مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
تمدن سازی
حوزه های تخصصی:
هدف: با توجه به اینکه در عصر جدید، کارکرد دانشگاه تنها در آموزش، پژوهش، کارآفرینی و... خلاصه نمی شود، بلکه در نقش یک پایگاه معرفتی به فرهنگ سازی و تمدن سازی نوین می پردازد؛ در این مقاله سعی بر آن است تا با تبیین و تعریف لوازم و شاخص های لازم برای این مهم، نظریه پردازی و الگوسازی لازم صورت پذیرد. روش: روش این تحقیق ،تحلیل محتوا و استفاده از اسناد و مدارک علمی بوده است. یافته ها: یافته های این مطالعه عمیق و اسنادی نشانگر آن است که برای رقم زدن دانشگاه فرهنگ ساز بایسته هایی از قبیل زیرساخت های محتوایی، غنی سازی مبانی فکری، فوق برنامه ها، طرح های ابتکاری (مانند طرح ضیافت در ماه مبارک رمضان) و استفاده از روش ها و الگوهای جدید لازم است. نتیجه گیری: کارکردهای جدید دانشگاه نشان می دهد که این پدیده در عین حالی که خود محصول تمدن است، می تواند بر پدیدآورندگان خود فرهنگ و تمدن تاثیرگذار باشد و حتی گونه های جدیدی از آنها را به وجود آورد. وظایف و کارویژه های دانشگاه را می توان تحت شش عنوان کلی طبقه بندی کرد: تولید اندیشه، شکستن مرزهای دانش و تولید دانش جدید، آموزش افراد و تربیت نیروی متخصص، جامعه پذیر کردن افراد از طریق نهادینه کردن امور فرهنگی، کاربردی کردن علوم و تولید فناوری، تدوین ایده های نوین توسعه و کنترل شاخص های مهم اجتماعی. دستاورد فعالیت دانشگاه در دو بخش اول می تواند موجب تولید یا تغییر عناصر فرهنگی جدید شود و نتیجه فعالیت در سایر بخش ها می تواند تغییر یا تولید مظاهر جدیدی از تمدن را به دنبال داشته باشد. دانشگاه می تواند همزمان در هر دو حوزه فعالیت کرده، معمار تمدن و مولد فرهنگ باشد.
تمدن سازی انبیای ابراهیمی؛ فتنه ها و راهکارها (مطالعه موردی: حضرت موسی(ع))(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موضوع تمدن سازی در حکومت های انبیا همواره از موضوعات مهم و چالش برانگیز در حوزه فرهنگ و تمدن بوده است. بیتردید، بررسی مصداق های تاریخی این مقوله، کمک شایانی در شفافیت موضوع و نظریه پردازیها دارد. قرآن کریم برای موسی(ع) دو ویژگی دانایی و توانایی را به کار برده است(قصص: 14). همین مسئله، توجه حاکمیت الاهی را به ضرورت دانایی و توانایی در نظام حکومت دینی روشن میسازد. حضرت موسی(ع) ضمن داشتن این دو صفت، با آگاهی و قاطعیت در برابر فتنه های سیاسی و فرهنگی، برنامه ای مدون برای اصلاح اجتماعی و دستیابی به جامعه ای دینی فراهم کرد. این مطلب محور این پژوهش است.
تمدن سازی انبیای ابراهیمی؛ مدیریت اقتصادی و عدالت اجتماعی (با تأکید بر حکومت حضرت یوسف علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع تمدن سازی و پیشرفت در حکومت های دینی، همواره از موضوعات مهم و چالش برانگیز در حوزه فرهنگ و تمدن بوده است. بی شک، بررسی مصداق های تاریخی این مقوله، کمک زیادی به روشن شدن مسئله و شفافیت نظریه پردازی ها می کند. این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی و شناخت شاخصه های پیشرفت و تمدن سازی در حکومت حضرت یوسف و ارائه الگویی در این زمینه پرداخته است. ویژگی های حکومتی یوسف همچون مکین، امین، حفیظ و علیم، بر چهار راهبرد اصلی در اقتصاد تأکید دارد که عبارتند از: اختیار کافی در حوزه عمل، امنیت روانی برای امنیت اقتصادی، ضرورت پژوهش مستمر برای حفظ توازن اقتصادی جامعه و شناخت از چالش های پیش رو. برنامه ریزی چهارده ساله حضرت یوسف برای عدالت اقتصادی و مبارزه با قحطی و فساد اقتصادی به خوبی این اصل را تأیید می کند که اجرای عدالت اجتماعی در جامعه نیازمند برنامه ریزی بلندمدت و دقیق است. بر این اساس، حکومت یوسف را می توان نمونه ای از یک حکومت الهی موفق دانست و آن حضرت را الگوی کارگزار حکومت دینی و عامل به اخلاق اقتصادی به شمار آورد.
مبانی فلسفی و جایگاه علوم انسانی در تمدن نوین اسلامی
حوزه های تخصصی:
جهت دستیابی به تمدن اسلامی، راهی جز عبور از علوم انسانی موجود و حرکت به سمت علوم انسانی- اسلامی وجود ندارد. پایداری و تحقق کامل اهداف ارزشی انقلاب اسلامی نیز به این مسئله بستگی دارد و از آسیب ها و چالش های جدی که امروز در مسیر جامعه اسلامی وجود دارد، از این ناحیه برمی خیزد. به عبارت دیگر، اگر در علوم انسانی، تئوری ها و فرضیه های جدیدی مطرح نشود که بر اساس آنها، حقیقت دین و دینداری در جامعه اسلامی جریان یابد و اگر بومی سازی علوم انسانی اتفاق نیفتد و مدل های انسان شناسی به مبانی اسلام نزدیک نشود، قطعاً انقلاب اسلامی در جریان تحقق تمدن نوین اسلامی و رسیدن به اهداف خود دچار مشکل خواهد شد. تأکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در راستای اسلامی سازی علوم انسانی در همین راستاست. بنابراین لازم است علوم انسانی با مبانی دین تولید شوند و اسلامی سازی علوم انسانی در مسیری صحیحی قرار گیرد. این حرکت باید مسیری منطقی و قاعده مند داشته باشد تا بر اساس آن، مدلی دقیق و تبیین کننده اهداف ارزشی جامعه اسلامی ایجاد شود و مسائل اجتماعی جامعه اسلامی ایجاد شود و مسائل اجتماعی جامعه از این طریق حل و فصل گردند. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی بوده و از نوع تحقیقات توصیفی- تحلیلی می باشد که با روش تحلیل محتوا، مبانی فلسفی علوم انسانی اسلامی مورد شناسایی قرار گرفته و جایگاه این علوم در تحقق تمدن نوین اسلامی تبیین شده است.
جایگاه عدالت در تمدن سازی از منظر فارابی، امام(ره) و مقام معظم رهبری
حوزه های تخصصی:
حرکت جهان به سمت حکومت واحده براساس نوع تکوین تمدن ها باعث شده است که هر تمدنی برای خود یک تئوری را ارائه بدهد تا بتواند بر تمدن ها غلبه پیدا نماید. تفاوت در منشا شکل گیری تمدن ها باعث تعاریف متعدد از تمدن شده است. تمدن اسلامی برای معرفی خود امروزه در قالب انقلاب اسلامی با شعار گسترش عدالت در جهان پرچمدار نهضت اسلامی شده است که در میان متفکران اسلامی، فارابی، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری یک نگاه همگرا در جهت تولید فکر و اندیشه برای تمدن سازی دارند که بر اساس چارچوب نظری علل اربعه که در این نوشتار استفاده شده عدالت به عنوان عنصر و شاخصه اصلی تمدن اسلامی در اندیشه این سه متفکر اسلامی جریان دارد و مفاهیم دیگر مانند آزادی و امنیت و ... در کنار عدالت معنا پیدا می نمایند. در علت مادی همه سازه های تمدنی و امکانات مادی به صورت عادلانه تقسیم و توزیع می شوند و سازمان ها و نهادهای جامعه که علت صوری محسوب می شوند باید عادلانه و هم سو با مبانی عدالت عمل نمایند و فاعلین تحقق تمدن نیز دارای صفت عدالت هستند و غایت تمدن نیز با رسیدن به عدالت، موجب سعادت و هدایت فرد و جامعه می شود. مساله این نوشتار جایگاه عدالت در تمدن سازی از منظر فارابی، امام(ره) و مقام معظم رهبری است که براساس علل اربعه به تفصیل آن می پردازیم.
انقلاب اسلامی و تمدن سازی؛ نقشه راه، مسیر رفته و مسیر باقیمانده
حوزه های تخصصی:
نویسنده ابتدا با درنگی در عدد چهل در اندیشه ها و نظریه های متفکرانی از جریان حروفیه گرفته تا ابن خلدون تا آیات و روایات، با توجه به چهل سالگی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، متغیرات دخیل در ارزیابی کارنامه چهل ساله جمهوری اسلامی را مطرح می کند. بدون توجه به این متغیرات هرگونه داوری در باب نتایج و عملکردهای آن، غیرمنصفانه و شتاب زده و نامنطبق با واقعیت عینی خواهد بود. درواقع این متغیرات را در ارزیابی هریک از مقولاتی چون آزادی، عدالت، حقوق شهروندی و ازجمله تمدن سازی باید مدنظر قرار گیرد. در ادامه این نوشتار نگاهی کلان به پروژه تمدن سازی در جمهوری اسلامی دارد و مسیر پیموده شده یا موفق از یک سو و مسیر ناپیموده و ناموفق از سوی دیگر را به طور اجمالی بررسی می کند.
مطالعه عزیمت امام رضا(ع) به خراسان در چارچوب اصل هجرتِ تمدن ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال پنجم زمستان ۱۳۹۶شماره ۲۰
105-130
حوزه های تخصصی:
ایده اصلی مقاله حاضر این است که انتقال امام رضا (ع) از مدینه به مرو و سکونت سه ساله آن حضرت در خراسان را چگونه می توان در ذیل اصل اسلامی هجرت و نقش آن در تمدن سازی مورد مطالعه قرار داد؟ در منطق اسلامی هجرت اصلی هم تراز با اصل جهاد است و آثار و نتایج حاصل از آن در خدمت تحقق اهداف و آرمان های اسلام قرار می گیرد. از این رو انتقال امام رضا (ع) از مدینه به مرو و حضور ایشان در خراسان را می توان با توجه به آثار و پیامدهای آن در ذیل نظریه «هجرت و تمدن سازی» تحلیل کرد. هرچند حضور کوتاه مدت امام رضا (ع) در خراسان آثار و برکات بسیاری برای این خطه داشته اما با توجه به نظریه تمدن سازی هجرت، «تقویت جریان عقل محور»، «شکوفایی نهضت های علمی و ترجمه»، «رونق یافتن روش مناظره»، و «توسعه مرز جغرافیایی شیعه» را می توان به عنوان مهم ترین آثار هجرت امام رضا (ع) نام برد. این در حالی است که وجود مشهدالرضا به عنوان قطب تمدن خراسان و نیز امام زادگان نقش مهمی در تثبیت و ترویج تمدن شیعی در ایران داشته است.
ظرفیت های نظری عرفان اسلامی در تمدن سازی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
آثار مبانی نظری عرفانی، در سطوح گوناگون حیات انسان، حتی تا ساحت اجتماعی و تمدنی قابل امتداد است. یکی از ابعاد تمدن، مبانی نظری و فکری است که در جایگاه زیربنای تمدن قرار دارد. ارتباط مبانی نظری عرفانی با تمدن سازی نیز در همین نکته نهفته است. عرفان اسلامی در ضمن برخورداری از ظرفیت های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و هنری، دارای ظرفیت های نظری منحصر به فردی است که در سطح مبانی نظری تمدن می تواند ایفای نقش کند. پژوهش حاضر نقش آموزه های عرفانی را در بعد نظریِ تمدن بررسی کرده و با بررسی متون عرفان اسلامی و تحلیل محتوای گفته های عارفان، مبانی فکری آنان را در این بعد از تمدن استخراج نموده و مبانی نظری عرفان اسلامی را در باب فلسفه نظری تاریخ تمدن، جایگاه هستی شناختی وحدت و نقش تمدنی آن، نگرش سیستمی به تمدن، پیوند ظاهر و باطن در تمدن اسلامی، جایگاه انسان و مقصد و مقصود حقیقی او و اهمیت شهود در معرفت شناسی تبیین ساخته است.
تبیین و نقد جریان مدارس تمدن سازی امام خمینی (ره) در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۳
7 - 29
حوزه های تخصصی:
با توجه به انتقادهای گسترده به نظام آموزش و پرورش، افرادی اقدام به راه اندازی مجموعه هایی متفاوت کرده اند؛ از جمله آنها، مجموعه تمدن سازی امام خمینیe است. اعضای این مجموعه، با توجه به مبانی عرفانی امام خمینی مشغول پژوهش و اقدام در جهت تحقق تمدن اسلامی اند که برخی فعالیت های آنان مستقیم با تعلیم و تربیت ارتباط دارند. آنان معتقدند همه جامعه، مدرسه است. دانش آموزان طی فرایند اصلاح ساختارها و انجام دادن فعالیت های واقعی و مورد نیاز جامعه، مبتنی بر مبانی تمدنی، آموزش های لازم را فرا می گیرند و در عمل هم فعالیت های مختلفی انجام می دهند. با توجه به مبنای عرفانیِ وحدت وجود، علوم را از یکدیگر کاملاً تفکیک نمی کنند و معتقدند فعالیت های تربیتی، اقتصادی، طبی و...، به یکدیگر ربط دارند. در این پژوهش، این مجموعه به روش خبرگی و نقادی تربیتی بررسی شده است. بسیاری از فعالیت های آنها را می توان به خوبی هم راستای سند تحول آموزش و پروش دید؛ هرچند انتقادهایی نیز به آنها وارد است؛ از جمله: آزمون و خطای متعدد، نبودن نظام ارزشیابی شفافِ دانش آموز و مربی، همچنین تغییرات زیاد در برنامه ریزی ها که به نظر می رسد بیشتر به دلیل ابهام در روش ها و بهره کافی نگرفتن از کتاب ها و پژوهش های نظری در برخی زمینه ها باشد.
مدل دستگاه فهم و آینده اندیشی تمدن ساز مبتنی بر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ظرفیت های اساسی انسان، دستگاه فهم و اندیشه خدادادی اوست؛ که بدون آن، هیچ طرح و برنامه خردمندانه ای ممکن نیست. با شناخت و طراحی این دستگاه، می توان با یک فرایند نظام مند و قابل تکرار و تکثیر، از آن برای «آینده اندیشی تمدن ساز» استفاده کرد. این موضوع، در عصر حاضر که تصویرسازی؛ که قلب دستگاه آینده اندیشی است، یکی از روش های پرکاربرد و مؤثر تمدن بدیل یا رقیب غرب و تفکر غربی است، اهمیتی بیش از گذشته دارد.با توجه به این که منبع اصلی و قابل اطمینان برای طراحی این مدل یا دستگاه، قرآن و عترت است، لازم است این مدل مبتنی بر این دو منبع طراحی و تدوین شود. بر این اساس، مسئله اصلی تحقیق عبارت است از «چیستی و چگونگی مدل یا دستگاه فهم و آینده اندیشی تمدن ساز بر اساس قرآن و عترت». هدف پژوهش، طراحی این مدل، به منظور تولید تصویرهای صحیح و واقع نما از حقایق آینده و تنظیم اکنون بر اساس آن ها در یک رویکرد تمدن ساز است. روش پژوهش، تفسیر موضوعی استخراجی است. یافته های تحقیق نشان می دهد، بر اساس آیات قرآن کریم و روایات، عناصر و اجزاء مختلف «مدل یا دستگاه فهم و آینده اندیشی» عبارتند از ذهن، تصویرهای آینده، دستگاه اندیشه و دستگاه انگیزه. مهم ترین بخش این دستگاه، تصویرهای پایه، ملاک یا شاخص است که عناصر تشکیل دهنده آن ها، باورها و اعتقادات تصدیق و ذخیره شده است. تصویرهای زمان پایه؛ مانند تصویرهای گذشته، حال یا آینده یا تصویرهای مبتنی بر موضوعات مختلف دیگر، با این تصویرها ارزیابی و سنجش شده و تصدیق یا رد می شوند. بر اساس یافته های تحقیق، با به کارگیری «مدل یا دستگاه فهم و آینده اندیشی مبتنی بر قرآن و عترت» در «ابعاد جامع روابط انسان» (رابطه با خدا، خودش، دیگران، دنیا، محیط، ...) و در سطوح فردی، اجتماعی؛ در عرصه های علمی، فناوری، ... و سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی، می توان فرایند تمدن سازی را سامان داد.با در نظرگرفتن مؤلفه های «دستگاه آینده اندیشی» و «تمدن سازی، می توان گفت، «نتیجه به کارگیری مدلی که در آن، همه جوانب آینده بر اساس قرآن و عترت مد نظر باشد، تمدن سازی خواهد بود. این مدل را می توان زیرمجموعه «مدل دستگاه آینده اندیشی انسان کامل» دانست؛ که از ابتدای آفرینش به دنبال تحقق «تمدن اسلامی»و«فراگیری اسلام» در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان در کل جهان بوده است. بر اساس یافته های تحقیق، «آینده اندیشی تمدن ساز اسلامی عبارت است از کنش یا فرایند فکری مداوم و نظام مند معطوف به آینده (اخروی و دنیوی)؛ که در اثر انگیزه ترس از ضرر، طمع منفعت یا علاقه (محبت) ناشی از شایستگی مقام مراتب ولایت الهی ایجاد و منجر به ترسیم نقشه ذهنی و عینی (برنامه) مبتنی بر قرآن و عترت، به منظور تحقق تمدن اسلامی می شود.
تحلیلی انتقادی بر نظریه «امتناع علم دینی و تمدن سازی» با غلبه تفکرتئولوژیک و حوالت تاریخی مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازجمله رویکردهای قابل توجه در مخالفت با تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، نگاهی است که با اتکا بر فلسفه پدیدار شناختی و رویکرد انتولوژیکی، تلاش می کند الزامات تمدنی مدرنیته را امر اجتناب ناپذیر و حوالت تاریخی دانسته و هرگونه تلاش در اسلامی سازی و بومی کردن علوم جهت مهندسی تمدن اسلامی را محکوم به شکست بداند و در حقیقت این رویکرد بر این باور است که اساساً دغدغه و تلاش برای تمدن سازی و اسلامی سازی علوم، ریشه در جریان بومی گرایی وهویتگرائی غرب ستیز دارد، ازاین روی دلایل مخالفت خود را با این مسئله به موانع درونی و بیرونی بازمی گرداند. به همین روی مانعیت درونی در امکان و امتناع تمدن سازی و تولید علم دینی را به حاکمیت دستگاه تئولوژیکی یعنی الهیات در جامعه اسلامی برمی گرداند. به این معنا که هر دستگاه معرفتی بشر که واسطه در فهم بشر از متن و حقیقت دین باشد، به دلیل ماهیت بشری اش، منجر به اعوجاج در فهم دینی و درنتیجه ایدئولوژیک شدن دین می گردد، درحالی که حقیقت دین به دلیل ویژگی همچون قدسی بودن، مطلق بودن، فرا تاریخی، عینی نبودن، امری است که مانع از مقایسه آن با علم و درنتیجه مانع طرح تمدن اسلامی بر محور تولید علوم دینی می گردد. چراکه مواجه ما با دین امری وجودی وانکشافی است. مانعیت بیرونی در امتناع، به حوالت تاریخی، اقتضائات ذاتی مدرنیته، یعنی علم مدرن و تکنولوژی برمی گرداند، که چنین حوالتی اجازه نمی دهد انسان باقدرت و اختیار خود در برابر آن مقابله کند. با توجه به دو دال اساسی نظریه فوق در امتناع مهندسی تمدن اسلامی و تولید علم دینی، باید گفت اساساً، بدون تفقه جامع در دین و ترسیم هندسه معرفت دینی و تبیین جایگاه الهیات مطلوب، نمی توان مواجهه صحیح و مطلوب با متن دین و جریان دینداری در مقیاس تمدنی و اجماعی داشت، درواقع رابطه وجودی با دین، یک رابطه درونی و فردی است و موجب انزوای دین در متن حیات اجتماعی گشته و به سکولاریسم منجر می گردد. از سوی دیگر چنین خوانشی از الزامات مدرنیته با اصل تکلیف و اختیار انسان در جهت تکامل اجتماعی و تمدن سازی سازگاری ندارد، ازاین رو با فرض امکان پذیری توسعه و تکامل قدرت و اختیار برمحورحق، مسئولیت و تکلیف اجتماعی و تمدنی جامعه دینی، این اقتضاء و حوالت تاریخی الزام آور و جبرانگارانه را بایستی بشکند و درنتیجه طرح تمدن سازی اسلامی و علم دینی، مطلوب و امکان پذیر می گردد.
مقایسه سنن اجتماعی تمدن ساز انبیاء و طاغوتیان از دیدگاه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سنن اجتماعی تمدن ساز انبیاء عظام و در مقابل آن ها سنن اجتماعی طاغوتیان از دیدگاه قرآن کریم مورد مطالعه قرار می گیرد. قرآن کریم به سنن اجتماعی انبیاء عظام به عنوان سنن جاری نقش آفرین در گذشته، حال و آینده امت واحده می نگرد . این سنت ها را به شکل عام می توان سنن اجتماعی تمدن ساز و به لحاظ آرمآن های معطوف به آینده سنن اجتماعی تمدن نوین اسلامی نامید. این مقاله از روش توصیف و تحلیل آیات قرآن کریم با روش تفسیری و اجتهادی و در صورت نیاز از نهج البلاغه و دیگر روایات و احیانا از نظریه ها و دیدگاه های اندیشمندان مسلمان بهره می گیرد. سئوال این است که از دیدگاه قرآن کریم سنت های اجتماعی تمدن ساز انبیاء عظام که در ادامه به تشکیل تمدن نوین اسلامی می انجامد و در برابر آن ها سنت های اجتماعی طاغوتی آنچه بوده است؟ این بررسی نشان می دهد که سنن اجتماعی تمدن ساز انبیاء عظام شامل: 1. اکرام انسان ها در برابر خوار شماردن، 2. هدایتگری در برابر گمراه کردن، 3. عدالت گستری در برابر دعوت به ستم ، 4. دعوت به فضیلت و آبادگری در برابر فساد و تبهکاری می شود. از دیدگاه قرآن، سنت های تمدن ساز انبیاء در نهایت بر سنت های طاغوتیان غلبه خواهد کرد و به تشکیل حکومت عدل الهی در سراسر جهان و تشکیل تمدن نوین اسلامی خواهد انجامید.
نظریه شبکه مسائل؛ گام اول از مدل تحول در علوم انسانی از منظر روش شناسی
«نظریه شبکه مسائل» یکی از سه ضلع مثلث تحول در علوم انسانی از منظر روش شناسی است. این نظریه، در کنار نظریه فحص جامع و نظریه اجتهاد سیستمی، اضلاع تحول (مدل تحول) در علوم انسانی از منظر روش شناسی را تشکیل می دهد. این مدل، بیانگر چگونگی تحول در علوم انسانی برای حرکت از علوم انسانی سکولار به سمت علوم انسانی اسلامی از منظر روش شناسی است. هدف از نظریه شبکه مسائل، برداشتن گام اول از مدل تحول در علوم انسانی و زمینه سازی برای تولید علم دینی در موضوعات و مسائل علوم به ویژه علوم انسانی است. این نظریه، به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه می توان یک موضوع را تجزیه مفهومی کرد و شبکه گسترده ای از متغیرها و مسائل مرتبط با آن موضوع را به دست آورد. اهمیت و کاربرد این نظریه به صورت ویژه در حوزه علوم انسانی، تولید شبکه مسائل علوم انسانی در شاخه ها و رشته های مختلف علوم انسانی است. این نظریه، در پارادایم شبکه ای، با راهبرد تحلیل مفهومی، با رویکرد فلسفی و با ابزارهای چهارده گانه تحلیلی، به توصیف، تبیین و توجیه قدم به قدم مراحل تولید شبکه متغیرها و مسائل در موضوعات مختلف می پردازد.
اصول و مؤلفه های نظام سازی اسلامی با تأکید بر بیانیه «گام دوم انقلاب»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با اطلاع از آسیب های الگوهای سیاسی حاکم بر غرب؛ نظام «چپ و راست مدرنیته» را که زاییده حاکمیت طاغوتی است، به شدت طرد نموده و یکی از وظایف دولت را «ایجاد نظام اداری صحیح» و «نظام اسلامی» مقرر کرده است. علیرغم این تصریح، جز در موارد نادر، اشاره خاصی به مؤلفه ها و اصول حاکم بر «نظام سازی اسلامی» صورت نگرفته است. اکنون با پشت سر نهادن چهار دهه تجربه و ابتنای بیانیه «گام دوم انقلاب»، بر دستاوردهای این «چله پر افتخار»، پرسش اصلی که مطرح می شود، این است که بیانیه گام دوم انقلاب، برای نظام سازی چه اصول و مؤلفه هایی را ارائه می دهد؟ با توجه به مبانی، شاکله و جهت گیری صریح قانون اساسی در خصوص حاکمیت موازین اسلامی بر همه قوانین و مقررات، مسلماً از منظر واضعان قانون اساسی و هم چنین بیانیه گام دوم، «نظامسازی اسلامی» دارای مؤلفه ها و اصول ارزشی برخاسته از دین است که چنین نظامی بر ارزش هایی چون آزادی، عدالت، استکبارستیزی، معنویت، عقلانیت و مردم سالاری مبتنی است که آسیب ها، راه کارها و اصول حاکم بر این ارزش ها نیز در بیانیه «گام دوم انقلاب»، به عنوان نقشه راه نظامسازی اسلامی تبیین شده اند. این نوشتار بر اساس روش توصیفی ـ تحلیلی و با درنظرگرفتن چشم اندازهایی به عنوان غایات «بیانیه»، به بررسی چیستی مؤلفهها، اصول و راه کارهای تحقق «نظام سازی اسلامی» می پردازد.
بایسته های فرهنگی تمدن سازی نوین اسلامی-ایرانی با تأکید اندیشه امام خمینی(ره)
منبع:
تمدن اسلامی و دین پژوهی سال اول پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱
32- 51
حوزه های تخصصی:
دیدگاه های امام خمینی(ره) به مثابه معیاری تعیین کننده در تشخیص دامنه الزامات یا بایسته های فرهنگی تحقق تمدن نوین اسلامی، از یک سو، به درستی درک نشده و از سوی دیگر، وزن آن در میانه معیارها، مورد سنجش قرار نگرفته است، از این رو، مقاله حاضر در پی پاسخ گویی به بایسته های فرهنگی تمدن سازی نوین اسلامی-ایرانی از دریچه فکری امام خمینی(ره) است.معظم له هیچ گاه تمدن را مستقلا واکاوی نکرده اما با کاربست روش تحلیل محتوا می توان نگاهش را در این زمینه واکاوی نمود. در نظریه های دگرگونی اغلب، اولویت به توسعه سیاسی و اقتصادی داده می شود اما در دیدگاه امام خمینی(ره) تمدن یا پیشرفت تنها بر پایه مقولات فرهنگی دینی استوار می شود.یافته های مقاله نشان می دهد که تأکید بر قرآن به عنوان نقطه کانونی و بر پایه آن، همسانی دین و سیاست،لزوم حکومت خوب، کاربست انتقادی تمدن غربی و آزادی مثبت یا مشروط بخشی از بایسته های فرهنگی تمدن سازی نوین اسلامی-ایرانی اندیشه امام خمینی(ره) است.
بررسی ظرفیت های تمدن سازی در جهان اسلام با تکیه بر پیاده روی اربعین
منبع:
تمدن اسلامی و دین پژوهی سال اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
30 – 47
حوزه های تخصصی:
پویایی تمدن اسلامی،مساله ای است که همه محققان و نویسندگان منصف بر آن اذعان دارند، چرا که این تمدن بهترین تمدن بشری است که همه ابعاد وجودی انسان را در برمی گیرد. یکی از مهم ترین ظرفیت های تمدنی اسلام در طول تاریخ، اربعین حسینی است که توانسته است الهام بخش و الگوساز در احیای تمدن اسلامی باشد به آن دلیل که مسیر صحیح را از مسیر غلط در تمدن اسلامی برای ما روشن می سازد، البته هنگامی می توان از اربعین و تاثیر آن بر تمدن سازی اسلامی سخن گفت که ابتدا درک صحیحی و روشنی از مفهوم تمدن داشته باشیم.آنچه در چند سال اخیر چشم جهانیان را به خود خیره کرده است و پنانسیل فراوانی برای نشان دادن تمدن نوین اسلامی دارد، پیاده روی اربعین می باشد.ظرفیت هایی که ابعاد گوناگونی از جمله مذهبی، فرهنگی، سیاسی و... می تواند داشته باشد اما بدون شک مهم ترین ظرفیت اربعین حسینی همگرایی جوامع اسلامی می باشد، چرا که پیاده روی اربعین مختص یک مذهب یا فرقه نمی باشد بلکه خیل عظیمی از مردم تحت لوای پرچم اسلام در آن حضور دارند، لذا مطالعه حاضر به روش کتابخانه ای- اسنادی به ترسیم و تبیین ظرفیت های تمدن ساز پیاده روی اربعین می پردازد.
جایگاه زنان در انقلاب اسلامی وتاثیر آن بر بیداری اسلامی با رویکر تمدن سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
257 - 280
حوزه های تخصصی:
از نظر تاریخ زن قبل از اسلام در محرومیت فراوان بوده و از جایگاه مناسب اجتماعى برخوردار نبوده است؛ چرا که نگاه به زن، نگاه ابزارى و کالائى بوده یعنى زن در ردیف یکى از کالاهایى بوده است که در اختیار مردان بوده، تا لذت بیشترى از زندگى ببرند ولی اسلام با نداى آسمانى خود تحول بزرگى در زن ایجاد نمود. سو ال ؛ جایگاه زنان درانقلاب اسلامی وتاثیر آن بر بیداری اسلامی با رویکرد تمدنی چگونه هست؟(سوال اصلی) درجواب باید گفت ؛ نسبت به زنان سه رویکرد وجود دارد. درعصر بیداری اسلامی ، ما شاهده آنیم که نگاه زن از حالت رویکرد منفعلانه ومدرن سازی غربی به رویکرد تمدن سازی براساس ارزشهای اسلامی تبدیل شده است.( فرضیه) وحاصل آن ،حرکت زن به سوی کمال را سرعت بخشید و زن مسلمان متحول وهمین امرباعث تاثیرات مهمی دربیداری اسلامی زنان مسلمان شده است .لذا، جهان دریافته که زن مسلمان خانه نشین و منفعل نیست وبا استقبال از حجاب اسلامى آنرا به نماد مخالفت با دولت ها، اعلام کرده وتلاش نمودنده اعلام کند که اولا؛ پوشش اسلامى به عنوان اظهار وجود فردى یا مذهبى به کار مى رود. ثانیا ؛ توجه به حجاب، پاسخى به جنبش فمینیسم است ودلیل تشرف به دین اسلام است .
مؤلفه های تدوین خط مشی های عمومی در دولت اسلامی با رویکرد تمدن سازی نوین اسلامی (با محوریت بیانات مقام معظم رهبری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خط مشی های عمومی، تصمیماتی هستند که نظام خط مشی گذاری در قالب مراحل خط مشی گذاری و برای حل مسائل عمومی اتخاذ می کند. فرآیند خط مشی گذاری در سه حوزه تدوین، اجرا و ارزشیابی می باشد، که نقش تدوین در آن برجسته است. اکنون که در گام سوم از گام های پنج گانه تمدن نوین اسلامی، یعنی دولت اسلامی قرار داریم، ضرورت شناخت مؤلفه های تدوین خط مشی های عمومی در دولت اسلامی، به عنوان گامی در جهت تحقق جامعه اسلامی و نهایتأ تمدن نوین اسلامی حائز اهمیت است. لذا هدف از این پژوهش، ارزیابی مؤلفه های تدوین خط مشی های عمومی در دولت اسلامی با رویکرد تمدن سازی نوین اسلامی می باشد. روش تحقیق، تحلیل محتوای کیفی، با مطالعه ی کتابخانه ای و بررسی اسناد و مدارک از طریق جستارهای مرتبط با عنوان پژوهش، از سایت رسمی مقام معظم رهبری می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ابعاد مؤلفه های تدوین خط مشی های عمومی در دولت اسلامی به عواملی چون اطلاعات، دانش و بصیرت بستگی دارد. نتیجه گیری کلی اشاره به آن دارد که، خط مشی های عمومی بایستی طوری تدوین شود که در آن به ارزش ها و هنجارهای جامعه، منافع و مصلحت عامه مردم، عوامل تعیین کننده حد و مرزها، انعطاف و آینده نگری، اخلاق مداری، شفافیت و روشنی، قابلیت انطباق، قابل فهم بودن و مسائل و مشکلات عموم مردم توجه گردد، تا با گذر از دولت اسلامی و تحقق جامعه اسلامی، زمینه ایجاد تمدن نوین اسلامی محقق گردد.
انقلاب اسلامی و تمدن نوین بر پایه اتحاد و ائتلاف ملل اسلامی (خوانشی تعمیقی و تحلیل محور به اصل 11 قانون اساسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ائتلاف سازی و اتحاد ملل اسلامی یکی از مسائل بنیادی در تمدن سازی است. با عنایت با اینکه؛ پیش شرط تاسیس تمدن نوین اسلامی وحدت مسلمین و ائتلاف سازی میان ملت های مسلمان می باشد؛ این مسئله به عنوان محور اصلی پژوهش انتخاب شده است. مولفه های ائتلاف ساز و دستاوردهای انقلاب اسلامی در امتداد تمدن سازی مورد واشکافی قرار گرفته و سوال اصلی مقاله چنین مطرح شده که؛ مولفه های ائتلاف سازی و دستاوردهای انقلاب اسلامی در تمدن نوین اسلامی چیست و مصادیق آن کدامند؟ مفروضه پژوهش این است که نظام برآمده از انقلاب اسلامی با تکیه بر اصل یازدهم قانون اساسی (ائتلاف سازی مسلمین) در عرصه نظریه پردازی، دستاوردها و نتایج آن موفق عمل کرده است. هدف پژوهش حاضر تبیین نقش انقلاب اسلامی در تمدن سازی بوده و با بهره گیری از چارچوب مفهومی تمدن اسلامی و ائتلاف سازی به آن پرداخته است. وحدت مسلمین از منظر بنیانگذار انقلاب اسلامی دارای اهمیت و اولویت بوده، و با رحلت امام خمینی (ره) رهبر انقلاب تمدن سازی را مرحله بندی کرده و تئوری پردازی نمودند. تمدن سازی علاوه بر ریشه دینی و قرآنی در نقشه راه انقلاب اسلامی افق مشخصی دارد. این مهم به حکم آیه کریمه ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون همه مسلمانان یک امت اند و جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پی گیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.