مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
متفکران مسلمان
منبع:
علوم سیاسى ۱۳۸۴ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله تحلیل و بررسى عقلانیت دینى و سکولار در اندیشه متفکران اسلام است. به منظور دستیابى به این هدف ابتدا به مفهوم و کالبد شکافى عقلانیت و سپس به ویژگىهاى عقلانیت دینى و سکولار پرداخته شده است. پس از بررسى الگوهاى عقلانیت سکولار به تحلیل و بررسى عقلانیت مطرح در اندیشه متفکران مسلمان مىپردازیم که به دو سرمشق تجزیه شده است. الگوى نخست، عقلانیت فلسفى است که با عقلانیت دینى پیوند دارد و الگوى دوم عقلانیت سکولار است. این نوع از عقلانیت به چهار صورت در اندیشه متفکران مسلمان تجلى یافته است که عبارتنداز: 1. الگوى انطباقى 2. الگوى تطبیقى 3. الگوى تمایزى 4. الگوى هرمنوتیکى یا عقلانیت دینى انتقادى.
نقش شخصیت در تاریخ با رهیافتی به جایگاه تاریخی امام خمینی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده است که به نحو اختصار دیدگاههای متفکران غرب و از جمله نحله مارکسیسم در مقایسه با دیدگاه متفکران مسلمان در ارتباط با موضوع حساس نقش شخصیت در تاریخ مورد نقد و بررسی قرار گیرد و پس از آن و حتی الامکان رویکرد و رهیافت امام نسبت به مقوله «سیاست» و «تحولات اجتماعی» در مقایسه با تئوریهای مطرح شده شناخته گردد.
پرسش اساسی این نوشتار آن است که آیا شخصیتها یا «قهرمانان» در تحولات تاریخی نقش اساسی داشته یا شرایط اجتماعی و تاریخی بدون تکیه بر قهرمانان تحولات را رقم می زنند؟ یا اینکه هر دو عامل در پیوندی ناگسستنی به ایفای نقش می پردازند؟ در این میانه، با توجه به ظهور انقلابی بزرگ و سرنوشت ساز اسلامی در ایران، رهبری بی بدیل آن و ویژگیهای خاص تحولات به وجود آمده در عرصه جهانی و داخلی با کدام نظریه یا تئوری قابل سنجش می باشد؟
مبانی معرفت شناسانه اصلاح طلبی دینی: تحریر چالش های نظری و بسط پاسخ های نظریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تئوری معرفت شناختی مکتب اصلاح طلبی دینی ناظر بر ضرورت تعامل عقل ودین در سنجش صحت و سقم گزاره ها و ایده های مختلف است. این تئوری با دو چالش عمده نظری مواجه بوده است. یکی از این دو چالش ناظر بر ادعای متجددین مبنی بر تعارض نظریه تعامل عقل و دین با ضرورت "آزاداندیشی" است و چالش دوم دیدگاه اصل گرایان مبنی بر مغایرت نظریه مزبور با ضرورت "عبودیت الهی " است. این مقاله با پرسش از میزان حقیقی بودن مدعیات متجددین و اصل گرایان در خصوص تئوری تعامل عقل و دین، این فرضیه را به آزمون نهاده است که مدعیات مزبور، با واقعیت تئوری معرفت شناختی اصلاح طلبان سازگاری ندارد و به یک عبارت اثباتی، تئوری تعامل عقل و دین، هم با آزاداندیشی و هم با عبودیت الهی قابل جمع است. این فرضیه با رجوع به متون دست اول برخی از اصلاح طلبان مذهبی و با استفاده از روش تفسیر به آزمون نهاده شده است و نتایج به دست آمده، موید اعتبار فرضیه مورد بررسی است.
جستاری در مقایسه میان ادله بقا و خلود نفس نزد افلاطون و متفکران مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در فلسفه ی افلاطون، مسأله ی بقا و خلود نفس است. افلاطون از طرفداران نظریه ی اصالت روح است که در مقابلِ مادی مذهبان و نیز قائلان به شبه پدیدارانگاریِ نفس قرار می گیرد. افلاطون درباره ی بقا و خلود نفس، استدلال¬ های متعددی اقامه می کند. در آثار متفکران اسلامی نیز درباره ی بقا و جاودانگی نفس، ادله ی گوناگونی ارائه شده است. این نوشتار به منظور مقایسه¬ میان ادله ی افلاطون در این باره و استدلال هایی که از سوی متفکران مسلمان عنوان می شود سامان می گیرد، تا از این ره گذر، تأثیرپذیری یا تأثیرناپذیریِ متفکران اسلامی از افلاطون در این باره روشن شود.
بررسی تحلیلی مفهوم تزکیه در آثار اخلاقی و فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی تحلیلی مفهوم تزکیه در آثار اخلاقی و فلسفی متفکران مسلمان است. پرسش اصلی تحقیق این است که تزکیه در آثار اخلاقی و فلسفی در چه مواردی و در هر یک از این موارد در چه معنایی به کار رفته و عناصر معنایی آن کدام است؟ این تحقیق مشخص کرد که اولاً این واژه پیش از ابن سینا در ادبیات فلسفی و اخلاقی کاربرد نداشته و در آثار ابن سینا و پس از وی تا قرن هفتم به عنوان یک واژة فرعی و از قرن هفتم به بعد به عنوان یک واژة کلیدی به کار رفته است. ثانیاً این واژه در چهار گفتمان محوری ‐ گفتمان معالجت، ریاضت، سعادت و گفتمان ترکیبی ‐ و در چهار معنا به کار رفته است: الف) تزکیه به معنای رفع رذایل و کسب فضایل اخلاقی؛ ب) رفع رذایل اخلاقی؛ ج) ریشه کن کردن حبّ دنیا از ساحت نفس و د) رفع رذایل اخلاقی و رذیلة حبّ دنیا. ثالثاً هستة اصلی معنایی تزکیه زدودن رذایل است و کسب فضایل لازمة آن و نه جزئی از معنای آن است. رفع رذایل و کسب فضایل دو روی یک سکه اند.
بررسی نظریه ی «معرفت ناگرایی سیاسی» از منظر فیلسوفان غربی و متفکران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای فلسفه ی سیاسی نظیر دیگر شاخه های حکمت عملی، مشتمل بر قضایای ارزشی و هنجاری است. تحلیل های شکاکانه نسبت به ماهیت قضایای هنجاری و ارزشی عدّه ای را به «معرفت ناگرایی» و روی کردی غیر شناخت گرایانه نسبت به حوزه ی فلسفه ی سیاسی کشانده است که بر اساس آن، گزاره های الزامی و ارزشی و اخلاقیِ مربوط به اندیشه ی سیاسی را از سنخ باور و تصدیق و معرفت ندانند. در مقاله ی حاضر، ضمن بررسی و نقد ادله ی مهم «معرفت ناگرایی سیاسی» به پی آمدها و نتایج این معرفت ناگرایی در قلمرو فلسفه ی سیاسی اشاره شده است. همچنین مقاله کوشیده است در فضای تفکر سیاسی اسلامی نیز از احتمال گرایش به «معرفت ناگرایی» بر اساس تحلیل ادراکات اعتباری و عدم امکان اقامه ی استدلال در قضایای هنجاری و ارزشی بحث نماید.
از نتایج این تحقیق، اثبات این نکته است که وجود عدم توافق در پاره ای از داوری ها و گزاره های حوزه ی سیاست، هرگز دلیلی بر «معرفت ناگرایی» نخواهد بود، همچنان که نشان خواهد داد که دست کم برخی از داوری های ارزشی ما راجع به موضوعات سیاسی به «معتبر» و «نامعتبر» و «درست» و «نادرست» تقسیم می شوند و بسیاری از گزاره های حوزه ی سیاست استدلال پذیر است.
درک متاخر مسلمانان از تمدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک متقدمی که ابن خلدون در مقدمه از تمدن ارائه کرد تکچراغی بود که تا چند قرن بعد در جهان اسلام مورد توجه قرار نگرفت. یک قرن بعد با آغاز رنسانس درک تازه ای از تمدن در میان متفکران اروپایی پدید آمد که در قرنهای هفدهم و هجدهم رشد کرد و طی قرنهای نوزدهم و بیستم با نگارش تاریخهای تمدن و ارائه نظریه های تمدن به بلوغ رسید. مساله پژوهش حاضر این است که ازچه زمانی درک جدید از تمدن در میان مسلمانان شکل گرفت و متفکران مسلمان از چه زمانی بار دیگر به مفهوم تمدن پرداختند؟ نگارنده با مطالعه آثار نگاشته شده متفکران مسلمان درباره تمدن به این نتیجه رسیده که درک متاخر از تمدن در جهان اسلام در قرن نوزدهم توسط متفکرانی چون طهطاوی، ملکم خان، آخوندزاده، تونسی، سرسید، امیرعلی، سیدجمال، آقاخان کرمانی، طالبوف و... پدید آمد. این متفکران در آثار گوناگونی به معنای تمدن، ضروت توجه به آن و متمدن شدن پرداختند.
ارزیابی عدالت فضایی در توسعه مجدد فضاهای شهری؛ مورد پژوهی : طرح موضعی عتیق شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم دی ۱۳۹۷ شماره ۶۷
43 - 52
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله : تاکنون تعریف واحدی از مفهوم عدالت فضایی در شهرسازی ارایه نشده است. این موضوع نشان دهنده وابستگی این مفهوم به شرایط اجتماعی، سیاسی و جهان بینی هر جامعه است. پذیرش دربست هرکدام از تعاریف غربی، می تواند شهرسازی ایرانی- اسلامی و طرح های شهری را از هدف اصلی خود، که همانا تجلی آرمان های مکتب اسلام در فضاهای شهری است، دور کند. هدف : هدف اصلی این پژوهش از یک سو، کشف یک صورت بندی بومی از مفهوم عدالت فضایی براساس آرای متفکران مسلمان در ساحت شهرسازی است؛ و از سوی دیگر این پژوهش به دنبال فهم رویکرد طرح موضعی عتیق شهر تبریز در زمینه چگونگی دست یابی به عدالت فضایی است. روش تحقیق : در این پژوهش در بخش تبیینی از روش استدلال منطقی و در بخش ارزیابی از روش تحلیلی-توصیفی بهره گرفته شده است. همچنین از شیوه های اسنادی و پرسش نامه ای برای جمع آوری داده های پژوهش استفاده شده است. یافته های تحقیق : از بررسی آرای متفکران مسلمان چنین استدلال می شود که محورهای کانونی عدالت در مکتب اسلام «حق گرایی، ظلم ستیزی، انصاف گرایی و اکرام انسان» است. از ترجمان فضایی این محورها در ساحت اجتماع شهری می توان به ترتیب به معیارهای «حق مردم بر شهر، بسیج مردمی، تعادل فضایی و توانمندسازی» نایل شد. این معیارها در عین حال که به برون دادهای عادلانه توجه می کنند، فرآیندهای دست یابی به آنها را نیز جستجو می کنند. طرح موضعی عتیق شهر تبریز، دستیابی به عدالت فضایی را تنها از طریق برون دادهای عادلانه جستجو کرده و نسبت به اصلاح ساختارهای قدرت و فرآیندهای تصمیم سازی بی توجه بوده است؛ این مهم در عمل موجب نارضایتی شهروندان شده است.
سنخ شناسی خلافت اندیشی اسلام معاصر: بررسی تطبیقی آرای رشید رضا، حسن البنا و علی عبدالرازق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و یکم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۴
169 - 194
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جوانب نظری چالش های ایجاد شده پس از فروپاشی خلافت عثمانی در سال 1924میلادی و سنخ شناسی انواع تفکرات مطرح شده درباره خلافت اسلامی در سه قالب «سنت گرا»، «نوگرا» و «تجددگرا» بود. در این راستا اندیشه های سیاسی برجسته ترین نمایندگان هر یک از سه طیف، یعنی: رشید رضا، حسن البنا و علی عبدالرازق پیرامون سیاست و خلافت مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی بوده و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری شدند. نتایج نشان داد، متفکران مسلمان دیدگاه واحدی در مورد مساله ی «خلافت» ندارند. وجه مشترک دیدگاه عموم متفکران این است که خلافت در جهان اسلام، شکلی از حکومت برای حفاظت از احکام شریعت بوده است. سنت گرایان و نوگرایان بر این عقیده اند که مشکلات انسان را می توان با رجوع به متون مقدس حل نمود؛ اما علی عبدالرازق، معتقد به توانمندی عقل بشری برای فهم جهان و مدیریت امور فردی و جمعی زندگی است. در این زمینه بین او و نوگرایانی مانند حسن البناء اشتراک نظر وجود دارد. تجددگرایان بیش تر به جدایی دولت از دین و تز دنیوی گری اعتقاد دارند. اجماع بر ایده ی لزوم دخالت دین در سیاست، دو نحله ی سنت گرا و نوگرا را به لزوم احیای خلافت هدایت کرده است. دو گرایش فکری سنتی و نوگرا، وحدت بین مسلمین را شرط لازم خلافت می دانند.
مطالعه مقایسه ای مفهوم قضا و قدر در آثار پیمایشی و غیر پیمایشی (بر اساس طرح مسئله ای از جمال الدین اسدآبادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله پژوهش، برگرفته از آرای جمال الدین اسدآبادی است که کارکرد دین را موجب پیشرفت و تحریف آن را موجب انحطاط دانسته است. قضا و قدر یکی از باورهای دینی بین مسلمانان است که به اعتقاد اسدآبادی، موجب ایجاد انرژی ، انگیزه حرکت و تلاش است. در پژوهش های پیمایشی متداول با الهام از چند نظریه پرداز غربی، به جای قضا و قدر از مفهوم تقدیرگرایی استفاده شده است که معادل جبرگرایی است. این تعریف مورد تأیید آثار نظم (حافظ و مولانا)، نثر (کتب مرجع و مطالعات غیرپیمایشی) و آرای اسدآبادی، اشقر، دوباسکیه، بل و هترلی نیست. مواجهه سوروکین، محسنی، ازکیا و عجمی با تعریف و سنجش جبرگرایانه از تقدیرگرایی، محتاطانه است. آثار غیر پیمایشی با ژرف نگری بیشتر، بعدی از تقدیرگرایی را آشکار کرده که از نگاه سطحی و یک سونگر آثار پیمایشی دور مانده است. تعریف تقدیرگرایی در آثار غیر پیمایشی با تعریفی از مترادف آن، یعنی قضا و قدر که در بین مردم عادی متداول و مورد تأیید اسدآبادی نیز است، قرابت بیشتری دارد.
رویکرد اسلامی به شهر؛ ویژگی های شهر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر از جمله موضوعات مورد توجه اندیشمندان بوده است. از آنجایی که اسلام، دین اجتماعی است و برای سعادت بشر، راهبرد و برنامه دارد، در پژوهش حاضر برای تحلیل شهر از دیدگاه اسلام و احصای ویژگی ها و مؤلفه های شهر اسلامی، نظریه های سه تن از متفکران مسلمان شامل ابن خلدون و فارابی از متقدمین و خانم ابراهیم از متفکران مسلمان معاصر بررسی شده است. در چارچوب نظری مورد توجه در اسلام، بر سه مؤلفه انسان (مسلمان)، فضای اجتماعی (فضای مسلمانی) و فضای کالبدی (سیمای اسلامی) شهر تأکید شده است. مؤلفه های شهر اسلامی، شامل مسجد، خانه، بازار، محله و میدان می شود که این عناصر در ساختاری ترکیبی، فضای شهر اسلامی را ترسیم می کنند. از این رو، ظاهراً در شرایط حاضر که نظریه های موجود شهری با تأکید افراطی بر تمایز کاربری، آن گونه که برای مثال در مکتب شیکاگو وجود دارد، با انتقاد جدی مواجه شده است، نظریه اسلامی شهر می تواند در حوزه نظری داعیه دار باشد.
مقایسه مفهوم، ابعاد و حدود آزادی در اندیشه مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مواجه ایرانیان با مفهوم آزادی به دوران مشروطه باز می گردد، اما تامل فلسفی در باب آن پدیده ای متاخرتر است. مرتضی مطهری و عبدالکریم سروش رو از جمله متفکرانی هستند که درگیری فکری عمیق تری با پدیده آزادی داشته اند. نحوه مواجهه این دو متفکر با آزادی چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم دارد؟ و به صورت خاص مطهری و سروش چه تعریفی از آزادی به دست می دهند؟ از منظر این دو متفکر، ابعاد و حدود آزادی کدام ها هستند؟ یافته های این مقاله حاکی از آن است که مطهری با مفروضات الهیاتی با پدیده آزادی مواجه می شود، از همین رو آزادی را به معنای وجود اختیار و اراده آزاد در انسان می داند که لازمه تعالی معنوی وی می باشد. در حالی که سروش با مفروضات علمانی مدرن (و به صورت خاص روش شناسی پوزیتیویستی و هستی شناسی پلورالیستی) با آزادی مواجه می گردد، در نتیجه آزادی را بالاترین ارزش انسانی برمی شمرد. در عین حال هر دو متفکر تحت تاثیر باورهای اسلام و عرفانی دو بعد برای آزادی (درونی و بیرونی) قائل می شوند. البته مطهری بیشتر بر آزادی درونی و سروش بیشتر بر آزادی بیرونی تاکید دارند. ضمن این که هر دو متفکر شریعت و اخلاق را خطوط قرمز (حدود) آزادی می دانند. روش این مقاله مقایسه ای است.
پیشگامان جامعه شناسی کودکی در ایران: مطهری، شریعتی، فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال شناسایی اولین اندیشه ها پیرامون تحلیل اجتماعی و فرهنگی کودک و کودکی در ایران و همچنین شناسایی اولین متفکرانی که به دنبال مطالعه ی جامعه-شناسانه ی کودک و کودکی بودنده اند، می باشد. چنین اقدامی پاسخی در برابر نادیده انگاری سهم جوامع شرقی در فضای علمی جامعه شناسی کودکی در جهان است. رویکرد پژوهش حاضر کیفی تاریخی و با روش تحلیل اسنادی است. نتایج نشان می دهند که با وجود اندیشه های فلسفیِ متفکرانی چون فارابی، بوعلی سینا، ابن مسکویه، خواجه نصیر، غزالی، ملاصدرا، ابن خلدون که پیرامون کودک و کودکی بحث کرده اند، بر اساس جریان ها و وقایع اجتماعی و فرهنگی بخصوص چالش های علما با برنامه های سکولارسازی حکومت پهلوی، کسانی چون مطهری، شریعتی و فلسفی، نگاه مبتنی بر زمینه های اجتماعی و فرهنگی نسبت به کودک و کودکی در ایران را آغاز کردند. آنها در فضای فکری خودشان یک جامعه ی ایده آل را متصور هستند که مهمترین شاخصه آن دین اسلام با محوریت آیین تشیع است. لزوم چنین جامعه ای از نظر آنها وجود کنشگرانی با شخصیت و روحیه ی مذهبی شیعی می باشد، به همین دلیل کودکان از نظر آنها کنشگران بالقوه ای برای جامعه ی ایده ال مورد نظر هستند که باید با آموزش های مذهبی، آماده شوند. به همین دلیل به نظر آنها مهمترین ساختار در جامعه ی فعلی، نظام تعلیم و تربیت است؛ مهمترین کنشگران در جامعه فعلی، کودکان هستند؛ مهمترین متخصصان در جامعه ی فعلی علما و متخصصان دینی و مهمترین نقش ها در جامعه ی فعلی، نقش والدین، مربیان و معلمان به عنوان نیروهای اصلی تعلیم و تربیت کودکان می باشند. بنابراین کودکان و کودکی موضوع مورد تمرکز اندیشه های هر سه متفکران قرار گرفت.
بازخوانی انتقادی چیستی جامعه در اندیشه اجتماعی متفکران قرآنی شیعی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سؤال از چیستی جامعه، پرسشی است که فلسفه علوم اجتماعی متکفل پاسخ به آن است. در طول تاریخ دانشمندان زیادی در پی جواب درخور به این پرسش بوده اند؛ اما توفیق و توافق چندانی نیافتند. متفکران مسلمان نیز درصدد برآمدند از راه انتزاع از حقیقت بیرونی و شناخت واژه های متناظر جامعه در قرآن کریم و شناسایی ویژگی های آن واژگان، به تبیین ماهیت جامعه بپردازند، اما این راه نیز چندان که باید مسئله را حل نکرده است. قرآن کریم مابه الاشتراکی که موجب پدیدآیی جامعه می شود را در واژه «ولایت» خلاصه نموده و نوعی رابطه عرضی را بین افراد، بر پایه ایمان یا کفر و کنش های مطابق با آن ها، ذکر می نماید که در این پژوهش از آن با عنوان ولایت جمعی یادشده است. نوشتار حاضر که با روش اسنادی و با رویکرد توصیفی تحلیلی و با روش تفسیر استنطاقی به رشته تحریر درآمده، در تبیین چیستی جامعه معتقد است که اولاً قرآن ماهیت جامعه را معنوی ذکر می کند و وابسته به جغرافیا، قبیله، نژاد و زبان نمی داند و ثانیاً ازنظر قرآن کریم جامعه به مجموعه ای از انسان ها اطلاق می شود که بر یکدیگر ولایت جمعی مبتنی بر بینش و کنش های منطبق بر ایمان یا کفر داشته باشند.
بررسی مفهوم «سنت» در اندیشه متفکران مسلمان و نقش آن در ساختن جهان مدرن
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۷
49 - 74
حوزه های تخصصی:
جوامع مسلمان در روند نوسازی عصر مدرن با مشکلات عدیده ای مواجه می شوند که گاه چهره سیاسی یا اقتصادی و گاه چهره اجتماعی به خود می گیرند. حجم عظیم این مشکلات، روند توسعه را نه تنها به تأخیر انداخته، بلکه آن را متوقف و چرخه هایی از فساد و بحران مشروعیت را به بار می آورد. جریانی از متفکران مسلمان معتقدند که عمده این مشکلات، ریشه های فرهنگی تمدنی دارند؛ به این معنا که گذشت زمان، ماهیت این مشکلات را تغییر نخواهد داد؛ما همچنان با دشواری های فکری درگیر هستیم که مسلمان چند قرن پیش اینگونه بود. درنتیجه، در مورد راه حل ها نیز، اولویت و اصالت با نظریاتی است که از امکانات درونی فرهنگ برای حل نابسامانی ها بهره می جویند. این مقاله با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که متفکران مسلمان چگونه از «سنّت» برای پیشبرد توسعه استفاده می کنند؟ پاسخ به این پرسش، به خصوص به کارگیری مفهوم «سنّت» به عنوان مفهومی روش شناختی، اهمیت فراوان دارد. از نظر این جریان فکری، سنّت همچنان مهم ترین ایده های راه گشایانه را در اختیار ما می گذارد؛ ایده هایی که به مختصات و جزئیات جوامع مسلمان آشنا هستند و از ساده انگاری نظریات غرب گرایانه یا شرق گرایانه به دورند.