مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
کنفوسیوس
اخلاق و فرزانگی از منظر فارابی و کنفوسیوس
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
تحقیق حاضر با مقایسه اخلاق و فرزانگی در دو نظام فلسفی فارابی و کنفوسیوس، به بررسی تحلیلی نقش و جایگاه اخلاق در این دو نظام پرداخته است. ابتدا هر یک از دو نظام فلسفی را با توجه به تأکیدهایشان بر مفاهیم اخلاقی خاص، بررسی کرده، سپس به نتیجه گیری پرداخته ام و شباهت ها و تمایزهای این دو نظام فلسفی را بررسی نموده ام. نظام فلسفی فارابی نظامی مبتنی بر حکومت «رئیس اول» است که از لحاظ کمالات عقلانی به عقل فعال متصل شده است و می تواند حقایقی را دریافت کند که سعادت انسان بر آن متوقف است و آن گاه می تواند مردم را به سوی آن هدایت کند. مدینهٔ فاضله تحت رهبری رئیس اول است که نبی یا فیلسوفی که به کمال عقلانی رسیده است فضایل اخلاقی را در جامعه گسترش می دهد، و با همکاری و همیاری افراد آن، به سعادت حقیقی خویش نایل می شود. نظام فلسفی کنفوسیوس، نظامی است تحت رهبری انسان فرزانه ای که به کمالات نظری و عملی نایل شده است و می تواند جامعهٔ انسانی را به سعادت برساند. هر دو نظام فلسفی، هدف خود را تربیت انسان و کمال او می دانند، هر دو نگرشی جامعه گرا دارند و اخلاق و سیاست را به هم پیوند می زنند. اما فارابی هدف از تربیت انسان در مدینهٔ فاضله را سعادت اخروی می داند، در حالی که کنفوسیوس به سعادت دنیوی می اندیشد. نظام فلسفی فارابی، اتحاد فلسفه و دین را مطرح می کند؛ در حالی که نظام کنفوسیوسی نظامی عقلانی است. همچنین این دو نظام در نقش حاکم فرزانه در جامعه متفاوت هستند. فارابی مدینه ای را که هیچ گونه حاکم فرزانه در آن حاکم نباشد، «مدینهٔ جاهله» می داند که نمی تواند انسان را به کمال برساند؛ اما کنفوسیوس به هر حال برای حاکم فرزانه در جامعه نقش مثبتی قائل است.
طبیعت انسانی از دیدگاه کنفوسیوس و سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۵
61-84
حوزه های تخصصی:
طبیعت وسرشت انسانی یکی از پیچیده ترین و پوشیده ترین موضوعاتی است که در کل تاریخ فرهنگی و اجتماعی بشر همواره مورد بحث ومناقشه بوده است. گروهی سرشت انسانی را مجبول بر خیر و گروهی مبتنی بر شر می دانند و گروهی دیگر اساساً ذات و سرشتی برای انسان قایل نیستند و تکوین شخصیت او را معلول و محصول آموزش و آمیزش های اجتماعی می دانند و هر گروه در تأیید معتقدات خویش، دلایل و براهینی اقامه می کنند. دو تن از بزرگ ترین متفکران و مصلحانی که در گذشته به سبب نوع شخصیت، اهداف و آرمان های انسانی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی عمیقاً بدین مسیله پرداخته اند و عوامل مکمل و مؤثر در تتمیم یا تخریب سرشت آدمی را بررسی نموده اند، یکی کنفوسیوس، حکیم چینی و دیگری شیخ اجل سعدی شیرازی در ایران است که به سبب دامنه نفوذ و استمرار و پایایی افکار و آثار آنان در زوایا و اعماق پنهانی دو ملت چین و ایران و امروزه در بخش بزرگ و شایسته توجهی از جهان، بررسی دقیق دیدگاه های آنان برای تصمیم گیری های کلان فرهنگی و اجتماعی در روزگار ما حایز کمال اهمیت است. این مقاله ابتدا به طبقه بندی دقیق آثار و نیز امکان یا عدم امکان تطبیق افکار این دو اندیشه ور به دلیل تفاوت زمان، مکان و زبان، و آنگاه به تحلیل مصداقی اندیشه ها و آرای سعدی و کنفوسیوس درباره سرشت انسان و عوامل مکمل و مخرب در تکوین آن می پردارد.
تفسیر تفکر کنفوسیوسی با تمرکز بر پدیدارشناسی هایدگری با تاکید بر دلالت های تعیلم و تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده تا بر اساس تفکر هایدگر یک راهِ شرقی؛ یعنی کتاب مکالمات، تفکرکنفوسیوس مورد واکاوی قرارگیرد. بنابراین چند موضوع محوری در اندیشه ی هر دو متفکر را برگزیده ایم و با رویکرد پدیدارشناسانه به آنها می پردازیم. پدیدارشناسی-هرمنوتیکی هایدگری را برای رفتن به سوی "فهمِ هستیِ چیزها" و مجالِ بروز دادنِ به آنها در نظر گرفتیم، تا که "هستیِ" هستنده ها بتواند آشکار شود. با واکاوی چند مفهوم محوری در متن"مکالماتِ" کنفوسیوس نشان می دهیم که چه گونه ارزش ها در اندیشه ی کنفوسیوسی به مثابه ی یک راه شرقی، به دستگاه اخلاقی تبدیل شده اند و لذا هستی هستنده ها محصور به هستیِ اخلاقی آنها شده (به این معنا که سیستم اخلاقی مشخص و معینی در جای هستی قرار گرفته و لذا امر انتیکی به جای انتولولوژی اش نشسته است) و توانش، زیست جهان و موقعیت های متکثر را به مخاطره انداخته و گشودگی های انتولوژیکی را از میان برداشته است. و نهایتاً در حیطه ی تعیلم و تربیت سبب شده، گشودگی و راه های دیگرگونه مجال بروز نیابند و راه های گونه گون و نو فروبسته شوند. [i] . استفاده از واژه ی تفکر کنفوسیوسی به این دلیل بوده است که واژه ی آیین کنفوسیوسی، برای مذهب رسمی در چین -قبل از دوران جدید به کار برده می شد، اما تفکر کنفوسیوسی برای آموزه ها و فضایلی که کنفوسیوس قصد تعلیم آنها را داشت به کار می رفته است.
«خردگویه» زیرگونه ای در ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«خردگویه»، زیرگونه ای در ادبیات تعلیمی است که نخستین بار کنفسیوس آن را برای آموزشِ خردجویانی که نزد او می آمدند و پرسش هایی را مطرح می کردند، به کار برده است. این گونه سخنان وقتی در متون ادبی نقل و روایت می شود ذکاوت و ارجحیت گوینده را نسبت به دیگران نشان می دهد و وجود چنین افرادی در فرهنگ های مختلف نمایانگر حوزه ای از تفکر و عقلانیت است که برای سایر مردم، موهبتی آسمانی تلقی می شود. ترجمه عنوانِ چینی کتاب کنفسیوس، LunYu در زبان انگلیسی به Analects به درستی نمایانگر ساختار و محتوای کتاب کنفسیوس نبوده و برگردانِ آن در زبان فارسی به «مکالمات» نیز سبب شده که این گونه ادبی، با گفت وگو (دیالوگ) که مبتنی بر ارتباطی دوسویه است، یکی شمرده شود. خردگویه دارای مؤلفه هایی است که آن را از پندنامه و زیرگونه های دیگری مانند خطابه و امالی متمایز می کند. در مقاله حاضر مبحث ترجمه واژه LunYu و ویژگی های ساختاری و محتوایی خردگویه همراه با نمونه هایی از منطق الطیر عطار و فیه ما فیه مولانا بررسی و همچنین وجوه تمایز خردگویه با پندنامه، خطابه و امالی شرح و تبیین شده است.
کنفوسیوس گرایی و دکترین سیاست خارجی چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد کم نظیر مدارس کنفوسیوسی از سال 2004 در سراسر جهان بیانگر برنامه ای هدفمند از سوی جمهوری خلق چین به شمار می رود. رهبران چین در دهه 1980 پس از درک این مقوله که ایدئولوژی کمونیسم دیگر جذابیت چندانی برای حضور قدرتمند چین در عرصه بین المللی ندارد، کوشیدند با استفاده از عنوان «کنفوسیوس» مسیر جدیدی را برای دستیابی به آرمان های ملت چین بازطراحی کنند. رهبران چین، همچنین در این چارچوب با استفاده از اعتبار تاریخی کنفوسیوس اقدام به توسعه مدارس و مؤسساتی کردند که باهدف ترویج زبان و فرهنگ چینی در سراسر جهان گسترش یافته است. این مقاله ضمن بررسی برنامه های دولت چین برای ترویج مدارس کنفوسیوس در قالب روش شناسی نگرشی و با روش روند پژوهی، می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که مدارس کنفوسیوس چه نقشی را در پیشبرد اهداف هژمونیک رهبران چین در جهان ایفا می کنند؟ مقاله در پاسخ به پرسش مذکور با بررسی چگونگی و درعین حال روند گسترش مؤسسات کنفوسیوسی در جهان این فرضیه را مورد آزمون قرار می دهد که توسعه مدارس کنفوسیوس در چارچوب دکترین خیزش صلح آمیز چین و باهدف زمینه سازی برای استقرار نظم نوین جهانی بر مبنای قدرت نرم چین صورت می پذیرد.
کرامت انسان در اسلام و ادیان غیرابراهیمی (بودیسم، کنفوسیوس، دائویسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام اسفند ۱۴۰۰ شماره ۲۹۱
69-77
حوزه های تخصصی:
بررسی چگونگی جایگاه انسان، ازجمله مسائل حائز اهمیت است؛ چراکه ادیان براساس بینش خود نسبت به آن، مراتب تکامل معنوی وی را در نیل به سعادت نهایی ترسیم می کنند. ادیان شرقی نیز از این امر مستثنا نیستند و نظراتی پیرامون آن مطرح کرده اند. از آنجاکه امروزه نسبت به برخی آموزه های ادیان غیرابراهیمی در غالب دین جهانی، گرایشاتی به چشم می خورد؛ بررسی نوع نگاه این ادیان نسبت به انسان در مقایسه با اسلام، ارزشمند است. طبق بررسی هایی که به روش کتابخانه ای صورت گرفت، به طور قطع می توان گفت که آن حد از کرامت ذاتی که اسلام برای انسان به دلیل دارا بودن روح الهی و... قائل شده با سه دین دیگر قابل مقایسه نیست. از میان ادیان غیرابراهیمی، کنفوسیوس نیز برای انسان تا حدی کرامت قائل است. اما در آیین بودا انسان دارای کرامت و ارزش ذاتی نبوده و نوعی نگرش منفی نسبت به انسان وجود دارد و آیین دائو در این زمینه دیدگاهی خنثا دارد؛ به گونه ای که انسان بسته به عملکردش می تواند دارای کرامت باشد.