مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
تمدن
حوزه های تخصصی:
چنان که برخی گفته اند، مفهوم «فرهنگ»، یکی از دشوارترین و در عین حال مهم ترین مفاهیم علوم انسانی است. این مفهوم، در غرب مسیری پرفراز و نشیب را پیموده و همچنان با ابهاماتی روبه روست، و مبتنی بر مبانی و زمینه های تاریخی گوناگون، برداشت های متعددی از آن صورت می گیرد. با توجه به اهمیت این مفهوم در ادبیات دینی جمهوری اسلامی، تأمل و تدقیق در آن ضروری به نظر می رسد. از این رو، در این مقاله پس از تبیین شکل گیری مفهوم فرهنگ در فرانسه، آلمان، بریتانیا و روسیه، با روشی تاریخی، به بازسازی آن در فضای حکمت متعالیه که به اعتباری مبنای نظری انقلاب اسلامی و رهبران آن است؛ پرداخته ایم. این کار از طریق برهان منطقی صورت پذیرفته است. از این نگاه، انسان ها از طریق اتحاد با مراتب مجرد هستی، به صورت جمعی؛ و تجلی دادن آن معانی در رفتار و آداب خود، فرهنگ را شکل می دهند که همان صورت تنزل یافته معنا به عرصة فهم عمومی و رفتارهای مشترک و کنش های اجتماعی است.
نقد و بررسی کتاب تاریخ ادبیات عصر عباسی در پرتو فرهنگ و تمدن ایرانیان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیرگی و سرآمدی ایرانیان بر بخش بزرگی از جهان باستان آن روز، استقرار و آرامشی پدید آورد که در سایة آن، مردمان توانستند به فرهنگ سازی و گسترش روابط انسانی در میان خویش بپردازند. در عصر ساسانیان، در نتیجة نفوذ سیاسی و دینی گستردة ایران؛ به ویژه در دو منطقة حیره و یمن، اعراب به تدریج تأثیرات کلانی را از تمدّن ایرانی به دست آوردند. به دنبال گسترش اسلام و فتح ایران توسّط اعراب مسلمان، آداب و فرهنگ ایرانی به همراه جلوه های بارز تمدّن ملّت ایران از راه های گوناگون و در زمینه های متنوّع بر فرهنگ و زبان عربی تأثیر گذارد و موجبات پیشرفت و تعالی اعراب را در گستر ة حکومت و سیاست، فرهنگ و ادب و علوم و فنون فراهم آورد. این نوشتار، بر آن است تا کتاب تاریخ ادبیّات عصر عبّاسی در پرتو فرهنگ و تمدّن ایرانیان باستان، اثر وحید سبزیان پور را از دو منظر شکلی و محتوایی مورد نقد قرار دهد. بررسی کتاب نشان می دهد که مؤلّف کوشش نموده تا با تکیه بر منابع اصلی و تحقیقات جدید به بررسی و تحلیل موضوع بپردازد. با این حال، از آنجا که ماهیّت نقد، بررسی، تحلیل و ارزیابی علمی نقاط قوّت و ضعف یک اثر در ابعاد شکلی، محتوایی و روش شناسی آن با توجّه به معیارهای علمی نقد است، در این پژوهش نیز تلاش گردیده تا با توجّه به تعریف فوق به نقد اثر مذکور پرداخته شود.
فلسفه عقلانیت تمدّنی (تمدّن سازی؛ فرایند و بنیاد الگوپردازی نظری آن)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر در تلاش است تا طرحی نظری در جهت تکوین تمدن دینی ارائه دهد. نویسنده در این مسیر، اندیشة خود را از منظری فلسفی به تصویر می کشد و تلاش می کند چشم انداز فلسفه ای نوین را ارائه دهد که آن را «فلسفة عقلانیت تمدّنی» می خواند. بی تردید این چشم انداز نسبتی با فلسفه های متداول نیز دارد و نویسنده نیز چنین باوری را از نظر دور ندارد، اما ادبیات خود را در چارچوبی استعلایی و فرارَونده تعریف می کند. نویسنده سه ضلع را در تصویر خود از فلسفة عقلانیت تمدّنی ارائه می دهد: «بنیادشناسی عقلانیت»، «بنیادپردازی عقلانیت» و «بنیادسازی و بازتأسیس عقلانیت». رکن نخست را از آغازین مراحل لازم می داند و ادامة مسیر را نیز بر مدار آن معرفی می کند. رکن دوم را عمدتاً طرحی فراتر از الگوهای تقلیدباور و برای گذار از مراحل بحران اقتباس های اضطراری معرفی می کند و سطح آن را در حدّ فرابُرد اصلاحی می شناسد و آن را بر مدار اقتباس تمدنی یا آنچه او «فرابرد بنیادپردازی عقلانیت» می خواند، بازمی شناسد و گام سوم را از سنخ چرخش انقلابی در عقلانیت های اقتباسی و به تعبیر خود، از گونة فراگرد بازتأسیس می خواند. سرانجام، این امر را نه در سایة اندیشه های دین گریزانه یا دین ستیزانه، هرچند در قالب تفسیرهای هرمنوتیکی از دین و عقل دینی، بلکه در سایة هدایت کلان دین تصویر می کند و از این جهت، فرجام و تحقق عینی عقلانیت تمدنی را از سنخ عقلانیت هدایت شدة دینی، بازمی شناسد.
واکاوی مکتب فلسفی اصفهان (با تاکید بر جایگاه میرداماد)
حوزه های تخصصی:
فلسفه اسلامی علمی است که از گرایشات و شاخه های علوم اسلامی نشأت گرفته است به این معنا که همگی منشاء و بنیاد دینی داشته اند براین اساس در این شاخه مکاتب مختلفی چون مکتب مشاء، اشراق و...جا گرفته که هر کدام در هر حوزه دارای فرد مؤسس و نامداری است. در این راستا هر یک از فلاسفه به شهر و یا کشور خاصی مربوط می شده اند که گاه خود نیز مؤسس یک فرقه و یا مکتب در میان مردم شهر خویش است. میرداماد از حمله افرادی است که بنیانگذار مکتب فلسفی در شهر اصفهان (بالاخص در دوره صفوی) است و پس از وی ملاصدرا این مهم را ادامه داد. براین اساس پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی درصدد واکاوی و تبیین میرداماد در مکتب فلسفی اصفهان است. برای رسیدن به این منظور نوشتار حاضر پس از بیان مساله به تبیین و توصیف واژه های مهم در این حیطه پرداخته و سپس در بخش دوم به تحلیل فلسفه اسلامی در بطن تمدن و فرهنگ اسلام پرداخته و درانتها تبیین نقش حکیم میرداماد را مد نظر قرار داده است. ره آورد این مهم این است که باتوجه به مرکزیت شهر اصفهان در دوران صفوی و حضور وی در این شهر عاملی جهت تأسیس مکتب فلسفی در اصفهان شد تاجایی که همگان از نقاط گوناگون برای فراگیری این مهم به این شهر و شخص رجوع می کردند.
بازسازی تمدن نوین اسلامى (نگاهى انتقادى به عدم امکان سنجی صحیح آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان متفکران مباحث تمدنی ابن خلدون و دکتر سید جواد طباطبایی با دو بیان متفاوت بر زوال تمدنی و از جمله زوال تمدن اسلامی پای می فشرند. ابن خلدون حتمیت شهرنشینی و ضرورت از دست رفتن عصبیت ناشی از مدنیت را عامل زوال تمدنی می داند و دکتر طباطبایی تهی بودن فلسفه اسلامی از معارف فلسفه یونانی و توفق دین اساطیری بر عقل یونانی و رواج عرفان و عرفان زدگی و ترویج عربیت را از عوامل زوال اندیشه سیاسی و تمدن سازی می داند. وجود تناقض های درونی متعدد در اصول مطرح شده از سوی ابن خلدون انتقاد اصلی ما به اوست و نیز عدم شناخت مبانی تمدن ساز دین مبین اسلام و خلط مولفه های دین مبین با ادیان اساطیری و نیز عدم شناخت کافی از فلسفه اسلامی و یونانی زدگی بزرگ انتقاد ما به دکتر طباطبایی است. در این مقاله در ضمن رد آراء و نظرات این دو اندیشمند، در مقام اثبات امکان بازسازی تمدن نوین اسلامی هستیم.
مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی در تفکر اجتماعی شیعی و سلفی: مقایسه تطبیقی آرای شهید مطهری و سیدقطب(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ایده پردازی برای شاخصه های تمدن اسلامی یا مؤلفه های تمدنی جامعه اسلامی از جمله تلاش های مشترک شهید مطهری و سیدقطب بوده است. شهید مطهری یکی از متفکران برجسته در جریان فکری انقلاب اسلامی و سیدقطب یکی از متفکران تأثیرگذار در جریان های سلفی گرایی معاصر (از جمله القاعده و داعش) به شمار می روند. این مقاله، با استفاده از روش شناسی بنیادین و روش پژوهش اسنادی، پنج مؤلفه زیر درباره تمدن اسلامی را از نظر این دو متفکر به طور تطبیقی تحلیل می کند: 1. هستی شناسی و جهان بینی اسلامی؛ 2. منزلت و جایگاه باورهای اسلامی در تمدن آفرینی؛ 3. نقش جهاد، تحرک و اصلاح اجتماعی در تمدن سازی؛ 4. چگونگی رابطه تمدن اسلامی در مصاف با سایر تمدن ها و جوامع؛ 5. کیفیت تولید و انتقال علم در تمدن اسلامی. در مجموع، به نظر می رسد که با وجود برخی اشتراکات (از جمله در مبانی هستی شناختی)، تفاوت های آشکاری در ابعاد معرفتی متأثر از سنت های فکری متفاوت (تفکر عقلانی شیعی در مقابل نگرش کلام اشعری و ظاهرگرایی) در نزد آن دو متفکر قابل شناسایی هستند.
بررسی کاربرد واژگان عدالت و تمدن ونسبت آن ها با یکدیگر در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن احکام فقهی وحقوقی در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر
عدالت و تمدن به عنوان دو پدیده مرتبط با زندگی اجتماعی بشر، از موضوعات مورد توجه نخبگان جوامع از روزگاران کهن تا کنون بوده اند. با اینکه عدالت خواهی از خواسته های همگانی در جوامع بشری بوده و زمینه جنبش های اعتراضی در میان عموم مردم و تکاپوهای فکری در میان متفکران را موجب شده، اما تمدن خواهی و تمدن اندیشی به طور ویژه در میان نخبگان مطرح بوده است. مسأله پژوهش حاضر، بررسی کاربرد واژگان عدالت و تمدن و نسبت سنجی میان آن دو در قرآن است. دستاوردهای این پژوهش در چهار نکته به فشردگی عبارت اند از 1- میان دو واژه از نظر لغوی و اصطلاحی، نسبت عموم و خصوص مطلق و به عنوان دو پدیده اجتماعی، عموم و خصوص من وجه برقرار است. 2- در قرآن واژه عدالت به دلیل عامه فهمی آن پرکاربرد، و واژه تمدن به دلیل خاصه فهمی کم کاربرد است؛ هرچند مصادیق مفهوم تمدن به فراوانی کاربرد داشته است. 3- استفاده از قالب بیان حقوق انسان در آیات سه سال نخست بعثت، مایه آگاهی بخشی ژرف به مخاطبان درباره عدالت و نیز مفهوم ملازم آن یعنی تمدن شده است. 4- رابطه تمدن و عدالت در قرآن از گونه زایشی افزایشی است؛ به این معنا که پیدایش تمدن، زمینه زایش مراتبی از عدالت و عدالت گستری است که بر کیفیت تمدن مؤثر بوده و این تأثیر متقابل میان این دو پدیده اجتماعی در جوامع انسانی همیشگی است.
درآمدی بر ظرفیت سنجی تمدنی آیات فقهی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیات فقهی قرآن به عنوان بخشی از آموزه های دینی و نیز سرچشمه اولیه دانش فقه افزون بر تعیین تکلیف مکلفان دارای پیامدها و کارکردهای اجتماعی هم است. این پیامدها به صورت مستقیم و غیرمستقیم نظام های مختلف تشکیل دهنده یک جامعه را از خود متأثر می سازد و اثرپذیری نظام ها از این مؤلفه ها به نوبه خود به اثرپذیری یک تمدن از آنها می انجامد. این نوشتار با مبنا قرار دادن تقسیم بندی مرحوم شهید صدر از مباحث فقهی؛ یعنی تقسیم فقه به چهار باب اصلی عبادات، اموال، آداب شخصی و آداب عمومی با چند زیرشاخه فرعی، کوشیده است دلالت های اجتماعی و بالمآل تمدنی آیات فقهی قرآن را بر سه نظام منتخب؛ یعنی نظام فرهنگی و نظام سیاسی و نظام اقتصادی مورد بررسی قرار دهد. یافته های این تحقیق حکایتگر آن است که این آیات دربردارنده انبوهی از کارکردهای اجتماعی و تمدنی است که می توان آن را ظرفیت تمدنی نامید.
متفکران مسلمان و شناسایی تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن خلدون نخستین فردی است که در مقدمه به بحث درباره تمدن پرداخت، اما سخنی از تمدن اسلامی به میان نیاورد. به نظر می رسد نخستین بار متفکران اروپایی بودند که در دوره معاصر، پس از درک مفهوم تمدن و سخن گفتن از تمدن اروپایی، به بحث از تمدن اسلامی نیز پرداختند. در اینجا این مسئله مطرح می شود که متفکران مسلمان از چه زمانی به تمدن اسلامی توجه کردند و در پی شناسایی آن برآمدند؟ پژوهش حاضر با مطالعه آثار نگاشته شده متفکران مسلمان درباره تمدن و تمدن اسلامی، به این نتیجه رسیده است که متفکران مسلمان به موازات طرح مباحثی درباره تمدن و آغاز تاریخ نگاری تمدن در غرب از دهه چهارم تا دهه هفتم قرن نوزدهم به تمدن کهن اسلامی توجه و درک اجمالی از آن پیدا کرده اند و از دهه هشتم این قرن با نگارش آثاری جدی درباره تمدن اسلامی، به شناسایی گسترده آن پرداخته اند.
تبیین و تحلیل نقش طبقات اجتماعی در فرآیند تمدّنی دولت صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی نوشتار حاضر مطالعه ساخت های اجتماعی عصر صفویه با توجه ویژه به موضوع طبقات اجتماعی در ظرفیت و فرایند تمدّنی آن روزگار است. اهمیت این موضوع ناشی از آن است که از نظام طبقاتی صفویه می توان به عنوان نظامی باز با ویژگی تمرکز فرصت ها و پیوند متقابل یاد کرد. به هنگام ظهور صفویان (907-1135هجری) همواره مفصل بندی (همزیستیِ) طبقاتی پویایی مابین اجتماعات عشایری (ایلی)، دهقانی و شهری (خرده کالایی شهری) فراهم گردید، چندان که صفویان ساخت اجتماعی ایران را با تأکید بر هویّت مذهبی و ملّی جدیدی تعریف کردند. کلیت شکل بندیِ طبقات اجتماعی صفویان همچون بستری می ماند که در سایه آن وحدت سیاسی و ملی، مدنیت، رفاه اجتماعی، رونق اقصادی و پویای فرهنگی و روابط گسترده با دول خارجی به وجود آمد. البته این توصیف به معنای تأیید همة جنبه های ساختار طبقاتی عصر صفویه در دوره های سلاطین صفوی نیست، زیرا تحولات اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و شیوه حکومتی، در ایجاد ساختار طبقاتی در دوره حاکمان مختلف صفوی، نقش اساسی داشته است. این پژوهش درصدد است با روش توصیفی تحلیلی ضمن توجه به ضرورت کاربرد رویکردهای جامعه شناختی در تحلیل پدیده های تاریخی و برپایه منابع کتابخانه ای، سیر تمدّن در طبقات اجتماعی دولت شیعی صفویه را در چشم انداز حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه به عنوان پایه و زیربنایی برای دوره های بعد بررسی و تحلیل نماید.
واکاوی مصادیق تسامح و مدارا در قرآن، سنت و چگونگی ظهور در فرهنگ و تمدن اسلامی
حوزه های تخصصی:
مدنی بالطبع بودن انسان و تشکیل اجتماعات مختلف و اختلاف در نژاد، زبان، فرهنگ و گاه حفظ برخی منافع شخصی موجب به وجود آمدن برخی مناقشات و ناهماهنگی در زندگی او می شود؛ لذا از ابتدای خلقت تسامح و گذشت و به معنای دیگر مدارا از تاکیدات قرآن کریم در فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است تا در سایه آن بتوان از بسیاری انحرافات اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی/سیاسی/اقتصادی و...دست کشید و با جوامع دیگر ارتباط برقرار نمود. براین اساس پژوهش حاضر درصدد است با مبنا قرار دادن قرآن و سنت نبوی به واکاوی و چگونگی ظهور و بروز تسامح و مدارا در تمدن و فرهنگ اسلامی مورد کنکاش قرار دهد. برای رسیدن به این مهم پژوهش تحلیلی، توصیفی حاضر پس از بیان مساله به بحث مفهوم و معناشناسی این مهم در دو حوزه لغت و اصطلاح پرداخته و بخش دوم به تبیین جایگاه و دیدگاه قرآن پیرامون تسامح ومدارا و بخش سوم به بررسی این مهم در سنت نبوی و در بخش نهایی به ارتباط، جایگاه وچگونگی بروز و ظهور تسامح و مدارا در فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته است.
بررسی فرصت های فرهنگی و تمدنی ایران و مصر
حوزه های تخصصی:
دو کشور ایران و مصر به عنوان دو کانون اصلی تمدن شرق و دو قدرت منطقه ای و تاثیرگذار جهان اسلام، اشتراکات تاریخی و فرهنگی زیادی با یکدیگر دارند که این امر می تواند از یک سو محرک مناسبی برای بهبود روابط آنها باشد و از سویی دیگر قابلیت تاثیرگذاری بر مخاطبان منطقه ای و بین المللی داشته باشد. در این میان توجه به اشتراک در دین، قرآن، سنت نبوی9، محبت به اهل بیت:، گردشگری و توریسم، تبادلات علمی و فرهنگی علما، نخبگان، دانشگاهیان و همکاریدرزمینهشبکه هایارتباطی، رسانه ای، قرآنی و فقهی می تواند نقش موثری در تقویت همگرایی و پیوند دوکشور دارد. شناسایی این فرصت ها می تواندگامی مهم و موثری در تدوین سیاست های راهبردی دوکشور درجهت بهبود روابط دوجانبه و تأمین منافع دوکشور باشد.
نسبت نظام مردم سالاری دینی با تمدن غرب (تمدن موجود) و تمدن مهدوی(تمدن موعود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه ی اخیر، نظام مردم سالاری دینی، به مثابه ی نظام سیاسی برآمده از آموزه های اسلامی، مورد توجه متفکران در حوزه های مختلفِ علوم انسانی قرار گرفته و از زوایا و رویکردهای گوناگون بدان نگریسته شده است. یکی از رویکردهایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته، رویکرد تمدنی است؛ بدین معنا که این نظام به مثابه ی بخشی از سیر تکاملی انقلاب اسلامی، چه ظرفیت هایی برای شکل گیری تمدن اسلامی دارد؟ در این مقاله، با رویکردی تمدنی و روش ترکیبی توصیفی علّی، رهیافت های مختلف در نظام های مردم سالار بررسی شده و با اتخاذ رهیافت «هستی شناختی»، به بررسی ظرفیت ها و مؤلفه های تمدن ساز در نظام مردم سالاری دینی می پردازد. بر اساس این رهیافت، تمدن اسلامی و نظام مردم سالاری دینی همانند دوایر متحدالمرکز، دارای هسته ایی واحد بوده که همان ساماندهی، تعالی و تکامل روابط و مناسبات انسانی است. چنین تمدنی از جهت ویژگی های عمومی تمدن ها، همانند عقلانیت، نظم و امنیت، با تمدن غرب مشترک بوده؛ اما بنیان های معرفتی و هستی شناسی متفاوتی خواهد داشت. از طرفی، تمدن اسلامی در دوران غیبت نسبت به تمدن موعود مهدوی، به دلیل عدم حضور انسان کامل، در وضعیت حداقلی می باشد. نظام مردم سالاری دینی که در میانه ی دو تمدن موجود و موعود قرار گرفته، می تواند به عنوان مدلی انتقالی، به شکل گیری تدریجی تمدن اسلامی کمک شایانی نماید.
مطالعه عزیمت امام رضا(ع) به خراسان در چارچوب اصل هجرتِ تمدن ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال پنجم زمستان ۱۳۹۶شماره ۲۰
105-130
حوزه های تخصصی:
ایده اصلی مقاله حاضر این است که انتقال امام رضا (ع) از مدینه به مرو و سکونت سه ساله آن حضرت در خراسان را چگونه می توان در ذیل اصل اسلامی هجرت و نقش آن در تمدن سازی مورد مطالعه قرار داد؟ در منطق اسلامی هجرت اصلی هم تراز با اصل جهاد است و آثار و نتایج حاصل از آن در خدمت تحقق اهداف و آرمان های اسلام قرار می گیرد. از این رو انتقال امام رضا (ع) از مدینه به مرو و حضور ایشان در خراسان را می توان با توجه به آثار و پیامدهای آن در ذیل نظریه «هجرت و تمدن سازی» تحلیل کرد. هرچند حضور کوتاه مدت امام رضا (ع) در خراسان آثار و برکات بسیاری برای این خطه داشته اما با توجه به نظریه تمدن سازی هجرت، «تقویت جریان عقل محور»، «شکوفایی نهضت های علمی و ترجمه»، «رونق یافتن روش مناظره»، و «توسعه مرز جغرافیایی شیعه» را می توان به عنوان مهم ترین آثار هجرت امام رضا (ع) نام برد. این در حالی است که وجود مشهدالرضا به عنوان قطب تمدن خراسان و نیز امام زادگان نقش مهمی در تثبیت و ترویج تمدن شیعی در ایران داشته است.
درک متاخر مسلمانان از تمدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک متقدمی که ابن خلدون در مقدمه از تمدن ارائه کرد تکچراغی بود که تا چند قرن بعد در جهان اسلام مورد توجه قرار نگرفت. یک قرن بعد با آغاز رنسانس درک تازه ای از تمدن در میان متفکران اروپایی پدید آمد که در قرنهای هفدهم و هجدهم رشد کرد و طی قرنهای نوزدهم و بیستم با نگارش تاریخهای تمدن و ارائه نظریه های تمدن به بلوغ رسید. مساله پژوهش حاضر این است که ازچه زمانی درک جدید از تمدن در میان مسلمانان شکل گرفت و متفکران مسلمان از چه زمانی بار دیگر به مفهوم تمدن پرداختند؟ نگارنده با مطالعه آثار نگاشته شده متفکران مسلمان درباره تمدن به این نتیجه رسیده که درک متاخر از تمدن در جهان اسلام در قرن نوزدهم توسط متفکرانی چون طهطاوی، ملکم خان، آخوندزاده، تونسی، سرسید، امیرعلی، سیدجمال، آقاخان کرمانی، طالبوف و... پدید آمد. این متفکران در آثار گوناگونی به معنای تمدن، ضروت توجه به آن و متمدن شدن پرداختند.
تحلیل جایگاه روایی اسب در تمدن های چین، ژاپن و ایران از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسب به دلیل خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد خود ازجمله فراست و هوشمندی، تند و تیزی و نجابت و وفاداری در بین حیوانات موضوع روایت های اسطوره ای ملت های مختلف بوده است. پژوهش حاضر با استفاده از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی به بررسی و تحلیل جایگاه و نقش اسب در روایات تمدن های چین، ژاپن و ایران پرداخته است تا نشان دهد چه ساختارها و یا فرایندهای مبتنی بر کارکرد روایی اسب در این تمدن ها صورت گرفته و اسب چگونه در شکل گیری و تحول این روایت ها، ایفای نقش کرده است. تحلیل روایی متون داستانی مربوط به اسب از نظر سطوح عینی و انتزاعی، حاکی از وجود نوعی نوسان معنایی است که آن را در نظام های روایی، از یک موجود حیوانی و زمینی به موجودی استعلایافته ارتقا داده است و نشان می دهد که چگونه روایت پردازی با تکیه بر اسب به عنوان موجود اسطوره ای و ایفای نقشِ گفته پردازی تحت تاثیر این نوسان معنایی قرار دارد. هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل نظام گفته پردازی مبتنی بر کارکرد روایی اسب در تمدن های چین، ژاپن و ایران جهت پاسخ به این پرسش است که جایگاه اسب در ارتقای توانش های مادی و معنوی، چگونه و بر اساس چه معیارهایی قابل تبیین است. یافته های متنی این پژوهش حکایت از وجود دو دیدگاه اقتصادی و اخلاقی در متون روایی مورد تحلیل دارد.
نقش های پیشرانی نیروی انتظامی در تحقق تمدن نوین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال بیستم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۷۹)
85 تا 118
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در سال های اخیر مقوله تمدن نوین اسلامی و چگونگی تحقق آن به عنوان یکی از اهداف عالیه انقلاب اسلامی ایران، از جمله مباحثی است که در بیانات مقام معظم رهبری به عنوان یکی از چشم انداز های ایران اسلامی مطرح شده است. نهاد دولت اصلی ترین نهادی است که در جوامع بشری به منظور تحقق تمدنی خاص شکل می گیرد. از آنجا که یکی از نیازهای مشترک دولت ها نیاز به نظم و امنیت است، آنها با تشکیل نهادهای نظامی و انتظامی در صدد تامین نظم اجتماعی، امنیت و احساس امنیت در میان شهروندان بر می آیند. این پژوهش با در نظر گرفتن ویژگی های پلیس در جمهوری اسلامی ایران، کارکردهای آن را به مثابه پیشران در تحقق تمدن نوین اسلامی بررسی و پیشنهادهایی ارایه می کند. روش: این مقاله پژوهشی کیفی و از منظر روش توصیفی- تحلیلی است و از روش اسنادی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. یافته ها و نتایج: پلیس در فرآیند تکوین تمدن نوین اسلامی، پیشران در تحقق موارد زیر است: تامین نظم اجتماعی وامنیت، نهادینه سازی امر به معروف و نهی از منکر، نهادینه سازی جامعه پذیری و قانون گرایی، عدالت گستری، دفاع از حقوق شهروندی، مبارزه با فساد، حسگری و دیده بانی مسایل مکتوم اجتماعی، حمایت و بسیج مردم از نظام سیاسی و تقویت فرهنگ مدیریت جهادی و انقلابی.
تنوع اسلامی در فرایند تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آنچه در این مقاله بر آن تأکید می شود نه طرح کلی و جامع در فرایند تمدن جدید مسلمانان (رویکرد ایجابی) است و نه بیان تفاوت ها و حدود و مرزهای تمدن اسلامی با الگوی تمدنی سکولار در غرب امروز (رویکرد سلبی)، بلکه آنچه در این مقاله بدان تأکید می شود، «وحدت و کثرت» به مثابه مسئله اصلی در فلسفه دینِ اسلام از یک سو و چالش مرکزیِ تمدن مدرن از سوی دیگر است. توجه به این مسئله مشترک، یعنی ضرورت وحدت در وضعیت متکثر تمدنی و تطبیق این دو در دو سویه مدرن و سنتی، می تواند نقطه عزیمتی در تبیین الگوی تمدنیِ اسلام در عصر حاضر باشد. پیشنهاد تمدنیِ ما در این مقاله، تفکیک کثرات الهی از کثرات عرفی و دنیوی است. در این نگاه، توحید تمدنی نه رفع هرگونه کثرت، بلکه انباشتی ازکثرات الهی و انسانی است که بدون آن (کثرات الهی)، سُبُل کُلّی ایجاد نمی شود و بدون سبل کلیِ الهی، صراط تمدنی در جامعه مسلمانان تحقق نمی یابد.
گفتمان به مثابه روش شناسی مطالعه تمدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و دوم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۸۸)
83 - 109
حوزه های تخصصی:
گفتمان در شمار آن دسته از روش شناسی هایی است که درکی تازه از نحوه تحول تاریخ به دست می دهند. این روش شناسی، کشف نوعی از آگاهی در مطالعه ای تاریخی را هدف قرار می دهد که معمولاً در سنت های کلاسیک مطالعات تاریخ فراچنگ نمی آید. این روش شناسی به ویژه به کار شناسایی مسیر تطور درونی یک تمدن و توضیح منطق ارتباط یک تمدن با تمدن های دیگر می آید. تمرکز گفتمان بر سازوکارهای انسجام یابی یک مجموعه و توجه آن به منطق تولید همبستگی و سازگاری در درون نظام واره ای از ایده ها، اَعمال فردی و گروهی، اظهارات، تکنیک های منجر به بروز قدرت اجتماعی، و بستر معرفتی جاری در آن مجموعه، بیانگر استعداد مطالعات گفتمانی در حوزه تمدن پژوهی است. این توانایی چه بسا به شناسایی برخی زمینه های ناگشوده در مطالعه یک تمدن راه ببرد؛ زمینه هایی که به طور معمول از چشم پژوهشگران دور می مانند. هدف این مقاله آن است که اولاً، امکان و چگونگی بهره گیری از گفتمان در مطالعه سیر تطور تمدن ها را نشان دهد؛ ثانیاً، سودمندی چنین مطالعه ای را ضمن تطبیق آن بر یک عرصه مطالعاتی مشخص کند. تلاش خواهد شد تا ضمن کاربست روش شناسی گفتمان، درکی از نحوه پدیداری و اهمیت یابی اظهارات، اعمال و آرایش مفاهیم مرکزی در سه حوزه اصلی تمدن اسلامی حاصل کنیم. این سه حوزه «اسلام نخستین»، «اسلام عصر میانه» و «اسلام معاصر» است.
واکاوی تأثیر تمدن بر سیاست خارجی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ورود مفاهیم جدید به دانش روابط بین الملل، طرح مباحث جدید، نظیر اقتصاد سیاسی بین الملل، الهیات سیاسی بین الملل، اخلاق در سیاست بین الملل و... را در پی داشت. ورود مفهوم تمدن نیز مناظره ای نظری پیرامون جایگاه این مفهوم را در روابط بین الملل و زیرمجموعه های آن، نظیر امنیت، سیاست خارجی و... شکل داد. خروجی این مناظره علمی، صورت بندی جدید علمی در این دانش بود. در مقاله حاضر این مسئله بررسی می شود که: تمدن چگونه بر سیاست خارجی اثرگذار خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش، سه سطح تحلیل دولت ملی، دولت تمدنی و جهانی شدن مورد توجه قرار می گیرد تا تمایزات و قابلیت های دولت های تمدنی و دولت ملی در وضعیت آنارشیکِ نظامِ بین الملل و همچنین وضعیت جهانی شدن در عرصه سیاست خارجی بررسی شود. به نظر می رسد دولت های تمدنی در مقایسه با دولت های ملی، از قابلیت های بیشتری برخوردارند و از طریق شاخص های نزدیک به وضعیت جهانی شدن، امکان کنشگری بیشتری در فضای جهانی شده را از خود ظهور و بروز می دهند. تحلیل سیاست خارجی دولت تمدنی نیز متفاوت از تحلیل سیاست خارجی دولت های ملی خواهد بود.