مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۰۱.
۶۰۲.
۶۰۳.
۶۰۴.
۶۰۵.
۶۰۶.
۶۰۷.
۶۰۸.
۶۰۹.
۶۱۰.
۶۱۱.
۶۱۲.
۶۱۳.
۶۱۴.
۶۱۵.
۶۱۶.
۶۱۷.
۶۱۸.
۶۱۹.
۶۲۰.
اسطوره
منبع:
هنرهای زیبا ۱۳۸۷ شماره ۳۶
67-76
حوزه های تخصصی:
سقاتالارها نمونه ای از معماری بومی و به مثابه شاخص هویت فرهنگ و تاریخ مازندران هستند. مازندران از معدود سرزمین هایی است که هم در جهان اساطیری شأن و نشان ویژه ای دارد و هم در جهان واقعیت از نام و اعتبار برخوردار است. این بناهای مذهبی یادمانی آیینی و تاریخی بوده اند که در دوره قاجار تصویرگری شده اند. مقاله با تمرکز بر جنبه های هنری و فرهنگی این نقوش در دو سقانفار « شیاده » و « کُردکُلا » و با تطبیق نقوش این دو بنا به نقش آنها در تکوین هویت ملی و قومی ایران پرداخته است. نتایج بدست آمده از بررسی نقوش این مکان های مقدس حکایت از آن دارد که این نقوش از دو منبع مهم دینی و اسطوره ای نشأت می گیرند و این تعدد نقوش، نشان دهنده توجه مردم این خطه به هویت ملی و دینی آنهاست. نقوش بی شمار و طرح های گوناگونی سقاتالارها با توجه به مضامین، به دو دسته مذهبی و غیر مذهبی قابل دسته بندی اند. نظر به کثرت مضامین و تنوع نقوش، تمرکز این مقاله بر نقوش انسانی به کار رفته در دو سقانفار مذکور می باشد.
مطالعۀ تطبیقی نقش گریفین در هنر هخامنشیان و هنر سلجوقیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم بهمن ۱۴۰۱ شماره ۱۱۶
23 - 40
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: گریفین از انواع موجودات ترکیبی در اساطیر کهن است که با بدن شیر، گوش اسب، سر و بال عقاب جلوه می کند. این موجود در طی ادوار تاریخی ایران حضور داشته که نمایانگر اهمیت آن در میان ایرانیان است. با این حال، نقاط مبهمی در چگونگی ارتباطِ گریفینِ دوران پیش از اسلام با گریفینِ دوران اسلامی، وجود دارد. بنابراین در این پژوهش، گریفین به عنوان نقشمایه زینتیِ پرکاربرد در دو دوره تاریخی مهم ایران، هخامنشیان در دوران باستان و سلجوقیان در دوران اسلامی مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف پژوهش: هدف از این مقاله مطالعه نحوه تأثیرات، تفاوت ها و شباهت های میان نقش گریفین در هنر هخامنشی و هنر سلجوقی، با رویکرد تطبیقی است. روش پژوهش: درهمین راستا، با بهره مندی از روش توصیفی-تحلیلی، بیست و یک اثرِ منقوش به گریفین در هر دو دوره تاریخی، در جداولی جداگانه مورد بررسی و قیاس قرار داده شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از مطالعه تطبیقی نشان می دهد که با وجود تفاوت ها، این نقوش اغلب از لحاظ ساختاری، حالات بدنی و ویژگی های بصری به یکدیگر شباهت داشته اند. از منظر نمادشناسی اغلب دارای مفاهیم مشترکی چون ماهیت پادشاهی، قدرت و ثروت، نگهبانِ گنجینه؛ و همچنین متأثر از باورهای آیینی، نماد خیر، باطل کننده سحر و جادو و محافظ درخت زندگی اند. هرچند در برخی آثار هخامنشی، گریفین با وجه اهریمنی، در تقابل خیر و شر به نمایش درآمده است. درمجموع شباهت ها و تفاوت ها، گویای اثرپذیری گریفین دوره سلجوقی از نقش مشابه خود در دوره هخامنشی است و عواملی چون سیطره سیاسی، اقتدار سلطنت، اعتقادات مذهبی و فرهنگ عامیانه در شکل گیری و کاربرد آنها نقش داشته است.
تحلیل کهن الگوییِ شخصیت مردانه در سینمای ایران؛ مطالعۀ موردی فیلم «شعله ور»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره چهارم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
124 - 145
حوزه های تخصصی:
در سال ها و دهه های اخیر مطالعات زنان با هدف مقابله با نادیده گرفتن زنان در حوزه های مختلف بسیار پررنگ شد؛ تاحدی که این بار به نوعی مطالعات مردان در حاشیه قرار گرفت. این مسئله در خصوص مطالعه و تحلیل شخصیت های سینمایی مرد نیز وجود دارد. در حالی که پژوهش های مختلفی به تحلیل بازنمایی زنان در آثار سینمایی و هنری پرداخته اند، تعداد پژوهش هایی که شخصیت مردانه را تحلیل کرده باشند بسیار معدود است. رویکرد نظری در این پژوهش، مبتنی بر نظریه کهن الگویی جین شینودابولن (یکی از پیروان یونگ) بوده و فیلم سینمایی «شعله ور» به عنوان نمونه با روش نشانه شناسی فیسک مورد تحلیل قرار گرفته است. فیلم «شعله ور» به عنوان نمونه تحلیل این پژوهش، از لحاظ علمی مزیت هایی دارد که آن را به نمونه ای مناسب برای تحلیل تبدیل کرده است. فیلم، شخصیت محور است؛ به این معنا که یک شخصیت مرکزی دارد که مخاطب در طول فیلم تقریباً همه ماجراها را با ذهنیت او دنبال می کند. راوی نیز با ارائه تک گویی های درونی و سیلانات ذهنی شخصیت ها به این مسئله کمک می کند. نتایج نشان می دهد که نزدیک ترین کهن الگو به شخصیت اصلی فیلم (فرید) پوزیدون است. کارگردان فیلم با تصویرکردن فرید، شخصیت کهن الگویی پوزیدون را تداعی می کند. مهم ترین شباهت بین شخصیت مردانه فیلم و شخصیت کهن الگویی مردانه، داشتن روحیه خشم، کینه توزی و انتقام جویی است.
شکستگی در اساطیر ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
91 - 111
حوزه های تخصصی:
اسطوره از بدو پدید آمدنش، همواره تغییر کرده است. این تغییر، در میان اقوام و ملت های گوناگون به ویژه ایران و هند، همواره تکرار می شود. این پژوهش به روش مقایسه ای - توصیفی مبتنی بر تحلیل ساخت گرایانه نشان می دهد؛ در عین مشابهت های اساطیر ایران و هند، وجوه تمایز گوناگونی نیز وجود دارد که می توان به شکستن به آب، آتش، نابودگر و قهرمان اشاره کرد. برخی اسطوره ها مقام الوهیت دارند و در عین حال می شکنند؛ این امر، در اسطوره هایی که اسطوره - خدا نیستند؛ نیز دیده می شود. شکستگی در اسطوره های ایرانی در حقیقت، تکرار شکستگی اساطیر هند است اما در عین حال موجب دوری اسطوره های هندی و ایرانی از یکدیگر می شود. هنگامی که اسطوره ای هندی تغییرمی یابد؛ نمی ایستد. این عدم ایستایی در شکستگی اسطوره های ایرانی نیز دیده می شود. این نوع تغییر در اساطیر هند موجب شده است که برخی از اسطوره های مذکور، ایفاکننده نقش متضاد باشند و این امر در اسطوره های ایرانی شکسته شده دیده نمی شود.
جایگاه آیین ها در درمان بیماری ها با مقایسه آرای مالینوفسکی و الیاده دربارۀ ماهیت و کارکرد آیین (مطالعۀ موردی: آیین زار در هرمزگان و خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اکثر صاحب نظران حوزه آیین معتقدند که آیین پدیده ای است که تا آن را نبینند نمی توانند بشناسند. بسیاری از آیین ها عناصر تشکیل دهنده مشترکی دارند، اما در کارکرد و اهدافی که دارند از هم متمایز می شوند. گونه ای از آیین ها که در بسیاری از فرهنگ ها با ادیان مختلف نقش پررنگی در زندگی انسان بازی می کنند، آیین های درمانی هستند. از آنجا که در روند مطالعه درمان های آیینی که توسط دین پژوهان، مردم شناسان و انسان شناسان انجام می پذیرد، انسان و نیازهایش و به طور ویژه در پدیده درمانی، قضیه شفا و شفایابی مطرح است، همه ابعاد پژوهش پیرامون انسان دور می زند. بدین جهت این مقاله دو موضع عمده در این بحث را از منظر علم گرایان به نمایندگی مالینوفسکی و دین پژوهان با محوریت الیاده مطالعه می دهد. در روند این مطالعه به این احتمال نزدیک می شویم که انسان زیستی و انسان دینی در لحظات بحرانی در موقعیتی قرار می گیرند که بر هم منطبق می شوند؛ یعنی موقعیت آیینی که در آن به رفع بحران ها مبادرت می ورزند. روش پژوهش میدانی، اسنادی و توصیفی-تحلیلی است. در بخش میدانی به مشاهده مستقیم آیین درمانی زار و همچنین مصاحبه با برگزارکنندگان و مطلعان بومی در این زمینه پرداخته شده است. در بخش اسنادی نیز کتاب ها، مقالات و فیلم های مستند فارسی و لاتین مرتبط با موضوع بررسی شده اند.
اسطوره فقر در سینمای ایران: تحلیل نشانه شناختی فیلم ابد و یک روز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر ابتدا به طرح موقعیت فقرا در جامعه مصرفی جدید از دیدگاه زیگمونت باومن، ژان بودریار و جان گالبریت می-پردازیم و با بررسی جایگاه فقرا در ایران پس از انقلاب اسلامی، رویکردی برای بررسی بازنمایی از فقرا در سینمای پس از انقلاب ارائه می دهیم؛ سپس به تحلیل نشانه شناسانه فیلم ابد و یک روز (سعید روستایی، 1394) می پردازیم؛ این فیلم از جمله آثار سینمایی درباره فقرا و تهی دستان است که در دهه هشتاد و نود بر پرده سینما اکران شده است. این مقاله تلاش دارد تا از خلال شناسایی دلالت های ضمنی برساخته شده از فقرا، اسطوره پردازیِ جامعه مصرفی از فقر را تحلیل کند و به نقد این روایت در سینمای دو دهه اخیر ایران بپردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در فیلم ابد و یک روز، تصویری از "فقرای تقدیرگرا"، "فقرای تبعیدی" ،"فقرای مقصر" برساخته می شود که با بهره از مکانیسم های "تاریخ زدایی" و "جابجایی رمزگان نابرابری با توانایی های ذاتی"، تصویر اسطوره ای و تغییرناپذیر از فقر ارائه می دهد؛ تصویری که سعی در بازتولید کلیشه های فرهنگی از فقر و در نهایت حفظ نظم طبقاتی و طبیعی سازی فقر در جامعه دارد.
شیرین در گفتمان اسطوره ای معاصر و بازنمود آن در هنرهای نمایشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های زنانه در ادبیات و هنر ایرانی حضوری کم رنگ دارد که بیانگر گذشته ای تک صداست. امروزه، در جهان چند صدایی معاصر و با حضور زنان، اسطوره های زنانه اهمیت یافته و بخش قابل توجهی از هنر و ادبیات را به خود اختصاص داده اند. یکی از مهم ترین این اسطوره ها در ادبیات و هنر ایرانی اسطوره «شیرین» است. که به تنهایی و یا گاه با خسرو و فرهاد سه گانه ای را شکل می دهند که موضوع آفرینش آثار متعدد ادبی و هنری در حوزه های گوناگون بوده اند که بازتاب تفاوت در سلیقه های مولفان، گرایش ها و کشش های فرهنگی در هر زمان را می توان در آن جست. این مقاله تجلی شخصیت اسطوره ای شیرین در برخی از حوزه های هنر معاصر را در رویکرد گفتمان اسطوره ای مورد مطالعه قرار می دهد. این ترجمه های بینانشانه ای یعنی انتقال روایت کلامی به روایت های نمایشی و موسیقایی نیازمند تحلیل بینامتنی و بیش متنی خواهد بود. پرسش اصلی این است که چه شرایط و عواملی موجب بازآفرینی اسطوره شیرین در هنر معاصر ایرانی گردیده است؟ چه دگرگونی هایی در ترجمه بینانشانه ای از نظام کلامی به نظام های دیگر رخ داده است؟ لذا ابتدا به حضور شیرین در ادبیات ایرانی پرداخته خواهد شد و سپس تصویر این شخصیت در تئاتر، سینما و موسیقی مورد مداقه قرار خواهد گرفت.
تحلیل نمایشنامه چهره اُرفه اثر اُلیویه پی، بر مبنای اسطوره شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نویسندگان اروپایی در سده های اخیر به بازنویسی اسطوره ها پرداخته اند. مبانی نظری اسطوره شناسی در انسان شناسی، دیرینه شناسی، ادبیات و هنر در سد? بیستم، از اهمیت بیشتری برخوردار شد بویژه، بازخوانی اسطوره در نظریات مختلف، آغازی دوباره یافت. در این مقاله، نظریه های متفاوت در باب اسطوره معرفی شده، از جمله نظرات یونگ که به عنوان مبنای نظری تحلیل ما از نمایشنام? چهر? اُرفه نوشت? اُلیویه پی، نمایشنامه نویس معاصر فرانسوی، بکار گرفته شده است. یونگ، اسطوره را بازتولید کهن الگوهایِ جهانشمول بشری نامیده و ناقدان ادبی را به کشف و کاربُرد این کهن الگوها در آثار ادبی رهنمون شده است. عده ای از نمایشنامه نویسان فرانسوی، آثاری بر این مبنا بوجود آوردند؛ اُلیویه پی، یکی از آنهاست که به پیروی از این جنبش ادبی اسطوره ای که با ادبیات نمایشی پیوندی دیرینه دارد، در آثارش از اسطوره استفاده کرده است. او با انتخاب اُرفه، اسطوره ای که در طول تاریخ بارها الهام بخش هنرمندان گردیده، نمایشنامه ای تحت عنوان چهر? اُرفه، آفرید. پی، افزون بر اسطوره به دین و مذهب گرایش دارد که بخوبی در آثار نمایشی او نمایان است. در این مقاله ما ابتدا به تعریف اسطوره و خاستگاه آن، سپس از طریق تحلیل چهر? اُرفه، کاربرد آن را در این نمایشنامه مورد بررسی قرار داده ایم.
واکاوی بنیان های ادبی و فلسفی در اپراهای واگنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مطالعه جستاری درباره بنیان های ادبی و فلسفی اپراهای واگنر است. اهمیتِ پرداختن به موضوع این مطالعه در این است که اپراهای واگنر شاخص ترین آثار موسیقاییِ وی اند. برای دست یابی به چرایی و چگونگی بهره گیری واگنر از عناصر گوناگون موسیقایی، ناگزیر به مطالعه مواردی هستیم که شالوده های اندیشگی این هنرمند را شکل داده اند. در این مطالعه از الگوهای هم زمانی و درزمانی در زندگی موسیقایی واگنر استفاده شده است. در این الگوها ادبیات و فلسفه از اهم مواردی هستند که به طور خاص در کنار موارد فراوان دیگر، همچون سیاست و مذهب نوعِ نگرش و پایه های جهان بینیِ واگنر را بنیان نهاده اند. همچنین، از این رهگذار است که می توان ابداعات بی بدیل موسیقایی او را نظیر خلق و استفاده از لایت موتیف، خطوط آوازی، هارمونی بدیع، تنوع ارکستراسیون، و حتی اندیشه و ساخت تالار مخصوص برای اجرای اپراهای سترگش را بیشتر درک کرد و دریافت که وی برای رسیدن به آرمان های ذهنی و نمایش دغدغه های فلسفی و زیباشناسانه خویش چگونه به ساختار شکنی در اغلب عناصر موسیقی اپرایی دست زده است. بدون شک، در این راه نقش افراد مهمی همچون شوپنهاور و نیچه در فلسفه، هاینه در ادبیات، و یوهان سباستیان باخ و بتهوون در حوزه موسیقی را نمی توان نادیده انگاشت.
بررسی نقش خورشید بر سفالینه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۴۶
23 - 34
حوزه های تخصصی:
سفال به عنوان نخستین کتاب مصور بشر، از دیرباز بستری بوده برای نمایش احساس و بیان اندیشه های انسان. پایداری و ماندگاری فرهنگی این نقوش دیرپا بر بستر سفالینه هایی از هزاره های پیشین تا روزگاران پس از اسلام نمادی است از امتداد فرهنگ قوم ایرانی و ره آوردی برای هنرمندان امروز که آرمانشان ماندگاری واحیای آن تأثیرات مثبت و کارآیی است که درگذشته بدان رسیده اند. از میان این نقوش آنچه بیش از همه به چشم می خورد، نقش خورشید وچلیپا است، که به باور بسیاری از پژوهشگران ریشه در آیین ها و سنت های باستانی و اساطیر کهن این سرزمین دارد. این نقش با وجود سادگی، از تنوع و بدعت فراوانی برخوردار است. مقاله حاضر پس از شرح کوتاهی از خورشید در اساطیر ایران و رابطه آن با چلیپا، به بررسی نقش خورشید، چلیپا، سواستیکا یا گردونه مهر بر سفالینه های ایران پرداخته و تداوم این نقش را تا به امروز نشان می دهد، سپس در قالب جداولی بر اساس موقعیت زمانی، مکانی وآنالیز نقش خورشید و چلیپا به همراه نمونه های تصویری، تنوع بصری آن را نیز در کنار ترکیب بندی متنوع نشان می دهد که نتیجه آن، بیان روند شکل گیری و آشکار نمودن بهتر تاثیر پذیری و شباهت های تصویری این نقش می باشد.
مناسبات اسطوره و هنر در تفکر ارنست کاسیرر، والتربنیامین و تئودورآدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۸ بهار ۱۳۹۲ شماره ۱
1 - 15
حوزه های تخصصی:
هنگامی که در نیمه نخست قرن بیستم بحث از لغزش عقل مدرن شد، اسطوره شناسی به شکلی جدّی مورد توجه قرار گرفت. تعاریف متنوعی برای اسطوره از سوی اسطوره شناسان و حتی برخی فلاسفه مطرح شد. دامنه ی این اسطوره شناسی ها در سال های پس از آن، به گستره ی نقد ادبی نیز کشیده شد و ترجیحات کارکردگرایانه ی متفاوتی در هنرها پدیدار شدند که از همین جریانات نشأت می گرفتند. ازجمله برخی از اعضای مکتب «فرانکفورت» همچون تئودور آدورنو، رویکردشان به نقد خردگراییِ پدید آمده در عصر روشنگری بود. در سوی دیگر، ارنست کاسیرر از طریق «فلسفه ی انتقادی» به ویژه تلاش کرد جایگاه اسطوره را از سایر صورت های سمبلیک همچون زبان و هنر، خودبسنده و مستقل تعریف کند. در بررسی آرای کاسیرر، آدورنو و نیز والتر بنیامین- با وجود تمایزات فکری ایشان در باب مناسبات میان اسطوره و هنر- به نظر می رسد آن چه که می تواند مرور عوالم گوناگون فکری ایشان را در کنار هم توجیه کند، اولاً: تمرکز و عزمی است که این اندیشمندان برای شناساندن و کنترل اسطوره همچون قدرتی تأثیرذار بر افکار بشر به خرج دادند. درثانی، شرایط اجتماعی و سیاسی تقریباً مشترکی است که ایشان در آلمان جنگ های جهانی و سال های پس از آن تجربه نمودند. در این مقاله مناسباتی که متأثر از رویکرد متفکران مورد نظر به اسطوره، میان اسطوره و هنر ترسیم شد، از تطبیق آرای ایشان مورد تحلیل قرار گرفته است.
سیر تجسم اسطوره بودا در هنر هند: از نمادین تا فیگوراتیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۱ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲
75 - 84
حوزه های تخصصی:
تجسم بودا در هنر هند همواره ضرورتی توأمان با زندگی، باورها و آیین های مردم هند بوده است. این تجسم به دو دوره نمایش بودا به صورت نمادین و فیگوراتیو قابل تقسیم است. بودا در دوران زندگانی اش با عینیت نگاری خود مخالف بود، و صورت اسطوره ای وی در دوره اول، به کمک نشانه های مرتبط با زندگانی وی به ظهور نشست. حدود 1م. نشانه هایی از تصویر بودا با هیئت انسانی در هنر هند آغاز گردید. این مقاله بر این فرضیه تأکید دارد که علی رغم ممنوعیت خلق تصویر انسانی از بودا در دوره اول، پیروان وی، همواره تصویری ذهنی از بودا را در سر می پروراندند، و پس از از بین رفتن افراطی گری های بودیسم، مجال یافتند تا پیکره انسانی وی را بسازند. هدف از این مقاله مطالعه نحوه گذارِ دوره نمادین به فیگوراتیو، و همچنین عوامل تأثیرگذار بر آن است. برای نیل به آن، گردآوری مطالب به روش اسنادی و با اشاره به متون مذهبی، اساطیر موجود و شرایط فرهنگیِ اجتماعات بودایی صورت گرفته است. در مسیر تدوین این مقاله، این نتیجه حاصل شده است که، تصویر بودا در دوره اول هنر بودایی، متأثر از عوامل گوناگونی ازجمله هم جواری با مذاهب هندوییسم و جینیسم شکل گرفته، و به دلیل عادت عوام به تمرکز بر تصویر بودا در هنگام مراقبه و نیایش، به صورت ذهنی و واقعی وجود داشت.
چرخش فرهنگ زیبایی: تحول معیارهای زیبایی فردی در گذار از عصر قاجار به پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های آغازین سده ی حاضر، معیارهای زیبایی فردی ایرانیان دستخوش تحولاتی آشکار شد. الگوهای زیباشناسی ویژه ی میانه ی قاجار الگوهایی غریب و مشخصاً مغایر غالب هنجارهای ایرانی و جهانی بود. این بررسی می خواهد با روش تحلیل محتوای متون تاریخی اواخر قاجار و اوایل پهلوی، به عبارتی تحلیل مضمونی و ساختاری متون تصویری و نوشتاری این دوران، به این پرسش بپردازد که طی چه فرآیندهایی این الگوها به طرز چشمگیری تغییر کرده، و تحت تأثیر نظام ظاهرآرایی مدرن غربی، به الگوهای هنجارِ پیشینی رجعت می نماید. در این دهه ها، ایرانیان به واسطه ی نظام تصویری غرب (تصویرسازیِ مطبوعات، عکاسی، و سینما)، با اسطوره ی زیبایی غربی آشنا شدند و رسانه های تصویری نقش گسترده ای در غربی سازی ظاهرآرایی و ریختارِ زندگی ایرانیان ایفا کردند. فرهنگ تصویری غرب، نظام اسطوره ساز کلان و قدرتمندی بوده است، که الگوهای زیبایی فردی در ایران را در سطحی ناآگاهانه و وسیع تغییر داد. هدف تحقیق حاضر این است که نشان دهد تصویر در رسانه های جمعی، اعم از تبلیغات پوشاک و محصولات بهداشتی و آرایشی یا محصولات اوقات فراغت مثل فیلم، تا چه اندازه عامل تغییر شکل زندگی و هنجارهای زیبایی فردی در ایران بوده است. نتیجه آن که تحولات نظام های پوشاک و ظاهر آرایی، تا حدّ زیادی معلول سیاست های فرهنگی جهانی و عملکرد رسانه های جمعی بوده است.
عکس های جوئل پیتر ویتکین و ناخودآگاه جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
123 - 130
حوزه های تخصصی:
عکاسی جوئل پیتر ویتکین از مرگ، ناقص الخلقه ها، دوجنسه ها و ... در کنارِ بازگوییِ خاطراتی غریب از کودکی از زبانِ خودِ ویتکین، همواره ذهنِ منتقدان را به سمتِ نوشتنِ تحلیل های روان کاوانه ی فرویدی و مبتنی بر زندگیِ شخصی بر آثار او کشانده است. اما هدف این مقاله کنار زدنِ این گونه تحلیل ها و بررسی این فرضیه بوده که دلیل تکرارهای ناخودآگاهِ این درونمایه ها در آثار ویتکین را نه در زندگیِ شخصی او بلکه در ناخودآگاهِ جمعیِ بشر می توان یافت. یکی از نمودهای بارزِ ضمیرناخودآگاه جمعیِ بشر اساطیر هستند، بنابراین این کار از طریق یافتنِ همسانیِ میان درونمایه های موردِ علاقه ی ویتکین و درونمایه های اسطوره ای کهن انجام گرفته است. این پژوهش کار خود را با بررسی عکس های ویتکین از اسطوره ها و یافتن ارتباط میان آن ها و درونمایه های تکرارشونده در آثار او آغاز می کند. سپس با کنار هم قرار دادنِ درونمایه های تکرارشونده، در عکس هایی از ویتکین که در ظاهر بی ارتباط با اسطوره ها هستند حضور پنهان اسطوره های کهن را می کاود. پژوهش، کیفی و روش تحقیق تحلیلی بوده است و نتایج نشان داده است که درونمایه های تکرارشونده در آثار ویتکین در کنار یکدیگر با یک شبکه ی اسطوره ای شباهت و تطابق دارند بنابراین تأثیر ضمیر ناخودآگاه جمعی بر آثار عکاسی ویتکین اثبات شده و دریچه ی تازه ای برای تحلیل آثار او را می گشاید.
تحلیل تطبیقی نقش سی مرغ در اساطیر ایران با نقش عقاب و ققنوس در اساطیردیگر تمدن های باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
سیمرغ در اساطیر ایرانپرنده ای مرتبط با آسمان و خورشید است که بیانگر اهمّیّت ویژهآسمان و خورشید در اندیشه و زندگی ایرانیان است و از این رو گاهی سیمای ایزدی به خود می گیرد. به دلیل اهمّیّت نقش خورشید و آسمان در زندگی بشری و باورها و اعتقادات آنها، در دیگر تمدن ها نیز پرندگانی دیگر مانند ققنوس و عقاب و حواصیل، کارویژه سیمرغ را در اسطوره ها ایفا می کنند. در این جستار، به بررسی تطبیقینقش برخی از پرندگان در اساطیرتمدن هایی چون ای ران،ی ونان، چین، مصر، آمریکا و بعض ی از تمدّن ه ای مشه ور، ب ه منظ ور شناخت وجوه مشترک آنها، پرداخته شده است. شاخص ترین وج ه مشترک سیمرغ و پرندگان مشابه آن، نوزایی و حیاتبخشی و عامل پیوند میان زمین و آسمان یا عالم مادّی با عال م علوی ب وده و مردمان سرزمین های مختلف، ب ه هنگ ام روی اروی ی ب ا مشکلات، برای ب رط رف شدن دشواری ها، به آنها پناه می برده اند.
گمانه زنی هایی در باب مادر ضحاک در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
ضحاک در شاهنامه با راهنمایی های ابلیس کارویژه های اهریمنی چون کشتن پدر، گوشت خواری، انسان اوباری و جهان آشوبی را تحقق می بخشد. این ابلیس در چارچوب تفسیر برون گرایانه از اسطوره با قراینی، مادر ضحاک است. در روایت شاهنامه، کنش های انسانی او، بازتاب توطئه ای خانگی همراه با پسر علیه همسر است. در نمود اساطیری و متون دینی زرتشتی، مادر ضحاک «اودگ» است که با کنش های ابلیسِ همراه ضحاک در شاهنامه همخوان است. به لحاظ تاریخِ اجتماعی نیز حکومت ضحاک بازتاب حکومت های مادرسالاری است که قدرت در دستان مادر است. در این قبایل، مادر (ابلیس) شاه کهن (مرداس) را به کمک شاه جوان (ضحاک) می کشد و برای باروری زمین کشاورزی خون او را بر زمین می ریزد (کشته شدن مرداس در بوستان). به لحاظ تاریخی نیز طبق نظر قاطبه محققان ضحاک یادآور هجوم اقوام غربی ایران است. گویا حکومت ضحاک و ابلیس (مادرش) بازتاب یکی از هجوم های گسترده اقوام غربی به مرزهای ایران است که از مرزهای باختری تا بلخ امتداد داشته است. داستان ضحاک در شاهنامه به نوعی بازتاب دهنده هجمه ملکه سمیرامیس در دوران حکومت پسرش است که با کشتن یا برکناری همسرش محقق شده است. در این مقاله تلاش بر این است که مشروحاً و با روش تحلیلی-تطبیقی چهره مادر ضحاک نمایان گردد.
هم حضوری آیین و نمایش در مراسم تیرماسیزه شو در مازندران با رویکرد ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
متفکران نظریه بینامتنیت ناظر بر معنای جدیدی از متن بودند که هیچ متنی بدون پیش متن نیست، این که متن نظامی بسته، مستقل و خودبسنده نیست و هر متن خاطره ای از متون دیگر است. در این پژوهش به بررسی آیین و نمایش در مراسم «تیرماسیزه شو» در مازندران و عوامل زمینه ساز آن پرداخته و با درنظر گرفتن این آیین همانند یک متن، با استفاده از ترامتنیت ژنت به بررسی شیوه های تأثیر این آیین از متون پیشین (بیش متنیت) و هم حضوری متون مختلف در اجرای این آیین (بینامتنیت) پرداخته می شود. هدف از این پژوهش، مطالعه چگونگی ارتباط میان آیین و نمایش است و درصدد پاسخ به این پرسش است که: هم حضوری آیین و نمایش در مراسم تیرماسیزه شو از جنبه ترامتنیت چگونه است؟ مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی و با رویکرد ترامتنیت ژنت انجام شده و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. بر این فرضیه تأکید می شود که در مناسبات ترامتنی «مراسم تیرماسیزه شو»، هم حضوری نظام های مختلفی مانند نظام نمایشی و آیینی با پیش متن برگرفته از بُن مایه های اساطیری است. کنش «سه کارکردی» یا «کنش سه گانه» مبنی بر حکمرانی، سلحشوری و باروری در این آیین قابل بررسی است. نبرد عملی خیر و شر نمایشی از مبارزه تیشتر با دیو خشک سالی است. همچنین جلوه ای از نبرد با دیو، دشمن خدایان نباتی و گیاهان است. «لال» را می توان ادامه زندگی آرش در قالب نمادی گیاهی دانست که هستی، زاد و ولد و حیات را برای مردم به ارمغان می آورد.
نقد تحلیلی آرای مستشرقان درباره اصحاب کهف با تأکید بر آموزه های قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیر تطبیقی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۳
216 - 239
خداوند متعال در قرآن کریم برای رساندن مقصود خود به مخاطبین به کرات از قصه و داستان بهره برده است. یکی از داستان هایی که در قرآن کریم مطرح شده است، داستان اصحاب کهف است. مستشرقانی که به تحلیل قرآن کریم، از جمله داستان اصحاب کهف پرداخته اند، نظریات متفاوتی را در مورد این داستان مطرح نموده اند. تحلیل های متفاوت خاورشناسان در مورد داستان اصحاب کهف انگیزه ای ایجاد کرد که در این پژوهش به این پرسش پاسخ داده شود که مستشرقین در مورد داستان اصحاب کهف چه نظریاتی را مطرح کرده اند؟ این نظریه ها با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد انتقادی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. برخی از خاورشناسان، این داستان را اسطوره و برخی دیگر آن را برگرفته از واقعیت و برخی آن را برگرفته از قصه های مسیحیان دانسته اند و این تفاوت رویکردشان نسبت به داستان اصحاب کهف منجر شده است که پیام های متفاوتی را از آیات برداشت کنند و برداشت های ناصوابی نیز داشته باشند. در این پژوهش ضمن مردود شمردن دیدگاه اسطوره انگاری داستان اصحاب کهف، روشن می گردد که حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله) این داستان را از مسیحیان نقل نکرده است؛ بلکه مسیحیان این داستان را که بر اساس واقعیت است، به خاطر رسیدن به اهداف شبهه ناک خود، تحریف کرده و در میراث دینی شان وارد کرده اند.
تحلیل اسطوره گرایانه و بررسی خاستگاه داستان سیاوش و کیخسرو در شاهنامه بر اساس آیین آشناسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۷
17 - 39
از جنبه های تحلیل در داستان های شاهنامه قابلیت تأویل پذیری اسطوره ای آنهاست. در بین داستان های شاهنامه داستان سیاوش از نمونه هایی است که به لحاظ روایی و پیوند محورهای عمودی و افقی داستان، با روایت های پیشین و پسین خود تناسب دارد. در این مقاله داستان سیاوش با نگاه تلفیقی و بر بنیاد رویکردهای نقد ساختارگرا، اسطوره ای و نظریه دریافت، تحلیل اسطوره ای شده است. مبنای این تحلیل آیین آشناسازی بوده و با بهره بردن از نظر الیاده، آیین تشرف در روایت سیاوش را باز نموده ایم. در این مقاله از شیوه قیاسی و نه همسان سازی میان عناصرداستان سیاوش و کی خسرو با آیین آشناسازی استفاده شده است. در این بازنمایی، داستان از تولد سیاوش تا پایان کنشگری کی خسرو، یک واحد تلقی شده و کنش این دو شخصیت در تکمیل همدیگر پنداشته شده-اند. براساس یافته های پژوهش، بالیدن و برآمدن سیاوش و سپس فرورفتن او در غروبستان توران زمین، هم چون فرورفتن دانه در خاک است؛ گویی که داستان در این بخش ناتمام باقی می ماند تا آنجا که در سویی دیگر با برآمدن کیخسرو به دور از چشم اغیار و بالیدن او در همان سرزمین توران، داستان را به خودبسندگی می رساند. نشانه ها و قراین نمادین موجود در متناین واحد داستانی مثل: کوه، دایه، گذر از آب، حیوان نمادین، آزمون و...، موجب تقویت مفهوم آشناسازی در آن است.
نماد پردازی نگاره گاو بر مهرهای ساسانی (با معرفی سه مهر از موزه بوعلی همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
۷۶۸-۷۵۶
مهرها از مهم ترین منابع در واکاوی تاریخ هر دوره هستند. بررسی و مطالعه روشمند این آثار، اطلاعات ارزشمندی را درباره مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوره های مختلف تاریخی در اختیار ما قرار می دهند. نقوش روی مهرها افزون بر انتقال جنبه های زیبایی بصری به بیننده اندیشه ، باور و نگرشِ سازندگان آن ها را نیز منتقل می کنند. هنرمندان مهرساز ساسانی توجه ویژه ای به نقوش حیوانی داشتند. در این میان ویژگی های خاص گاو، به عنوان پنجمین آفریده در اسطوره آفرینش اورمزد، از لحاظ اقتصادی و ارتباط آن با بن مایه های اساطیری و دینی باعث شده است که این جانور در مرکز توجه هنرمندان مهرساز و دارندگان مهر های ساسانی قرار بگیرد؛ به طوری که بازتاب آن را می توان در فراوانی مهرها و اثرمهرهای منقوش به نقش گاو در دوره ساسانی مشاهده کرد. در این پژوهش، نویسندگان پس از نگاهی اجمالی به نقش مایه گاو در اساطیر و متون باستانی ایران به بررسی آن بر مهرهای ساسانی، همچنین معرفی ۳ مهر منقوش به نقش گاو از موزه بوعلی سینا پرداخته اند که کتیبه ها ی آنها نخستین بار توسط نویسندگان این مقاله خوانده شده اند. در پایان نیز مسئله دارندگی و مالکیت این مهرها و مفهوم کتیبه های سه مورد معرفی شده با نقش گاو مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله به روش اسنادی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای و پژوهش میدانی تنظیم شده است.