی که در نظر عراقی همان احوال و مقامات عشق به حقّ و رؤیت او در تجلیات گوناگون است، مساوق و همزمان با استحاله و فرا رفتن در مراتب وجودی است.
اصول وجود معرفت شناختی محاورات اولیه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد دوم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱
37 - 54
حوزه های تخصصی:
در این جستار برآنیم اصول وجود شناختی و معرفت شناختی افلاطون در محاورات اولیه و به خصوص لاخس، خارمیدس، اوثیفرون، اوتیدموس و هیپیاس بزرگ را بر مبنای سه عنصر آنچه «دور سقراطی» می نامیم یعنی پرسش سقراطی، ادعای سقراطی انکار دانش و النخوس مورد بررسی قرار دهیم. حاصل این بررسی شش اصل وجود - معرفت شناختی است: شناخت الف، معرفت شناسی دوقطبی، وجودشناسی دو قطبی، معرفت گسسته، وجود گسسته و معرفت وجود. اگر چه این اصول عمدتاً جدید نبوده و پیش تر مورد بحث محققان قرار گرفته اند، آنچه مورد نظر این جستار است در نظر گرفتن این اصول در کنار یکدیگر و تأکید بر هماهنگی و مطلق بودن آن هاست. تناسب و هماهنگی میان اصول معرفت شناختی و اصول وجودشناختی و همسانی آن ها در برخی ویژگی ها همچون مطلق بودن و گسستگی علاوه بر آنکه نشان دهنده سازگاری نظری محاورات اولیه است، می تواند تأییدی بر نتایج این تحقیق باشد.
تجدید نظر افلاطون در وجودشناسی و معرفت شناسی پیش از محاورات دوره میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
3 - 24
حوزه های تخصصی:
این مقاله در جستجوی اثبات این نکته است که برخی از مبانی و اصول معرفت شناختی و وجود شناختی افلاطون در فاصله میان محاورات دوره اولیه و دوره میانی تغییر کرده است. هر چند این نتیجه به نوعی به تقویت دیدگاه تحول گرایان در خصوص رابطه میان محاورات اولیه و میانی می انجامد، با توجه به اثبات این تحول در وجودشناسی و معرفت شناسی افلاطون، ضمن بسط آن، به تحولی عمیق تر از تحول مد نظر تحول گرایان اشاره می کند. این واقعیت که وجودشناسی و معرفت شناسی دوقطبی و گسسته محاورات اولیه جای خود را به وجودشناسی و معرفت شناسی سه بخشی و هم بسته در محاورات میانی می دهد، نشانگر تحول دیدگاه افلاطون نسبت به مفاهیم وجود و معرفت است.
آیا خط مشی گذاری عمومی، نیازمند یافتن محور مشترکی بین ابعاد مختلف دانشی مسائل و خط مشی ها است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خط مشی های عمومی راهکارهای حل «مسائل» عمومی کشور هستند، مسائلی که «ابعاد» متعدد دارند؛ اما اغلب بسیاری از ابعاد، ازجمله ابعاد دینی و فرهنگی آن ها مورد کم توجهی واقع می شوند. هدف تحقیق حاضر آن است که مشخص شود آیا برای کل نگری و هماهنگی درونی بین ابعاد مختلف دانشی یک مسئله، به شناخت و تعیین «محور مشترکی» برای یکپارچگی بین آن ها نیاز هست یا خیر. محوری که می تواند از جنس موضوعی، عملیاتی، فرایندی و ... باشد. در پژوهش حاضر که هدف آن کاربردی است از روش پیمایش به عنوان روش کمی برای گردآوری و تحلیل داده ها استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق، متشکل از دانشجویان مقطع دکتری خط مشی گذاری یا فارغ التحصیلان و دانشجویان مقطع دکتری دیگر رشته ها است، با این خصوصیت که با نهادهای خط مشی گذاری کشور همکاری داشته ا ند. روش نمونه گیری، نمونه برداری هدفمند با تعداد نمونه 30 نفر و ابزار آن، پرسشنامه با گویه های طیف لیکرت بوده است. داده های به دست آمده، با روش آزمون یک نمونه ای، آزمون گردید و سپس با آزمون فریدمن رتبه بندی صورت گرفت. نتایج آزمون ها بیانگر نیاز جدی به شناخت محور مشترکی بین دانش ها برای به کارگیری در خط مشی گذاری عمومی کشور است که در این خصوص، راهبردهایی برای خط مشی گذاران و پژوهشگران ارائه شده است.
تأملاتی درباره معرفت تاریخی سعدی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی معرفت تاریخی سعدی شیرازی در گلستان و بوستان می باشد. معرفت تاریخی و پیش فهم های تاریخی شیخ اجل در ایجاد این دو اثر سترگ در ادبیات فارسی، مسأله ی غامض و قابل درنگی است که چندان به آن پرداخته نشده است. در این مقاله سعی می شود به این پرسش پاسخ داده شود که پیش فهم های معرفت تاریخی سعدی در این دو اثر چه بوده و با چه عناصر و مفاهیمی خود را نشان داده است؟ فرضیه اصلی این مقاله این است که شرایط فردی و اجتماعی شیخ اجل در کنار مطالعات تاریخی و فرهنگی، در بینش تاریخی وی تأثیر بسزایی داشته است. نتایج این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی، صورت گرفته، نشان می دهند که آمیزه ای از عوامل و عناصر فردی و تاریخی و اجتماعی، چون: تحصیل در نظامیه ی بغداد به عنوان بزرگترین کانون فرهنگی جهان اسلام، آفاق گردی و محاط بودن در عصری متلاطم و حادثه خیز، در کنار مطالعه و تأمل در متون تاریخی و فرهنگی گذشته، -درسایه سار امنیت اجتمایی ایجاد شده توسط سلغریان- در شکل گیری نظام معرفتی و تاریخی سعدی، تأثیر قابل توجهی داشته است. آشنایی عمیق سعدی با متون تاریخی و فرهنگی گذشته، باعث شده تا پیش فهم های نظام معرفت تاریخی وی در برخی از آثارش با مفاهیم و ویژگی هایی چون: موضوعیت نداشتن اندیشه ی ظل اللهی، مشیت گرایی، اهتمام به کاربست عناصر، مفاهیم و شخصیت های تاریخی- اسطوره ای، وطنی و اسلامی-، و استفاده از تاریخ به مثابه ی ابزاری برای تعلیم اخلاق، در قالب حکایت ها، تمثیل ها، نمادها و تلمیح ها، تعریف و به گونه ای سحرانگیز و ابدی در نظم و نثرش متجلی شود.