مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
معرفت
منبع:
معرفت سال بیست و نهم فروردین ۱۳۹۹ شماره ۲۶۸
17-26
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه موضوع اخلاق، صفات و ملکات و رفتارهای اختیاری انسان می باشد، نوع نگاه به انسان در هر مکتب اخلاقی از مهم ترین مبانی آن مکتب است که قابل بحث و بررسی می باشد. اخلاق عرفانی در کنار دیگر مکاتب اخلاقی در عالم اسلام دارای مبانی ویژ خود می باشد. ازجمله مهم تر ین عناصر در انسان شناسی عرفانی، قلب است. هدف این پژوهش آن است که تأثیر قلب را در اخلاق عرفانی با روشی توصیفی و تحلیلی مشخص کند. قلب هسته اصلی و شاکله وجودی انسان را تشکیل داده، که با سریان وجودی خود همه مراتب ظاهری و باطنی انسان را شامل می شود. قلب با توجه به احاطه و ظرفیت و گستردگی منحصربه فردی که دارد، می تواند تأثیر بسزایی در اخلاق عرفانی از خود برجای بگذارد. قلب با رویکردهای معرفتی، احساسی و عملی که دارد، اهمیت نقش خود را در این مکتب اخلاقی نشان می دهد.
ابعاد معرفتی امام زمان (عج) در آموزه های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال بیست و نهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۲۷۱
19-26
حوزه های تخصصی:
براساس روایات، ائمه چهارده معصوم علیها السلام مخلوقات این عالم هستند و شرط دین داری در افراد، معرفت نسبت به آنان است. در یک قاعده اگر فردی امام شناس باشد، به تبع آن نسبت به توحید و نبوت هم معرفت پیدا می کند و اگر نسبت به امام زمان عصر خود معرفت نداشته باشد، توحید و نبوت را نپذیرفته و به عبارتی، فردی بی دین محسوب می گردد. این مقاله حاصل گردآوری اطلاعات کتابخانه ای با روش توصیفی تحلیلی، بر آن است که با استناد به روایات مستند از ائمه معصومان علیها السلام و سخنان اندیشمندان اسلامی، که برگرفته از قرآن و احادیث الهی است، به بررسی ابعاد معرفتی امام زمان علیه السلام بپردازد تا زمینه شناخت و معرفت حقیقی نسبت به آن حضرت در عصر حاضر را روشن سازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که منتظران امام زمان در زمان غیبت، می توانند با استمداد از مجموعه باورهای عمیق درباره امامت، مانند ضرورت و اهمیت آن، نقش امام در عبودیت و بندگی، شناخت ابعاد شخصیتی و ویژگی های اخلاقی رفتاری، شناخت اوصاف و برنامه های ایشان، اعتقاد به ظهور آن حضرت و تحقق معرفت به وجود امام زمان، خود را از غفلت ها و انحراف های زمانه غیبت مصون بدارند و زمینه تکامل معنوی و اخلاقی خود را فراهم کنند و بدین وسیله زمینه ساز ظهور امام خود شوند.
دلالت های تربیتی مفهوم «ایمان» از منظر ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در بحث رابطه «ایمان با عقل»، دو دیدگاه متضاد وجود دارد: 1. عقل گرایی که ایمان را با عقل سازگار می داند. 2. ایمان گرایی که ایمان را با عقل ناسازگار می داند. در این تحقیق، که از نوع مطالعات کیفی است و به روش توصیفی تحلیلی و استنتاجی (الگوی فرانکنا) به نگارش درآمده، پس از تبیین ماهیت «ایمان» از منظر صدرالمتألهین به عنوان فیلسوفی عقل گرا، که ایمان را معادل حکمت می داند، مبانی و اصولی برای تربیت دینی استنباط شده است؛ ازجمله انسان موجودی عاقل و ایمان امری معرفتی است؛ انسان موجودی مختار و ایمان امری اختیاری است؛ ایمان امری مشکّک و ظرفیت های ایمانی انسان ها متفاوت است؛ انسان موجودی کمال طلب و وصول به مراتب عالی ایمان مستلزم استمرار و مداومت بر ایمان و عمل است؛ انسان متمایز از سایر حیوانات و فصل ممیز او ایمان است؛ انسان موجودی است وحدت نگر، و عقل و دین باهم توافق و اتحاد دارند. اعتقاد این نوشتار بر این است که با توجه به مبانی و اصول مذکور، می توان متربی مؤمنی تربیت کرد، بدون اینکه تربیت دینی در معرض اتهام تلقین قرار گیرد.
خوانش تطبیقی ملاصدرا و نیشیدا کیتارو در برخی آراء معرفت شناختی (وجوه اشتراک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجوه اشتراک فراوانی در تفکر ملاصدرا و نیشیداکیتارو ژاپنی وجود دارد. هر دو نگاهی کل نگر و وحدت انگارانه به هستی دارند و معرفت شناسی و انسان شناسی آنان، خصلتی هستی شناسانه دارد. بنیاد معرفت وشناخت آدمی همان بنیاد جهان است و واقعیت از جنس آگاهی است. هردو به وحدت بین سوژه و ابژه معتقدند. واقعیت در ساحت نفس انسان به ظهور می رسد و آشکار می شود. در فرایند علم به جهان، نزد این دو فیلسوف ،یک عنصر ماورائی و متعالی تر از نفس دخالت دارد.انسان در ادراک جهان در حالت انفعال نیست بلکه نفس حضوری فعّال در این فرایند دارد. صدق و کذب وصف حالات گزاره ای و مفهومی/زبانی است. انسان با عمل ورزی، خویش را می سازد. وجوه اشتراکی هم در مبانی هستی شناختی معرفت در نزد هردو مشاهده می شود مانند بی تعینی و بی صورتی بنیاد نهائی هستی و نحوه ظهور و تجلی این بنیاد در موجودات متعین و کثیر و فعلیت یافته. ما در این تحقیق صرفاَ به وجوه اشتراک این دو متفکر پرداخته ایم و بررسی وجوه افتراقات همین مباحث را می توان موضوع پژوهشی دیگر قرار داد.
درک غیرمفهومیِ «وجود» نزد هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هایدگر متفکر مهم آلمانی و ملاصدرا فیلسوف بزرگ ایرانی، هر دو، "وجود" و نحوه ادراک آن را محور تفکر و فلسفه خویش قرار داده اند. هایدگر برآن است که دوره متافیزیک غربی از افلاطون تا عصر جدید (مدرن)، یک سره دوره غفلت از وجود است؛ زیرا وجود در آن، قالب مفهومی و مقولی یافته، حقیقت آن پنهان شده است. نیز ملاصدرا معتقد است که عمده فلاسفه پیشین، درگیر بحث از ماهیت بوده اند و وجود را به نحوی به حاشیه رانده اند. بدین لحاظ، نوع نگاه هر دوی آنان به مساله وجود، از جهات مهمی همانند و همگون است؛ به ویژه، هر دو اندیشمند، بر لزوم نگرش غیرمفهومی و حضوری به وجود تأکید دارند و شناخت مفهومی و مقولی نسبت به آن را نفی می کنند، یا دست کم چنین نگاهی را یک نگاه دقیق و کامل به وجود نمی دانند. البته، به جهت اختلاف فرهنگ و فضای فکری خاص هر یک از این دو اندیشمند، ناهمانندی هایی نیز میان تفکر آن دو در بحث از وجود و ادراک آن ملاحظه می شود، چنان که تفاوت میان این دو در مسئله عدم نیز قابل ملاحظه است.
طریق سلبی و الهیات تنزیهی وقفه در المواقف عبدالجبّار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه تاکنون کمتر بدان پرداخته اند، گفتار عارفان در نقد علم و معرفت است. در بادی امر نقد معرفت به وسیله کسانی که خود به عنوان عارف؛ یعنی صاحب معرفت شناخته می شوند، در تناقض است، اما همین تناقض تأمل در ماهیت و ساختار حقیقی معرفت در نزد آن ها را ایجاب می کند. محمدبن عبدالله نفّری در المواقف هفتادوهفت موقف را در طریق عارف عنوان می کند که نظم مشخصی ندارد، اما به لحاظ ساختار و محتوا از الگویی پیروی می کنند که بنا بر نام «موقف/ ایستگاه» می توان آن را توقف نامید. وقفه به معنای مدت زمان تأمل است تا عارف نسبت به جایگاه خود آگاهی یابد. گواه این مدعا آن است که اکثر موقف ها با کلامی سلبی و منفی به پایان می رسند. ساختار مواقف ساختار مبتنی بر طریق سلبی است؛ چراکه سراسر این اثر در مورد نفی مقام وقفه است. هدف این جستار بیان ماهیت مقام وقفه، مبانی طریق سلبی و الهیات تنزیهی در اندیشه نفّری است که به روش تحلیلی تطبیقی در سه بُعد وجودی، معرفت شناختی و زبان شناختی انجام می شود. نتایج این جستار حاکی از آن است که متن نفّری به لحاظ هستی شناسی پیش از آثار ابن عربی زمینه توجه به ذات حقّ و تأمل در مفهوم عدم را فراهم آورده است؛ حقیقت معرفت در نزد نفّری، جهل عالمانه و حیرت است و زبان متناقض و گنگ او بیانگر کلام سلبی است.
عوامل انگیزش اخلاقی در الهیات عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
567 - 585
حوزه های تخصصی:
مسئله خاص این تأمل، شناسایی عوامل انگیزش اخلاقی در نگاه ابن عربی و ترسیم مسیری است که فاعل اخلاقی با پیمودن آن به حیات مطلوب دینی و اخلاقی دست خواهد یافت. رجوع به آثار ابن عربی با روش توصیفی و تحلیلی، این امکان را فراهم می کند که گام های انگیزش اخلاقی را چنین تقریر کنیم: رحمت عام الهی در گسترش وجود، به انسان شرف وجود بخشیده و رحمت خاصه حق تعالی انسان را در مقام جمعیت (بالقوه) اسماء مستقر کرده است. معرفتی که عطیه حق و منتهی به شناخت عالم اعیان ثابته باشد، انسان را به حقیقت وجودی خود ملتفت می کند. رحمت الهی و معرفت انسان به این رحمت، برانگیزاننده محبت، زمینه ساز همت و بستر پرورش خُلق مطلوب بشر است. در نهایت، مقام ولایت و شناخت اولیای الهی وجه دیگری از رحمت حق، مستدرکی برای نارسایی معرفت و جبرانی برای قصور همت است؛ که عامل اخیر انتقال از انگیزش اخلاقی به عمل اخلاقی را تسریع می کند.
بررسی رابطه ی خلوت و تفکر در آثار و سیره ی اولیاء و عرفا به روایت متون زبان و ادبیات
حوزه های تخصصی:
در نظام معرفتی اولیا و اهل سلوک، خلوت نشینی و تفکر در آفاق و انفس، به وضوح دیده می شود. این سلسله، در طیّ طریقت و نیل به معرفت، از دو عنصر خلوت و تفکر، استفاده نموده اند. در این جستار، با امعان نظر در متون و سیره ی عارفان، لطایف و نکات کشفی و ذوقی ارباب معرفت، در باره ی دو ساحت خلوت و تفکر، مورد واکاوی قرار گرفته است. از نگاه عارفان و عرفان پژوهان، طیّ منازل روحانی و کسب مقامات معنوی، بدون توسل به این دو عنصر، میسر نمی باشد. در این نوشتار، مؤلفه های زیر مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است: چیستی خلوت و تفکر، جایگاه خلوت و تفکر در نظام هندسی معرفتی عرفا، نسبت خلوت با تفکر،(این ساحت به تفصیل مورد مداقه قرار گرفته است) و سیره ی اولیا و عرفا در خلوت و تفکر.
حدیث ثقلین و کاربرد آن در فهم قرآن؛ تحلیل دیدگاه چهار شخصیت قرآن پژوه حوزه نجف در قرن چهاردهم و پانزدهم هجری؛ اردوبادی، بلاغی، خویی و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۸ «ویژه قرآن و حدیث»
124-142
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دیدگاه های چهار شخصیت قرآن پژوه حوزه نجف در قرن چهاردهم و پانزدهم هجری؛ ابوالقاسم اردوبادی، محمدجواد بلاغی، سید ابوالقاسم خویی و محمد هادی معرفت در زمینه حدیث ثقلین و کاربرد آن در فهم قرآن، نقل، نقد، بررسی و مقایسه شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، هر چهار شخصیت یادشده نقش حدیث ثقلین در فهم قرآن را کلیدی و اساسی می دانند و در این نکته اشتراک دارند، گرچه هر یک از آنها برخی از جوانب مطلب را باز می گویند.
روش شناسی معرفت در مثنوی مولانا با تکیه بر سنت و مشرب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از شرایط مهم و اساسی برای به کارگیری روشی علمی و هدفمند و برنامه محور در تحقیقات عرفانی تعیین و تبیین سنت و مشرب عرفانی اهل تصوف یا به تعبیر دیگر واکاوی اصول و فروع مبانی عرفان اسلامی است. روش شناسی معرفت یکی از ویژگی های اصلی سنت های عرفانی است که می تواند برگرفته از منابع مختلف نقل، عقل و کشف و شهود باشد. نویسندگان این پژوهش می کوشند ضمن بررسی بازتاب روش های نقلی و عقلی در مثنوی، اثبات کنند تنها روش متقن معرفت شناسی روش کشف و شهود است و دو شیوه دیگر زمانی ارزشمند است که با روش کشف و شهود مطابقت یابد. به بیان دیگر، مطابق سنت و مشرب عرفانی مولانا خداشناسی (معرفت الرب) وابسته به خودشناسی (معرفت النفس) است؛ بنابراین سالک با کاربرد ابزار مختلفِ شیوه شهودی می کوشد، پلّه پلّه و به تدریج میزان مواجید عرفانی خود را ارتقا دهد تا از خود و ماسوی الله بیرون آید و به خودشناسی رسد. این امر در مثنوی معنوی از مرتبه تزکیه نفس آغاز می شود و با عشق ادامه می یابد. سپس مراتب کمال آن در سکر و حیرت طی می شود تا سرانجام در مرتبه فنا این توفیق نصیب سالک شود؛ در این مرتبه سالک به کل از غیر خدا تهی می گردد و تنها به اختیار و اراده او حرکت می کند؛ بنابراین به مقصود و غایت نهایی خود یعنی توحید و معرفت الرب دست می یابد.
معرفت شهودی از نظر مولانا
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
161 - 188
حوزه های تخصصی:
از نظر عرفا کامل ترین راه شناخت حق تعالی، معرفت شهودی است. این نوع معرفت نه از راه تفکّر نظری بلکه با مشاهده حقایق و طیّ منازل و مقامات و ترک تعلّقات دنیوی و تهذیب نفس به دست می آید. این راه اگرچه راهی دشوار و سخت و خاصّ برخی انسان های مخلص است، امّا نسبت به روش برهانی و عقلی نزدیک ترین راه به هدف است. در این پژوهش برآنیم تا نظر مولانا را در مورد این مقوله به روش تحلیلی–توصیفی بیان داریم. برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولوی نیز چون دیگر عرفا، قائل به مراتب در معرفت و شناخت است و شناخت شهودی را معتبرترین شناخت می داند که در آن سالک بدون هیچ واسطه ای خدا را به شهود قلبی خود می شناسد. وی شناخت عقلی و سپس حسّی را در مراتب بعدی می داند و آن ها را برای کسانی که به شناخت مراتب بالاتر دسترسی ندارند، معتبر و مجاز می داند. از دیدگاه مولانا، ابزار و وسیله معرفت شهودی، دل است. از نظر وی دلی که منظر و مظهر حضرت سبحان است، دل انسان کامل یا به تعبیری دل اولیا و انبیا است و توحید حقیقی، دیدار شهودی است و این نوع معرفت نسبت به خداشناسی که مبتنی بر استدلال و آفاق و انفس است، رجحان و برتری دارد
بررسی رویکردهای پنج گانه در مواجهه با علم
این مقاله از دو بخش عمده تشکیل شده است: بخش اول، تبیین چهار رویکرد موجود درباره علم در میان مسلمانان و شعب گوناگون هر یک از رویکردهای مزبور به همراه با نقد مختصر هر یک از آنها؛ و بخش دوم، تبیین رویکرد پنجم به مثابه رویکرد مختار در قالب چهار اصل عمده. در بخش پایانی این مقاله با طرح چندین پرسش فلسفه علمی و پاسخ به آنها، پایداری رویکرد پنجم که رویکرد مختار است ارزیابی شده است. مغز رویکرد پنجم این است که اولاً قلمرو دین مقتضی شکل گیری علوم انسانیِ اسلامی است، لکن مقتضی شکل گیری علوم طبیعی، فنی و پزشکی اسلامی نیست؛ ثانیاًً در علوم انسانی اسلامی، قرار بر جذب دانش و روش شناسی های تجربی نیست، بلکه بر اساس منطقه بندی جدیدی که در ساحت علم بالمعنی الاعم صورت می گیرد، هر یک از منابع و روش شناسی های علمی بر حسب قابلیت و کارکردی که دارد به تنهایی و یا شراکتی در یک یا چند منطقه مشخص از مناطق مزبور قرار می گیرد. مهم ترین ثمره این طبقه بندی، ارتقای کارآمدی علوم انسانیِ اسلامی در شناخت و حل مسائل اساسی بشر و نزدیک کردن معرفت انسان به یقین است؛ ثالثاًً علوم طبیعی، فنی و پزشکی، اسلامی و غیراسلامی ندارند، لیکن در صورت عدم تعارض با زیرساخت های فکری اسلام، مورد تأیید اسلام اند و عملاً نیز مشروعیت می یابند؛ رابعاً بشر در زندگی دنیوی دارای نیازها و پاسخ های مشترک است و اسلام دستاوردهای بشری در حوزه علم و فناوری را مگر در مواردی که با هدف پلید به دست آمده باشد، قبول دارد؛ خامساً اراده انسان در شکل گیری علم گرچه انکارناپذیر است، اما تفاوت اراده به نسبی کردن خوبی و بدی در حوزه علم نمی انجامد؛ سادساً اسلام جبر تاریخی را قبول ندارد و انسان ها را در تغییر شرایط محیطی مسئول می انگارد؛ لذا در اسلام چیزی به نام توقف و سکون در برابر شرایط به نام حوالت تاریخی و غیره وجود ندارد و قائلان به این دیدگاه، خواسته یا نخواسته به سکولاریسم تن داده اند.
رابطه فلسفه، کاتارسیس و مرگ در اندیشه افلاطون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در اندیشه هر فیلسوفی معمولاً یک یا چند مفهوم کلیدی وجود دارد که نماینده نظام فکری وی و مبنای وجود و فهم دیگر مفاهیم و تفکرات اوست. مفهوم مرگ در اندیشه افلاطون نیز یک مفهوم کلیدی است. در فلسفه افلاطون شاهد نسبتی عمیق میان مفاهیم فلسفه، کاتارسیس و مرگ هستیم و از این رو به نظر می رسد فهم آنها و تبیین نسبت میان آنها می تواند بستری مناسب برای فهم بهتر اندیشه وی ایجاد کند. هدف نویسندگان از این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است، نشان دادن پیوند میان سه مفهوم «فلسفه»، «کاتارسیس» و «مرگ فیلسوفانه» است. مراحل پژوهش نیز بر پایه نوشته های افلاطون خواهد بود تا بدین وسیله بابی برای فهم بسیاری از مفاهیم اندیشه وی گشوده شود. نتیجه اینکه در اندیشه او فلسفه، مرگ فیلسوفانه و کاتارسیس بر بنیان واحدی استوارند و با آنکه فلسفه به گفتمانی خاص میان دو نفر اطلاق می شود و مرگ عبارت از جدایی روح از بدن و تزکیه به معنای کاتارسیس و پاک سازی روح از تعلقات بدنی است، اما در هر سه مورد مفهوم مشترک جدایی نفس از امور سیال و روآوردن به موجود حقیقی و سرمدی نهفته است؛ از این رو نه تنها به لحاظ مصداقی کارکرد یگانه ای دارند و هیچ یک از آنها بدون دیگری امکان پذیر نیست، تطابق ضمنی در مفهوم این سه نیز وجود دارد.
جنسیت شناسی معرفتی: دانش سلطه در اندیشه دوروتی اسمیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز چگونگی تولید معرفت، پرسش بسیاری از اندیشمندان بوده است. جامعه شناسان معرفت کسب معرفت، را در ارتباط مستقیم با جامعه می دانند و برای آن قائل به ریشه های اجتماعی هستند. دوروتی اسمیت به عنوان یک جامعه شناس فمینیست با قائل شدن به ریشه های مردانه جامعه شناسی در مسیر جامعه شناسی معرفت قرار دارد. این مقاله با هدف بررسی دیدگاه های دوروتی اسمیت در مورد جامعه شناسی به طور اخص، به عنوان دانشی که توسط مردان بر دنیای اجتماعی انسان ها تحمیل شده است، به بحث و بررسی می پردازد. و همواره در پی پاسخ به این پرسش است که جنسیت، چه نقشی در تولید معرفت دارد؟ در این راستا رویکرد نظری دوروتی اسمیت در نظریه دیدگاه را دنبال می کند که به دنبال نقد جامعه شناسی است که بر مبنای اجتماعی مردانه شکل گرفته است و روش ها و دیدگاه های مردان را پایه قرار داده و زنان را به حاشیه رانده است. جامعه شناسی تجربیات، دیدگاه ها، نحوه اندیشیدن و زندگی روزانه زنان را نادیده گرفته است. در نتیجه جامعه شناسی که می بایست دانش کل جامعه باشد قادر به بررسی و آشکارسازی همه پدیده های اجتماعی نیست و در این راه دچار تعصب و کوتاه بینی شده است.
بررسی ابتناء سیاستگذاری فرهنگی بر زیرساخت های فکری در مطالعه موردی مساله اخلاقی توبه از دیدگاه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
161-183
سیاستگذاری فرهنگی در ترویج مسائل اخلاقی در امتداد اندیشه های بنیادین فلسفی امری ضروری است این مقاله ضمن ارائه تبیینی از این مدعی درمطالعه موردی مسئله توبه نشان می دهد که چگونه مباحث انتزاعی فلسفه صدرایی از طریق حکمت مدنی می تواند کاربردی شده و به پیشنهاد هایی در زمینه خط مشی گذاری در فرهنگ توبه بر اساس دیدگاه های علم النفسی و معرفت شناسی صدرایی با روش توصیفی- تحلیلی- استنباطی دست یابد .توبه از دیدگاه صدرا دارای سه مؤلفه معرفت، ندامت و اراده است. پس از تبیین فلسفی این موارد ثابت شده معرفت به ضرر گناه و نفع توبه که از آن تعبیر به انگاره می شود به عنوان اصلی ترین مؤلفه توبه تلقی می شود. تحلیل های فلسفی صدرایی می تواند نشان دهد که مراتب ندامت و اراده در توبه تابعی از مراتب معرفت است و معرفت شهودی مبتنی بر فطرت می تواند در سطح کمی و کیفی بیشترین تأثیر را در انگیزش افراد به سوی توبه داشته باشد و از این جهت در راستای شکوفایی معرفت شهودی برنامه ریزی های فرهنگی باید منعطف بر تکوین و تکامل معرفت شهودی باشد.با توجه به اهمیت انگاره هایی که افراد در جوامع نسبت به ضررهای گناهان و منفعت توبه دارند باید علاوه بر راه های ایجاد "معرفت یقینی" و علاوه بر در نظر گرفتن مسئله "احتمال معرفت شناختی" باید به انگاره های مربوط به صور خیال توجه ویژه ای نمود و برای گسترش و تعمیق معرفت شهودی فطری تلاش کرد
نقش فطرت در چهارچوب اخلاقی ملاصدرا بر اساس نظام وجودشناختی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۵
37 - 58
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فیلسوفان اسلامی به وجود ادارکات فطری در بشر معتقدند. برخی صاحب نظران اندیشه اسلامی پذیرش ادارکات فطری اخلاقی را بهترین راه حل نسبی گرایی اخلاقی دانسته اند. در این نوشتار در پی یافتن پشتوانه ای استوار برای اخلاق هستیم و آن را در نظام هستی شناختی ملاصدرا و نیز در مسئله فطرت جست وجو می کنیم. در این مقاله پس از مطابقت دیدگاه ملاصدرا با کاربردهای واژه فطرت به این نتیجه رسیده ایم که بنا بر اصول انسان شناختی حکمت متعالیه از قبیل اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، جسمانیهالحدوث بودن نفس انسان فاقد پیش آورده های حصولی است؛ اما بر مبنای اصول «مساوقت وجود و علم»، «علم بسیط مشترک بین انسان ها» و نیز «علم معلول به ذات خود مستلزم علم به علت است» ادراک حضوری فطری قابل ثبات است. این ادراک حضوری و فطری به خداشناسی فطری منتهی می شود و این اصل پشتوانه ای استوار برای گزاره های اخلاقی خواهد بود.
ارزش معرفتی باورهای دینی و کاربرد مدل ایجابی و سلبی پراگماتیسم در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلاش برای نشان دادن ارزش معرفتی باورهای دینی همواره یکی از دل مشغولی های فیلسوفان و دین پژوهان است. در حالی که گروهی از دین پژوهان ارزش معرفتی باورهای دینی را نفی می کنند گروه دیگری نیز بر اعتبار معرفت شناختی باورهای دینی تاکید می نمایند. هریک از این دو گروه اگر چه در معیارهای خود در باره ارزیابی معرفت شناختی باورها با یکدیگر اختلاف دارند اما در پیشینی بودن این معیار با یکدیگر اشتراک دارند. در این میان مکتب پراگماتیسم تلاش می کنند با نفی این نقطه مشترک، ارزش معرفتی باورهای دینی را با تکیه بر عمل مورد ارزیابی قرار دهد. هدف تحقیق حاضر تلاش برای بررسی اعتبار دیدگاه پراگماتیستی نسبت به باورهای دینی بر اساس آموزه های قرآنی است. در این رابطه نویسنده بر اساس برخی آیات قرآن کریم نشان خواهد داد پراگماتیسم به عنوان معیاری در تعیین و ارزیابی ارزش معرفتی باورهای دینی، با آموزه های قرآنی ناسازگار نیست و بلکه آیات متعددی از قرآن کریم آهنگ پراگماتیستی دارد. رویکرد این پژوهش بر تحلیل انتقادی است و نتیجه ای که به دنبال دست یافتن آن است نشان دادن تهدید نبودن معیار پراگماتیستی در حوزه نظام معرفت شناختی دینی اسلامی است. در این رابطه نشان داده خواهد شد که قرآن کریم به دو شیوه ایجابی و سلبی در ارزیابی باورها بجای ارائه استدلال منطقی با تمسک به نتیجه عینی آنها را مورد تأیید قرار می دهد.
ماهیت و کارکرد فضیلت معرفتی از منظر ارنست سوسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل ماهیت و کارکرد فضیلت معرفتی از منظر ارنست سوسا می پردازد. فضایل در نظام معرفتی سوسا به قوای اعتمادپذیری تعریف می شوند که در تولید، توجیه و تبیین معرفت نقش مبنایی دارند. قوای ادراکی به همراه تعقل، استنتاج و درون نگری از جمله قوای معرفتی اند که در صورت عملکرد صحیح به معرفت می انجامند و ویژگی های درخور بودن، ماهرانه بودن و سالم بودن را بر باور بار می کنند. سوسا اخیراً از فضایل منشی و فاعلی ای نام می برد که هرچند در ایجاد معرفت نقشی دارند، اما باورساز نیستند. حتی فضایل فاعلی نیز به رغم لزوم، تنها حکم سازند نه باورساز. سوسا داشتن منظر معرفتی را عامل تمایز شناخت حیوانی و تأملی می داند و با آنکه سعی می کند تا توضیح دهد هر کدام از فضایل چرا، چگونه و تا چه حد در فرایند تولید و توجیه باور نقش دارند، اما نگاه تنگ او به محدوده و ماهیت فضایل لازم برای ایجاد معرفت، دیدگاه وی را به رغم همه جذابیت هایش با مشکلاتی مواجه می سازد که دربخش پایانی مقاله به آن پرداخته می شود.
بررسی مقایسه ای آرای هایدگر و کربن در باب «فهم در ساحت حضور»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۵
313 - 348
حوزه های تخصصی:
مارتین هایدگر فیلسوف پدیدارشناس آلمانی را باید یکی از مهم ترین منتقدان فلسفه سوبژکتیو غرب در نظر آورد که به جای تأکید بر انفکاک پذیرفته شده فاعل شناسا و مورد شناسایی، که به طور خاص در نظریه تناظری صدق اصلی مسلّم انگاشته می شود، ساحت فهم را نه ساحت انطباق و ارتباط برقرار شدن میان سوژه و ابژه، بلکه ساحت حضور در ساحت فهم در نظر می آورد؛ از این جهت در نظر هایدگر میان نحوه بودن و نحوه فهم ارتباط هست. از سویی هانری کربن به مثابه یکی از مهمترین فلاسفه متأثر از هایدگر، معتقد است فلسفه ایرانی-اسلامی افق گسترده تری برای فهم را در مقابل فیلسوف قرار می دهد. پرسش اصلی این مقاله این است که کربن چه افق های هستی شناختی دیگری فراتر از هایدگر را در متن فلسفه شیعی جستجو میکرد؟ نویسندگان معتقدند به زعم کربن، فلسفه شیعی با اعتقاد به ساحتهای تشکیکی حضور، فهم عمیق تر و کامل تری را برای فیلسوف و سالک به ارمغان می آورد و بدین ترتیب فهم فراتر از تاریخ جهانی قرار می گیرد. چیستیِ براهین این دو فیلسوف مورد تأمل ما در این مقاله قرار گرفته است.
تبارشناسی کیش گنوسی (مطالعه موردی: یهودیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گنوستیسیزم جریان فکری برجسته ای است که در سده دوم میلادی وارد جهان فکری یهودی- مسیحی شد و چالش های فکری مهمی را در حوزه الهیات یهودی- مسیحی پدید آورد. این چالش ها منجر به بررسی خاستگاه و ریشه اندیشه های گنوسی شد و نظریه های مختلفی را به دنبال داشت. یکی از این نظریه ها خاستگاه کیش گنوسی را یهودیت می داند. از یک سو استفاده گنوسی ها از مضامین و حتی واژگان و اصطلاحات عهد عتیق، نشان از عناصر یهودی در این تفکر دارد و از سویی دیگر، یهودی دانستن خاستگاه آیین گنوسی، با گرایش ضدیهودیِ شدید نظام های برجسته گنوسیِ سازگار نیست. بررسی آموزه های یهودی و مقایسه آن با ایده های محوری تفکر گنوسی مانند «معنا و حقیقت معرفت (گنوسیس)»، «مفهوم نجات غایی» و «وحدت خدا و عارف»، ادعای خاستگاه یهودیِ تفکر گنوسی را مخدوش می سازد و با توجه به فقدان هم گرائی در این مباحث مهم و بنیادین، یهودی دانستن کیش گنوسی منتفی است. این مقاله با رویکردی تحلیلی–انتقادی و با روش تحلیل محتوا به بررسی احتمال خاستگاه یهودی کیش گنوسی پرداخته است.