مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۴۱.
۵۴۲.
۵۴۳.
۵۴۴.
۵۴۵.
۵۴۶.
۵۴۷.
۵۴۸.
۵۴۹.
۵۵۰.
۵۵۱.
۵۵۲.
۵۵۳.
۵۵۴.
۵۵۵.
۵۵۶.
۵۵۷.
۵۵۸.
۵۵۹.
۵۶۰.
اسطوره
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
67 - 92
تعزیه (شبیه خوانی) نمایشی آیینی، روایی، منظوم و موسیقایی است که از دل عزاداری های شیعیان ایرانی بر پیشوای سوم خود، امام حسین(ع) پدید آمد و حول محور واقعه عاشورا، در سال ۶۱ ه . ق، شکل گرفت. محور اصلی این نمایش، شهادت امام حسین(ع) و یارانش در واقعه کربلاست، اما بهره های فراوانی از فرهنگ، ادبیات کهن و اساطیر ایرانی برده است و ارتباط عمیقی با عواملی ازجمله مذهب، اسطوره، داستان های عامیانه و فرهنگ سنتی جامعه دارد. متون تصویری تعزیه که در پرده های تعزیه، شبیه خوانی ها، سقاخانه ها، سقانفارها و قهوه خانه ها نقش بسته اند، بیانگر این ارتباط عمیق با هویت دینی، ملی و فرهنگی بوده است.
نقاشی های مذهبی مجموعه ای از صحنه های جنگ ها و نبردهای معروف پیامبر اسلام، حضرت علی(ع) و وقایع کربلا را دربرمی گیرد. در کنار این نقوش، باورها دینی نیز نقش زیادی در پر کردن فضای تصویری سقانفارها دارند. این باورها مربوط به اعتقادات مذهبی مردم درباره معاد، بهشت و دوزخ، جهان آخرت، رستاخیز، پاداش و جزا می باشند که ارتباط مستقیم با نقوش مذهبی مربوط به واقعه کربلا دارند و به صورتی مقایسه ای سرنوشت پاکان و درستکاران یا به عبارتی اولیاء و اشقیاء را به تصویر می کشند. متون مربوط به مجالس تعزیه و شبیه خوانی نیز در این میان، جایگاه ویژه ای دارند. این مقاله، پس از بررسی پیشینه، ارکان و مضامین تعزیه، به ارتباط آن با هویت آیینی و مذهبی و تأثیر این متون بر هنرهای تصویری مازندران در دوره قاجار می پردازد. پس از تحلیل مضامین نقوش، این نتیجه حاصل شد که نقوش مرتبط با مضامین مذهبی، متون تعزیه و باورهای دینی عامیانه، بیشترین نقش را در تزئین این بناها دارا هستند.
نقوش قالی دستبافت ایرانی، عناصر و نمادهایی از هویت ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۲ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
141 - 172
هنرهای سنتی ایران یکی از بسترهای شناخت هویت ایرانی است و قالی ایرانی که از آن به هنر ملی یاد می شود یکی از عناصر هویت ملی و شناسنامه فرهنگی و تمدنی کشورمان محسوب می شود که امروزه در جامعه جهانی جایگاه و پایگاه ارزنده ای در عرصه شناخت ایران و سند هویت ایرانی دارد. نظر به این که هویت ایرانی، عناصر و مقوله های گوناگونی را دربرمی گیرد، لذا برخی از این عناصر و مضامین به صورت نمادهای تصویری در قالی دستبافت ایرانی وجود دارد که اشاره به هویت ایرانی دارد. عناصر و نمادهای تصویری که همان نقوش و محتوای زمینه قالی دستبافت را شامل می شوند، در یک طبقه بندی کلی و به صورت یافته های این پژوهش عبارتند از نمادهای گیاهی و درختی شامل درخت (سرو، زندگی)، نقشمایه بته جقه، گل نیلوفر (شاه عباسی) و باغ ایرانی؛ نمادهای جانوری انسانی و حیوانی شامل: نقش بهرام گور، نقش هوشنگ شاه، نقش داریوش در تخت جمشید، نقش شیر، نقش طاووس، نقش سیمرغ و بز کوهی؛ و نمادهای ابنیه و بناهای باستانی که شامل بنای تخت جمشید و حجاری های هخامنشی و بنای طاق کسری می شود. این نقوش و مضامین تصویری شاخصی که در قالی بافی ایرانی بر هویت ملی تأکید می ورزند، در حقیقت از داستان ها، باورها، آیین ها و اسطوره های ایرانی و ملی نظیر شاهنامه و... به پهنه قالی کوچ کرده اند.
روش پژوهش این مقاله، روش تاریخی و تحلیل محتوا بوده و ابزار و شیوه های گردآوری اطلاعات، به صورت کتابخانه ای، جستجوی میدانی و گردآوری تصویری نمونه هایی از قالی های دستبافت در موزه ها می باشد.
کارکرد نمادین «ققنوس» در شعر «نیما»
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین دلایل ابهام و پیچیدگی شعر نو به کارگیری اسطوره است. اسطوره بازتاب دهنده ی فرهنگ، اندیشه و دریافت انسان های گذشته برای توجیه چیزی است که از راه عقلی آن را نمی توانستند اثبات کنند؛ البته اسطوره فقط مربوط به دنیای باستان و انسان های نخستین نیست و بر زندگی و باورهای انسان های امروز نیز تأثیرگذار است. اسطوره سازی هیچ گاه متوقف نمی شود و همواره ادامه دارد. یکی از تجلی گاه های اسطوره و اسطوره سازی هنر و به ویژه ادبیات است. ققنوس یکی از اساطیر ذهنی است که بر اساس برداشت های انسان های کهن شکل گرفته است و در میان فرهنگ ها و اقوام گوناگون با اسامی مختلف و ویژگی های شبیه به هم وجود دارد. در ادبیات معاصر فارسی به این اسطوره توجّه شده است و شاعران با برداشت های گوناگون خود از ققنوس، آن را به گونه ای نمادین به کار گرفته اند. «نیما یوشیج» یکی از شاعرانی است که اسطوره ی ققنوس در شعر او جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. گردآوری داده ها در این مقاله به شیوه کتاب خانه ای صورت گرفته است و روش پژوهشِ آن تحلیلی-توصیفی است که در آن قرائتی تنگاتنگ از شعر «ققنوس» با توجه به ویژگی های این اسطوره ارائه شده است. ققنوس در شعر نیما، به عنوان نمادی خصوصی به کار رفته است که منظور از آن «شعر فارسی» است. در این مقاله بر قرینه هایی که در این زمینه در شعر «ققنوس» وجود دارد، تأکید شده است.
تاثیر پذیری اسطوره ها و کهن الگو ها در رمان های بلقیس سلیمانی از شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
201 - 219
حوزه های تخصصی:
اسطوره با زبان و ادبیات، به ویژه ادبیات داستانی، از گذشته های دور دارای ارتباط تنگاتنگی بوده است. این ارتباط با گذشت زمان حفظ شده و امروزه، آثار بسیاری از نویسندگان این دوره با اسطوره ها عجین است. یکی از آثار ادبی کهن که آمیخته با اساطیر ایرانی است کتاب شاهنامه فردوسی است که تبدیل به الگوی برجسته در ادبیات داستانی شده است. اسطوره در آثار این نویسنده به اشکال مختلف بازتاب یافته است. یکی از این نویسندگان بلقیس سلیمانی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای نگاشته شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که آثار بلقیس سلیمانی، از داستان نویسان مطرح زن، به جهت شناخت و آگاهی وسیع وی از اسطوره و حضور پر رنگ آن در داستان هایش قابل توجّه است. شخصیت پردازی اسطوره ای، نام های اساطیری، مضامین و آیین های اسطوره ای از آن جمله اند. دغدغه اصلی او در استفاده از اسطوره، بیان مسایل مهم «زن» در جامعه پدر / مردسالار معاصر و تلاش برای ارتقای جایگاه زن و هویت یابی زنانه است. پژوهش حاضر به اشکال مختلف بازتاب اسطوره در آثار این نویسنده می پردازد. اهداف پژوهش: بررسی و تبیین خاستگاه اسطوره و جایگاه آن در ادبیات داستانی معاصر و بیان دلایل رویکرد داستان نویسان مدرن و پست مدرن. بررسی و تبیین واژگان مدرن و پست مدرن، خاستگاه هر دو جریان فکری، معرّفی عناصر و مؤلّفه های مدرن و پست مدرن. سؤالات پژوهش: اسطوره و بینش اساطیری در داستان های مدرن و پست مدرن چگونه نمود یافته است؟ دلایل بازپردازی اسطوره ها و کهن الگوها در عصر «روشنگری» که عصر اسطوره زدایی قلمداد می شد، در داستان های مدرن و پست مدرن معاصر چیست؟
بررسی تطبیقی بین اژدهاکشان ایران و هند در اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اساطیر اژدهاکش حامی مردم است، با نیرو و کمک ایزد یا ایزدان، به حمایت از مردمان و برای ایجاد صلح و آرامش به جنگ با اژدها می رود. در فرهنگ های مختلف اژدها و اژدهاکشان با نماد های گوناگونی به کار رفته اند ولی در بن مایه و زبان تمامی آن اسطوره ها یکی هستند و فقط ازلحاظ گفتار است که در فرهنگ های مختلف از یکدیگر متمایز شده اند.در تحقیق حاضر از بین اسطوره های جهان درباره اژدهاکشی، اسطوره اژدهاکشان ایران و هند انتخاب و از بین آنها به مقایسه بهرام (ورثرغن)، ایزد اژدهاکش ایرانی، با ایندرای هندی و فریدون و راما پرداخته شده است. این مقاله با جمع آوری اطلاعات از منابع کتابخانه ای و تحلیل اسطوره ها به روش ساختارگرایانه با نظر به تفکرات لوی استروس که اسطوره را گفتاری درون نظام نمادین زبان می داند پیش رفته است. هم چنین، براساس تفکرات ژرژ دومزیل که جامعه هند و اروپاییان را یک قوم واحد می داند، به بررسی این سؤال پرداخته شده است که آیا بین اسطوره های ایران و هند تطابقی وجود دارد؟ اگر آری این تطابق ها به چه مسئله ای مربوط می شوند؟ بنابراین، مقاله حاضر ساختاری تحلیلی تاریخی دارد. با بررسی های انجام شده، درنهایت این نتیجه حاصل شد که تطابقاتی بین اژدهاکشان هند و ایران وجود دارد و این شباهت ها و تطابق ها بنابر نظر استروس نه در اثر ارتباطات بلکه چون اسطوره ها در انگاره های عام ذهن آدمی وجود دارند و به دلیل این که هندیان و ایرانیان قبل از جدایی هردو از یک قوم هند و اروپایی بوده اند، بنابراین اسطوره اژدهاکشان این دو قوم بن مایه های مشترکی دارند و فقط در روایت به دلیل تشکیل سازمان های سیاسی، مذهبی، اجتماعی و موقعیت های جغرافیایی مختلف از نشانه های مختلفی استفاده کرده اند و به مرور زمان تغییر یافته و از یکدیگر متمایز شده اند.
مقایسه تطبیقی مفهوم عروج در مشترکات معنایی کهن الگو با کالبد معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان برای بیان مضامین دینی و اسطورهای و فایقآمدن بر شکاف بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن خود به نماد و نمادپردازی نیاز دارد. نماد در صور مختلفی چون رؤیا، قصه عامیانه، اسطوره، شیء طبیعی و هنر ظاهر میشود. در معماری کاربرد نماد از همه هنرها قویتر و پرمعناتر است. امروزه، زبان نمادگونه در معماری با اصطلاحات بیاثر یا منفی یکسان شده است و ارتباطات شهودی ناظر در تعریف موقعیتش نهتنها عاملی برای بهبود تعاملات وی در فضا نیست، بلکه به ابزاری برای از خودبیگانگی تبدیل شده است. هدف از این مقاله پاسخگویی به این سؤال است که آیا با دستیابی به مشترکات معنایی کهنالگوها که در ناخودآگاه جمعی انسانها وجود دارد و برگرفته از سه منبع اسطوره های جهانی، نماد و رؤیا است، میتوان به درک مفاهیم کهنالگویی و تجلی آن در کالبد معماری رسید یا خیر. در این مقاله مفهوم «عروج» به عنوان کهنالگو تلقی و بررسی میشود و از آنجا که این مفهوم یکی از مفاهیم برگرفته از ناخودآگاه جمعی انسانها است، با کشف مفاهیم و معناهای دیگر میتوان به زبان الگوی واحدی در معماری دست یافت تا تعاملات انسان با فضای معماری ارتقا یابد. طراحان و معماران این زبان را شیوهای بیزمان و ابدی خواهند یافت که با استفاده از آن میتوانند عوامل دیگر متأثر از زمینه و سبکهای معماری را بهصورت مکانمند و زمانمند بهکار گیرند.
مطالعه تطبیقی آراء کریستیان بوبن و سهروردی در هستان شناسی آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برداشت های اسطوره ای از آفرینش، منعکس کننده ذهنیت انسان از هستی و خلقت است که اغلب، هدف از آن ها رفع ابهام از مرحله پیش از آفرینش و خود آفرینش است. کریستین بوبن در آثار ادبی عرفانی خود گاه با زبانی توصیفی، گاه ادبی و استعاری، به هستان شناسی آفرینش پرداخته است. بینش او به نظام هستی، تشابه قابل توجهی با آراء سهروردی پیرامون «انوار قاهره» و «انوار مدبره» دارد؛ بوبن نیز عواملی ماورایی همچون نور الهی و فرشتگان را در کنار عوامل دیگر، مؤثر در خلقت طبیعت و مدیریت آن ها می بیند. هدف از این جستار با رویکرد تحلیلی تطبیقی بازخوانی عمقی تر آثار ادبی عرفانی بوبن و شناخت بهتر جهان بینی او در تطبیق با فلسفه اشراقی سهروردی است. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که کریستین بوبن با نوعی خودآگاهیِ اشراقی و با نگاهی بوطیقایی عرفانی، اسطوره آفرینش را در تداوم همیشگی با «وجه خدا» و یا به عبارت ما، مصداق بارز «کل یومٍ هُو فی شَأن» می بیند. در آثار وی این اسطوره، زایشی زنجیروار و جاویدان از «هستی» را در ارتباط نزدیک با ابدیتی نورانی ترسیم می کند. بوبن همانند سهروردی نور را مبنای وجود و عامل تداوم آن می بیند، که از نظر ما نوعی نگاه شِبه اشراقی است.
بازتاب اندیشه آفرینش بنی در شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
185 - 212
حوزه های تخصصی:
از کلیدی ترین مباحث در ادب حماسی و عرفانی به ویژه در شاهنامه و مثنوی ، جلوه های نوع دوستی انسان است. در این آثار، خاستگاه متفاوت آفرینش و خلقت، تصاویر متفاوتی از انسان و جلوه های نوع دوستیش پدید آورده است که بر ضروری بودن این کاوش صحّه می گذارد. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی می کوشد به بازتاب اندیشه آفرینش بنی در شاهنامه و مثنوی بپردازد. در تصویر آفرینش، بنی از آمیزشِ نیروهای مخفی در یک «بن»، گیتی و انسان پدید می آید. یافته های پژوهش نشان می دهد که مهر و پیوند، هدف نهایی زندگی انسان هایی است که خود را آفریده ء مهر و آمیزش می دانند. فردوسی و مولوی نیز با چنین مهری در اشعارشان، سعی در آفرینش ایرانی تازه دارند؛ ایرانی که گوهرش «مردمی» و «جهانی» است. این مردمی بودن، به فرد و جامعه، بی آن که شخصیّتشان را بگیرد و یا بزداید، معنا و جان می دهد و مردمی بودن جهانی، تنوّع و هماهنگی همگان را می پسندد و می پرورد.
بازتاب بازمانده های اسطوره ها در قصّه های مشدی گَلین خانم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۶
267 - 295
حوزه های تخصصی:
« قصّه های مشدی گَلین خانم » نوشته الول ساتن، شامل 110 قصّه از قصّه های عامیانه مردم ایران است. هدف این پژوهش، نشان دادن بازتاب بازماند ه های اسطوره ها در برخی از این قصّه ها و همچنین تطبیق این اسطوره ها با شاهنامه و کتاب های اسطوره ای است. در این قصّه ها، سخنی از زال و سیمرغ نیست، ولی قهرمان را پرند ه ای پرورش می د هد و کرّه دریایی و اسب با کندن چند تار از یال خود و دادن به قهرمان داستان، او را یاری می رسانند. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی نشان می دهد که برخی از قصّه های عامیانه، شکسته شده اسطوره ها هستند که با گذشت زمان در قصّه ها و افسانه ها بازتاب یافته اند. ورود اسطوره ها در قصّه ها و افسانه های عامیانه سبب بقای آن ها شده است. ممکن است محتوای قصّه های مشدی گلین خانم، تمام جنبه های اسطوره را دربرنگیرد، اما به صورت پاره های گسسته از یک یا چند اسطوره و یا وقایع شاهنامه الگو گرفته باشد. نگارندگان در این پژوهش با واکاوی ابعاد برخی از « قصّه های مشدی گلین خانم »، تأثیر اسطوره ها را در برخی از این قصّه ها بررسی کرده و چگونگی دگردیسی آن ها را تبیین نموده اند.
بازخوانی اسطوره «ایکاروس» و کارکرد ساختاری آن در داستان انیتشا نوشته ژان-ماری گوستاو لوکلزیو بر اساس آراء کلود لوی-استراوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
664 - 686
حوزه های تخصصی:
لوکلزیو از نویسندگان قرن بیستم فرانسه با نوشتن رُمان اُنیتشا ماهیت و نظام اسطوره ایی را همچون رُمانهای دیگر خود در بستر روایت برجسته می کند. در نزد لوکلزیو اسطوره ایکاروس بصورت نهاد و نظامی اجتماعی ظاهر می شود تا تغییرات زمانی و تاریخی خود را در قالب معنایی برگشت پذیر ارائه دهد. در داستان اُنیتشا ، عناصر زمانی و مکانی بگونه ایی در کنار یکدیگر قرار می گیرند تا یک «خواب»، یک گذشته و یک هویت گُمشده را از ورای وقایع اجتماعی و عناصر طبیعی بازسازی کنند. خلق اسطوره در این داستان، مضامین و قواعد ساختاری را به همراه دارد. پیوند معانی اسطوره ایی نیز بگونه ای شکل می گیرد که پایداری و ویژگی «زبانیِ» خود را منعکس کند. از این رو، معنی اسطوره ایی ایکاروس در این داستان جزئی از زبان و نظامِ معنایی محسوب می شود که حاکی از تصاویر زمانی و مکانی، و برخوردار از ساختاری مشترک و همگانی است. و این ساختار زبانیِ اسطوره است که با اجزاء و لایه های گسسته و مستور به روایت ها و حوادث تاریخی شکل و اُلگو می دهد
نسبت اسطوره و داستان مدرن ایرانی از منظری فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۵
۱۳۹-۱۰۱
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر کوشیده ایم از منظری فلسفی، نسبت اسطوره و داستان مدرن ایرانی را نشان دهیم. هگل در صورت بندیِ ایدئالیستی خود از تاریخ فلسفه هنر نشان داد که در مراحل آغازین تمدن، هنر نتیجه پیوند «مطلق» با «کل جوهری» بوده است، اما در مراحل متأخر، مطلق از وحدت خلسه آور خود با کلیت به درآمده است و به تبع این، هنر نتوانسته است یگانگی مطلق با کلیت را نشان دهد. هایدگر و لوکاچ نیز متأثر از هگل بودند و گسست هنر معاصرشان از ذات را نشانه زوال می دانستند، اما اعضای مکتب فرانکفورت آرای جدیدی طرح کردند و نشان دادند که هنر و ادبیات مدرن به انحای مختلف از واقعیت فاصله گرفته و برای پیوند با ذات، کلیت و وحدت کوشیده است. در داستان مدرنیستی یکی از راه های برقرای نسبت با وحدت و کلیت، نمایش اسطوره در داستان است. در این داستان ها به موازات فرم زدایی و نمایش ازهم گسیختگی جهان معاصر در فرم تازه، شاهد حرکت به گذشته نیز هستیم و وحدت اساطیری در قالب آوانگاردیسم فرمی نشان داده می شود. این دیالکتیک خود متضمن وحدت است. از این منظر، در داستان مدرن ایرانی، از سال 1300 تا 1357ش، هدایت و گلشیری نماینده اصلی دو گسست بنیادین هستند که هم زمان با فرم زدایی مدرن از فرم های رایج زمانه خود، رجعت به گذشته نیز داشتند و اسطوره های ایرانی را در قالب استحاله و واسازی، در آثار خود گنجاندند. در مقاله حاضر، نشان داده ایم که این دو نویسنده در حرکتی دیالکتیکی، هم روح امر مدرن و هم ضرورت بازنمایی و بازخوانی امر تاریخی را نشان داده اند.
اسطوره باروری و آیین های باران خواهی در لارستان(لار، صحرای باغ، هرمود، دهکویه، بریز، کورده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانه ها و داستان ها که عموم مردم آفریدگان آن هستند، بستر مناسبی برای واکاوی باورهای اساطیری هر قوم است. در منطقه لارستان به دلیل وضعیت بد آب و هوایی، خشک سالی و کم آبی، باورها و اندیشه هایی درباره باروری و آیین های باران خواهی برجای مانده که میراث پیشینیان و دارای الگوهای اساطیری است. آمیزش این باورها با زندگی مردم گاه چنان است که بر همه ارکان زندگی آن ها تأثیر می گذارد. هدف از پژوهش حاضر، دست یابی به الگوهای اسطوره باروری و آیین های باران خواهی نمودیافته در منطقه لارستان است. در این جستار، به روش میدانی و کتابخانه ای، داده ها گردآوری شده و با رویکرد توصیفی تحلیلی اسطوره باروری و آیین های باران خواهی در منطقه لارستان واکاوی شده است. همچنین کوشش شده است اگر شباهت یا تفاوتی میان اسطوره های این منطقه و اسطوره های ایرانی و غیرایرانی وجود دارد، بازنموده شود. یافته های پژوهش نشان می دهد اسطوره باروری در منطقه لارستان از پنج رکن ورزوا، ایندرا، کلاغ، تیشتر و اناهیتا تشکیل شده است که مردم منطقه، باورهای خاصی درباره هریک دارند. ازسویی دیگر، سه آیین «قبله دعا»، «الله بده بارون» و «خوشه نشان» بازمانده آیین های باران خواهی در منطقه لارستان است.
مکان های اسطوره ای در قصه های عامیانه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۰
23-45
حوزه های تخصصی:
بینش اسطوره ای، نوعی جهان بینی است که همواره جایگاه خود را در تفکر و نگرش انسان حفظ کرده است. خرد اسطوره ای با تقسیم پدیده های جهان به مقدس و غیرمقدس تمایز خود را نشان می دهد. مکان از مقولاتی است که در اندیشه اسطوره ای ماهیت ویژه ای دارد و با برداشت مادی بشر امروزی متفاوت است. مکان اسطوره ای، منطقه ای است که به سبب تقدس یافتن، با محیط کیهانی اطرافش تفاوت پیدا می کند. این تقدس خواه به شکل کهن الگو باشد، مثل کوه یا چشمه، و یا به سبب وقوع امری فرامادی و ارتباط با امری ماورائی حاصل شده باشد، نیرویی ویژه دارد و بر شخصیت ها و قهرمانانی که در آن واقع شوند، تأثیر می گذارد. قصه ها به عنوان یکی از گونه های کهن ادب شفاهی حاوی بینش و تفکر انسان های پیشین هستند. یکی از این مضامین اسطوره ای که در قصه ها بازتاب پیدا کرده است، مقوله مکان است؛ مکان هایی که هرچند در فضای فیزیکی جای دارند، اما به سبب دارا بودن کیفیات فرامادی در زمره امور اسطوره ای به شمار می روند. اکثر شخصیت های قصه ها با عبور از مکان اسطوره-ای، دچار دگردیسی روحی می شوند و سرنوشت و عملکردشان دگرگونه می شود. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از نظریات اسطوره شناسانی چون میرچا الیاده و ارنست کاسیرر، چند مجموعه قصه عامیانه ایرانی واکاوی شوند. در این راستا، مکان هایی چون کوه، دریا، چشمه، رود، باغ و چاه مورد تحلیل قرار گرفتند و کیفیت اسطوره ای آنها تبیین شد. شیوه پژوهش در این مقاله، توصیفی تحلیلی است.
جایگاه و نقش گرگ در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
61 - 87
حوزه های تخصصی:
در تحلیل متون حماسی به نقش آفرینی ویژه برخی حیوانات در پرورش حماسه برمی خوریم؛ این نقش آفرینی گاه مثبت و توتمیک است و گاه منفی و شریرانه. مانند گرگ که در برخی اساطیر و حماسه های جهان خویشکاری های مثبتی دارد، اما در برخی دیگر چنین نیست. در شاهنامه نیز نقش آفرینی گرگ غالباً منفی است. در این مقاله با روش تحلیل متن کوشیدیم دلایل نگاه منفی فردوسی به گرگ را تحلیل کنیم. نتایج حاصل نشان می دهد که یک دلیل عمده ارائه تصویری منفی و شریرانه از گرگ در شاهنامه، حضور اهریمنی گرگ در متون مذهبی ایران باستان است که کشتن آن را جزو اعمال مثبت و دارای پاداش برمی شمارند. دلیل دیگر این مسأله یکی گرفته شدن تورانیان با ترکان توسط فردوسی در شاهنامه است. از این رو، فردوسی هنگام سخن گفتن از تورانیان آن ها را به گرگ تشبیه کرده و صفت های منفی این حیوان را برای توصیف آنان به کار برده است.
داستان های اپیزودیک در روایت های حماسی ایرانی و پیوند آن با قصه های پریان (بررسی موردی: شاهنامه و بهمن نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
128 - 154
حوزه های تخصصی:
وحدت و انسجام روایی و داستانی از ویژگی هایی است که از دیرباز به عنوان یکی از مؤلفه های مهم در نگاه به روایت های حماسی مطرح بوده است. حماسه های ایرانی به ویژه با توجه به متأخربودن زمان نگارش آن ها در مقایسه با حماسه های هندی و یونانی، گاه ساختاری اپیزودیک دارند و درخلال سلسله داستان ها، اپیزودهایی بدون ارتباط منسجم با داستان های پیش و پسِ خود آمده است، چنان که در ساختار کلان اثر حماسی نمی گنجند و به لحاظ ساختاری، روایت هایی فرعی هستند که به زنجیره ی خطی روایت حماسی افزوده شده اند. با توجه به بسامد این ویژگی در روایت های حماسیِ ایرانی، شناخت الگوهای روایی و اسطوره ایِ حاکم بر داستان های اپیزودیک از ضروریات پژوهش در این حوزه است. براین اساس با بررسی دو اثر شاهنامه و بهمن نامه یازده داستان اپیزودیک استخراج شده است؛ سپس با استخراج کمینه های رواییِ این داستان ها، تببین ساختار روایی آن ها، تحلیل ژرف ساخت اسطوره ای و بررسی چگونگی پیوند یافتن آن ها با ساختار کلان اثر در جریان تکوین روایت حماسی، در پی تبیین الگوهای روایی و اسطوره ایِ حاکم بر داستان های اپیزودیک در روایت های حماسی هستیم. نتایج تحقیق بیانگر تفاوت های قابل توجه خاستگاه ها و ساختارهای روایی و اسطوره ایِ این اپیزودها با ساختار کلان روایت های حماسی و ارتباط آن ها با قصه های پریان است.
بن مایه های اساطیری آتش در اوستا و بندهشن و بازتاب آن در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
243 - 265
حوزه های تخصصی:
آتش یکی از چهار آخشیج (عنصر) است که با کشف آن جهشی در شیوه زندگی انسان ها پدید آمد. این عنصر در میان تمام ملل دنیا همواره مورد احترام بوده است. عده ای آن را مورد پرستش قرار داده اند و مردمانی در اجرای مراسم آیینی از آن استفاده کرده اند. آتش ازگذشته های دور تا امروز از مراسم عزا تا جشن ها، با حالت نمادین دوگانه به گونه های مختلف در زندگی بشر، حضوری پررنگ داشته است. امروزه شمع همان نقش روشن گری آتش را ایفا می کند چه در مراسم جشن و شادی و چه در مراسم سوگواری؛ و درعین تعارض محیطی، نوعی آرامش را تداعی می کند و استفاده از آن در دنیا رایج است. تمام تمدن های بنام دنیا داستان های مختلفی برای پیدایش آتش دارند و نکته مشترک در تمامی اساطیر جهانی این است که کشف آتش به عنوان نقطه عطفی در زندگی بشر، همیشه مورد احترام بوده است. در این پژوهش به شیوه تحلیلی- توصیفی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای، جای گاه عنصر آتش در اوستا و بندهشن بررسی و تضاد و تعارض در نماد این عنصر تحلیل شده است. آتش در شعر شاعران با ایجاد حسی دوگانه و حتی چندگانه، دست مایه سرودن اشعاری دل پذیر شده که با پیشینه مفهوم انواع آتش در اوستا و بندهشن شباهت دارد و می توان ریشه آن را در این دو کتاب مشاهده کرد.
از «استاره»ی فارسی تا «اسطوره»ی عربی؛ واکاوی ریشه شناسی و نشانگری «اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
63 - 77
حوزه های تخصصی:
هدف نگارنده از نگارش جستار پیش رو، به دست دادن انگاره ای تازه است پیرامون ریشه شناسی واژه ی «اسطوره» و در پیوند با «استاره»ی فارسی، «استر» عبری و «عستر»/ «عشتر» / «عثتر» سامی-آرامی و با کاربست روش ریشه شناسی تاریخی-تکاملی زبان. درباره اسطوره، گونه های آن در ادبیات ملل و کنشگری آن در رشته هایی مانند روانشناسی، ادبیات، نقد، ادیان و تاریخ و نیز درباره ی پیوند اسطوره با میثولوژی یونانی و واژگانی مانند story یا history، انگاره های گوناگونی پیشنهاد شده است ولی انجام پژوهشی از این دست از آن رو گریزناپذیر می نماید که در هیچ یک از پژوهش های انجام شده، دیدگاهی مشخص و قاطع پیرامون ریشه شناسی اسطوره، نشانگری و دلالت راستین آن در آغاز و جایگاهش در ایران باستان و به ویژه پیوندش با واژگان فارسی تبار همسان دیده نمی شود. طرح این مسأله هم گاه با بازشناسی بینش اندیشگانی غرب به «اسطوره» در یک رویکرد تاریخی-تکاملی پوزیتیویستی و در سیر تاریخ گرایانه داروینیستی خواهد بود. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد بدانسان که تاریخ با ستاره و ستاره شناسی پیوندی ناگسستنی دارد «اسطوره ها» نیز ستاره نگاشته هایی هستند بازگوکننده ی بودگی ستارگان و اختران ایستا در پگاه تاریخ و ثبت کننده پیدایش اختران و ستارگانِ در گردش از زبان انسان سنّتی و هم ازاین روست که اسطوره ها در نمونه های بسیاری از ستارگان و آفریده های آسمانی خورشیدزاد، ماه زاد یا ستاره زاد سخن می گویند و از خانه ی آسمانی خدایان و زیگورات هایی که سرای همیشگی خدایان نامیرای جاویدان است. این نشانگری به روشنی در نام گذاری شهر ساخته ی کیومرث یعنی «بابِل: باب+اِل/ ایل» به معنای دروازه ی خداوند دیده می شود.
مطالعه تطبیقی داستان سیاوش با روایت قصه دینی ابراهیم (ع) و یوسف (ع)
منبع:
حکمت نامه مفاخر سال چهارم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸
155-180
از مهم ترین نیازهای انسانی که به نوعی در اسطوره ها نمود یافته، «تسلط برخویشتن و ستم گریزی» است. محور اصلی این پژوهش واکاوی مفاهیم، مضامین و انگاره های اسطوره های ایرانی و سامی است. علی رغم وجود تفاوت های ظاهری در روایتِ اسطورکه سیاوش با پیامبران سامی مانند ابراهیم (ع) و یوسف (ع)، این روایت ها دارای ریخت شناسی داستانی، خویشکاری ها و بن مایه های مشترکی هستند. «پاکدامنی» سیاوش؛ «حقانیت» ابراهیم (ع) در«آزمون گذر ازآتش» و «پاکدامنی» یوسف (ع) در آزمون تحمل سال های زندان اثبات گردید. در این تحقیق کلیت روایت این سه شخصیت به صورت تحلیلی مقایسه و بررسی شد و ضمن مشخص شدن شباهت ها و تفاوت ها، آشکارگردید که خویشکاری های : «رنجش درکودکی»، «خویشتن داری»، «اصلاح گری»، «الگو بودن»، «وسوسه گریزی»، «اصالت داشتن خواب» و «پذیرش نظر منجمان» در هر سه روایت تکرار می شوند.
تدوین الگوی عوامل مؤثر بر موفقیت گل زن ترین بازیکن فوتبال ملی جهان (علی دایی) با رویکرد زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت ورزشی آذر و دی ۱۴۰۰ شماره ۶۹
268 - 292
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه یک مدل کاربردی درباره عوامل مؤثر بر موفقیت گل زن ترین بازیکن فوتبال ملی جهان، علی دایی، از طریق طرح نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری متخصصان حوزه فوتبال و اساتید دانشگاه بودند. نمونه گیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام گرفت و درنهایت پژوهشگر با 11 مصاحبه به اشباع نظری رسید. اعتبار یافته ها از طریق استفاده از افراد آگاه و منابع مکتوب، انتقال پذیری نتایج پژوهش، استخراج حداکثری و غیرتکراری داده ها انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی توسط نرم افزار مکس .کیو.دی.ای. نسخه 18 استفاده شد. نتایج نشان داد که 140 کد مفهومی با هفت مقوله فرعی و دو مقوله اصلی در قالب ابعاد شش گانه شامل عوامل علّی (پنج مقوله)، عوامل زمینه ای (سه مقوله)، مقوله مرکزی (سه مقوله)، راهبردها (هشت مقوله)، شرایط مداخله گر (پنج مقوله) و پیامدها (شش مقوله) استخراج شدند. یکپارچه سازی مقوله ها بر مبنای روابط موجود بین آن ها حول محور عوامل مؤثر بر موفقیت گل زن ترین بازیکن فوتبال ملی، شکل دهنده مدل پارادایمی است و راهبردهایی نظیر عوامل درون فردی و عوامل برون فردی و پیامدهایی همچون ارتقای جایگاه اجتماعی، شهرت، محبوبیت و موفقیت را در پی دارد.
بررسی تطبیقی-محتوایی اسطوره بودا با روایت عامیانه ای از شهرستان فسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات عامیانه بازتاب نگرش مردم و توصیف گر اندیشه ها و اعتقادات آنهاست. در همه فرهنگ ها قصه های عامیانه ای وجود دارد که از اساطیر سرچشمه گرفته است. پژوهش های دهه های اخیر مردم شناسان، در سراسر جهان، از پیوند اسطوره و ادبیات عامه حکایت می کند. این ارتباط تنگاتنگ و عمیق با بررسی و موشکافی فرهنگ عامه ملت ها بیشتر آشکار می شود. در این جستار به واکاوی و تحلیل نمونه ای از شباهت اسطوره و قصه های عامیانه پرداخته شده است. این اسطوره مربوط به سرگذشت بودا، رهبر مذهبی هند است که با روایت دلنشینی از قصه های عامیانه شهرستان فسا، در استان فارس مطابقت دارد. یافته های این پژوهش که به صورت میدانی و به روش توصیفی- تطبیقی انجام گرفته است، نشان می دهد که پیوند ژرف و دیرینه ای میان ادبیات عامیانه و اساطیر ملت های مختلف وجود دارد؛ به طوری که قصه ها و فرهنگ عامه هر قومی با مرور زمان، در فرهنگ ملل دیگر نفوذ یافته و در باور مردم جای گرفته است. درباره شباهت شگرف روایت عامیانه و روایت تاریخی، دو نظریه را می توان مطرح کرد: نخست این که این دو روایت هیچ گونه ارتباط و پیوندی با یکدیگر نداشته اند و مشابهت آن ها کاملا تصادفی و اتفاقی است؛ نظریه دیگر که شاید منطقی تر باشد این است که روایت شفاهی و عامیانه، همان روایت تاریخی است که به مرور زمان دچار دگرگونی در برخی از بخش های روایت شده است؛ به دیگر سخن روایت شفاهی گونه بومی شده روایت مکتوب است.